در روزهای گذشته بیبیسی فارسی با انتشار گزارشی مخدوش که مهر سند بر روی آن حک شده است مدعی شد که امام خمینی(ره) پیش از پیروزی انقلاب از طریق برخی شخصیتها به کارتر رئیسجمهور آمریکا پیغامی محرمانه فرستاده بودند.
به گزارش شهدای ایران به نقل از کیهان، در روزهای گذشته بیبیسی فارسی با انتشار گزارشی مخدوش که مهر سند بر روی آن حک شده است مدعی شد که امام خمینی(ره) پیش از پیروزی انقلاب از طریق برخی شخصیتها به کارتر رئیسجمهور آمریکا پیغامی محرمانه فرستاده بودند.
این ادعا پیش از این از سوی افرادی چون ابراهیم یزدی دبیرکل گروهک نهضت آزادی در جهت تحریف امام(ره) بارها مطرح شده بود و البته این بار بیبی سی با استناد به اسناد تازه از طبقهبندی خارج شده آمریکا این مدعای مخدوش را تکرار کرده است.
نیاز آمریکا به رابطه با ایران زمینهساز تحریف امام
طبیعی است که شیطان بزرگ در بازنشر آنچه میان طرفین رد و بدل شده است دست به تحریف بزند تا آنچه که میخواهد را به اثبات برساند و ناظر بر این استدلال نیاز امروز آمریکا به ارتباط با ایران اسلامی و نفوذ در ابعاد گسترده در کشور ما است، از اقتصاد گرفته تا فرهنگ و مسائل امنیتی و اطلاعاتی.
اما حقیقت این پیام چه بوده است؟ ماجرا بسیار واضح و روشن است و نکته ابهامآمیزی در تاریخ وجود ندارد و اگر وجود داشت آمریکا در سه دهه گذشته از انتشار آن برای مخدوش ساختن چهره حضرت امام(ره) اجتناب نمیکرد.
تحریف خط امام(ره) دیکته بیبیسی به زنجیرهایها/ حقیقت ادعای پیغام امام به کارتر چه بود؟
حقیقت ادعای پیغام امام به کارتر چیست؟
بر اساس اسناد متقن تاریخی در 18 دی ماه 1357 یعنی دو روز پس از کنفرانس گوادلوپ دو نفر از طرف ژیسکاردستن رئیسجمهور وقت فرانسه و جیمى کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا مستقیما براى امام(ره) پیغامی آوردند.
بر اساس این اسناد غیرقابل انکار، کارتر به رغم تعهدات و قرارهاى بینالمللى رسما در پیغام خود ضمن دخالت در اوضاع ایران گفته بود «ما از دولت بختیار حمایت خواهیم کرد و بهتر آن است حضرت آیتالله از دولت بختیار حمایت کنند و یا حداقل سکوت کنند. بهتر است حضرت آیتالله براى رفتن به ایران عجله نکنند.»
کارتر در ادامه پیغام خود به امام(ره) ایشان را به کودتا تهدید کرده بود.
تعیین تکلیف کارتر برای انقلاب اسلامی ایران و ملت مسلمان ایران با پاسخ کوبنده رهبر انقلاب مواجه میشود، پاسخی که بیبیسی به بخشهایی از آن اشاره کرده و نفس این پیغام را بدون اشاره به پیشزمینههای آن مورد تحلیل قرار میدهد!
پاسخ قاطعانه امام به رئیسجمهور آمریکا
امام خمینی(ره) در پاسخ به کارتر همزمان بر روی دو مسئله تاکید میکند؛ نخست آن که «در صورت مداخله آمریکا اعلام جهاد خواهند داد» و دوم «ایران را به حال خود واگذارید».
مطالعه عین پاسخ امام که در صحیفه امام، جلد 5، صفحات 375 -377 منتشر شده جالب و عبرتآموز است، «قضیه کودتا. الان از ایران به من اطلاع دادند که یک کودتاى نظامى در شرف تکوین است و مىخواهند کشتار زیادى بکنند؛ و از من خواستهاند کالاهاى آمریکایى را تحریم کنم، و به آمریکا اخطار کنم که اگر چنین کودتایى بشود از چشم شما مىبینند؛ و اگر شما حسننیت دارید باید جلوگیرى کنید. براى من گفتهاند، پیغام دادهاند، که اگر کودتاى نظامى بشود، حکم جهاد مقدس باید داد. من کودتا را نه به صلاح ملت مىدانم، و نه به صلاح آمریکا؛ اگر (کودتا) بشود از چشم شما میدانیم. من نمىدانم ملت آمریکا بعدها چه خواهد کرد؛ و من به حکم اینکه یک شخص روحانى هستم، و مصلحت بشر را همیشه در نظر دارم و مصلحت ملت خودم را در نظر دارم، به شما توصیه مىکنم که جلوى این خونریزیها را بگیرید و نگذارید این خونریزیها تحقق پیدا کند؛ و ایران را به حال خود واگذارید؛ که اگر بکنید، نه گرایش کمونیستى خواهد داشت و نه سایر مکاتب انحرافى؛ نه تسلیم شرق و نه تسلیم غرب خواهد شد.»
