انقلاب اسلامی یک رخداد فرهنگی است؛ چراکه اندیشه بنیانگذارش ریشه در فرهنگ اسلام ناب دارد و از کلام اوست که می فرماید: «درباره فرهنگ هرچه گفته شود،کم است... .»
شهدای ایران: انقلاب شکوهمند اسلامی ایران که به پیروزی رسید، اندیشمندان دنیا که فکر وقوع چنین رخداد مهمی را نمی کردند؛ بر آن شدند تا علل رخداد این معجزه قرن را به تحلیل و واکاوی بنشینند و بر این اساس، آراء و نظرات متعدد و متنوعی صادر شد؛ آراء و نظراتی که انقلاب اسلامی ایران را مانند بسیاری دیگر از انقلاب های دنیا می دید و کمتر به خود شخصیت بنیانگذار الهی این انقلاب توجه داشت.
در این میان به نظر می رسد باید پدیده انقلاب را، پیش از تحلیل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن، پدیده ای فرهنگی بدانیم و به تحلیل فرهنگی آن بنشینیم؛ چراکه معمار این انقلاب چنین می گفت و به گفته اش با همه وجود اعتقاد داشت که:
«فرهنگ، اساس یک ملت است ... اساس استقلال یک ملت است.»
«امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی(ص) است.»
همین دو جمله کافی است تا به این نتیجه برسیم که امام راحل، در وهله اول، هم به فرهنگ داخلی و هم به فرهنگ بین الملل می اندیشیده است و اساسا خود انقلاب اسلامی را هم، پدیده ای فرهنگی بر می شمردند.
با همین دیدگاه است که امام جمله ای به وسعت تاریخ بیان می کند تا همین یک جمله برای لرزاندن همه تاریخ کافی باشد:
«و من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام میکنم که اگر جهان خواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل همه دنیای آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان، از پای نخواهیم نشست؛ یا همه آزاد میشویم و یا به آزادی بزرگ تری(که شهادت است) میرسیم.
در هر حال پیروزی و موفقیت با ماست.»
بنابراین می توان نتیجه گرفت که این استواری و صلابت در کلام و عمل او، برگرفته از یک اندیشه الهی و دینی مستحکم است و بر همین اساس باید گفت که فرهنگ، به این دلیل که ریشه در دین دارد، امری در راس امور و البته حیاتی است و به تعبیر امام راحل عظیم الشان، «فرهنگ مبدا همه خوشبختی ها و بدبختی های ملت است؛ اگر فرهنگ ناصالح باشد این جوان هایی که تربیت می شوند به این تربیت ناصالح، اینها در آتیه فساد ایجاد می کنند.»
معظم له، فرهنگ را «یک کارخانه آدم سازی» و «سایه ای از نبوت» معرفی می فرمود ؛ مرجعی با هوش و درایت کم نظیر و الهی، بینش عمیق و شناخت دقیق از مسائل گوناگون و البته تجربه سال های پر فراز و نشیب از تاریخ ایران عزیز.
او به عنوان قطب مرجعیت جهان اسلام و رهبری تاریخ ساز، متکی به مردم بود و با بیانی بلیغ و رفتاری حکیمانه، مسائل و مصائب کشورهای اسلامی و مستضعفان جهان را بیان می فرمود و در کنار آن، راه های نجات و حل مشکلات را هم تقدیم مینمود.
در دیدگاه جامع امام، فرهنگ در دو ساحت قابل تحلیل است؛ نخست ساحت فردی که مربوط به خودسازی و تربیت هر انسان است که در آن مجال می توان از عرفان و سیر و سلوک گفت تا از این طریق بتوان سعادت فردی را رقم زد. از این دیدگاه، فرهنگ، هویت فردی هر انسان است.
و اما ساحت دوم، ساحت اجتماعی فرهنگ است که در این مجال، خود انقلاب اسلامی را باید پدیده ای دانست که فرهنگ در آن، نمود عینی دارد و از این رهگذر، فرهنگ، هویت اجتماعی یک اجتماع هم هست.
