سردار رستگارپناه گفت: اگر سرویس دهی اطلاعاتی اسرائیل نبود قطع به یقین دو یا سه سال قبل جریانات منحرف تروریستی در کشور سوریه جمع شده بود.
به گزارش شهدای ایران،به زعم دولمتردان غربی پس از حصول توافق هستهای میان ایران و گروه کشورهای 1+5 مسیر معادلات سیاسی و توازن قدرت در غرب و جنوب غرب آسیا تغییر چشمگیر یافته است، ایران بدون قدرت هستهای فاقد اثر استراتژیک قبلی در منطقه شده و در شرایطی قرار گرفته که آمادگی لازم برای ایفای نقشی متفاوت در پازل طراحی شده از سوی آمریکا برای منطقه را میتواند داشته باشد. برهمین اساس طرح برجامهای 2 و 3 با موضوع مسائل منطقهای و موشکی مدتیست که از سوی مقامات آمریکا و بعضا برخی مسئولان یا گروه های داخلی مطرح میشود.
در این شرایط و به منظور بررسی شرایط و تحولات جاری، طرح سیاسی برجامهای غیر هستهای و تحلیل توازن و معادلات قدرت در منطقه با سردار حسن رستگارپناه مشاور امنیتی ستاد کل نیروهای مسلح به گفتگو نشستیم.
رستگارپناه یکی از با تجربهترین فرماندهان نظامی کشور است که امروز در جایگاه جانشینی مرکز مطالعات امنیت پایدار ستاد کل نیروهای مسلح خدمت میکند. آنچه در ادامه از نظر میگذرد مشروح گفتگوی خبرنگاران «نسیم آنلاین» با این کارشناس مسائل سیاسی و نظامی است:
* اخیرا بحث آغاز مذاکرات منطقهای با سعودیهامطرح می شود،بعضا هم بیان می شود که این مذاکرات قرار است با واسطه و یا حضور آمریکا برگزار شود. چنین مذاکراتی را به صلاح، درست و منطبق با عزت، حکمت و مصلحت کشور میدانید؟
اگر ما بخواهیم به صورت کلان به این موضوع نگاه کنیم و به جواب درستی در این رابطه برسیم ابتدا باید جایگاه آمریکا را مورد بررسی قرار دهیم. اگر نگاه ما اینگونه باشد که در خصوص تحولات سریع و شتابانی که در منطقه به وجود آمده است قدرتهای بزرگ همچون آمریکا و اروپا بخواهند به عنوان یک سوی مذاکرات حضور پیدا کنند و مسائل منطقه را برای ما حل کنند قطعاً اشتباه است، آنچه که مسلم است آمریکاییها و غربیها هیچ تعارفی با ما نداشته و ندارند.
با نگاهی گذرا به عملکرد غرب به پشتوانه آمریکا و صهیونیست ها در طول تاریخ انقلاب اسلامی به اولین برخوردی و واکنشی که از سوی آنها در برخورد با انقلاب میتوان رسید خط و نشان هایی است که آنها برای براندازی انقلاب کشیدند . این یعنی غرب و آمریکا هیچ گاه نخواسته است که مسئله پیروزی و امتداد حیات انقلاب ما را بپذیرد و در این راستا از هیچ عملی فروگذار نبوده است.
آمریکا و صهیونیست ها در مواردی که برای براندازی وارد کار شده اند با اینکه شاید برای آن ها عدم توانمندی شان در پروژه براندازی به راحتی قابل درک بود اما با این حال دست از کار نکشیده و با هدف تحلیل و تضعیف انقلاب اسلامی ما با هر ابزار و شرایطی که در اختیار داشتند ادامه داده و دست از دشمنی خصمانه خود با انقلاب بر نداشتهاند.
عملکرد غرب که در راس آن امریکا قرار دارد بیانگر این امر مهم است که آنها نه تنها به دنبال تامین منافع ما و یا حتی منافع مشترکشان با ما نبودهاند بلکه همواره به دنبال خلق فضا و شرایطی هستند تا حاکمیت اسلامی که امام راحل آن را پایه گذاری کرد و را در شرایطی قرار دهند تا در برابر زیاده خواهی غرب سر تسلیم فرو آورد.