دلیل تکرار ادعاهای بیبیسی از سوی اصلاحطلبان
حقیقت آنچه که بیبیسی ارگان رسانهای روباه پیر از آن با عنوان «پیام محرمانه آیتالله خمینی به کارتر» یاد میکند پاسخ حضرت امام(ره) به پیغام تهدیدآمیز کارتر و هشدار ایشان به اعلام جهاد علیه آمریکا بوده است و اینکه رسانههای زنجیرهای داخلی گزارشات مخدوش بیبیسی را بدون هیچ تحلیل و ارزیابی بازنشر میکنند جای تامل دارد!
پروژه تحریف امام(ره) از مدتها پیش آغاز شده است، اصلاحطلبان این پروژه را از کارفرمای اصلی یعنی آمریکا و انگلیس تحویل گرفته و در رسانههای خود آن را دنبال میکنند.
آنچه در پایان قابل ملاحظه و تامل است، سکوت تعجبآور موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) در قبال این تحریف مسلم از سوی دنبالهرویهای بیبیسی در رسانههای داخلی است.
این ادعا پیش از این از سوی افرادی چون ابراهیم یزدی دبیرکل گروهک نهضت آزادی در جهت تحریف امام(ره) بارها مطرح شده بود و البته این بار بیبی سی با استناد به اسناد تازه از طبقهبندی خارج شده آمریکا این مدعای مخدوش را تکرار کرده است.
نیاز آمریکا به رابطه با ایران زمینهساز تحریف امام
طبیعی است که شیطان بزرگ در بازنشر آنچه میان طرفین رد و بدل شده است دست به تحریف بزند تا آنچه که میخواهد را به اثبات برساند و ناظر بر این استدلال نیاز امروز آمریکا به ارتباط با ایران اسلامی و نفوذ در ابعاد گسترده در کشور ما است، از اقتصاد گرفته تا فرهنگ و مسائل امنیتی و اطلاعاتی.
اما حقیقت این پیام چه بوده است؟ ماجرا بسیار واضح و روشن است و نکته ابهامآمیزی در تاریخ وجود ندارد و اگر وجود داشت آمریکا در سه دهه گذشته از انتشار آن برای مخدوش ساختن چهره حضرت امام(ره) اجتناب نمیکرد.
تحریف خط امام(ره) دیکته بیبیسی به زنجیرهایها/ حقیقت ادعای پیغام امام به کارتر چه بود؟
حقیقت ادعای پیغام امام به کارتر چیست؟
بر اساس اسناد متقن تاریخی در 18 دی ماه 1357 یعنی دو روز پس از کنفرانس گوادلوپ دو نفر از طرف ژیسکاردستن رئیسجمهور وقت فرانسه و جیمى کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا مستقیما براى امام(ره) پیغامی آوردند.
بر اساس این اسناد غیرقابل انکار، کارتر به رغم تعهدات و قرارهاى بینالمللى رسما در پیغام خود ضمن دخالت در اوضاع ایران گفته بود «ما از دولت بختیار حمایت خواهیم کرد و بهتر آن است حضرت آیتالله از دولت بختیار حمایت کنند و یا حداقل سکوت کنند. بهتر است حضرت آیتالله براى رفتن به ایران عجله نکنند.»
کارتر در ادامه پیغام خود به امام(ره) ایشان را به کودتا تهدید کرده بود.
تعیین تکلیف کارتر برای انقلاب اسلامی ایران و ملت مسلمان ایران با پاسخ کوبنده رهبر انقلاب مواجه میشود، پاسخی که بیبیسی به بخشهایی از آن اشاره کرده و نفس این پیغام را بدون اشاره به پیشزمینههای آن مورد تحلیل قرار میدهد!
