سخنان دکتر نیم ساعتی بیشتر طول نمیکشد، همینکه بر میگردد تا روی صندلی در گوشه ای از مسجد بنشیند با سردار قلم؛ حاج حسین شریعتمداری رو در رو میشود! هر دو با شوقی وصف ناشدنی همدیگر را در آغوش میگیرند که ناگهان صدایی از طبقه بالای مسجد توجه همه را به خود جلب میکند. خانم مسنی فریاد میرند آقای جلیلی! من همسر شهید هستم و فقط یک خواسته از شما دارم! به رییس جمهور بگویید این وضعیت نباید ادامه پیدا کند و خون شهدا را زیر پا نگذارند! انقلاب نباید دست نااهلان باشد ...
به گزارش شهدای ایران، سفر یکشنبه گذشته دکتر سعید جلیلی به قم برای شرکت و سخنرانی در نخستین سالگرد شهید عرصه روشنگری؛ حاج مهدی مطلبی در مدرسه معصومیه ، حواشی قابل توجهی داشت که از دید خبرنگار قم نا دور نماند.
درست همان لحظاتی که عقربه های ساعت عدد 6 عصر را نشان میدهد، درب مسجد معصومیه همهمه شده و از همین موضوع میتوان فهمید که میهمان ویژه برنامه رسیده است! تعدادی از طلاب به سمت درب میروند، عده ای دور دکتر حلقه زده اند و بعضی ها نیز بروشورهای مختلفی که در نقد برجام تهیه شده را به دست دکتر میرسانند.
دکتر وارد مسجد میشود. جمعیت با صلوات و شعار همیشگی به استقبالش میروند: صل علی محمد، عمار رهبر آمد ...
پدر شهید احمدی روشن دکتر را در آغوش میگیرد. صحنه ای که نوستالژی سه سال قبل را زنده میکند، 22 خرداد 92 ورزشگاه حیدرنیا ...
مجری برنامه که از قضا یک روحانی است، پشت میکرفون میرود و ضمن خوشامدگویی به جلیلی، از او میخواهد تا سخنانش را شروع کند. از چهره حضار هم میشود فهمید که جمعیت مدتهاست منتظر است ...
جلیلی سخنانش را آغاز میکند؛ با صلوات شعبانیه شروع میکند و در میان صحبتهایش جملاتی میگوید که ساختارشان با جا به جایی کلمات معنا میدهد؛ انقلابی هزینه میدهد اما غیر انقلابی هزینه میکند! دیروز شخصیت های انقلابی را ترور میکردند و امروز شخصیت انقلابی ها را!
دوگانه انقلابی و غیر انقلابی؛ بیت الغزل سخنان دکتر است و البته فهم مصادیق سخنانش دشوار نیست! همین چند روز قبل بود که رییس جمهور در سخنانش گفته بود دنبال اسلام انقلابی نیستیم و باز چند وقت قبلترش بود که امام و مقتدایمان گفته بود: من دیپلمات نیستم، من انقلابی هستم ...
سخنان دکتر نیم ساعتی بیشتر طول نمیکشد، همینکه بر میگردد تا روی صندلی در گوشه ای از مسجد بنشیند با سردار قلم؛ حاج حسین شریعتمداری رو در رو میشود! هر دو با شوقی وصف ناشدنی همدیگر را در آغوش میگیرند که ناگهان صدایی از طبقه بالای مسجد توجه همه را به خود جلب میکند. خانم مسنی فریاد میرند آقای جلیلی! من همسر شهید هستم و فقط یک خواسته از شما دارم! به رییس جمهور بگویید این وضعیت نباید ادامه پیدا کند و خون شهدا را زیر پا نگذارند! انقلاب نباید دست نااهلان باشد ...
جمعیت یکصدا او را تصدیق میکنند و یک نفر با صدای بلند میگوید حاج خانم! حرف ما هم همین است!
مجری دوباره پشت میکروفون میرود و این بار نوبت تقدیر از چهره های شاخص نفوذستیر است و به ترتیب از محمد رستمی طلبه جوان و نویسنده؛ مسوول انتشارات شهید کاظمی به علت چاپ کتب روشنگرانه در عرصه هسته ای، حاج حسین شریعتمداری، پدر شهید احمدی روشن و یک نماینده از برنامه ثریا تقدیر میشود.
