آقایان بهشتی و انوار وقتی دیدند هاشمپور به قول معروف گل کرده و در میان مردم به محبوبیت بسیار زیادی رسیده، او را با یک تهمت اخلاقی که هیچگاه هم ثابت نشد، ممنوع الکار کردند. این اتفاق باعث شد عبدالله علیخانی برای اعتراض به ارشاد برود و آنجا بود که فیض الله عرب سرخی در حضور آقای انوار و بهشتی به این تهیه کننده سینما شلاق زد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از نسیم، جمشید هاشمپور در اوایل دهه هفتاد در چند فیلم اکشن پرفروش از جمله «قافله»، «نیش»، «گروگان»، «عقرب»، «زخمی» به ایفای نقش پرداخت که حسین فرحبخش تهیهکنندگی این فیلم ها را بر عهده داشت، به بهانه بحث جمعه شب هفت در خصوص قهرمانپروری در سینمای ایران و ماجرای ممنوعالکاری جمشید هاشمپور به سراغ فرحبخش رفتیم تا جزئیات بیشتری از این ماجرا در اختیارمان بگذارد. فرحبخش در این گفتوگو انگشت اتهام خود را به سمت مدیران دهه شصت گرفت و روایتی عجیب از ماجرای ممنوعالکار شدن هاشمپور ارائه داد.
فرحبخش که در اوایل دهه هفتاد فیلمهایی مثل «قافله»، «نیش»، «گروگان»، «عقرب»، «زخمی» را با بازی هاشمپور تهیه کرده ، مقصر عدم قهرمان سازی در سینمای ایران را نحوه مدیریت مدیران دهه ۶۰ سینمای ایران میداند و به آیسینما میگوید در آن زمان، سینما تفاوتی با کتاب و مجله نداشت: « از سال ۶۲ که آقایان انوار و بهشتی سکاندار سینمای ایران شدند، نگاهی به سینما ایران حکمفرما شد که ورای نگاه دنیا به سینما بود. اینها آمدند اصل سینما را بر مبنای اندیشه قرار دادند، به گونهای که در آن زمان، فیلمهای سینمایی تفاوتی با مجله و کتاب و نوشته نداشت. در تمام دنیا اصل سینما بر مبنای سرگرمی است و در تمام کشورهای مترقی این روند همچنان هم ادامه دارد، اما در زمان مدیریت انوار و بهشتی، فیلمسازی که اندیشه داشت اگر با اندیشه این دو فرد مطابقت داشت اجازه مییافت فیلماش را بسازد. اما با فیلم هایی که به دنبال سرگرم کردن مردم بودند، به شدت مخالفت میشد. البته آن اندیشه هم اندیشه جمهوری اسلامی نبود، بلکه اندیشه این آقایان بود.»
در اوایل دهه شصت تصویر جمشید هاشمپور با موهای تراشیده، بر سر در بسیاری از سینماها به چشم میخورد و همان فیلمها با استقبال مخاطبان هم مواجه میشد. فرح بخش میگوید وقتی مدیران وقت سینما، متوجه محبوبیت هاشمپور شدند، به او تهمت اخلاقی زدند، تا این سوپر استار را ممنوع الکارش کنند «برای اولین بار هاشمپور در «تاراج» که یک فیلم تجاری مردم پسند بود، موهای سرش را تراشید که بعد از آن در «عقابها» هم جلوی دوربین رفت و بعد از آن به عنوان یک ستاره در سینما شناخته شد. اما آقایان بهشتی و انوار وقتی دیدند هاشمپور به قول معروف گل کرده و در میان مردم به محبوبیت بسیار زیادی رسیده، او را با یک تهمت اخلاقی که هیچگاه هم ثابت نشد، ممنوع الکار کردند. این اتفاق باعث شد عبدالله علیخانی برای اعتراض به ارشاد برود و آنجا بود که فیض الله عرب سرخی در حضور آقای انوار و بهشتی به این تهیه کننده سینما شلاق زد. حتی در صحنه اول فیلم «خصوصی» که شخصی را جوجه کبابی شلاق میزدند آقای علیخانی خودش سکانس را کارگردانی کرد، چون این اتفاق عینا برای او رخ داده بود. این آقایان خیانتی به سینما و جمشید هاشمپور کردند که ننگاش تا همیشه بر روی پیشانی آنها خواهد ماند. آنها در اوج هاشمپور را کنار گذاشتند، کاری کردند که مخاطبان از سینما دل زده شوند. در آن مدت آنها عملا دیکتاتوری راه انداخته بودند و زور گویی میکردند.»
