شهدای ایران: کافی است سرت را در سالن بچرخانی، به راحتی میتوانی هرچقدر دلت میخواهد، خانواده شهید ببینی؛ آنهم خانواده شهدایی که از شهادت شهیدشان، شاید چندماه هم نگذشته باشد.
حالا در اینجا، -جشنواره فیلم مدافعان حرم- جمع بسیاری از خانواده شهدای حرم جمع است؛ خانواده هایی که فرقی نمیکند ایرانی باشند یا افغانستانی؛ اینجا همه یک حرف مشترک دارند؛ «مدافع حرم»
نخستین جشنواره فیلم مدافعان حرم شب گذشته در سالن همایشهای بینالمللی صداوسیما با حضور تعدادی از خانوادههای شهدای مدافع حرم، مسئولان کشوری و لشکری و جمعی از هنرمندان برگزار شد؛ همایشی که شاید چون برای اولین بار برگزار می شد، به راحتی امکان دیدن حاشیههای ظریف را فراهم میکرد.
*هنوز یک ساعت به آغاز مراسم مانده که خانواده شهدا یکی یکی از راه میرسند؛ تقریبا همگی عکس شهیدشان را به همراه دارند؛ آنها بیشتر از همه درک کرده اند که جوان آنها چه افتخاری برایشان کسب کرده است.
*عکاسها بیشتر از همه، نگاههای آرام خانواده شهدا را کشف میکنند؛ مخصوصا خانواده شهدای افغانستانی مدافع حرم که گاهی مظلومتر از دیگر خانوادههای شهدا هستند؛ مادر شهید «خاوری» -شهید افغانستانی مدافع حرم- هم آرام وارد سالن میشود، تا ساعتی قبل از شروع مراسم هیچ کس نمیداند که این پیرزن آرام قرار است چه طوفانی در جشنواره برپا کند.
*در میان خانواده شهدای دعوت شده به مراسم عکس یک شهید جلب توجه میکند؛ چهره شهید آشناست و با چند پرسش درباره تاریخ شهادتش می شود فهمید که درست حدس زده ای؛ حالا خانواده شهید اسماعیلی، جوانی که در سال 1383 و حمله نیروهای ائتلاف به نجف، برای دفاع از حرم راهی عراق شد، در میان جمعیت هستند؛ شهید اسماعیلی، داغ منهدم کردن یک هلیکوپتر آمریکایی را به دلشان گذاشت و آنها هم با توپ مستقیم انتقام گرفتند.
*سالن جشنواره زودتر از انتظار برگزار کنندگان پر شده است و دیگر در حاشیههای سالن هم به سختی می توان جایی برای نشستن که هیچ، حتی برای ایستادن پیدا کرد؛ خانواده شهدای مدافع حرم حتی وقتی که نشستهاند هم عکس شهیدشان را جلوی خود میگیرند؛ شهیدانی که خیلی سخت می توانی در میان آنها سن بالای 30 سال پیدا کنی.
*به مرور مهمانان و شخصیت های لشکری و کشوری و هنرمندان نیز به جمع ملحق میشوند؛ مسئولان هم میدانند که امروز مرکز توجه همه، «خانواده شهدای مدافع حرم» هستند نه آنها؛ قرائت قرآن و سرود جمهوری اسلامی مراسم را رسمیتر می کند؛ البته کودکانی که بعضی از آنها فرزند شهید هستند، با جیغهای کودکانهشان توجه چندانی به آن ندارند.
*به قول یکی از حاضران، اینجا باید مراقب رفتارت با بچه ها باشی؛ اگر جیغی زدند و یا پایت را موقع بازی لگد کردند، فقط باید به رویشان بخندی و سرشان را ببوسی، چون ممکن است همین بچه، فرزند یکی از شهدای مدافع حرم باشد؛ حرفش بیراه نیست و شاید برای همین است که دوست داری دستی بکشی به سر هر پسر بچه یا دختر بچه ای که از کنارت رد می شود و سربند «مدافع حرم» بسته.
* علیرضا افتخاری روی سن میرود و ترانهای را -برای اولین بار- در وصف مدافعان حرم میخواند.
«ما قطره ای در برابر دریای مدافعان حرم هستیم»، افتخاری اینطوری به مدافعان حرم ابراز ارادت میکند؛ خیلیها دوست دارند که مانند سال های دفاع مقدس، حتی خواندن برای شهدا هم در قید و بند ژست های روشنفکری نماند و خواننده های مطرح کشور نیز وارد این عرصه شوند.
*دبیر جشنواره از فیلم هایی می گوید که در مدتی کوتاه، آنقدر تعدادشان در دبیرخانه زیاد شد، که غافلگیرشان کرده بود؛ بعد از صحبت های دبیر، کلیپی از اظهارات داوران اولین جشنواره فیلم مدافعان حرم، پخش شد؛ تاثیرگذارترین آنها هم اظهارات حاتمی کیا بود؛ کارگردانی که شاید در نگاه اول خشک، جدی و در چهارچوب های فنی تعریف شود، میگفت که موقع دیدن فیلم های ارسالی به جشنواره، کاملا احساسی شده و انتخاب برایش سخت؛ شاید حس حاتمی کیا را فقط کسانی که چند مستند پیرامون شهدای مدافع حرم دیده اند، بهتر درک کنند.