در نتیجه وقتی در تشریح و توجیه جایگاه خود آمریکا و امکان حسن برخورد آن ها با ملت ایران و انقلاب اسلامی هیچ استدلال و برهان درستی را نمیتوان یافت مسلما چه در مذاکراتی که مستقیم با خودش مد نظر باشد و چه در واسطهگری که بین کشورهای دیگر در حوادث منطقه میخواهد به عنوان ضلع سوم مذاکرات نقش آفرینی کند به دنبال منافع ما نیست و این یعنی عزت و اقتدار ما نه تنها برای آنها مهم نیست بلکه در معرض تهدید نیز قرار میگیرد.
عملکرد خصمانه غرب در قبال انقلاب اسلامی و مردم ایران همواره بیان گر این مسئله است که تنها خواسته غرب در قبال ما تضعیف، شکست و تسلیم شدن ما است اما به دلیل اینکه تا به حال رهبریت این انقلاب در طول دوران پر خیر و برکت انقلاب به گونهای دنبال شده ما زیر بار زورگویی، ستمپذیری و ظلمپذیری قدرتهای بزرگ نرفتیم اینها نتوانستند به اهدافشان برسند و این یک عقده و کینه قدیمی را در دل آنها نهادینه کرده است که در رفتار آنها بسیار اثرگذار بوده و براین اساس الگوی رفتاری آنها همیشه در راستای ضربه زدن و نابودی انقلاب اسلامی ایران تعریف می شود.
فرآیند حوادث تاریخ انقلاب اسلامی را اگر یک به یک ورق بزنیم میبینیم که ما در روز اول انقلاب در داخل با هیچ یک از ساختارها و تشکیلات و تفکر سیاسی خاص هیچ معارضهای نداشتیم و مردم ما به تبعیت از امامشان حاکمیتی سیاسی را به نام جمهوری اسلامی پذیرفته بودند و کسانی که تحمل گفتگو و گفتمان نرم افزاری نداشتند دست به سلاح بردند.
گروه هایی چون چریکهای فدایی خلق، سازمان پیکار و کسانی که ادعای مبارزه با امپریالیسم در شعارهایشان موج میزد اولین کسانی بودند که دست به سلاح برده و وارد فاز مسلحانه با انقلاب اسلامی شدند . بعد از آنها گروههای راست افراطی را میتوان در جریان درگیری های مسلحانه علیه مردم و انقلاب جای داد که همه آنهایی را که از همان روز اول سر مخالفت و تعارض با انقلاب داشتند در دامان یک مجموعه به نام آمریکا احیا و پرورش یافتند. این مسئله را یادآور شدم تا بگویم در مجموع در یک کلام هیچ گاه در طول 37 سالی که از عمر انقلاب گذشته قدرتهای بزرگ به دنبال مذاکره با ما نبودند همواره از مسیر تهدید، تطمیع، فشار و زورگویی میخواستند با ما تقابل کنند و برای این اهداف از هیچ اعمالی چون براندازی، نبرد مسلحانه و تحمیل دفاع مقدس و ... دریغ نکردند.
در مواردی که آمریکا خود توان رویارویی و مقابله مستقیم با ما را نداشته یا بیشتر از آنکه سود ببرد متضرر بوده از کانال عوامل منطقه ای خود که خودشان از هیچ جایگاهی در میان مردم و کشورها برخوردار نبوده اند ورود کرده و برای مثال جنگی 10 ساله را از طریق حزب بعث عراق و صدام ملعون به ما تحمیل کرد که این هم در جهت نابودی ایران و انقلاب اسلامی بوده است.
حتی در موارد خاص برای اینکه عوامل منطقه ای خود از نظر روحی در نبرد و تقابل با ایران نابود نشوند خودشان مستقیم وارد شده اند که برای مثال بارها در جنگ تحمیلی آمریکای جنایتکار شخصاً وارد کارزار با ما شد که حمله به سکوهای ما و جریان جنگ تفتکشها و جریان حمله به هواپیمای مسافربری ما نمونه هایی از فعالیت غرب و آمریکا در جهت نابودی انقلاب و مردم و کشور ایران است.
