"فروشنده" جدیدترین ساخته اصغر فرهادی است که بار دیگر به مدد حاشیه های جشنواره ای و البته با کمک شبکه های اجتماعی موجی از واکنش های موافق و مخالف را به راه انداخته است. فیلمی که میتوان آن را ادامه سبک نوین اصغر فرهادی در سینمای ایران دانست. سبکی که میتوان ان را نئورئالیسم اجتماعی دانست.
به گزارش شهدای ایران، برای فهم اصغر فرهادی باید به سراغ رقص در غبار رفت و از آنجا به شهرزیبا و چهارشنبه سوری سرک کشید و تا جدایی نادر از سیمین ادامه داد. روابط متزلزل آدم ها، شک و تردید و از هم گسیختگی اجتماعی را میتوان سه مولفه اصلی آثار فرهادی دانست. مولفه هایی که در فروشنده با تحقیر و شرم و بی اعتمادی و ترس زنان نسبت به مردان همراه شده و به اوج رسیده است.
این یادداشت به دنبال تحلیل و نقد فیلم نیست. طی چند روز گذشته اخباری در فضای مجازی منتشر شده مبنی بر اینکه شیخه میاسه آل ثانی خواهر پادشاه قطر حامی مالی این اثر است. خبری که ابتدا توسط فرهادی تکذیب ولی چند روز بعد تایید شد. اما به راستی پشت پرده این حمایت ها چیست؟
فاطمه الرمیحی رییس اجرایی موسسه فیلم دوحه در گفت و گویی که همزمان با این رویداد سینمایی عنوان کرده که این موسسه از فیلم اصغر فرهادی حمایت مالی کرده و در این فیلم سرمایه گذاری کرده و در عین حال شش فیلم دیگری که در جشنواره کن 2016 راه یافتهاند، از حمایت مالی این موسسه برخوردار شدهاند.
موسسه فیلم دوحه که تعبیر «فیلم، همان زندگی است» را شعار خود قرار داده، بر تولیدات منطقهای تمرکز بیشتری دارد و در عین حال سرمایه گذاری قابل توجهی در حوزه تولیدات مشترک در طی دوره کوتاه فعالیتش داشته و آنگونه که فاطمه الرمیحی رییس اجرایی موسسه فیلم دوحه عنوان کرده بود، این موسسه در طول پنج سال از 240 فیلم حمایت مالی کرده که یک بررسی کوتاه نشان میدهد اکثر این آثار محصول مشترک هستند.
بر اساس اطلاعاتی مسئولان این موسسه در گذشته درباره میزان سرمایهگذاریشان در آثار مختلف منتشر کردهاند، این مجموعه فیلمسازی قطر برای هر فیلم بین پانصدهزار تا 1.5 میلیون دلار هزینه کرده تا بدین ترتیب عنوان این کشور در حامیان و سرمایه گذاران آثار مهم به سادهترین شکل ممکن درج شود و طبیعتاً باید به همین نسبت نیز از فیلم تازه فرهادی حمایت مالی شده باشد.
البته فاطمه الرمیحی تابلوی بیرون این مجموعه فیلمسازی است و مؤسسه فیلم دوحه در سال 2010 میلادی توسط خانم شیخه میاسه آلثانی دختر پادشاه سابق و خواهر پادشاه فعلی قطر، تأسیس شد و به عنوان اولین موسسه بینالملل فیلمسازی قطر با سرمایه گذاری کلان در حال تولید و تامین بودجه فیلم، آموزش فیلمساز بومی، و برگزاری جشنواره سالانه دوحه ترایبیکا، نسلها و قمره است.
اصغر فرهادی البته معتقد است: «مسئول فستیوال دوحه قطر، پس از حضور کمپانی ممنتو به عنوان تهیهکننده در این فیلم، با آنها تماس گرفته و ابراز تمایل کرده بودند که امسال یکی از فاوندهایشان را به فیلم «فروشنده» بدهند و ممنتو هم پذیرفته بود. در تیتراژ هم نامشان در کنار تلویزیون آرته فرانسه، با عنوان «با همکاری (Association) آرته و دوحه فیلم فستیوال» آمده است. سرمایه اصلی فیلم، متعلق به من و کمپانی «ممنتو» است و نام ممنتو در تیتراژ به همراه نام من، به عنوان تهیهکننده و سرمایهگذاران فیلم آمده.»