پاسخ قاطعانه امام به رئیسجمهور آمریکا
امام خمینی(ره) در پاسخ به کارتر همزمان بر روی دو مسئله تاکید میکند؛ نخست آن که «در صورت مداخله آمریکا اعلام جهاد خواهند داد» و دوم «ایران را به حال خود واگذارید».
مطالعه عین پاسخ امام که در صحیفه امام، جلد 5، صفحات 375 -377 منتشر شده جالب و عبرتآموز است، «قضیه کودتا. الان از ایران به من اطلاع دادند که یک کودتاى نظامى در شرف تکوین است و مىخواهند کشتار زیادى بکنند؛ و از من خواستهاند کالاهاى آمریکایى را تحریم کنم، و به آمریکا اخطار کنم که اگر چنین کودتایى بشود از چشم شما مىبینند؛ و اگر شما حسننیت دارید باید جلوگیرى کنید. براى من گفتهاند، پیغام دادهاند، که اگر کودتاى نظامى بشود، حکم جهاد مقدس باید داد. من کودتا را نه به صلاح ملت مىدانم، و نه به صلاح آمریکا؛ اگر (کودتا) بشود از چشم شما میدانیم. من نمىدانم ملت آمریکا بعدها چه خواهد کرد؛ و من به حکم اینکه یک شخص روحانى هستم، و مصلحت بشر را همیشه در نظر دارم و مصلحت ملت خودم را در نظر دارم، به شما توصیه مىکنم که جلوى این خونریزیها را بگیرید و نگذارید این خونریزیها تحقق پیدا کند؛ و ایران را به حال خود واگذارید؛ که اگر بکنید، نه گرایش کمونیستى خواهد داشت و نه سایر مکاتب انحرافى؛ نه تسلیم شرق و نه تسلیم غرب خواهد شد.»
دلیل تکرار ادعاهای بیبیسی از سوی اصلاحطلبان
حقیقت آنچه که بیبیسی ارگان رسانهای روباه پیر از آن با عنوان «پیام محرمانه آیتالله خمینی به کارتر» یاد میکند پاسخ حضرت امام(ره) به پیغام تهدیدآمیز کارتر و هشدار ایشان به اعلام جهاد علیه آمریکا بوده است و اینکه رسانههای زنجیرهای داخلی گزارشات مخدوش بیبیسی را بدون هیچ تحلیل و ارزیابی بازنشر میکنند جای تامل دارد!
پروژه تحریف امام(ره) از مدتها پیش آغاز شده است، اصلاحطلبان این پروژه را از کارفرمای اصلی یعنی آمریکا و انگلیس تحویل گرفته و در رسانههای خود آن را دنبال میکنند.
آنچه در پایان قابل ملاحظه و تامل است، سکوت تعجبآور موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) در قبال این تحریف مسلم از سوی دنبالهرویهای بیبیسی در رسانههای داخلی است.
* عليمحمد خان موقرالدوله (از مالكين بزرگ بهائي در دوران متأخر قاجار و پسر ميرزا احمد خان از خاندان افنان و البته وزير انتصابی فوايد عامه و تجارت و فلاحت در کابينه سيد ضياء بعد از کودتاي 3 اسفند 1299 رضا خان ميرپنج به پاس خدمات بهائيان در پيروزي کودتا) پدر حسن موقر باليوزي (1908- 1980 م.)، بنيانگذار بخش فارسي راديو بي. بي. سي.، است كه در سالهاي 1937-1960 رياست محفل ملّي روحاني بريتانيا را بهدست داشت. در سال 1957 شوقي افندي، رهبر بهائيان، باليوزي را به عنوان يکي از «ايادي امرالله» منصوب کرد!
از سال 1868 ميلادي که ميرزا حسينعلي نوري (بهاء) و همراهانش به بندر عکا منتقل شدند، پيوند بهائيان با کانونهاي مقتدر يهودي غرب تداوم يافت و مرکز بهائيگري در سرزمين فلسطين به ابزاري مهم براي عمليات بغرنج ايشان و شرکايشان در دستگاه استعماري بريتانيا بدل شد.
بهنوشته فريدون آدميت:
عنصر بهائي چون عنصر جهود به عنوان يکي از عوامل پيشرفت سياست انگليس در ايران درآمد. طرفه اينکه از جهودان نيز کساني به اين فرقه پيوستند و همان ميراث سياست انگليس به آمريکائيان نيز رسيده...
