امروز خیلی اتفاقی عکسی در Explore توجه من رو جلب کرد، وارد پیج شدم، از عصر تا به الان حالم به هم ریخته، باورم نمی شد، تمام صفحه ها رو زیرو رو کردم، وارد چندین صفحه از شهدا شدم، شهدای حرم، نامه هاشون، فرزنداشون، خانواده هاشون، با سردارهای سپاه ایران، سرهنگ ها، سربازان، گله مندیاشون، از صحبتهای هم وطن ایرانیشون، از اینکه چرا اونجا هستن، چرا دارن میجنگن، می دونن شهید میشن، ولی با اینهمه انرژی و روحیه.
زمان جنگ تحمیلی من خیلی کوچک بودم، یادم هست صدای اژیر، یادم هست لحظه هائی که رزمنده ها رو نشون میدادن، یادم هست که براشون لوازم میدادیم،یادم هست وقتی شهدا رو میاوردن یا خبر شهادتشون رو.
امروز و الان خیلی حالم بده، نمی دونستم تا این حد مردان غیور و با غیرت کشورم دارن از ناموسشون دفاع میکنن، من دست خانواده های شما عزیزان رو می بوسم، خدا به همراهتون، امیدوارم که هموطن های من قبل از قضاوت خودشون بیان و با لحظه های شما اشنا بشن.
من نه به سیاست کار دارم، و نه به مسائل کم و کاستی که در کشورم هست و مثل همه کشورها رخ میده، اگر قطعأ وارد بودم، شاید شغلم چیز دیگری می بود، این متن رو از روی حسی که از عکسها و فیلمها گرفتم پست میکنم، اینکه چه قضاوتی خواهد شد مهم نیست، به نظرم خیلیها مثل من شاید خبر ندارن که دورو برشون چه خبر هست، امیدوارم هموطنان من بفهمن که چرا اسوده خاطر هستن و چرا کشورشون امن هست و جنگ نیست و...
خدا پشت و پناهتون، سردار قاسم سلیمانی سایت مستدام.
نعمتی همچنین چند ساعت پس از پست قبلی، مطلب زیر را منتشر کرد.