با این حال خواهر پادشاه قطر نیز مجدداً از لفظ «co-finance» به جای «funding» استفاده کرد که بر خلاف «fund» حکم سرمایه گذاری را دارد و در همان گزارش نخست قطریها نیز متأسفانه از همین لفظ استفاده شده بود که معنای سرمایه گذاری از طریق تأمین مالی یک پروژه را دارد: «Two or more banks or other lending institutions together financing the same project» و این در حالی است که به گفته فرهادی، قطریها به این پروژه تنها «fund» یعنی «کمک» اختصاص دادهاند.
این مسئله در حالی است که رسانه هایی از جمله العربیه مدعی شده بود که «جدایی نادر از سیمین»، بدون کمک مالی دولت ایران و با کمک ۲۵ هزار دلاری «انجمن فیلم آمریکا» ساخته شده است و «گذشته» نیز از سوی اتحادیه اروپا پشتیبانی میشد.
در این بین سوال اصلی این است که چگونه می توان با سرمایه بزرگترین خاندان حامی تروریسم در منطقه فیلمی برای صلح ساخت؟ چرا کشوری مانند قطر که جز نفت چیزی برای رقابت ندارد باید هزینه ساخت یک اثر ایرانی- فرانسوی را تقبل کند؟ مسئولان قطری به عنوان کشور فاقد سینمای ملی، از حداکثر ظرفیت ممکن برای بهرهبرداری تبلیغاتی از موفقیت «فروشنده» در جشنواره فیلم کن استفاده کردند، به گونهای که انگار این محصول مشترک سینمای ایران و فرانسه، متعلق به قطریهاست؛ رویکردی غیرحرفهای که نیت غیرسینمایی و صرفاً تبلیغاتی قطریها برای حمایت مالی از تولیدات سینمایی را آشکار میسازد.
به نظر می رسد برای قشر روشنفکر نمای کشور و آن چند صد نفری که برای استقبال خودجوش شبانه! از عوامل این فیلم به فرودگاه رفته بودند مهم نیست که سرمایه را بزرگترین حامی گروهک جیش الاسلام در سوریه تامین می کند. برای آنها مرغ همسایه غاز است چون بارها شاهد بودیم که جریان حزب الله متهم به دریافت پول از حاکمیت برای ساخت یک اثر شده است اما در مقابل اینگونه اخبار هیچگونه واکنشی از این قشر متناقض نما ندیده ایم.
نگاهی به آثار ایرانی برنده در جشنواره های مختلف طی سالیان مختلف نشان می دهد که هرکدام از آنها قطعه ای از یک پازل بوده اند. پازلی که این روزها از ان با عنوان سینمای بین المللی ایران یاد میشود اما عملا شاهد هستیم که یک سینمای سفارشی با پول های قطری و اروپایی در حال شکل گیری است.
استفاده از ظرفیت های کارگردانان و چهره های فرهنگی حاشیه دار ایرانی توسط کشورهای عربی مسبوق به سابقه است. به عنوان مثال جشنواره الجنادریه عربستان تمام تلاش خود را میکند تا بتواند تمدنی دروغین برای خود بنا کند و در این راه حاضر است تا هرگونه هزینه ای را پرداخت کند.
بنابراین به نظر می رسد سود دوسویه ای برای اصغر فرهادی و حامیان قطریش در این اثر وجود داشته است. قطری ها با پول خود در جشنواره های بین المللی حضور پیدا می کنند و امثال اصغر فرهادی هم بدون دغدغه مالی آثار خود را که محترمانه در تقابل با نظام اسلامی است را می سازد و جایزه می برد.
این فیلم به مانند همه کارهای کارگردانش با نوعی رنگ بندی متمایل به تیره تصویری از اثرات حضور یک زن بدنام در مجتمعی مسکونی را به نمایش می گذارد. این زن بدنام "آهو" نام دارد که شغلش(!) و نگاه اجتماع به این شغل زندگی یک زوج جوان را متاثر میسازد.
