مادر مربی عصمت است و پرورش دهنده ی روحش. کسی که عصمت، عصمت بودنش را مدیون تربیت اسلامی اوست. فردا می رود مدرسه تا پرونده ی عصمت را بگیرد. به مدیر می گوید :« من چهار دختر دارم. میخواهی بلیط جهنم را برای خودم بخرم و دخترانم را بیحجاب کنم! برای آخرتم چه کنم!»
شهدای ایران:از مدرسه بر می گردد و با ناراحتی وارد خانه می شود و یک گوشه می نشیند و به مادر می گوید: «من دیگر مدرسه نمی روم». مادر دلیل ناراحتی اش را که می پرسد و عصمت می گوید:
«من می خواهم با حجاب کامل به مدرسه بروم. خانم مدیر می گوید یا باید لباس فرم مدرسه را بپوشی یا اجازه ورود به مدرسه را نداری. من دیگر مدرسه نمی روم. لباس فرم لباس پوشیده ای نیست!»
مادر مربی عصمت است و پرورش دهنده ی روحش. کسی که عصمت، عصمت بودنش را مدیون تربیت اسلامی اوست. فردا می رود مدرسه تا پرونده ی عصمت را بگیرد. به مدیر می گوید :« من چهار دختر دارم. میخواهی بلیط جهنم را برای خودم بخرم و دخترانم را بیحجاب کنم! برای آخرتم چه کنم!»
و این جا اعتقادات عصمت و اقتدار کلام مادرش بر قانون مدرسه غالب می شوند و عصمت با پوشش کامل به مدرسه می رود و همرنگ جماعت نمی شود تا لبخند خدا را ببیند.
همیشه حجاب
در اوج موشک باران های دزفول که هر بار گوشه ای از شهر ، میزبان موشکی 12 متری می شود و ده ها و گاه صدها پیکر متلاشی شده را می گذارد روی دست مرده شور شهر، گاهی به دلیل تعداد زیاد شهدای موشکی، خود عصمت نیز برای غسل و تکفین خواهران شهیده ی شهرش کمر همت می بندد.
در این میان او همیشه یک نصیحت مکرر دارد برای دوستان و بستگانش که « شبها با حجاب کامل بخوابید. شهر ناامن است. امکان دارد توپ یا موشک به خانههایمان اصابت کند و آنگاه که سقف و دیوارها بر روی ما فرو میریزد، فقط یک جسم بیجان از ما باقی میماند. دیگر مجالی نیست که به فکر پوشش خود باشیم. به نحوهای که جسممان را از زیر آوار بیرون میکشند، بیاندیشید. آنوقت متوجه میشوید که داشتن حجاب در این مواقع بسیار سودمند است.»
پرورش اندیشه
مطالعات مکرر و سیر در اندیشه ها و عقاید الهی باعث می شود دیدگاه عصمت به ازدواج دیدگاه متفاوتی باشد. عصمت ازدواج را از دیدگاه کمال نظاره می کند. از دیدگاهی که کمتر کسی ناظر این سنت مقدس پروردگار است. عصمت همیشه برای دوستانش این دیدگاهش را این گونه شرح می دهدکه : « باید هر چه سریعتر تشکیل خانواده بدهیم و صاحب فرزند شویم. باید نسلی با ایمان و پایبند به احکام اسلامی تربیت کنیم و باید سرباز امام زمان (عج) بسازیم. فرزندان ما آیندهی روشنی در سایه سار ولایت خواهند داشت.»
وقتی ازدواج برای یک نفر کمال باشد . . .
و آنگاه که یک نفر ازدواج را افزایش شتاب حرکت در مسیر کمال می بیند، نظرش را درباره خواستگارش چنین برای مادر شرح می دهد: « خوبه! دقیقاً همونیه که تو ذهنم بود.آخه صداقت داشت و بیریا بود. مهمتر از همه یه رزمنده س. تو حرفاش بهم گفت که یه پاسداره و چیزی از خودش نداره. بجز یه اتاق تو خونه ی پدری اش که فرش زیر پاش هم یه نمد بیشتر نیست. منم بهش گفتم که مادیات برام مهم نیست.»