آمریکا در اصل با واسطهگری خود میخواهد روحیه مهرههای خود را تقویت بکند که در حمایت از عربستان وارد میشود. لذا به هیچ عنوان به صلاح ما نیست که بخواهیم در رابطه با حل معضلات دست ساخته قدرتهای بزرگ برای کشورهای همجوار ایران،وارد فرایندی شویم که آمریکا در آن حضور دارد. اگر هم قرار به حل مسائل فی مابین دو کشور منطقه باشد، حضور آمریکا کاملا بی مورد است. ما دو کشور همجوار هستیم و خودمان باید به مسائل و مشکلاتی که میان ما وجود دارد رسیدگی کنیم.
از طرفی اگر به مشکلات موجود در میان ما و کشورهای همجوار نگاهی بیاندازیم میبینیم که در هیچ یک از مسائل ما ایجاد کننده مشکل نبودیم و نیستیم و در واقع اصلاً روند انقلاب اسلامی ما این نبوده که برای کشورهای اسلامی بخواهیم مشکلات حدود و صغور به وجود آوریم. لذا باید گفت ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دائماً در حفظ جغرافیای سیاسی کشورهای منطقه پایداری و ایستادگی کرده و در تثبیت جغرافیای سیاسی کشورهای دیگر پیشتاز بوده است و هر موقع حتی یک کشور همجوار اسلامی مورد تعرض سیاسی و جغرافیای قرار می گیرد اول کشوری که فریاد بر میآورد که دست از تجاوزگری بردارید جمهوری اسلامی ایران است.
در حوادث سوریه هم که کشورهای مختلف حتی اسلامی مانند ترکیه پشتیبانی تروریستهای دست پرورده سرویسهای غربی را به عهده می گیرند و تعارضی را به خاک سوریه و عراق میکند، اولین کشوری که برای حفظ حاکمیت سیاسی بر اساس قراردادها و معاهدات بین المللی ورود میکند ایران است. این در حالی است که هیچ صدایی از هیچ یک از کشورهای همسایه و حتی قدرتهای بزرگ و اروپایی بعد از تجاوز به عراق و سوریه شنیده نشده است.
حتی در رابطه با هند و پاکستان اگر تعارضی به حدود و صغور سیاسی میشود ایران به عنوان یک مصلح و به عنوان یک کشور مقتدر برای کاستن اختلاف بین کشورهای منطقه همواره پیشتازانه عمل می کند. فقط هم در مسائل کشورهای غرب آسیا نیست در کشورهای آفریقایی هم همینطور.
پس نقش آفرینی اقتدار ایران با عزت و حکمتی که برای خود کسب کرده بین کشورهای دیگر هم اثرگذار بوده و تأثیرگذار است و این از باب آن است که مشی اعتقادی و روش سیاسی انقلاب حکم میکند که در کاهش تنش بین کشورهای مسلمان باید پیشتاز باشد.
در اینجا اگر واسطهگری قدرتها باشد قطعاً قدرتها جانبداری میکنند، اگر آمریکا در مذاکرات و صحبت بین ما و عربستان وارد شود در مجموع آیا طرف ما را میگیرد یا عربستان را؟ جواب مشخص است، طرف عربستان را میگیرد و این هم دلیل و برهانی روشن دارد . محصول این عمل آیا جز این است که از عزت ما کاسته میشود؟ چرا چون عربستان یک مهره سرسپرده و غلام حلقه به گوش است که هر دستوری که از سمت آمریکا صادر شود انجام میدهد.
البته اگر آمریکا طرف عربستان را میگیرد به خاطر عزت و منزلت و اقتدار عربستان نیست بلکه به خاطر حفظ منافع خودش است، یعنی اگر روزی آمریکا متوجه شود که حاکمان سیاسی عربستان در جهت تامین منافع او حرکت نمیکنند یک روز نمیگذارد بر مسند قدرت باشند.