سوره سینما امروز در گزارشی درباره "تاثیر سرمایه خارجی در پذیرش فیلمها در کن" می نویسد: معمولاً فرانسویها آثاری از ایران را در بخش رقابتی جشنوارهی کن میپذیرند که خود در تولید آنها نقش داشته باشند. حالا اما این بار در مورد فیلمهای فرهادی، سرمایهگذار خارجی به محل بحث تبدیل شده است. شاید چون، تولیدات مشترک قبلی، چراغ خاموشتر تولید شده بودند. شاید هم، حضور دختر امیر قطر در کسوت سرمایهگذار فیلم، محل جنجال بوده است. به هر حال، فعلاً تا فیلم نمایش داده نشود، نه در مورد دلواپسان فرهادی و نه در مورد شیفتگانش، نمیتوان قضاوتی کرد.
*خبرنامه دانشجویان
این یادداشت به دنبال تحلیل و نقد فیلم نیست. طی چند روز گذشته اخباری در فضای مجازی منتشر شده مبنی بر اینکه شیخه میاسه آل ثانی خواهر پادشاه قطر حامی مالی این اثر است. خبری که ابتدا توسط فرهادی تکذیب ولی چند روز بعد تایید شد. اما به راستی پشت پرده این حمایت ها چیست؟
فاطمه الرمیحی رییس اجرایی موسسه فیلم دوحه در گفت و گویی که همزمان با این رویداد سینمایی عنوان کرده که این موسسه از فیلم اصغر فرهادی حمایت مالی کرده و در این فیلم سرمایه گذاری کرده و در عین حال شش فیلم دیگری که در جشنواره کن 2016 راه یافتهاند، از حمایت مالی این موسسه برخوردار شدهاند.
موسسه فیلم دوحه که تعبیر «فیلم، همان زندگی است» را شعار خود قرار داده، بر تولیدات منطقهای تمرکز بیشتری دارد و در عین حال سرمایه گذاری قابل توجهی در حوزه تولیدات مشترک در طی دوره کوتاه فعالیتش داشته و آنگونه که فاطمه الرمیحی رییس اجرایی موسسه فیلم دوحه عنوان کرده بود، این موسسه در طول پنج سال از 240 فیلم حمایت مالی کرده که یک بررسی کوتاه نشان میدهد اکثر این آثار محصول مشترک هستند.
بر اساس اطلاعاتی مسئولان این موسسه در گذشته درباره میزان سرمایهگذاریشان در آثار مختلف منتشر کردهاند، این مجموعه فیلمسازی قطر برای هر فیلم بین پانصدهزار تا 1.5 میلیون دلار هزینه کرده تا بدین ترتیب عنوان این کشور در حامیان و سرمایه گذاران آثار مهم به سادهترین شکل ممکن درج شود و طبیعتاً باید به همین نسبت نیز از فیلم تازه فرهادی حمایت مالی شده باشد.
البته فاطمه الرمیحی تابلوی بیرون این مجموعه فیلمسازی است و مؤسسه فیلم دوحه در سال 2010 میلادی توسط خانم شیخه میاسه آلثانی دختر پادشاه سابق و خواهر پادشاه فعلی قطر، تأسیس شد و به عنوان اولین موسسه بینالملل فیلمسازی قطر با سرمایه گذاری کلان در حال تولید و تامین بودجه فیلم، آموزش فیلمساز بومی، و برگزاری جشنواره سالانه دوحه ترایبیکا، نسلها و قمره است.
اصغر فرهادی البته معتقد است: «مسئول فستیوال دوحه قطر، پس از حضور کمپانی ممنتو به عنوان تهیهکننده در این فیلم، با آنها تماس گرفته و ابراز تمایل کرده بودند که امسال یکی از فاوندهایشان را به فیلم «فروشنده» بدهند و ممنتو هم پذیرفته بود. در تیتراژ هم نامشان در کنار تلویزیون آرته فرانسه، با عنوان «با همکاری (Association) آرته و دوحه فیلم فستیوال» آمده است. سرمایه اصلی فیلم، متعلق به من و کمپانی «ممنتو» است و نام ممنتو در تیتراژ به همراه نام من، به عنوان تهیهکننده و سرمایهگذاران فیلم آمده.»
با این حال خواهر پادشاه قطر نیز مجدداً از لفظ «co-finance» به جای «funding» استفاده کرد که بر خلاف «fund» حکم سرمایه گذاری را دارد و در همان گزارش نخست قطریها نیز متأسفانه از همین لفظ استفاده شده بود که معنای سرمایه گذاری از طریق تأمین مالی یک پروژه را دارد: «Two or more banks or other lending institutions together financing the same project» و این در حالی است که به گفته فرهادی، قطریها به این پروژه تنها «fund» یعنی «کمک» اختصاص دادهاند.
