غلامعلی غلامپور از جمله جانبازان دوران هشت سال دفاع مقدس است که در راه دفاع از میهن دچار ضایعی در مچ دست، کمر، اعصاب و روان شده است. این قهرمان کشور اکنون به دلیل عوارض ناشی از جراحت دوران جنگ دیگر توانایی انجام کاری را ندارد و همین موضوع مشکلاتی را برایش رقم زده است.
به گزارش شهدای ایران، غلامعلی غلامپور از جانبازان 15درصد اعصاب و روان دوران جنگ تحمیلی به بیان برخی از خاطرات خود در رابطه با جنگ تحمیلی پرداخت و گفت: متولد 1346 هستم. سال 61 برای نخستین بار از سوی سپاه فجر استان فارس و از طریق تیپ احمدبن موسی به قصرشیرین رفتم، بعد از آن نیز به جنوب منتقل شدم.در طول حضور داوطلبانهام در جبهه دو بار مجروح شدم. ابتدا مچ دست چپم شکست و پس از آن نیز ترکشهایی به کمرم اصابت کرد.
به دلیل آنکه در آن دوران جوان بودم و قابلیت کار کردن داشتم زیاد پیگیر موضوع جانبازیام نبودم و 15 درصد جانباز شناخته شدم اما هر چه زمان گذشت و دچار کهولت سن شدم مشکلات جانبازی و عوارض ناشی از جراحتهای جنگ تحمیلی بر من چیره شد،به گونهای که پس از اینکه پزشکان معتمد بارها من را معاینه کردند تأییدیهای را در راستای اینکه قادر به انجام هیچگونه کاری نیستم صادر کردند.
متأسفانه به دلیل فقدان توان انجام کار اکنون با مشکلات معیشتی و مالی بسیار زیادی دست و پنجه نرم میکنم. من پدر دو پسر و دو دختر هستم که اختلاف سنی کمی با یکدیگر دارند. دختر کوچکم قرار بود امسال به مدرسه برود اما شرمندهاش شدم.متأسفانه نتوانستم هزینهای را برای ثبت نامش و مخارجی که برای تحصیل نیاز است را فراهم کنم.
فرزند بزرگم که 21 سال سن دارد نیز به دلیل وضع مالی نامساعد دچار بیماری روحی شده است. همچنین اوضاع اقتصادی بسیار دشوار هم باعث شده است که حداقل امکانات یک زندگی ساده را هم نداشته باشیم. ما در یکی از روستاهای کازرون ساکن هستیم که به دلیل هم جوار بودن با استان بوشهر هوا بسیار شرجی و گرم است. همین هوا نیز باعث شده است که گرمازدگی به سراغ ما بیاید.
بارها به بنیاد شهید و امور ایثارگران مراجعه کردهام و مشکلاتم را گفتهام، اگرچه آنها به من کمک کردند و ماهانه مبلغی به عنوان کمک معیشتی دریافت میکنم اما با توجه به شرایطم از عهده مخارج اولیه بر نمیآیم. ما در منزلمان حتی کولر و تلویزیون و گاز هم نداریم و همین اختلافهایی که در زندگی ما وجود دارد باعث شده است برای فرزندانم پرسشهایی ایجاد شود که چرا و برای چه به جبهه رفتهای؟
به دلیل همین عوارض جانبازی برای عمل جراحی کمرم به یکی از بیمارستانهای شیراز رفتم اما به دلیل اینکه توان پرداخت 300 هزار تومان را نداشتم بیمارستان من را مرخص نمیکرد تا اینکه یک خانم پرستار با وجدان این هزینه را پرداخت کرد. باید از این فداکاری ایشان قدردانی کنم.
امید من در ابتدا به خداوند و سپس به بنیاد شهید و امور ایثارگران است و در صورتی که مردم بخواهند قدم خیری در ارتباط با من بردارند از آنها نیز سپاسگزار خواهم بود.
بر اساس پیگیریها، بنیاد شهید و امور ایثارگران حقوق قانونی مربوط به این جانباز را پرداخت کرده است اما این جانباز به دلیل محرومیت از توان انجام کار و عوارض ناشی از جنگ،به کمک بیشتری نیاز دارد.
به دلیل آنکه در آن دوران جوان بودم و قابلیت کار کردن داشتم زیاد پیگیر موضوع جانبازیام نبودم و 15 درصد جانباز شناخته شدم اما هر چه زمان گذشت و دچار کهولت سن شدم مشکلات جانبازی و عوارض ناشی از جراحتهای جنگ تحمیلی بر من چیره شد،به گونهای که پس از اینکه پزشکان معتمد بارها من را معاینه کردند تأییدیهای را در راستای اینکه قادر به انجام هیچگونه کاری نیستم صادر کردند.
متأسفانه به دلیل فقدان توان انجام کار اکنون با مشکلات معیشتی و مالی بسیار زیادی دست و پنجه نرم میکنم. من پدر دو پسر و دو دختر هستم که اختلاف سنی کمی با یکدیگر دارند. دختر کوچکم قرار بود امسال به مدرسه برود اما شرمندهاش شدم.متأسفانه نتوانستم هزینهای را برای ثبت نامش و مخارجی که برای تحصیل نیاز است را فراهم کنم.
فرزند بزرگم که 21 سال سن دارد نیز به دلیل وضع مالی نامساعد دچار بیماری روحی شده است. همچنین اوضاع اقتصادی بسیار دشوار هم باعث شده است که حداقل امکانات یک زندگی ساده را هم نداشته باشیم. ما در یکی از روستاهای کازرون ساکن هستیم که به دلیل هم جوار بودن با استان بوشهر هوا بسیار شرجی و گرم است. همین هوا نیز باعث شده است که گرمازدگی به سراغ ما بیاید.
بارها به بنیاد شهید و امور ایثارگران مراجعه کردهام و مشکلاتم را گفتهام، اگرچه آنها به من کمک کردند و ماهانه مبلغی به عنوان کمک معیشتی دریافت میکنم اما با توجه به شرایطم از عهده مخارج اولیه بر نمیآیم. ما در منزلمان حتی کولر و تلویزیون و گاز هم نداریم و همین اختلافهایی که در زندگی ما وجود دارد باعث شده است برای فرزندانم پرسشهایی ایجاد شود که چرا و برای چه به جبهه رفتهای؟
به دلیل همین عوارض جانبازی برای عمل جراحی کمرم به یکی از بیمارستانهای شیراز رفتم اما به دلیل اینکه توان پرداخت 300 هزار تومان را نداشتم بیمارستان من را مرخص نمیکرد تا اینکه یک خانم پرستار با وجدان این هزینه را پرداخت کرد. باید از این فداکاری ایشان قدردانی کنم.
امید من در ابتدا به خداوند و سپس به بنیاد شهید و امور ایثارگران است و در صورتی که مردم بخواهند قدم خیری در ارتباط با من بردارند از آنها نیز سپاسگزار خواهم بود.
بر اساس پیگیریها، بنیاد شهید و امور ایثارگران حقوق قانونی مربوط به این جانباز را پرداخت کرده است اما این جانباز به دلیل محرومیت از توان انجام کار و عوارض ناشی از جنگ،به کمک بیشتری نیاز دارد.