ما اگر در مذاکرات و مباحث سوریه وارد عمل میشویم نه اینکه یک طرف درگیر ما هستیم بلکه ما به عنوان یک مصلح جهانی و منطقهای و بین المللی میرویم تا صفا و آرامشی را بین حاکمیت سوریه ومعارضین که امروز در تقابل با سوریه هستند خلق و تثبیت کنیم. در برابر مواضع تروریسم هم نه تنها در منطقه بلکه در دنیا تکلیف ما معلوم است.
ما برای حفظ جان مردم و برای حفظ زیرساختهای کشور اسلامی در عراق و سوریه و لبنان شدت عمل را میکاهیم و بعضا وارد گفتگوهای سیاسی می شویم. جمهوری اسلامی در شرایطی به موضوع سوریه وارد می شود که حاکمیت سیاسی و رییس جمهور آن کشور در شرایطی که از هیچ کس پوشیده نیست محکم ایستاده و برای حفظ جغرافیای سیاسی یک کشور مسلمان از ما درخواست کمک میکند.این در حالی است که آمریکا بدون اخذ اجازه و صدور هیچ اذنی از سوی مسئولان سوریه حریم جغرافیایی و مرزی آن را میشکند و به ادعای مبارزه با داعش نیروی نظامی در آنجا پیاده میکند.
یعنی کسانی که داعش را ساختند و پرورش دادند و پشتیبانی و تقویت میکنند میآیند برای مقابله با مخلوق خود و بدون اذن کشوری وارد جغرافیای سیاسی آن کشور میشوند و در واقع چه اسمی میتوان به این عمل اختصاص داد جز تجاوزگری ؟
سؤال من این است که کدام قانون بین المللی به شما اجازه داده است که دست به چنین اعمالی در جهان بزنید؟ اگر تابع سازمان ملل هستید آیا سازمان ملل این اجازه را به شما میدهد؟ یا رفتار مضحک وزیر خارجه آمریکا در خصوص تشکر از عربستان در مورد تقویت اسلام حقیقی و مبارزه با داعش.
حالا آمریکا برای ما و جهان اسلام اسلام شناس شد؟ ایا آمریکا دلش برای اسلام میسوزد؟ در حالی که خودتان و منابع اطلاعاتی خودتان در اروپا و آمریکا همه اعلام میکنید که داعش با دلارهای عربستان تقویت و سازماندهی شد و هنوز هم سرویسدهی میشود .بله آنها ب اینگونه رفتار به دنبال منقلب و مخدوش کردن افکار عمومی هستند.
بعضی از کشورهای همجوار به تبع پشتیبانی سیاسی قدرتهای بزرگ فکر میکنند که باید با ما در تعارض باشند، ما برای نزدیک و شفاف شدن مسائل خودمان باید با خود آن کشور وارد مذاکره شویم و به شدت بنده مخالفم که اگر پای سومی از قدرتهای بزرگ در این صحنه باشد که وجود آن هم با عزت و حکمت ما مغایرت دارد و هم به مصلحت ما و آینده ما نخواهد بود.
* مذاکره درمورد مسائل منطقهای برای ایران و جریان مقاومت دارای چه نقاط فرصت و تهدیدی است؟
مشکلات منطقهای مانند مشکلات سوریه و معارضینی که امروز ادعا دارند یک خواستگاههای اجتماعی دارند راه حل واضح و روشنی دارند.
امروزه به اثبات رسیده که سازمانهای معارضی که با دولت سوریه مقابله میکنند زیرسرویس سازمانهای اطلاعاتی صهیونیستی هستند، و به شکل رسمی و به عینه مرز بین سوریه و اسرائیل محل تردد تمامی گروههایی است که امروز با حاکمیت سوریه درگیرند که بعضی از آنها تروریست و بعضی معارض شناخته شده اند.