این مسئله در حالی است که رسانه هایی از جمله العربیه مدعی شده بود که «جدایی نادر از سیمین»، بدون کمک مالی دولت ایران و با کمک ۲۵ هزار دلاری «انجمن فیلم آمریکا» ساخته شده است و «گذشته» نیز از سوی اتحادیه اروپا پشتیبانی میشد.
در این بین سوال اصلی این است که چگونه می توان با سرمایه بزرگترین خاندان حامی تروریسم در منطقه فیلمی برای صلح ساخت؟ چرا کشوری مانند قطر که جز نفت چیزی برای رقابت ندارد باید هزینه ساخت یک اثر ایرانی- فرانسوی را تقبل کند؟ مسئولان قطری به عنوان کشور فاقد سینمای ملی، از حداکثر ظرفیت ممکن برای بهرهبرداری تبلیغاتی از موفقیت «فروشنده» در جشنواره فیلم کن استفاده کردند، به گونهای که انگار این محصول مشترک سینمای ایران و فرانسه، متعلق به قطریهاست؛ رویکردی غیرحرفهای که نیت غیرسینمایی و صرفاً تبلیغاتی قطریها برای حمایت مالی از تولیدات سینمایی را آشکار میسازد.
به نظر می رسد برای قشر روشنفکر نمای کشور و آن چند صد نفری که برای استقبال خودجوش شبانه! از عوامل این فیلم به فرودگاه رفته بودند مهم نیست که سرمایه را بزرگترین حامی گروهک جیش الاسلام در سوریه تامین می کند. برای آنها مرغ همسایه غاز است چون بارها شاهد بودیم که جریان حزب الله متهم به دریافت پول از حاکمیت برای ساخت یک اثر شده است اما در مقابل اینگونه اخبار هیچگونه واکنشی از این قشر متناقض نما ندیده ایم.
نگاهی به آثار ایرانی برنده در جشنواره های مختلف طی سالیان مختلف نشان می دهد که هرکدام از آنها قطعه ای از یک پازل بوده اند. پازلی که این روزها از ان با عنوان سینمای بین المللی ایران یاد میشود اما عملا شاهد هستیم که یک سینمای سفارشی با پول های قطری و اروپایی در حال شکل گیری است.
استفاده از ظرفیت های کارگردانان و چهره های فرهنگی حاشیه دار ایرانی توسط کشورهای عربی مسبوق به سابقه است. به عنوان مثال جشنواره الجنادریه عربستان تمام تلاش خود را میکند تا بتواند تمدنی دروغین برای خود بنا کند و در این راه حاضر است تا هرگونه هزینه ای را پرداخت کند.
بنابراین به نظر می رسد سود دوسویه ای برای اصغر فرهادی و حامیان قطریش در این اثر وجود داشته است. قطری ها با پول خود در جشنواره های بین المللی حضور پیدا می کنند و امثال اصغر فرهادی هم بدون دغدغه مالی آثار خود را که محترمانه در تقابل با نظام اسلامی است را می سازد و جایزه می برد.
این فیلم به مانند همه کارهای کارگردانش با نوعی رنگ بندی متمایل به تیره تصویری از اثرات حضور یک زن بدنام در مجتمعی مسکونی را به نمایش می گذارد. این زن بدنام "آهو" نام دارد که شغلش(!) و نگاه اجتماع به این شغل زندگی یک زوج جوان را متاثر میسازد.
سوره سینما امروز در گزارشی درباره "تاثیر سرمایه خارجی در پذیرش فیلمها در کن" می نویسد: معمولاً فرانسویها آثاری از ایران را در بخش رقابتی جشنوارهی کن میپذیرند که خود در تولید آنها نقش داشته باشند. حالا اما این بار در مورد فیلمهای فرهادی، سرمایهگذار خارجی به محل بحث تبدیل شده است. شاید چون، تولیدات مشترک قبلی، چراغ خاموشتر تولید شده بودند. شاید هم، حضور دختر امیر قطر در کسوت سرمایهگذار فیلم، محل جنجال بوده است. به هر حال، فعلاً تا فیلم نمایش داده نشود، نه در مورد دلواپسان فرهادی و نه در مورد شیفتگانش، نمیتوان قضاوتی کرد.
*خبرنامه دانشجویان