حضرت آیت الله جوادی آملی به تببین نشاط روحی اولیای خدا در ماه رمضان پرداخت و گفت: روح اصل است و بدن تابع و اين ماه مبارك رمضان شهر الله است ودر آن مهمان الهي هستيد، «صُومُوا تصِحّوا»هم همين است.
به گزارش شهدای ایران، حضرت آيت الله جوادي آملي در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمع كثيري از طلاب و دانشجويان، به تبیین نشاط روحی اولیای خدا در ماه رمضان پرداخت.
متن این سخنرانی بدین شرح است:
الآن ما ماه مبارك رمضان را در پيش داريم. بعضيها ميگويند چگونه ما هفده ساعت غذا نخوريم؟ آنها كه «بدني» فكر ميكنند آنها را غصه ميگيرد كه من به هر حال آب ميخواهم، نان ميخواهم ،هميشه ساعت را نگاه ميكنند كه چه وقت اذان ميشود، آنها كه الهي فكر ميكنند اصلاً منتظرند، روزشماری میکنند كه ماه مبارك رمضان بيابد. در بين حكماي بزرگ مثل مرحوم بوعلي و امثال آن،که از بزرگان و مفاخر اسلامي هستند اينها آمدند به شما گفتند اگر كسي با يك غذاي كمي زندگي ميكند شما اين را باور كنيد، براي اينكه طب و معارف برتر از طب اين را تجويز ميكند.
اداره بدن توسط روح
مرحوم بوعلي مثالي ذكر ميكند و ميگويد انسان روحي دارد و بدني، نه بدن اصل است ،نه همتاي همند، براي اينكه بدن را روح دارد اداره ميكند. اين بدن غذا ميخواهد؛ ولي در حال نشاط و اندوه، ما ميآزمائيم كه اين بدن چيزي نميخواهد. اگر كسي ـ انشاءالله ـ براي فرزندش جشني در پيش داشته باشد اين از صبح تا نيمه شب مرتب در حركت است به استقبال و بدرقه مهمانها ميپردازد، از صبح كه شروع كرده چيزي نخورده تا نيمه شب و نيمه شب هم كه شد به او شام تعارف ميكنند ميگويد من ميل ندارم از بس خوشحال است، در نشاط و خوشحالي، روح به بدن توجه ندارد، به آن هدف والاي خودش متوجه است، چون به بدن توجه ندارد، بنابراين غذا نميخواهد ،سالم هم هست؛ ولي ميگويد ميل به غذا ندارم ـ خداي ناكرده ـ در اندوه و غم اگر كسي عزيزي را از دست داد از صبح تا غروب مرتب حمل جنازه و تشييع كردن و دفن كردن و تلقين كردن و بدرقه كردن، نيمه شب كارش تمام ميشود؛ اما هيچ اشتها به غذا ندارد، چرا؟ چون روحش جاي ديگر است؛ بدن، اصل نيست.
شما ميبينيد دو برادر از يك خانواده يكي گرفتار شكم است، مرتب ساعت رانگاه ميكند ،مرتب ميگويد روز طولاني است؛ اما يكي ديگر كه اهل معناست، اصلاً نمازش را هم اوّل وقت ميخواند، چون خيلي فضيلت دارد نماز مغرب و عشا را انسان به حالت روزه بخواند، قبل از افطار گرچه وقتي اوّلِ اذان شد شخص ديگر روزه ندارد، ولي قبل از اينكه چيزي ميل كند اگرنماز مغرب و عشا را بخواند نه تنها فضيلت اوّل وقت است، فضيلت صلات صائم را دارد، حواسمان جمع باشد!
بنابراين ،اساس ،روح است و روح اگر گرفتار تن شد مرتب ساعت را نگاه ميكند؛ اما اگر روح ،ملكوتي انديشيد، درد رااحساس نميكند، بدن آب نميخواهد نه اينكه آب ميخواهد و انسان اين را تحمل كند و بعد بيمار بشود، اينطور نيست، حرف مرحوم بوعلي اين است كه چرا انسان در حال نشاط، آن روزي كه صبح تا نيمه شب براي جشن فرزندش مرتب در حركت است مريض نميشود، فردا سالم است با اينكه ديروز اصلاً غذا نخورده.عدهاي از بزرگان ميگويند ما هر وقت مشكل داشته باشيم يا خودمان يا ديگري قرآن بخواند همين كه (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا)(1)را شنيديم تمام خستگيهايمان رفع ميشود، چون صداي محبوب است، كلام الهي است .چرا ميگويند وقتی يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا را شنیدید بگوئید «لبيك»، چون اين كلام، زنده است.