اين پيوند در دوران رياست عباس افندي (عبدالبهاء) بر فرقه بهائي تداوم يافت. در اين زمان، بهائيان در تحقق استراتژي تأسيس دولت يهود در فلسطين، که از دهههاي 1870 و 1880 ميلادي آغاز شده بود، مشارکت جدي نمودند و اين تعلق در اسناد ايشان بازتاب يافت. براي نمونه، عباس افندي در سال 1907 (مقارن با انقلاب مشروطه در ايران) به حبيب مؤيد، که به يکي از خاندانهاي يهودي بهائيشده تعلق داشت، چنين گفت:
اينجا فلسطين است، اراضي مقدسه است. عنقريب قوم يهود به اين اراضي بازگشت خواهند نمود، سلطنت داوودي و حشمت سليماني خواهند يافت. اين از مواعيد صريحه الهيه است و شک و ترديدي ندارد. قوم يهود عزيز ميشود... و تمامي اين اراضي باير آباد و داير خواهد شد. تمام پراکندگان يهود جمع ميشوند و اين اراضي مرکز صنايع و بدايع خواهد شد، آباد و پرجمعيت ميشود و ترديدي در آن نيست.
در اين دوران، عباس افندي با اعضاي خاندان روچيلد، گردانندگان و سرمايهگذاران اصلي در طرح استقرار يهوديان در فلسطين، رابطه داشت. براي نمونه، حبيب مؤيد مينويسد:
مستر روچلد آلماني نقاش ماهري است. تمثال مبارک را با قلم نقش درآورده و به حضور مبارک آورد و استدعا نمود چند کلمه در زير اين عکس محض تذکار مرقوم فرمايند تا به آلماني ترجمه و نوشته شود ...
سفر سالهاي 1911-1913 عباس افندي به اروپا و آمريکا، که با تبليغات فراوان از سوي متنفذترين محافل سياسي و مطبوعاتي دنياي غرب همراه بود، نشاني است آشکار از اين پيوند عميق ميان سران فرقه بهائي و کانونهاي مقتدري در اروپا و آمريکا. در کتاب نظريه توطئه اين سفر را چنين توصيف کردم:
سفر سالهاي 1911-1913 عباس افندي به اروپا و آمريکا سفري کاملاً برنامهريزي شده بود. بررسي جريان اين سفر، و مجامعي که عباس افندي در آن حضور يافت، نشان ميدهد که کانونهاي مقتدري در پشت اين ماجرا حضور داشتند و ميکوشيدند تا اين "پيغمبر" نوظهور شرقي را به عنوان نماد پيدايش "مذهب جديد انساني"، آرمان ماسوني- تئوسوفيستي، معرفي کنند. اين بررسي ثابت ميکند که کارگردان اصلي اين نمايش انجمن جهاني تئوسوفي، يکي از محافل عالي ماسوني غرب، بود... در اين سفر تبليغات وسيعي درباره عباس افندي، به عنوان يکي از رهبران تئوسوفيسم، صورت گرفت؛ در حدي که ملکه روماني و دخترش ژوليا وي را به عنوان "رهبر تئوسوفيسم" ميشناختند و به اين عنوان با او مکاتبه داشتند. عباس افندي در اين سفر با برخي رجال سياسي و فرهنگي ايران- چون جلالالدوله پسر ظلالسلطان، دوستمحمد خان معيرالممالک داماد ناصرالدينشاه، سيد حسن تقيزاده، ميرزا محمد خان قزويني، عليقلي خان سردار اسعد بختياري و غيره- ملاقات کرد. اين ماجرا، که حمايت کانونهاي عالي قدرت جهان معاصر را از بهائيگري نشان ميداد، بر محافل سياسي عثماني و مصر نيز تأثير نهاد و عباس افندي پس از بازگشت از اين سفر وزن و اهميتي تازه يافت.