فرحبخش در ادامه درباره رفع ممنوع الکاری هاشمپور میگوید: «بعد از این که هاشمپور از سال ۶۲ تا ۶۷ ممنوع الکار شد، کیانوش عیاری در سال ۶۷ برای فیلم «روز باشکوه» به دفتر فخرالدین انوار رفت تا بتواند مجوز بازی هاشم پور را اخذ کند. بعد از کلی چک و چانه آنها بالاخره راضی شدند که هاشم پور به سینما بازگردد، اما شرطهای عجیبی گذاشتند که یکی از آنها این بود که دیگر نام آریا از این هنرپیشه برداشته شود و به جمشید هاشم پور تغییر پیدا کند و شرط دیگر هم این بود که دیگر سر او تراشیده نشود. این شرطهای عجیب و غریب پیشتر هم وجود داشت. زمانی ما میخواستیم فیلمی با نام «ماموریت» را جلوی دوربین ببریم که علیرضا خمسه بازیگر نقش اول آن بود. برای این فیلم وقتی به دفتر انوار رفتم، ایشان گفتند که ما موافق خمسه نیستیم چون ما برای سینما «دلقک» نمیخواهیم.»
تهیه کننده «نیش» در ادامه اضافه میکند: «بعد از اینکه هاشم پور دوران ممنوع الکاریاش به پایان رسید، او در چند فیلم بازی کرد که در حد خودش نبود و در طول فیلمها در حد ۴ سکانس بازی میکرد. اما بنده در سال ۷۰ قراردادی برای فیلم «قافله» با جمشید هاشم پور بستم که در آن هاشم پور باید نقش یک افسر نیرو انتظامی را بازی میکرد. در این فیلم هاشم پور باید به شکل مبدل به میان قاچاقچیان میرفت و ما از او خواستیم که موهای سرش را بتراشد. اما او ممانعت میکرد و میترسید که دوباره ممنوع الکار شود، اما من به او گفتم هرکی گفته تو نباید سرت را بتراشی، غلط کرده است! و بعد از این گفتهام، نامهای به هاشم پور دادم و ضمانت کردم که اگر برای بازی در این فیلم، دوباره ممنوع التصویر شود، تا آخر عمر هر ماه از «پویا فیلم» حقوق دریافت خواهد کرد. بعد از این صحبتها خودم به شخصه موهای هاشم پور را تراشیده و تیغ انداختم و در «قافله» هم به ایفای نقش پرداخت.»
فرحبخش میگوید زمانی که فیلم «قافله» ساخته شد، او به دفتر فخر الدین انوار رفت. در ابتدا این مدیر با حضور هاشمپور با سری تراشیده مخالف بود، اما با اصرار او، این فیلم توانست مجوز نمایش بگیرد و اکران شود تا پس از چند سال مخاطب جمشید هاشم پور را با موهای تراشیده در یک فیلم ببیند« بعد از ساخته شدن «قافله» ما برای اخذ پروانه نمایش به ارشاد رفتیم و در ابتدا آقای انوار به ما گفت چرا موهای سر جمشید هاشم پور را در این فیلم تراشیده اید!؟ ما دیگر آرتیست و بیکایمانوردی نمیخواهیم! من هم به آنها گفتم غلط کرده اید، شما نمیخواهی، ما که میخواهیم، مردم که میخواهند، حالا چون یک تفنگ به کمرت بستی فکر میکنی من از تو میترسم؟! من به آنها گفتم که شما در زباله دان تاریخ پرت خواهید شد، و الان هم میبینید که آنها کجا هستند و ما همچنان مشغول فیلم ساختن هستیم. اما در پایان وقتی آنها دیدند که من کوتاه نمیآیم و ایستادگی کردهام، پروانه نمایش «قافله» را صادر کردند و گفتند در پوستر این فیلم، هاشم پور با سری تراشیده حضور نداشته باشد، که ما هم برای پوستر، لباس بلوچی تن هاشم پور کردیم. در «هفت» گفته شد شخصی مصرانه به دنبال رفع ممنوع الفعالیتی جمشید هاشم پور بود، آن شخص من بودم.»