البته در ژرفای نگاه بلند امام، اصلی ترین نقش فرهنگ، همان نقش خودسازی فردی و تربیت انسان صالح است که عملا مقدمه ای برای تحقق فرهنگ اجتماعی هم می شود.
امام در این زمینه می فرمایند:
«قضیه تربیت یک ملت به این است که فرهنگ آن ملت، فرهنگ صحیح باشد.»
همین جا لازم است تا به این نکته مهم توجه داده شود که فرهنگ مطلوب از نظر خمینی کبیر، در کنار دارا بودن نظام تربیتی برای رشد و تعالی انسان و رسیدن به خودباوری فردی، دارای دو مولفه مهم دیگر نیز هست:
یک . فرهنگ مطلوب باید تامین کننده استقلال فرهنگی و استقلال اجتماع باشد؛ چراکه فرهنگ غیر مستقل، چیزی جز رخنه و نفوذ فرهنگی نیست و البته از همین رخنه، تهاجم فرهنگی و غربزدگی هم محقق می شود. بدیهی است در فرهنگ غیر مستقل، رشد و تحول انسان بی معناست و هویت هر انسان، زیر سوال خواهد رفت.
در عین حال همانگونه که امروزه و در جهان کنونی هم ملاحظه می کنیم، جهانخواران همیشه در تلاشند تا با استفاده از بستر فرهنگی هر ملت، راه رخنه و نفوذ را پیدا کنند و در حقیقت آنان پیش از هر اقدام نظامی و حمله فیزیکی به مرزهای جغرافیایی، مرزهای فرهنگی را مورد هجمه و یورش قرار می دهند تا با کمترین هزینه و بیشترین فایده، به مطلوب خود - که همانا استیلا و سلطه پایدار است - دست یابند.
دو . فرهنگ مطلوب باید فعال، پیشرو و روزآمد باشد و با تحجر و انفعال مبارزه کند.
در این شاخص نیز هر نوع تحجر و انفعال و خالی کردن صحنه، نتیجه ای جز خسران و زیان به همراه ندارد. البته این فعالیت و پویایی همیشه باید با تحلیل جامع و مانع همراه باشد .
کوتاه سخن آنکه فرهنگ، دغدغه و دلمشغولی دائم بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی بود و سیره مکتوب، بیانی و رفتاری او، سرشار از این مفهوم است. بنابراین بر همگان است تا این دغدغه عظیم را پاس دارند و با کمک به تقویت، تحکیم و تثبیت فرهنگ اسلامی، در حقیقت از هویت آسمانی خود دفاع کنند و راه سعادت را بپیمایند.
در این میان به نظر می رسد باید پدیده انقلاب را، پیش از تحلیل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن، پدیده ای فرهنگی بدانیم و به تحلیل فرهنگی آن بنشینیم؛ چراکه معمار این انقلاب چنین می گفت و به گفته اش با همه وجود اعتقاد داشت که:
«فرهنگ، اساس یک ملت است ... اساس استقلال یک ملت است.»
«امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی(ص) است.»
همین دو جمله کافی است تا به این نتیجه برسیم که امام راحل، در وهله اول، هم به فرهنگ داخلی و هم به فرهنگ بین الملل می اندیشیده است و اساسا خود انقلاب اسلامی را هم، پدیده ای فرهنگی بر می شمردند.
با همین دیدگاه است که امام جمله ای به وسعت تاریخ بیان می کند تا همین یک جمله برای لرزاندن همه تاریخ کافی باشد:
«و من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام میکنم که اگر جهان خواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل همه دنیای آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان، از پای نخواهیم نشست؛ یا همه آزاد میشویم و یا به آزادی بزرگ تری(که شهادت است) میرسیم.
در هر حال پیروزی و موفقیت با ماست.»
بنابراین می توان نتیجه گرفت که این استواری و صلابت در کلام و عمل او، برگرفته از یک اندیشه الهی و دینی مستحکم است و بر همین اساس باید گفت که فرهنگ، به این دلیل که ریشه در دین دارد، امری در راس امور و البته حیاتی است و به تعبیر امام راحل عظیم الشان، «فرهنگ مبدا همه خوشبختی ها و بدبختی های ملت است؛ اگر فرهنگ ناصالح باشد این جوان هایی که تربیت می شوند به این تربیت ناصالح، اینها در آتیه فساد ایجاد می کنند.»
