کتاب «مشاور امین» یکی از معدود آثاری است که به بررسی زندگی سید احمد خمینی(ره)، یار و مشاور امین امام خمینی(ره) پرداخته است. این اثر در پنج فصل به شرح زندگی کوچکترین پسر امام خمینی(ره) از دوران ولادت تا زمان رحلت پرداخته است.
با توجه به جایگاه ویژه سیداحمد آقا در مسیر مبارزات سیاسی پدرشان امام خمینی(ره) بیشتر تمرکز کتاب بر همین بخش از زندگی او بوده است و بخش ابتدایی زندگی این شخصیت بزرگوار را تا پیش از ورود او به فعالیتهای سیاسی را به صورتی گذرا بیان کرده است.
سید سعید غفوری سبزواری نویسنده این اثر برای نگارش آن به سراغ بیش از ۸۰ درصد کتابهایی که درباره سید احمد خمینی منتشر شده است، رفته تا بتواند اثری جامع در این زمینه تدوین نماید. البته در این مسیر از دست نوشته ها و خاطرات خانواده ایشان نیز به عنوان یکی از منابع اصلی خود بهره گرفته است.
عنوان «مشاور امین» که برای این اثر انتخاب شده است، برگرفته از یکی از سخنرانیهای مقام معظم رهبری است که تاکید کرده اند سید احمد چشم تیزبین نظام اسلامی و مشاور امین برای حضرت امام(ره) بوده است.
مشاور امین را انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی در ۳۲۰ صفحه منتشر کرده است و با قیمت ۳ هزار تومان روانه بازار نشر شده است.
با هم بخشهایی از این کتاب را میخوانیم؛ البته نباید از این نکته غافل شد که با وجود انتشار چندین اثر در ارتباط با شخصیت این یادگار ارزشمند بنیانگذار انقلاب ولی باز هم زمینههای تحقیق در ارتباط با ابعاد وجودی او باز است و جا دارد که آثار بیشتری در ارتباط با شخصیت او منتشر شود.
پرده اول: تبعید امام خمینی(ره) و مسئولیت سنگین سیداحمد نوجوان
قیام ۱۵ خرداد و سخنرانیهای بعدی امام خمینی(ره) در ارتباط با این حادثه نقطه عطف مهمی در تاریخ مبارزات مردم ایران با رژیم طاغوتی شاه بود. بازداشت حضرت امام(ره)، اعتراضات گسترده علما و مردم را به همراه داشت. ولی یک سال پس از این اتفاقات، قرداد ننگین کاپیتولاسیون از سوی دولت پهلوی تصویب شد. این موضوع اعتراض گسترده اما را در پی داشت و نتیجه آن تبعید ایشان به ترکیه بود. چندی بعد حاجآقا مصطفی نیز به اتهام تحریک بازاریان برای اعتصاب و تعطیل کردن مغازههایشان دستگیر و پس از مدتی به ترکیه تبعید شد.
از این دوران است که سیداحمد آقا مسئولیتی بس سنگین را متوجه خود میبیند و وارد یک عرصه مبارزاتی نفسگیر و طولانی میشود.
او در این هنگام سال ششم متوسطه را میگذرانید و در غیاب پدر و برادر، مسئولیتهای مهمی همچون رسیدگی و محافظت از بیت حضرت امام، ادامه تحصیل موثر و محوریت در تداوم مبارزه با رژیم ستمشاهی، با رعایت تمام اصول مخفیکاری و مبارزاتی را برعهده داشت.
در ارتباط با رسیدگی به خانواده حضرت امام، خواهر گرامی ایشان خاطره جالبی را نقل میکند که نشانگر گوشهای از عواطف عمیق و حس مسئولیتپذیری بالای سیداحمد آقاست:
«توقف حضرت امام در ترکیه، بیش از یک سال طول نکشید. ظاهراً ایران و ترکیه در این باره قرارداد یکساله داشتند. در این زمان احمد آقا تنها مونس خانم در قم بود. او آدم بسیار پرعاطفهای بود. مخصوصاً نسبت به مادرمان احترام خاصی قائل بود و سعی میکرد خلا وجودی حضرت امام و حاج آقا مصطفی را پر کند. همیشه در خانه میماند، حتی تهران هم نمیرفت و تمام هوش و حواسش این بود که نزد مادر بماند، تا اگر مشکلی پیش بیاید، بتواند حل کند.