وقتی ازدواج برای یک نفر کمال باشد . . .
و آن گاه که ازدواج برای یک نفر، کمال باشد، همین می شود. این که تنها خرید عصمت برای عروسی اش می شود یک چادر مشکی و یک چادر سفید و لباس عروسی اش را نیز مادر با پارچه ای که از مکه آورده است می دوزد.
وقتی ازدواج برای یک نفر کمال باشد . . .
و آن گاه که ازدواج برای یک نفر، کمال باشد، همین می شود. این که مادر، وقتی چادر سفید عروسی را می دهد دست عصمت و او برای اولین بار سر می کند، مدام زیر لب ذکر می گوید و در پاسخ مادر که رمز این ذکرها را می پرسد چنین می گوید: «دعای شهادت می خوانم! یعنی من لیاقت دارم زیر این چادر شهید شوم؟»
وقتی ازدواج برای یک نفر کمال باشد . . .
و آن گاه که ازدواج برای یک نفر ، کمال باشد، همین می شود. این که او تمام سنت هایی را که دختران در زیباترین شب زندگی شان انجام می دهند، بی خیال می شود و به احترام همسایه های شهیدشان حتی آرایش هم نمی کند. می گوید«نمی خواهم دل مادر شهیدی رنجیده شود»
وقتی ازدواج برای یک نفر کمال باشد . . .
و آنگاه که ازدواج برای یک نفر کمال باشد ، همین می شود. این که روز عروسی اش برخیزد و بین دوستانش چنین سخنرانی کند:
« ازدواج نیمی از دین است و باید دین را کامل کرد. ازدواج نه بهخاطر رسیدن به آرزو و امیال، بلکه برای نزدیک شدن به خدا و رسیدن به کمال در دین رسول الله (ص) است. طبق آیات قرآن هر موجودی باید برای خود یک همدم داشته باشد. شما خواهران باید برای ازدواج آماده و به فکر تجملات زندگی نباشید. همیشه قانع باشید. بهترین راه برای رسیدن به پاکیها را انتخاب نمایید. من شما را به تشکیل خانواده سفارش میکنم. چرا که بهترین آرامش را در سایهی ازدواج به دست میآورید.»
و آن گاه که ازدواج برای یک نفر کمال باشد، همین می شود. این که شب عروسی ، آن گاه که هنوز پا در اتاق محقر شوهر نگذاشته است، چادر سفیدش را با چادر مشکی تعویض می کند و همه ی مهمانان را رها کرده و با تازه داماد می روند دعای کمیل»
وقتی ازدواج برای یک نفر کمال باشد . . .
و آن گاه که ازدواج برای یک نفر کمال باشد، همین می شود. این که به مادر بگوید:« نباید برای صبح روز عروسی به زحمت بیفتید و هدیه بیارید» و در پاسخ مادر که این رسم و رسوم است و نمی شود از آن گذشت بگوید : « پس هدیه ی من باشد آن 4 جلد کتاب اصول کافی که برایم از شیراز خریدید.»
و آن گاه که نه ازدواج، بلکه لحظه به لحظه ی زندگی برای یک نفر بهانه ای برای بالارفتن از پله های کمال باشد و آن گاه که یک نفر مسیر « مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی» را طی کرده باشد، به یقین پروردگار پاسخ خواهد داد که « وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ » و مگر عاشق شدن پروردگار غیر از این است که « وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ » و خوش به سعادت آنان که در راه خدا کشته می شوند که بالاتر از آن نیکی دیگری وجود ندارد.
و در نهایت عصمت ، ای اسوه ی سبک زندگی اسلامی در 19 آذرماه 1360 در حالی که فقط 66 روز زندگی مشترک را تجربه کرده است، آنگاه که برای زیارت قبور شهدا، قدم در راه عاشقی می گذارد، در اثر ترکش راکت هواپیمای عراقی ، بر روی پل قدیم دزفول، آسمانی می شود.
مزار مطهر شهید عصمت پورانوری در کنار مزار یادبود برادر شهیدش علیرضا پورانوری که هیچ گاه از عملیات والفجر مقدماتی برنگشت، در قطعه 2 گلزار شهدای شهیدآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است.