حالا دیگر ساعت از 7 هم گذشته که حاج ابوذر بیوکافی مداح نام آشنای قمی وارد مسجد میشود تا به یاد شهید مطلبی ذکری از اباعبدا... بر لب جاری کند و دفایقی بعد هم برنامه به پایان میرسد.
دکتر در بین حلقه ی اطراف به سختی تا درب ماشین میرود. خیلی ها خداقوت و خسته نباشید به او میگویند و خیلی ها میگویند سال بعد منتظرش برای انتخابات 96 هستند.
درست همان لحظاتی که عقربه های ساعت عدد 6 عصر را نشان میدهد، درب مسجد معصومیه همهمه شده و از همین موضوع میتوان فهمید که میهمان ویژه برنامه رسیده است! تعدادی از طلاب به سمت درب میروند، عده ای دور دکتر حلقه زده اند و بعضی ها نیز بروشورهای مختلفی که در نقد برجام تهیه شده را به دست دکتر میرسانند.
دکتر وارد مسجد میشود. جمعیت با صلوات و شعار همیشگی به استقبالش میروند: صل علی محمد، عمار رهبر آمد ...
پدر شهید احمدی روشن دکتر را در آغوش میگیرد. صحنه ای که نوستالژی سه سال قبل را زنده میکند، 22 خرداد 92 ورزشگاه حیدرنیا ...
مجری برنامه که از قضا یک روحانی است، پشت میکرفون میرود و ضمن خوشامدگویی به جلیلی، از او میخواهد تا سخنانش را شروع کند. از چهره حضار هم میشود فهمید که جمعیت مدتهاست منتظر است ...
جلیلی سخنانش را آغاز میکند؛ با صلوات شعبانیه شروع میکند و در میان صحبتهایش جملاتی میگوید که ساختارشان با جا به جایی کلمات معنا میدهد؛ انقلابی هزینه میدهد اما غیر انقلابی هزینه میکند! دیروز شخصیت های انقلابی را ترور میکردند و امروز شخصیت انقلابی ها را!
دوگانه انقلابی و غیر انقلابی؛ بیت الغزل سخنان دکتر است و البته فهم مصادیق سخنانش دشوار نیست! همین چند روز قبل بود که رییس جمهور در سخنانش گفته بود دنبال اسلام انقلابی نیستیم و باز چند وقت قبلترش بود که امام و مقتدایمان گفته بود: من دیپلمات نیستم، من انقلابی هستم ...
سخنان دکتر نیم ساعتی بیشتر طول نمیکشد، همینکه بر میگردد تا روی صندلی در گوشه ای از مسجد بنشیند با سردار قلم؛ حاج حسین شریعتمداری رو در رو میشود! هر دو با شوقی وصف ناشدنی همدیگر را در آغوش میگیرند که ناگهان صدایی از طبقه بالای مسجد توجه همه را به خود جلب میکند. خانم مسنی فریاد میرند آقای جلیلی! من همسر شهید هستم و فقط یک خواسته از شما دارم! به رییس جمهور بگویید این وضعیت نباید ادامه پیدا کند و خون شهدا را زیر پا نگذارند! انقلاب نباید دست نااهلان باشد ...
جمعیت یکصدا او را تصدیق میکنند و یک نفر با صدای بلند میگوید حاج خانم! حرف ما هم همین است!
مجری دوباره پشت میکروفون میرود و این بار نوبت تقدیر از چهره های شاخص نفوذستیر است و به ترتیب از محمد رستمی طلبه جوان و نویسنده؛ مسوول انتشارات شهید کاظمی به علت چاپ کتب روشنگرانه در عرصه هسته ای، حاج حسین شریعتمداری، پدر شهید احمدی روشن و یک نماینده از برنامه ثریا تقدیر میشود.
حالا دیگر ساعت از 7 هم گذشته که حاج ابوذر بیوکافی مداح نام آشنای قمی وارد مسجد میشود تا به یاد شهید مطلبی ذکری از اباعبدا... بر لب جاری کند و دفایقی بعد هم برنامه به پایان میرسد.
دکتر در بین حلقه ی اطراف به سختی تا درب ماشین میرود. خیلی ها خداقوت و خسته نباشید به او میگویند و خیلی ها میگویند سال بعد منتظرش برای انتخابات 96 هستند.