نسبت به خواهرانش نیز بسیار مهربان بود. مثلا به خاطر دارم که من به سختی مریض شده بودم و برایم دکتر آورده بودند. یک شب سرد زمستانی بود. نسخهای نوشت و توصیه کرد که به هر طریقی شده است باید داروی آن را فراهم کنید. با اینکه دیروقت بود ولی احمد خود برای گرفتن دارو آماده شد. فاصله خانه ما تا داروخانه نسبتاً زیاد بود. او در شب تاریک زمستانی، یک و تنها میرود و دارو را میگیرد. آنقدر سریع رفته بود و در راه دویده بود که تا به خانه رسید، خیس عرق شده بود.
احمد آقا نسبت به همسرش هم خیلی بامحبت بود. اقوام، مخصوصا خواهرزادهها را دوست داشت. بارها به ما میگفت: «اگر شما کاری دارید، بدون رودربایستی به من بگویید تا برایتان انجام دهم و اگر نگویید من واقعا ناراحت میشوم. خدمت کردن به دیگران برایم از هرکاری لذتبخشتر است.»
پرده دوم: نامهنگاریهای حضرت امام با فرزند عزیز
[یکی از بخشهای مهم در دوران فعالیتهای سیاسی حاج احمد آقا، نامهنگاریهای ایشان با امام در طول مدت تبعید ایشان بود که نقش مهمی در پیش برد فعالیتهای مبارزاتی مبارزان رژیم ستمشاهی داشت.]
نامههایی که حضرت امام برای حاج آقا احمد نوشتهاند را میتوان به نامههای خانوادگی، سیاسی-اجتماعی و نامههای مربوط به وجوهات شرعی، شهریه طلاب و مسائل مالی تقسیمبندی کرد.
هر دسته از این نامهها ویژگیهای خاص خود را دارند. بیشتر آنها با عنوان «احمد عزیز» یا «احمد عزیزم» آغاز میشوند. نامهنگاری بین حضرت امام و ید احمد آقا از دو طریق صورت میگرفت: روش معمولی که از طریق پست ارسال میشد و روشهای خاص که به وسیله مسافران، پیکها و یا به نشانی کشور دیگری انجام میشد. محتوای این دو دسته نامهها با یکدیگر تفاوت داشت. در نامههایی که حضرت امام از طریق پست ارسالی میکردند هواره تاکید بر تحصیل و تهذیب داشتند و از پرداختن به امور دیگر ایشان را نهی میکردند.
نمونه زیر یکی از این موارد است:
«احمد عزیزم!
مرقوم شما واصل، از سلامت شما مسرور شدم. سفارش اکید میکنم که شما جز
تحصیل علم و تهذیب اخلاق به هیچکاری، کار نداشته باشید و در هیچ امری
دخالت نکنید. ماها بحمدالله تعالی سلامت هستیم از شما امید دعای خیر
دارم.
والسلام علیکم پدرت»
در کنار مکاتبات پستی، نامههایی که بار سیاسی داشت به شیوههای دیگری ارسال میشد. همراه این نامهها، اعلامیههایی که در تشکیلات مخفی مبارزان، که حاج احمد آقا خود از ارکان آن بود، چاپ و تکثیر میشد. برای نمونه حضرت امام در نامهای به دریافت این موارد چنین اشاره فرمودهاند: «احمد عزیزم، مرقوم شما با امانتی واصل شد.» احمد آقا در توضیح چگونگی دریافت این نامهها و تکثیر آنها میگوید: «اکثر اعلامیهها و کارهای مبارزاتی انجام شده میباشد که جاسازی میکردم و برای امام میفرستادم.» در جایی دیگر از زحماتی که در این باره کشیده میگوید: «امام برای فرار از تعقیب من توسط ساواک خواستهاند مطلبشان را به صور مختلف به من برسانند. من بارها به همین دلیل به ساواک احضار و یا دستگیر شدم. خدا میداند که در آن ایام بر من چه گذشت.»