صهیونیست ها بیمارستان صحرایی برای تروریست ها میزنند و مهمات به آنها میدهند و مطمئن باشید که اگر سرویس دهی اطلاعاتی اسرائیل نبود قطع به یقین دو یا سه سال قبل جریانات منحرف تروریستی در کشور سوریه جمع شده بود حتی اگر دلارهای عربستان هم پشت سر آن ها بود هم حل شده بود، پس به اعتقاد من به هیچ عنوان در مذاکرات منطقهای و مسائل منطقهای باز کردن پای سوم کشورهای غربی و کشورهای اروپایی نه تنها به صلاح ما نیست بلکه هیچ چیزی جز بار منفی برای ما نخواهد داشت.
حال باید این سوال را به کسانی که معتقدند برای حل مسائل منطقه ای باید پای قدرت های غربی نیز باز شود پرسید که اصلاً این مشکلات را چه کسی آفرید؟ چرا مشکلات و حوادثی در سوریه و عراق به وجود آمد؟ چه کسی دستمایه خود را در حفظ اینگونه حرکتها میبیند؟ قطعاً قدرتهای بزرگ و آمریکا امروزه جنگهای نیابتی با مدیریت صد در صد سرویسهای اطلاعاتی موساد و سیا و mi6 را در منطقه هدایت میکنند و هزینهاش را عربستان میدهد و تجهیزاتشان هم به فروش میرسد و نا امنی در بین کشورها بیشتر و بیشتر می شود و زیرساختهای کشورهایی مثل سوریه و عراق منهدم میشود و کشورهای اسلامی و ملت های اسلامی در این کشورها به عقب افتادگی میافتند
یکی از پارامترهای عمده غرب در کشورهای غرب آسیا و آفریقا و کشورهای خاوردور یا خاور میانه قبلی این است که امروزه هر عقبافتادگی در آنها باشد به نفع منافع قدرتهای بزرگ است اگر زیرساختهای کشورهای اسلامی منهدم شود اینها برنامهریزی کردهاند که اگر کشورهای صدمه دیده خواستند بازسازی و تامین شود با بلعیدن سرمایههای آنها آن را خودشان تأمین کنند و این دقیقاً در مقابله حوادث عراق به عینه مشهود بود .
* معامله در این عرصه هم شدنی است؟ مانند برجام؟
من حکمت کلی نظام اسلامی را میبینم که مذاکرات در منطقه باید با حفظ اقتدار، هویت و بازسازی شرایط منطقهای باشد که به خود کشورهای منطقه که در آن درگیر هستند بر میگردد و ما به عنوان مصلح وارد میشویم نه به عنوان معاملهگر. ما میتوانیم در هر پدیدهای که امروز در مسائل امنیتی منطقه به وجود میآید به گونهای وارد عمل شویم که تهدید داخلی ما را کم کند، این میشود برای ما یک فرصت.
ولی اگر ضعف نشان دادیم و اگر پای کشور ثالثی از اروپاییها باز شود قطعاً به ضرر امنیت ملی ما میباشد و مطمئنا برای ما نوعی تهدید محسوب میشود. اصلاً ما دیگر هیچ نامی از برجام در منطقه نباید ببریم ما یک برجامی داشتیم برای برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران و ما دیگر هیچ برجامی نداریم و برجام دیگر مفهومی ندارد.آن برجامی هم که دنبال کردیم به این دلیل بود که ما و قدرتهای بزرگ و اروپاییها در شرایطی خاص بودیم.
* اجرای مدل برجام در خصوص مسائل هسته ای و اجرای همان مدل گفتگو در مورد منطقه را چگونه ارزیابی میکنید؟آیا اجرای برجام 2 و 3 را راه حل به نتیجه رسیدن برجام هسته ای میدانید؟
اولاً برجام دو و سه انحراف ذهنی است و مخدوش کردن افکار عمومی را دنبال میکند. این ادعای من به این دلیل است که برجام یک بحث تعریف شدهای بود و قدرتهای بزرگ یک شرایط پیچیدهای را در کشور ما در رابطه با موضوع هستهای ایجاد کرده بودند و ما برای عبور از این بحران با حکمت و اقتدار و عزت جلو رفتیم تا کاری را حل کنیم.