کتاب «عصمت» حاصل تلاش و تکاپوی «سیده رقیه آذرنگ» روایت ولادت تا شهادت شهید عصمت پورانوری است که توسط انتشارات صریر به چاپ رسیده است که خواندش را به همه توصیه می کنیم.
به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله دزفول، علی موجودی در آستانه روز دزفول کتابی را معرفی کرد که در آن به گوشه ایی از زندگی یکی از نام آوران دیار مقاومت پرداخته است،او در این خصوص نوشت:
کتاب «عصمت» به نویسندگی «سیده رقیه آذرنگ»، روایت زیستن دختر 19 ساله ی شهیدی از دیار قهرمان پرور دزفول است. روایت زیستنی، منطبق بر سبک زندگی اسلامی که در قالب روایتی داستان گونه در 216 صفحه و توسط «انتشارات صریر» چاپ شده است و من این کتاب را یکی از بهترین کتاب های چاپ شده در حوزه دفاع مقدس کشور می دانم. کتابی منطبق بر حقیقت، بدون هیچ گونه اغراق و بزرگنمایی و سرشار از الگو و سبک زندگی که با قلمی شیوا و شیرین نگارش شده است و به برکت اخلاص سرشار نویسنده اش، خواننده را با خود تا انتهای کتاب می کشاند و خواننده، واژه واژه ی کتاب را در تلفیق حس غرور و بغض و شور و حسرت تا آخر دنبال می کند. من به عنوان یک معلم، مرور زندگی«عصمت» را به همه ی جوانان و خصوصاً دختران شهرم و کشورم، توصیه می کنم و به نوعی هم واجب و ضروری می دانم. این که وقتی یک انسان، اندیشه اش را پرورش می دهد، وقتی یک زن جزء «الذین جاهدوا فینا » قرار می گیرد، «لنهدینهم سبلنا » را ادراک می کند و لایق بالاترین پاداش عالم – شهادت- می شود.
در ادامه بخش کوتاهی از شخصیت شهید عصمت پورانوری که در کتاب «عصمت» به صورت کامل و جامع معرفی شده است ، در الف دزفول منتشر می شود. باشد که مطالعه ی کتاب عصمت سبب خیر و چراغ راه جوانان و علی الخصوص دختران و مادران این مرز و بوم باشد.
*پلاک دزفول
«من می خواهم با حجاب کامل به مدرسه بروم. خانم مدیر می گوید یا باید لباس فرم مدرسه را بپوشی یا اجازه ورود به مدرسه را نداری. من دیگر مدرسه نمی روم. لباس فرم لباس پوشیده ای نیست!»
مادر مربی عصمت است و پرورش دهنده ی روحش. کسی که عصمت، عصمت بودنش را مدیون تربیت اسلامی اوست. فردا می رود مدرسه تا پرونده ی عصمت را بگیرد. به مدیر می گوید :« من چهار دختر دارم. میخواهی بلیط جهنم را برای خودم بخرم و دخترانم را بیحجاب کنم! برای آخرتم چه کنم!»
و این جا اعتقادات عصمت و اقتدار کلام مادرش بر قانون مدرسه غالب می شوند و عصمت با پوشش کامل به مدرسه می رود و همرنگ جماعت نمی شود تا لبخند خدا را ببیند.
همیشه حجاب
در اوج موشک باران های دزفول که هر بار گوشه ای از شهر ، میزبان موشکی 12 متری می شود و ده ها و گاه صدها پیکر متلاشی شده را می گذارد روی دست مرده شور شهر، گاهی به دلیل تعداد زیاد شهدای موشکی، خود عصمت نیز برای غسل و تکفین خواهران شهیده ی شهرش کمر همت می بندد.
در این میان او همیشه یک نصیحت مکرر دارد برای دوستان و بستگانش که « شبها با حجاب کامل بخوابید. شهر ناامن است. امکان دارد توپ یا موشک به خانههایمان اصابت کند و آنگاه که سقف و دیوارها بر روی ما فرو میریزد، فقط یک جسم بیجان از ما باقی میماند. دیگر مجالی نیست که به فکر پوشش خود باشیم. به نحوهای که جسممان را از زیر آوار بیرون میکشند، بیاندیشید. آنوقت متوجه میشوید که داشتن حجاب در این مواقع بسیار سودمند است.»