*بخش دیگر جشنواره، تقدیر از خانواده شهدای مدافع حرم است؛ ظاهرا قرار است خانواده 7 شهید به نمایندگی از دیگر خانواده شهدای حاضر، به بالای سن رفته و تقدیر شوند؛ حالا همان مادر شهید افغانستانی -محمدرضا خاوری-، خودش را به بالای سن می رساند؛ جملاتی را به رئیس دفتر رهبر معظم انقلاب می گوید و بعد از آن پشت تریبون قرار می گیرد؛ با لهجه شیرین افغانستانی، قرار است روایتی از پیکر سید الشهدا و رسیدن آن به دست خواهرش زینب، برای حضار داشته باشد؛ «یک گلوله توپ برای کشتن یک انسان کافی است ولی فرزند من را با دو گلوله توپ شهید کردند؛ فقط خواستم یک هدیه ای از پسرم به من برسد»؛ وقتی با دستش حجم پیکری که از محمدرضا خاوری به دستش رسید را نشان می دهد، اشکهای حاضران دیگر نمی گذارد، جایگاه مراسم را درست ببینند.
* صحبت های مادر شهید خاوری تازه ابتدای اوج گرفتن مراسم است؛ مادر شهیدان «بختی» هم یکی دیگر از کسانی است که به روی سن می آید؛ او دو فرزند جوانش را برای دفاع از حرم راهی کرده؛ پسرانی که وقتی ممانعت مسئولان از اعزامشان را می بینند، خود را در میان بچه های تیپ فاطمیون به عنوان افغانستانی جا می زنند؛ مادرشان وقتی پشت تریبون قرار می گیرد حرف عجیبی می زند: «ای کاش 10 پسر داشتم و برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) می فرستادم؛ خدا را شکر که پیش عمه جان زینب سرم را بالا می گیرم با شهادت دوتا پسرم»
* خیلیها هنوز به اسم «مالک اشتر» او را می شناسند؛ داریوش ارجمند از کسانی گله میکند که این روزها اصل را رها کرده و دنبال «فُرم» های غربی رفته اند در حالی که اصل، همین فرهنگ ایرانی و اسلامی و شهدای مدافع حرم هستند.
وقتی خاطرهای از حضور چند روز پیش خود در مازندران (استانی که بیشترین شهید را در واقعه خانطومان داد) و نصب تعداد زیادی از عکس های شهدا تعریف می کند، بغض گلویش را میگیرد؛ حالا شهدای مدافع حرم اشک های مالک را نیز سرازیر کرده اند؛ ارجمند سخنرانی اش را اینگونه تمام می کند؛ «امروز اینجا، یک حمام روحی گرفتم»
* «ز کودکی خادم این حریم محترمم... چونان حبیب مظاهر...» نماهنگی که این روزها از رسانه ملی بارها و بارها پخش شده و حتی تحسین رهبر معظم انقلاب را به همراه داشته، مهمان دیگر جشنواره است اما اینبار قرار است به طور زنده و با حضور نوجوانان اجرا شود؛ فرزندان شهدا با چرخاندن پرچمهای مدافع حرم، همراهی زیبایی را با نوجوانان بالای جایگاه، دارند.
*سردار سلامی جانشین فرمانده کل سپاه، آخرین سخنران نخستین جشنواره فیلم مدافعان حرم است؛ سردار در صحبت هایش کنایه ای به آنها که خواب بازگشت آمریکا را می بینند، می زند؛ «امروز در سرزمینهای اسلامی، فرش قرمز زیر پای هیچ مقام آمریکایی پهن نمیشود»
*نقطه پایانی جشنواره فیلم مدافعان حرم، تقدیر از برگزیدگان در بخش های مختلف است؛ بیشتر شدن تعداد تقدیر کنندگان از تقدیرشوندگان در بالای جایگاه، خود مسئولان را هم به خنده انداخته؛ مجری مراسم اما با کنایه ظریفی می گوید که این ماجرا نشانه مردمی بودن کار است نه بی نظمی.
*بعد از پایان مراسم با اینکه ساعت 12 شب را نشان می دهد، دوست نداری سالن را ترک کنی؛ نگاه خانواده شهدای مدافع حرم نگاهت را جذب میکند، مخصوصا پسر بچهای که شاید خودش نداند، ولی تو خوب می دانی که پدرش هنوز در کوچه پس کوچه های خانطومان جا مانده است؛ حالا بعد از پایان جشنواره، همه خوب فهمیده اند که دل کندن از جایی که این همه خانواده شهید در آن حضور دارند، سخت است.
*فارس