سفر پرهياهوي عباس افندي به اروپا و آمريکا و حمايتهاي گسترده از او درست در زماني رخ داد که آخوند ملا محمدکاظم خراساني و شيخ عبدالله مازندراني، دو رهبر نامدار انقلاب مشروطه، به شدت در زير ضربه بودند و تلاش براي اخراج آنان از صحنه اجتماعي و سياسي و منزوي کردن آنها در اوج خود بود. در نتيجه اين تحريکات، آخوند خراساني و شيخ عبدالله مازندراني در انزوا و فشار شديد رواني و سياسي، در شرايطي که به تعبير مازندراني «خسته و درمانده» و «خائف بر جان خود» بودند، زندگي را بدرود گفتند. در نامهاي که شيخ عبدالله مازندراني در 29 جماديالثاني 1328 ق. به حاجي محمدعلي بادامچي، از تجار مشروطهخواه تبريز، نوشته، اين تحرکات به «انجمن سرّي» منتسب ميشود که بهائيان در آن حضور دارند:
چون مانع از پيشرفت مقاصدشان را فيالحقيقه به ما دو نفر، يعني حضرت حجتالاسلام آقاي آيتالله خراساني دامظله و حقير، منحصر دانستند و از انجمن سرّي طهران بعض مطالب طبع و نشر شد و جلوگيري کرديم، لهذا انجمن سرّي مذکور، که مرکز و به همه بلاد شعبه دارد و بهائيه لعنهمالله تعالي هم محققاً در آن انجمن عضويت دارند و هکذا ارامنه و يک دسته ديگر مسلمانصورتان غير مقيد به احکام اسلام که از مسالک فاسده فرنگيان تقليد کردهاند هم داخل هستند، از انجمن سري مذکور به شعبه[اي] که در نجف اشرف و غيره دارند رأي درآمده که نفوذ ما دو نفر تا حالا که استبداد در مقابل بود نافع و از اين به بعد مضرّ است، بايد در سلب اين نفوذ بکوشند. مجالس سرّيه خبر داريم در نجف اشرف منعقد گرديد. اشخاص عوامي که به صورت طلبه محسوب ميشوند در اين شعبه داخل و به همين اغراض در نجف اشرف اقامت دارند... مکاتيبي به غير اسباب عاديه به دست آمده که بر جانمان هم خائف و چه ابتلاها داريم... و واقعاً خسته و درمانده شده، بر جان خودمان هم خائفيم... اين همه زحمت را براي چه کشيديم و اين همه نفوس و اموال براي چه فدا کرديم و آخر کار به چه نتيجه ضد مقصودي بواسطه همين چند نفر خيانتکار دشمن گرفتار شديم. کشفالله تعالي هذالغمه عن المله. السلام عليکم و رحمهالله برکاته. الاحقر عبدالله المازندراني.
در دوران جنگ اوّل جهاني فرقه بهائي کارکردهاي اطلاعاتي جدّي به سود دولت بريتانيا داشت و اين اقدامات کار را بدانجا رسانيد که گويا در اواخر جنگ مقامات نظامي عثماني تصميم گرفتند عباس افندي را اعدام کنند و اماکن بهائيان در حيفا و عکا را منهدم نمايند. اندکي بعد، عثماني شکست خورد و اين طرح تحقق نيافت.
پس از پايان جنگ اوّل جهاني، شوراي عالي متفقين قيموميت فلسطين را به دولت بريتانيا واگذارد و در 30 ژوئن 1920 سِر هربرت ساموئل به عنوان نخستين کميسر عالي فلسطين در اين سرزمين مستقر شد. ساموئل از انديشمندان و فعالان برجسته و نامدار صهيونيسم بود و به خانواده معروف ساموئل- مونتاگ تعلق داشت. در دوران پنج ساله حکومت مقتدرانه "شاه ساموئل" در فلسطين (نامي که چرچيل بر او نهاده بود) دوستي و همکاري نزديکي ميان او و عباس افندي وجود داشت؛ و در اوايل حکومت ساموئل در فلسطين بود که دربار بريتانيا عنوان «شهسوار طريقت امپراتوري بريتانيا» را به عباس افندي اعطا کرد. اعطاي اين نشان بهپاس قدرداني از خدمات بهائيان در دوران جنگ بود.
اندکي بعد، کودتاي 3 اسفند 1299 رضا خان ميرپنج و سيد ضياءالدين طباطبايي در ايران رخ داد. در کابينه سيد ضياء يکي از سران درجه اوّل بهائيان ايران بهنام عليمحمد خان موقرالدوله وزير فوايد عامه و تجارت و فلاحت شد. اين مقام نيز بهدليل خدمات بهائيان در پيروزي کودتا به ايشان اعطا شد.
موقرالدوله پدر حسن موقر باليوزي (1908- 1980 م.)، بنيانگذار بخش فارسي راديو بي. بي. سي.، است كه در سالهاي 1937-1960 رياست محفل ملّي روحاني بريتانيا را بهدست داشت. در سال 1957 شوقي افندي، رهبر بهائيان، باليوزي را به عنوان يکي از «ايادي امرالله» منصوب کرد.