فرحبخش معتقد است سینمای ایران در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، تنها شاهد ۲۰ فیلم خوب بود و مدیران سینمایی وقت به خاطر این ۲۰ فیلم، کل سینمای ایران را نابود کردند « در زمان ریاست این گروه ۷۰۰ تا ۸۰۰ فیلم ساخته شد که تنها ۲۰ فیلم مثل «مادر»، «اجاره نشینها» و… خوب بودند و آنها به خاطر این ۲۰ فیلم، کل سینما را نابود کردند و مخاطبان را از سینما فراری دادند. به عنوان مثال در فیلم «مرگ پلنگ» آقای فرامرز قریبیان و شهلا ریاحی در نقش یک زن و مرد ۹۰ ساله بازی میکردند که در یک پلان دست این دوبازیگر با یکدیگر برخورد پیدا کرد، آقای انوار به خاطر این پلان، ۶ ماه این دو بازیگر را ممنوع الکار کرد. این گروه واقعا به سینمای ایران خیانت کردند.»
فرحبخش که در اوایل دهه هفتاد فیلمهایی مثل «قافله»، «نیش»، «گروگان»، «عقرب»، «زخمی» را با بازی هاشمپور تهیه کرده ، مقصر عدم قهرمان سازی در سینمای ایران را نحوه مدیریت مدیران دهه ۶۰ سینمای ایران میداند و به آیسینما میگوید در آن زمان، سینما تفاوتی با کتاب و مجله نداشت: « از سال ۶۲ که آقایان انوار و بهشتی سکاندار سینمای ایران شدند، نگاهی به سینما ایران حکمفرما شد که ورای نگاه دنیا به سینما بود. اینها آمدند اصل سینما را بر مبنای اندیشه قرار دادند، به گونهای که در آن زمان، فیلمهای سینمایی تفاوتی با مجله و کتاب و نوشته نداشت. در تمام دنیا اصل سینما بر مبنای سرگرمی است و در تمام کشورهای مترقی این روند همچنان هم ادامه دارد، اما در زمان مدیریت انوار و بهشتی، فیلمسازی که اندیشه داشت اگر با اندیشه این دو فرد مطابقت داشت اجازه مییافت فیلماش را بسازد. اما با فیلم هایی که به دنبال سرگرم کردن مردم بودند، به شدت مخالفت میشد. البته آن اندیشه هم اندیشه جمهوری اسلامی نبود، بلکه اندیشه این آقایان بود.»
در اوایل دهه شصت تصویر جمشید هاشمپور با موهای تراشیده، بر سر در بسیاری از سینماها به چشم میخورد و همان فیلمها با استقبال مخاطبان هم مواجه میشد. فرح بخش میگوید وقتی مدیران وقت سینما، متوجه محبوبیت هاشمپور شدند، به او تهمت اخلاقی زدند، تا این سوپر استار را ممنوع الکارش کنند «برای اولین بار هاشمپور در «تاراج» که یک فیلم تجاری مردم پسند بود، موهای سرش را تراشید که بعد از آن در «عقابها» هم جلوی دوربین رفت و بعد از آن به عنوان یک ستاره در سینما شناخته شد. اما آقایان بهشتی و انوار وقتی دیدند هاشمپور به قول معروف گل کرده و در میان مردم به محبوبیت بسیار زیادی رسیده، او را با یک تهمت اخلاقی که هیچگاه هم ثابت نشد، ممنوع الکار کردند. این اتفاق باعث شد عبدالله علیخانی برای اعتراض به ارشاد برود و آنجا بود که فیض الله عرب سرخی در حضور آقای انوار و بهشتی به این تهیه کننده سینما شلاق زد. حتی در صحنه اول فیلم «خصوصی» که شخصی را جوجه کبابی شلاق میزدند آقای علیخانی خودش سکانس را کارگردانی کرد، چون این اتفاق عینا برای او رخ داده بود. این آقایان خیانتی به سینما و جمشید هاشمپور کردند که ننگاش تا همیشه بر روی پیشانی آنها خواهد ماند. آنها در اوج هاشمپور را کنار گذاشتند، کاری کردند که مخاطبان از سینما دل زده شوند. در آن مدت آنها عملا دیکتاتوری راه انداخته بودند و زور گویی میکردند.»
فرحبخش در ادامه درباره رفع ممنوع الکاری هاشمپور میگوید: «بعد از این که هاشمپور از سال ۶۲ تا ۶۷ ممنوع الکار شد، کیانوش عیاری در سال ۶۷ برای فیلم «روز باشکوه» به دفتر فخرالدین انوار رفت تا بتواند مجوز بازی هاشم پور را اخذ کند. بعد از کلی چک و چانه آنها بالاخره راضی شدند که هاشم پور به سینما بازگردد، اما شرطهای عجیبی گذاشتند که یکی از آنها این بود که دیگر نام آریا از این هنرپیشه برداشته شود و به جمشید هاشم پور تغییر پیدا کند و شرط دیگر هم این بود که دیگر سر او تراشیده نشود. این شرطهای عجیب و غریب پیشتر هم وجود داشت. زمانی ما میخواستیم فیلمی با نام «ماموریت» را جلوی دوربین ببریم که علیرضا خمسه بازیگر نقش اول آن بود. برای این فیلم وقتی به دفتر انوار رفتم، ایشان گفتند که ما موافق خمسه نیستیم چون ما برای سینما «دلقک» نمیخواهیم.»