به عبارتی در دوران تبعید امام، ایشان مهمترین رابطین مبارزات داخل ایران و نجف بودند و علاوه بر پیکها، با نامهنگاری مستمر و مداوم با رهبر دور از وطن در تماس داشتند.
آقای واحدی از دوستان مبارز حاج احمد آقا، نحوه انتقال اعلامیهها و مکتوبات به داخل ایران را به این شکل بازگو میکند:
«اطلاعیهها بیشتر توسط طلابی که در نجف تحصیل میکردند و سفارت ایران هم
حساسیتی روی آنها نداشت، به عنوان اینکه میخواهند سفری به ایران داشته
باشند، با خودشان میآوردند و به صورت جاسازی و مخفیکاری میآوردند...»
پرده سوم: داغ برادر
سید احمد آقا و برادر گرامیشان پس از سفر به سوریه و لبنان به
عراق نزد حضرت امام میآیند. اما از توقف سیداحمد آقا در نجف چند ماهی
نگذشته بود که حادثه غمبار شهادت حاج آقا مصطفی اتفاق افتاد.
ایشان در مورد وقایع تلخ روز شهادت حاج آقا مصطفی چنین نقل میکند: ساعت ۵
صبح بود امام مرا بیدار کرد و گفتند: برای اطلاع از حال همسر حاج آقا مصطفی
که شب قبل مریض بودهاند به منزل ایشان برو.
حاج احمد آقا هنگامی که به منزل برادرش میرسد، میبیند چند نفر زیربغل و پاهای برادرشان را گرفتهاند تا او را از پله پایین بیاورند. سیداحمد آقا به کمک آنها میشتابد و حاج آقا مصطفی را هنوز پیشانیاش گرم بوده است به بیمارستان میرسانند. اما متاسفانه پس از معاینه پزشکی اعلام میشود که ایشان فوت کردهاند. غمی به سنگینی کوه قلب مهربان سیداحمد آقا را در هم میفشارد. اما رنجی که بر این مصیب میافزاید اطلاع دادن این واقعه جانگداز به حضرت امام است. سیداحمد آقا شرح این ماجرا را اینگونه نقل میکند:
«من به خانه برگشتم، نمیدانستم که به امام چه بگویم، بالاخره میبایست طوری قضیه را به امام میگفتم. رفتم در قسمت بیرونی بیت امام جایی که مراجعهکنندگان عمومی میآمدند. دو نفر را خدمت ایشان فرستادم که بگویند حال حاج آقا مصطفی بد شده است و ایشان را به بیمارستان بردهاند. امام گفتند: «بگویید احمد بیاید». من خدمت ایشان رفتم و امام گفتند: «من میخواهم به بیمارستان بروم و مصطفی را ببینم.» خیلی ناراحت شدم، بیرون آمدم و به آقای رضوانی گفتم: «ایشان چنین چیزی گفتهاند، خوب است به ایشان بگوییم دکتر ملاقات با حاج آقا مصطفی را ممنوع کرده ات که حتیالقمدور امام دیر از جریان با خبر شوند». قرار شد، بروند این طور مطلب را بگویند، آنها هم از طرح این موضوع وحشت داشتند. امام باز هم مرا صدا زد و گفت: «مصطفی فوت کرده؟» من خیلی ناراحت شدم. گریهام گرفت، چیزی نگفتم. ایشان همانطور که نشسته بود و دستهایشان را روی زانو قرار داشت چند بار انگشتانشان را تکان دادند و سه بار گفتند: «انا لله و انا الیه راجعون» تنها عکسالعملشان همین بود. هیچ واکنش دیگری نشان ندادند و بلافااصله آمدن برادران برای تسلیت دادن به امام شروع شد.»