خدا قرآن را نازل كرد؛ اما نه آنطوري كه باران را نازل كرد كه به زمين انداخته باشد، قرآن را نازل كرد آنطوري كه طناب را آويخت، يك طرف به دست اوست. مگر ـ معاذ الله ـ مثل باران قرآن را نازل كرد؟! فرمود: (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّه)(2) اين طناب اگر طنابي باشد انداخته شده كنار مغازه، اين مشكل خودش را حلّ نميكند، اعتصام به او چه اثري دارد؟ اين طناب كه قرآن و عترت است اين به جاي بلند بسته است، چنگ زدن به اين، چند فايده دارد، آدم نميافتد بعد هم ميتواند بالا برود، اگر ـ معاذالله ـ خدا آنطوري كه باران را انداخت آنطور قرآن را نازل كرده بود، قرآن ميشد زميني؛ اما قرآن را آويخت نه انداخت، «أَحَدُ طَرَفَيهِ بِيَدِ اللهِ سُبحَانَهُ وَ تَعَالي»(3) اين نشاط ميآورد.
شکم ، منشا بسیاری از بیماریها
بنابراين اگر ما روحاني زندگي كنيم اين شكم، مشكل ما نخواهد بود، درد ما اين است كه ما تمام توجهمان به اين بدن است، اين را رها كنيم اين برده ماست، اگر برده ما بود، حواس ما جاي ديگر بود «شَوْقاً إِلَي الْجَنَّة» بود يا «خَوْفاً مِنَ النَّارِ»(4) بود خيلي توجه نداريم که مرتب به ساعت نگاه كنيم،اصلاً ماه مبارك رمضان را خدا قرار داد، چون اكثر بيماري ما براي همين محدوده شكم است، هشتاد درصد بيماري براي بدخوري و پرخوري است. در محفل پيغمبر(ص) كسي آروغ زد، حضرت فرمود: «اكْفُفْ جُشَاءَك»؛(5) آدم اينقدر ميخورد كه در مجلس آروغ بزند؟! پيغمبرفرمود آنقدر بخور كه تو را اداره كند نه تو او را اداره كني! غذاي زائد را انسان بايد اداره كند چگونه هضم كند، چگونه دفع كند ،اين بلايي است براي آدم. فرمود مجلس محترم است، آیا آدم اينقدر غذا ميخورد كه در مجلس آروغ بزند؟! این سخن آن پيغمبري است كه در زمان جاهليت، فرهنگ جاهلي را زير پا گذاشت، آن روز عبد و اَمه(برده وکنیز) گفتن يك واژه رسمي بود، دربازار بردهفروشي ميگفتند اين عبد است آن اَمه است. حضرت قبل از نبوّت هم اين واژهها را به كار نميبرد، به عبد ميگفت «فتی»، به امه ميگفت «فتات».
مستحضريد كه فارسيِ ما در عين حال كه يك فرهنگ غني است؛ اما هرگز به پاي عربي نميرسد. بسياري از كلمات است كه در عربي هست و معادل فارسي نداريم. ما در فارسي ميگوئيم جوان؛ اما جوان غير از «فتی» است، فتوّت و جوانمردي چيز ديگر است، در عربی هم شاب دارد هم «فتی» دارد هم غلام دارد ،ما هر سه را ميگوئيم جوان، ما ميبينيد اصلاً تثنيه نداريم ما به يك نفر ميگوئيم «تو»، به دو به بالا ميگوئيم «شما»؛ اما در عربي براي تثنيه حرف دارند، براي جمع حرف دارند؛ لذا ترجمه قرآن بسيار سخت است، چون معادل نداريم ناچاريم چندتا كلمه را كنار هم قرار بدهيم.
به هر تقدير در قرآن كريم فرمود حواس شما جمع باشد! روح اصل است و بدن تابع ،و اين ماه مبارك رمضان شهر الله است ودر آن مهمان الهي هستيد، «صُومُوا تصِحّوا»هم همين است؛ البته كسي اگرمريض است حرف ديگري دارد؛ اما يك انسان سالم بگويد روزه مرا مريض ميكند اين دلیل علمي ندارد؛ يعني انسانِ بانشاط، ميتواند به خوبي شانزده ساعت چيز نخورد.
اين ماه مبارك رمضان در پيش است و جامعه را همين اداره ميكند.اساس كار ما اين است كه مُردن را پوسيدن ندانيم، مُردن را از پوست به در آمدن بدانيم. مرگ آخر خط نيست، يك بيان نوراني سيدالشهداء(ع) در همان بحبوحه روز عاشورا دارد كه فرمود: «صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ»(8) فرمود ياران من صبر كنيد! مرگ پلي بيش نيست، زير پاي شماست، شما از اين پل ميگذريد آن طرف خبري است، اينها كه خيال ميكنند مرگ آخر خط است ميگويند ما بايد راحت باشيم مرگ پوسيدن نيست، مرگ آخر خط نيست، مرگ از پوست به در آمدن است، مرگ پلي است زير پاي آدم.