پرورش اندیشه
مطالعات مکرر و سیر در اندیشه ها و عقاید الهی باعث می شود دیدگاه عصمت به ازدواج دیدگاه متفاوتی باشد. عصمت ازدواج را از دیدگاه کمال نظاره می کند. از دیدگاهی که کمتر کسی ناظر این سنت مقدس پروردگار است. عصمت همیشه برای دوستانش این دیدگاهش را این گونه شرح می دهدکه : « باید هر چه سریعتر تشکیل خانواده بدهیم و صاحب فرزند شویم. باید نسلی با ایمان و پایبند به احکام اسلامی تربیت کنیم و باید سرباز امام زمان (عج) بسازیم. فرزندان ما آیندهی روشنی در سایه سار ولایت خواهند داشت.»
وقتی ازدواج برای یک نفر کمال باشد . . .
و آنگاه که یک نفر ازدواج را افزایش شتاب حرکت در مسیر کمال می بیند، نظرش را درباره خواستگارش چنین برای مادر شرح می دهد: « خوبه! دقیقاً همونیه که تو ذهنم بود.آخه صداقت داشت و بیریا بود. مهمتر از همه یه رزمنده س. تو حرفاش بهم گفت که یه پاسداره و چیزی از خودش نداره. بجز یه اتاق تو خونه ی پدری اش که فرش زیر پاش هم یه نمد بیشتر نیست. منم بهش گفتم که مادیات برام مهم نیست.»
وقتی ازدواج برای یک نفر کمال باشد . . .
و آن گاه که ازدواج برای یک نفر، کمال باشد، همین می شود. این که تنها خرید عصمت برای عروسی اش می شود یک چادر مشکی و یک چادر سفید و لباس عروسی اش را نیز مادر با پارچه ای که از مکه آورده است می دوزد.
وقتی ازدواج برای یک نفر کمال باشد . . .
و آن گاه که ازدواج برای یک نفر، کمال باشد، همین می شود. این که مادر، وقتی چادر سفید عروسی را می دهد دست عصمت و او برای اولین بار سر می کند، مدام زیر لب ذکر می گوید و در پاسخ مادر که رمز این ذکرها را می پرسد چنین می گوید: «دعای شهادت می خوانم! یعنی من لیاقت دارم زیر این چادر شهید شوم؟»
وقتی ازدواج برای یک نفر کمال باشد . . .
و آن گاه که ازدواج برای یک نفر ، کمال باشد، همین می شود. این که او تمام سنت هایی را که دختران در زیباترین شب زندگی شان انجام می دهند، بی خیال می شود و به احترام همسایه های شهیدشان حتی آرایش هم نمی کند. می گوید«نمی خواهم دل مادر شهیدی رنجیده شود»
وقتی ازدواج برای یک نفر کمال باشد . . .
و آنگاه که ازدواج برای یک نفر کمال باشد ، همین می شود. این که روز عروسی اش برخیزد و بین دوستانش چنین سخنرانی کند:
« ازدواج نیمی از دین است و باید دین را کامل کرد. ازدواج نه بهخاطر رسیدن به آرزو و امیال، بلکه برای نزدیک شدن به خدا و رسیدن به کمال در دین رسول الله (ص) است. طبق آیات قرآن هر موجودی باید برای خود یک همدم داشته باشد. شما خواهران باید برای ازدواج آماده و به فکر تجملات زندگی نباشید. همیشه قانع باشید. بهترین راه برای رسیدن به پاکیها را انتخاب نمایید. من شما را به تشکیل خانواده سفارش میکنم. چرا که بهترین آرامش را در سایهی ازدواج به دست میآورید.»