با شهادت حاج آقا مصطفی مدیریت منزل امام و ساماندهی ارتباط دوسویهی امام با یاران و پیروان با صلاحدید و تاکید حضرت امام(ره) به سیداحمد آقا واگذار شد. بدین ترتیب مرحله سنگین و بسیار تاثیرگذار از رسالت الهی تاریخ فرزند جوان و برومند رهبر بزرگ انقلاب اسلامی، در ابعاد سیاسی و اجتماعی فرا رسید.
پرده چهارم: سید احمد آقا و ماجرای آیتالله طالقانی
از همان ابتدای انقلاب حاج احمد آقا در تحکیم و تثبیت موقعیت و مسائل انقلاب و نظام جمهوری اسلامی نقش تعیینکننده و سرنوشتسازی داشت که یکی از مهمترین آنها نقش ایشان در حفظ نظام و آیت الله طالقانی بود. با توجه به جایگاه برجسته آیتالله طالقانی در انقلاب و نظام و از سوی دیگر بافت خانوادگی ایشان که یکی ازفرزندانش از اعضای فعال سازمان مجاهدین خلق بود و دیگری هم سمپات آنان به شمار میرفت، منافقین در بیت و دفتر ایشان نفوذ کرده بودند. پس از آن بود که عدهای بدون اطلاع ایشان و سایر مسئولین نظام، فرزندان آن مرحوم را دستگیر کردند. البته با انتشار خبر دستگیری آنها، در زمانی کمتر از یک روز با تلاش شورای انقلاب آنها آزاد شدند ولی پس از آزادی درباره نحوه برخورد و رفتار مامورین زندان شروع به جوسازی کردند که باعث عصبانیت و ناراحتی شخص آیتالله طالقانی شد. به طوری که روز جمعه ۲۴ فروردین ۵۸ آن مرحوم اعلام نمود: «من برای همیشه تصمیم دارم که از کار کنارهگیری کنم و دفاتر خود را میبندم و از تهران میروم.»
عصر همان روز خبر رسید که آقای طالقانی همراه با اعضای خانواده، تهران به مقصد نامعلومی ترک کردهاند. یک بحران فوقالعاده و عجیب سیاسی و حتی امنیتی سراسر کشور را فرا گرفت. منافقین از این فرصت نهایت استفاده را بردند و شروع به جوسازی در این فضا کردند. علاوه بر آن، آیتالله طالقانی را به مخفیگاهی در یکی از باغهای کرج برده بودند و ایشان را نگه داشتند و میدانستند اگر این وضع ادامه پیدا کند برای کشور تبعات سنگینی دارد.
اما این مشکل هم به دست حاج احمد آقا حل شد. ایشان که از زمان پیش از انقلاب با اقشار سیاسی مختلف ارتباط داشت و با وجود اختلافات اساسی با برخی از آنها رابطه خود را با گروههای مختلف حفظ کرده بود، توانست بفهمد که آقای طالقانی کجاست و بلافاصله بلند شد و به خانه آقای طالقانی در کرج رفت و با ایشان ملاقات کرد و پیام امام را به ایشان رسانید و گفت: «امام میخواهند با شما ملاقات کنند.»
آقای طالقانی را علیرغم تمام فشارهایی که مجاهدین خلق میآوردند به قم آوردند. بلافاصله آقای طالقانی خدمت امام رسیدند و در عرض یک و نیم ساعت که با امام ملاقات کردند، یک تحول عظیم و عجیبی در آقای طالقانی پیدا شد و وقتی از منزل امام خارج شدند، آن چهره گرفته، ناراحت و عصبانی اولیه که وارد شد، تبدیل به یک چهره بشاش، خندان و با روحیه شده بود. وی روز پنجشنبه و جمعه در منزل حاج احمد آقا مهمان بود و گروههای مختلفی به دیدنش آمدند و بعد از آن در اظهارنظرهایشان و سخنرانیهایشان یک دگرگونی و انقلاب درونی در جهت انقلاب و تحکیم نظام پیدا شده بود و توطئههای دشمنان در این زمینه خنثی شد.
بدون شک حسن برخورد و تدبیر بسیار خوب حاج احمد آقا در این ماجرا و بهرهبرداری از تجارب سیاسی قبلی خود، توانست این خدمت بزرگ را به انقلاب و نظام بکند.
*مجله مهر