تهیه کننده «نیش» در ادامه اضافه میکند: «بعد از اینکه هاشم پور دوران ممنوع الکاریاش به پایان رسید، او در چند فیلم بازی کرد که در حد خودش نبود و در طول فیلمها در حد ۴ سکانس بازی میکرد. اما بنده در سال ۷۰ قراردادی برای فیلم «قافله» با جمشید هاشم پور بستم که در آن هاشم پور باید نقش یک افسر نیرو انتظامی را بازی میکرد. در این فیلم هاشم پور باید به شکل مبدل به میان قاچاقچیان میرفت و ما از او خواستیم که موهای سرش را بتراشد. اما او ممانعت میکرد و میترسید که دوباره ممنوع الکار شود، اما من به او گفتم هرکی گفته تو نباید سرت را بتراشی، غلط کرده است! و بعد از این گفتهام، نامهای به هاشم پور دادم و ضمانت کردم که اگر برای بازی در این فیلم، دوباره ممنوع التصویر شود، تا آخر عمر هر ماه از «پویا فیلم» حقوق دریافت خواهد کرد. بعد از این صحبتها خودم به شخصه موهای هاشم پور را تراشیده و تیغ انداختم و در «قافله» هم به ایفای نقش پرداخت.»
فرحبخش میگوید زمانی که فیلم «قافله» ساخته شد، او به دفتر فخر الدین انوار رفت. در ابتدا این مدیر با حضور هاشمپور با سری تراشیده مخالف بود، اما با اصرار او، این فیلم توانست مجوز نمایش بگیرد و اکران شود تا پس از چند سال مخاطب جمشید هاشم پور را با موهای تراشیده در یک فیلم ببیند« بعد از ساخته شدن «قافله» ما برای اخذ پروانه نمایش به ارشاد رفتیم و در ابتدا آقای انوار به ما گفت چرا موهای سر جمشید هاشم پور را در این فیلم تراشیده اید!؟ ما دیگر آرتیست و بیکایمانوردی نمیخواهیم! من هم به آنها گفتم غلط کرده اید، شما نمیخواهی، ما که میخواهیم، مردم که میخواهند، حالا چون یک تفنگ به کمرت بستی فکر میکنی من از تو میترسم؟! من به آنها گفتم که شما در زباله دان تاریخ پرت خواهید شد، و الان هم میبینید که آنها کجا هستند و ما همچنان مشغول فیلم ساختن هستیم. اما در پایان وقتی آنها دیدند که من کوتاه نمیآیم و ایستادگی کردهام، پروانه نمایش «قافله» را صادر کردند و گفتند در پوستر این فیلم، هاشم پور با سری تراشیده حضور نداشته باشد، که ما هم برای پوستر، لباس بلوچی تن هاشم پور کردیم. در «هفت» گفته شد شخصی مصرانه به دنبال رفع ممنوع الفعالیتی جمشید هاشم پور بود، آن شخص من بودم.»
فرحبخش معتقد است سینمای ایران در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، تنها شاهد ۲۰ فیلم خوب بود و مدیران سینمایی وقت به خاطر این ۲۰ فیلم، کل سینمای ایران را نابود کردند « در زمان ریاست این گروه ۷۰۰ تا ۸۰۰ فیلم ساخته شد که تنها ۲۰ فیلم مثل «مادر»، «اجاره نشینها» و… خوب بودند و آنها به خاطر این ۲۰ فیلم، کل سینما را نابود کردند و مخاطبان را از سینما فراری دادند. به عنوان مثال در فیلم «مرگ پلنگ» آقای فرامرز قریبیان و شهلا ریاحی در نقش یک زن و مرد ۹۰ ساله بازی میکردند که در یک پلان دست این دوبازیگر با یکدیگر برخورد پیدا کرد، آقای انوار به خاطر این پلان، ۶ ماه این دو بازیگر را ممنوع الکار کرد. این گروه واقعا به سینمای ایران خیانت کردند.»