* کیهان
متن این سخنرانی بدین شرح است:
الآن ما ماه مبارك رمضان را در پيش داريم. بعضيها ميگويند چگونه ما هفده ساعت غذا نخوريم؟ آنها كه «بدني» فكر ميكنند آنها را غصه ميگيرد كه من به هر حال آب ميخواهم، نان ميخواهم ،هميشه ساعت را نگاه ميكنند كه چه وقت اذان ميشود، آنها كه الهي فكر ميكنند اصلاً منتظرند، روزشماری میکنند كه ماه مبارك رمضان بيابد. در بين حكماي بزرگ مثل مرحوم بوعلي و امثال آن،که از بزرگان و مفاخر اسلامي هستند اينها آمدند به شما گفتند اگر كسي با يك غذاي كمي زندگي ميكند شما اين را باور كنيد، براي اينكه طب و معارف برتر از طب اين را تجويز ميكند.
اداره بدن توسط روح
مرحوم بوعلي مثالي ذكر ميكند و ميگويد انسان روحي دارد و بدني، نه بدن اصل است ،نه همتاي همند، براي اينكه بدن را روح دارد اداره ميكند. اين بدن غذا ميخواهد؛ ولي در حال نشاط و اندوه، ما ميآزمائيم كه اين بدن چيزي نميخواهد. اگر كسي ـ انشاءالله ـ براي فرزندش جشني در پيش داشته باشد اين از صبح تا نيمه شب مرتب در حركت است به استقبال و بدرقه مهمانها ميپردازد، از صبح كه شروع كرده چيزي نخورده تا نيمه شب و نيمه شب هم كه شد به او شام تعارف ميكنند ميگويد من ميل ندارم از بس خوشحال است، در نشاط و خوشحالي، روح به بدن توجه ندارد، به آن هدف والاي خودش متوجه است، چون به بدن توجه ندارد، بنابراين غذا نميخواهد ،سالم هم هست؛ ولي ميگويد ميل به غذا ندارم ـ خداي ناكرده ـ در اندوه و غم اگر كسي عزيزي را از دست داد از صبح تا غروب مرتب حمل جنازه و تشييع كردن و دفن كردن و تلقين كردن و بدرقه كردن، نيمه شب كارش تمام ميشود؛ اما هيچ اشتها به غذا ندارد، چرا؟ چون روحش جاي ديگر است؛ بدن، اصل نيست.
شما ميبينيد دو برادر از يك خانواده يكي گرفتار شكم است، مرتب ساعت رانگاه ميكند ،مرتب ميگويد روز طولاني است؛ اما يكي ديگر كه اهل معناست، اصلاً نمازش را هم اوّل وقت ميخواند، چون خيلي فضيلت دارد نماز مغرب و عشا را انسان به حالت روزه بخواند، قبل از افطار گرچه وقتي اوّلِ اذان شد شخص ديگر روزه ندارد، ولي قبل از اينكه چيزي ميل كند اگرنماز مغرب و عشا را بخواند نه تنها فضيلت اوّل وقت است، فضيلت صلات صائم را دارد، حواسمان جمع باشد!
بنابراين ،اساس ،روح است و روح اگر گرفتار تن شد مرتب ساعت را نگاه ميكند؛ اما اگر روح ،ملكوتي انديشيد، درد رااحساس نميكند، بدن آب نميخواهد نه اينكه آب ميخواهد و انسان اين را تحمل كند و بعد بيمار بشود، اينطور نيست، حرف مرحوم بوعلي اين است كه چرا انسان در حال نشاط، آن روزي كه صبح تا نيمه شب براي جشن فرزندش مرتب در حركت است مريض نميشود، فردا سالم است با اينكه ديروز اصلاً غذا نخورده.عدهاي از بزرگان ميگويند ما هر وقت مشكل داشته باشيم يا خودمان يا ديگري قرآن بخواند همين كه (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا)(1)را شنيديم تمام خستگيهايمان رفع ميشود، چون صداي محبوب است، كلام الهي است .چرا ميگويند وقتی يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا را شنیدید بگوئید «لبيك»، چون اين كلام، زنده است.