و آن گاه که ازدواج برای یک نفر کمال باشد، همین می شود. این که شب عروسی ، آن گاه که هنوز پا در اتاق محقر شوهر نگذاشته است، چادر سفیدش را با چادر مشکی تعویض می کند و همه ی مهمانان را رها کرده و با تازه داماد می روند دعای کمیل»
وقتی ازدواج برای یک نفر کمال باشد . . .
و آن گاه که ازدواج برای یک نفر کمال باشد، همین می شود. این که به مادر بگوید:« نباید برای صبح روز عروسی به زحمت بیفتید و هدیه بیارید» و در پاسخ مادر که این رسم و رسوم است و نمی شود از آن گذشت بگوید : « پس هدیه ی من باشد آن 4 جلد کتاب اصول کافی که برایم از شیراز خریدید.»
و آن گاه که نه ازدواج، بلکه لحظه به لحظه ی زندگی برای یک نفر بهانه ای برای بالارفتن از پله های کمال باشد و آن گاه که یک نفر مسیر « مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی» را طی کرده باشد، به یقین پروردگار پاسخ خواهد داد که « وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ » و مگر عاشق شدن پروردگار غیر از این است که « وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ » و خوش به سعادت آنان که در راه خدا کشته می شوند که بالاتر از آن نیکی دیگری وجود ندارد.
و در نهایت عصمت ، ای اسوه ی سبک زندگی اسلامی در 19 آذرماه 1360 در حالی که فقط 66 روز زندگی مشترک را تجربه کرده است، آنگاه که برای زیارت قبور شهدا، قدم در راه عاشقی می گذارد، در اثر ترکش راکت هواپیمای عراقی ، بر روی پل قدیم دزفول، آسمانی می شود.
مزار مطهر شهید عصمت پورانوری در کنار مزار یادبود برادر شهیدش علیرضا پورانوری که هیچ گاه از عملیات والفجر مقدماتی برنگشت، در قطعه 2 گلزار شهدای شهیدآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است.
کتاب «عصمت» حاصل تلاش و تکاپوی «سیده رقیه آذرنگ» روایت ولادت تا شهادت شهید عصمت پورانوری است که توسط انتشارات صریر به چاپ رسیده است که خواندش را به همه توصیه می کنیم.
به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله دزفول، علی موجودی در آستانه روز دزفول کتابی را معرفی کرد که در آن به گوشه ایی از زندگی یکی از نام آوران دیار مقاومت پرداخته است،او در این خصوص نوشت:
کتاب «عصمت» به نویسندگی «سیده رقیه آذرنگ»، روایت زیستن دختر 19 ساله ی شهیدی از دیار قهرمان پرور دزفول است. روایت زیستنی، منطبق بر سبک زندگی اسلامی که در قالب روایتی داستان گونه در 216 صفحه و توسط «انتشارات صریر» چاپ شده است و من این کتاب را یکی از بهترین کتاب های چاپ شده در حوزه دفاع مقدس کشور می دانم. کتابی منطبق بر حقیقت، بدون هیچ گونه اغراق و بزرگنمایی و سرشار از الگو و سبک زندگی که با قلمی شیوا و شیرین نگارش شده است و به برکت اخلاص سرشار نویسنده اش، خواننده را با خود تا انتهای کتاب می کشاند و خواننده، واژه واژه ی کتاب را در تلفیق حس غرور و بغض و شور و حسرت تا آخر دنبال می کند. من به عنوان یک معلم، مرور زندگی«عصمت» را به همه ی جوانان و خصوصاً دختران شهرم و کشورم، توصیه می کنم و به نوعی هم واجب و ضروری می دانم. این که وقتی یک انسان، اندیشه اش را پرورش می دهد، وقتی یک زن جزء «الذین جاهدوا فینا » قرار می گیرد، «لنهدینهم سبلنا » را ادراک می کند و لایق بالاترین پاداش عالم – شهادت- می شود.
در ادامه بخش کوتاهی از شخصیت شهید عصمت پورانوری که در کتاب «عصمت» به صورت کامل و جامع معرفی شده است ، در الف دزفول منتشر می شود. باشد که مطالعه ی کتاب عصمت سبب خیر و چراغ راه جوانان و علی الخصوص دختران و مادران این مرز و بوم باشد.
*پلاک دزفول