هرچند که من شخصاً معتقدم که همان برجام هم در اثر سندی که انتشار پیدا کرده در هر بندی از آن یک دامی برای ما نهادهاند، اگر در زمان اجرا دقت و هوشمندی و توجه مجریان امر نباشد در هر بندی در یک دامی گرفتار و خسارات سنگینی به ما وارد خواهد شد .
یک ویژگی بسیار بزرگ و خوبی که نظام اسلام ما دارد این است که اگر حرفی را بیان کردیم تا آخر برای عمل به آن حرف می ایستیم. از طرفی تا به حال فریاد غرب و قدرتها و سرویسهای اطلاعاتی غربی این بود که ایران به دنبال ساخت بمب اتم میباشد و ما باید این ذهنیتی که ایجاد کردهاند را پاک کنیم.مقام معظم رهبری فرمودند که ما از نظر شرع مقدس به ساخت بمب اتم اعتقادی نداریم و آن را حرام میدانیم،رهبری براساس یک مبنای فقهی چنین حکمی را صادر کردند و چون فقه پویا و استدلال فقهی مبنای چنین حکمی است حتی اگر مکتوب شود یا نشود به اجبار نمیتوان کوتاه آمد.عدم وجود برخوردهای مختلف و سلیقه ای با این امر مسئله حکم ولی امر است.
اینکه ما به دلیل مسائل دینی نمیتوانیم خلاف حکم رهبری حرکت کنیم برای داخل ایران حل شده بود اما برای خارج از کشور و جوامع بین الملل به فرصت بیشتری احتیاج بود. این مستلزم این دوره از مذاکرات بود که ما به دنبال این امر نیستیم و می بایست حقانیت خودمان را به اثبات می رساندیم که رساندیم، اما در تنظیم مفاد برجام، هر کدام دارای یک دامی برای ما است که این امر بستگی دارد به هوشمندی، دقت نظر، اقتدار و با عزتی که مجریان امر به دنبال پیاده کردن بندها بروند.
* شما از انحراف افکار عمومی با طرح بحث برجام 2 و 3 سخن گفتید. چرا دو و سه انحرافی می شود؟
برجام دو و سه اصلاً وجود ندارد دو و سه که مطرح میشود یعنی ایران با کشورهای دیگر مشکلاتی دارد در صورتی که ما با هیچ کشوری مشکلی نداریم که بخواهیم برویم و برجامی ببندیم ما کارمان شفاف است و اگر میرویم به ترکیه میگوییم که دست از پشتیبانی تروریستها بردار این یک کار شفاف است و مطمئنا این کار برجام نمیخواهد.
اگر به ترکیه میرویم و میانجیگری و واسطهگری میکنیم که آقا از تعارض با مردم "کرد" خود دست بردار بسیار شفاف بوده است. ما هیچ موقع P.K.K را تأیید و پشتیبانی نکردیم و نمیکنیم P.K.K که فرزند نا خلف آن در کشور ما میشود پژاک و باعث متزلزل کردن امنیت ما هست.در شرایطی که مسئله امنیت ملی به هیچ عنوان شوخی بردار نیست اما باز هم ایران مواضعی شفاف و بدون هیچ حاشیه ای را در برابر ترک ها اتخاذ کرد.حالا به نظر شما با وجود چنین رفتاری اصلا نیاز به حضور واسط سومی است؟یا نیاز به برجام دوباره؟
در ترکیه اگر شیوهها و روشها و رفتارهای انسانی، اسلامی و دموکراسی لازم مردم ایجاد شود نا خودآگاه تروریستهای ترکیه در حوزه کردی خود به خود نابود میشوند.
ما از اول هم با همسایه ترک خود این بحث را داشتهایم رفتارهای حاکمیتها هست که تعارضاتی را در درون به وجود میآورد از جمله حادثه کردی که همه شاهد آن بودیم. ما معتقدیم که در بحرانهای منطقه ترکیه به شدت اشتباه میکند .