معظم له، فرهنگ را «یک کارخانه آدم سازی» و «سایه ای از نبوت» معرفی می فرمود ؛ مرجعی با هوش و درایت کم نظیر و الهی، بینش عمیق و شناخت دقیق از مسائل گوناگون و البته تجربه سال های پر فراز و نشیب از تاریخ ایران عزیز.
او به عنوان قطب مرجعیت جهان اسلام و رهبری تاریخ ساز، متکی به مردم بود و با بیانی بلیغ و رفتاری حکیمانه، مسائل و مصائب کشورهای اسلامی و مستضعفان جهان را بیان می فرمود و در کنار آن، راه های نجات و حل مشکلات را هم تقدیم مینمود.
در دیدگاه جامع امام، فرهنگ در دو ساحت قابل تحلیل است؛ نخست ساحت فردی که مربوط به خودسازی و تربیت هر انسان است که در آن مجال می توان از عرفان و سیر و سلوک گفت تا از این طریق بتوان سعادت فردی را رقم زد. از این دیدگاه، فرهنگ، هویت فردی هر انسان است.
و اما ساحت دوم، ساحت اجتماعی فرهنگ است که در این مجال، خود انقلاب اسلامی را باید پدیده ای دانست که فرهنگ در آن، نمود عینی دارد و از این رهگذر، فرهنگ، هویت اجتماعی یک اجتماع هم هست.
البته در ژرفای نگاه بلند امام، اصلی ترین نقش فرهنگ، همان نقش خودسازی فردی و تربیت انسان صالح است که عملا مقدمه ای برای تحقق فرهنگ اجتماعی هم می شود.
امام در این زمینه می فرمایند:
«قضیه تربیت یک ملت به این است که فرهنگ آن ملت، فرهنگ صحیح باشد.»
همین جا لازم است تا به این نکته مهم توجه داده شود که فرهنگ مطلوب از نظر خمینی کبیر، در کنار دارا بودن نظام تربیتی برای رشد و تعالی انسان و رسیدن به خودباوری فردی، دارای دو مولفه مهم دیگر نیز هست:
یک . فرهنگ مطلوب باید تامین کننده استقلال فرهنگی و استقلال اجتماع باشد؛ چراکه فرهنگ غیر مستقل، چیزی جز رخنه و نفوذ فرهنگی نیست و البته از همین رخنه، تهاجم فرهنگی و غربزدگی هم محقق می شود. بدیهی است در فرهنگ غیر مستقل، رشد و تحول انسان بی معناست و هویت هر انسان، زیر سوال خواهد رفت.
در عین حال همانگونه که امروزه و در جهان کنونی هم ملاحظه می کنیم، جهانخواران همیشه در تلاشند تا با استفاده از بستر فرهنگی هر ملت، راه رخنه و نفوذ را پیدا کنند و در حقیقت آنان پیش از هر اقدام نظامی و حمله فیزیکی به مرزهای جغرافیایی، مرزهای فرهنگی را مورد هجمه و یورش قرار می دهند تا با کمترین هزینه و بیشترین فایده، به مطلوب خود - که همانا استیلا و سلطه پایدار است - دست یابند.
دو . فرهنگ مطلوب باید فعال، پیشرو و روزآمد باشد و با تحجر و انفعال مبارزه کند.
در این شاخص نیز هر نوع تحجر و انفعال و خالی کردن صحنه، نتیجه ای جز خسران و زیان به همراه ندارد. البته این فعالیت و پویایی همیشه باید با تحلیل جامع و مانع همراه باشد .
کوتاه سخن آنکه فرهنگ، دغدغه و دلمشغولی دائم بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی بود و سیره مکتوب، بیانی و رفتاری او، سرشار از این مفهوم است. بنابراین بر همگان است تا این دغدغه عظیم را پاس دارند و با کمک به تقویت، تحکیم و تثبیت فرهنگ اسلامی، در حقیقت از هویت آسمانی خود دفاع کنند و راه سعادت را بپیمایند.