خدا قرآن را نازل كرد؛ اما نه آنطوري كه باران را نازل كرد كه به زمين انداخته باشد، قرآن را نازل كرد آنطوري كه طناب را آويخت، يك طرف به دست اوست. مگر ـ معاذ الله ـ مثل باران قرآن را نازل كرد؟! فرمود: (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّه)(2) اين طناب اگر طنابي باشد انداخته شده كنار مغازه، اين مشكل خودش را حلّ نميكند، اعتصام به او چه اثري دارد؟ اين طناب كه قرآن و عترت است اين به جاي بلند بسته است، چنگ زدن به اين، چند فايده دارد، آدم نميافتد بعد هم ميتواند بالا برود، اگر ـ معاذالله ـ خدا آنطوري كه باران را انداخت آنطور قرآن را نازل كرده بود، قرآن ميشد زميني؛ اما قرآن را آويخت نه انداخت، «أَحَدُ طَرَفَيهِ بِيَدِ اللهِ سُبحَانَهُ وَ تَعَالي»(3) اين نشاط ميآورد.
شکم ، منشا بسیاری از بیماریها
بنابراين اگر ما روحاني زندگي كنيم اين شكم، مشكل ما نخواهد بود، درد ما اين است كه ما تمام توجهمان به اين بدن است، اين را رها كنيم اين برده ماست، اگر برده ما بود، حواس ما جاي ديگر بود «شَوْقاً إِلَي الْجَنَّة» بود يا «خَوْفاً مِنَ النَّارِ»(4) بود خيلي توجه نداريم که مرتب به ساعت نگاه كنيم،اصلاً ماه مبارك رمضان را خدا قرار داد، چون اكثر بيماري ما براي همين محدوده شكم است، هشتاد درصد بيماري براي بدخوري و پرخوري است. در محفل پيغمبر(ص) كسي آروغ زد، حضرت فرمود: «اكْفُفْ جُشَاءَك»؛(5) آدم اينقدر ميخورد كه در مجلس آروغ بزند؟! پيغمبرفرمود آنقدر بخور كه تو را اداره كند نه تو او را اداره كني! غذاي زائد را انسان بايد اداره كند چگونه هضم كند، چگونه دفع كند ،اين بلايي است براي آدم. فرمود مجلس محترم است، آیا آدم اينقدر غذا ميخورد كه در مجلس آروغ بزند؟! این سخن آن پيغمبري است كه در زمان جاهليت، فرهنگ جاهلي را زير پا گذاشت، آن روز عبد و اَمه(برده وکنیز) گفتن يك واژه رسمي بود، دربازار بردهفروشي ميگفتند اين عبد است آن اَمه است. حضرت قبل از نبوّت هم اين واژهها را به كار نميبرد، به عبد ميگفت «فتی»، به امه ميگفت «فتات».
مستحضريد كه فارسيِ ما در عين حال كه يك فرهنگ غني است؛ اما هرگز به پاي عربي نميرسد. بسياري از كلمات است كه در عربي هست و معادل فارسي نداريم. ما در فارسي ميگوئيم جوان؛ اما جوان غير از «فتی» است، فتوّت و جوانمردي چيز ديگر است، در عربی هم شاب دارد هم «فتی» دارد هم غلام دارد ،ما هر سه را ميگوئيم جوان، ما ميبينيد اصلاً تثنيه نداريم ما به يك نفر ميگوئيم «تو»، به دو به بالا ميگوئيم «شما»؛ اما در عربي براي تثنيه حرف دارند، براي جمع حرف دارند؛ لذا ترجمه قرآن بسيار سخت است، چون معادل نداريم ناچاريم چندتا كلمه را كنار هم قرار بدهيم.
به هر تقدير در قرآن كريم فرمود حواس شما جمع باشد! روح اصل است و بدن تابع ،و اين ماه مبارك رمضان شهر الله است ودر آن مهمان الهي هستيد، «صُومُوا تصِحّوا»هم همين است؛ البته كسي اگرمريض است حرف ديگري دارد؛ اما يك انسان سالم بگويد روزه مرا مريض ميكند اين دلیل علمي ندارد؛ يعني انسانِ بانشاط، ميتواند به خوبي شانزده ساعت چيز نخورد.
اين ماه مبارك رمضان در پيش است و جامعه را همين اداره ميكند.اساس كار ما اين است كه مُردن را پوسيدن ندانيم، مُردن را از پوست به در آمدن بدانيم. مرگ آخر خط نيست، يك بيان نوراني سيدالشهداء(ع) در همان بحبوحه روز عاشورا دارد كه فرمود: «صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ»(8) فرمود ياران من صبر كنيد! مرگ پلي بيش نيست، زير پاي شماست، شما از اين پل ميگذريد آن طرف خبري است، اينها كه خيال ميكنند مرگ آخر خط است ميگويند ما بايد راحت باشيم مرگ پوسيدن نيست، مرگ آخر خط نيست، مرگ از پوست به در آمدن است، مرگ پلي است زير پاي آدم.
* کیهان