بالا و پایین رفتن تعارضات گروههای P.K.K به دست اروپاییها است، آنها دارند با آن بازی میکنند و نوسان موجود در عملکرد گروه های کردی را تعیین میکنند و آن را در میدان عملی قرار می دهند که هر زمانی که در این میدان قرار میگیرد صدها کشته از طرفین گرفته میشود و این به نفع کیست؟
*یعنی ما چون در این حوزه شفافیت داریم دیگر برجامی نداریم؟
خیر نداریم. ما در حادثه عراق میگوییم که حفظ حاکمیت جغرافیایی سیاسی عراق برای ما یک اصل است البته نه فقط برای ما بلکه برای خود عراق هم یک اصل است امروزه هر انسان هوشمند سیاسی در عراق باشد حفظ حاکمیت جغرافیای سیاسی کشورش به عنوان یک حاکمیت عمومی یک اقتدارآفرینی برای خود عراق دارد نه برای ما ولی طرفهای مقابل چه چیزی میخواهند؟ اولین اقدامی که در عراق مد نظر قدرتهای بزرگ هست بیثباتی در این کشور است. بیثباتی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اول دولت را و بعد مجلس را بیثبات میکند بعد شرایط روحی و روانی اجتماعی را به سمتی میبرد که میروند و مجلس را اشغال میکنند.
امروز هر عقل سلیمی در عراق باشد میگوید که امروز همه ما از نظر اداره عراق دست به دست هم میدهیم و دشمن مشترکمان که دست پرورده آمریکا هست "داعش" را سرنگون کنیم. جغرافیای اشغال شده توسط داعش توسط چه سیستمی پشتیبانی میشود؟ نفت داعش را ومنافعش را چه کسی میبرد؟ آیا به جز اسرائیل،آمریکا و شرکتهای اروپاییاست.
نفتی که در مدار اصلی خودش باید بشکهای 40 دلار فروش رود تا بشکهای 10 دلار به فروش میرود، منافعش ایا در جیب مردم منطقه میرود؟ 10 دلار آن به عجیب داعش میرود و 10 دلار آن میرود به جیب ترکیه و 20 دلار میرود به جیب شرکتهای صهیونیستی و اروپایی.
یعنی همه بیثباتی منطقه امروز دست پرورده سیاستهای تبیین شده آمریکا و تثبیت حاکمیت صهیونیسم وبرگرداندن تنشهایی که احتمالاً برای دور راندن صهیونیستها از سرزمینهای اسلامی است
همه بر میگردد به کشورهای اسلامی همین پتانسیلی که امروز به نام داعش هست که در کشورهای اسلامی به وجود آمده حالا عددشان را کاری ندارم بالاخره یک جمعیتی هستند و اسلحه دست گرفتند و مقابله میکند همین اگر میرفت با اسرائیل مقابله میکرد آیا صهیونیسم زودتر نابود نمیشد؟در صورتی که کشورهای اسلامی را به جان هم انداختهاند و همه اینها در راستای منافع اسرائیل به وجود آمده است تا نگاه ها و توجه از سوی رژیم صهیونیستی برداشته شود و به سمت درون کشورهای اسلامی معطوف باشد.
*در آخر ارزیابی تان را به عنوان یک فرمانده ارشد در حوزه نظامی در خصوص محور مقاومت و رابطه آن با امنیت ملی ایران بیان کنید؟
ما در اصل محور مقاومت را در تقابل با صهیونیستها برپا کردیم پس ما برای حیات جهان اسلام محور مقاومت را باید حفظ کنیم و محور مقاومت نشان داده است آنچه بر پایه مردم خود منطقه و جوانان معتقد خود منطقه بنا شده است ماندگاری دارد و آیندهای روشن دارد و می بینید که در نبردهای مختلف و آزمونهای مختلف سرافراز بیرون آمدهاند.
راز اصلی این پیروزی ها این است که آن ها مقاومت کردهاند و این هم فرق نمیکند که شیعه یا سنی باشند، مبنای محور مقاومت را فرهنگ مقاومت که ایستادگی در مقابل تجاوزگری اسرائیل است شکل می دهد . این مبنا امروز شکل گرفته و ریشه دوانده و درختهای تنومندی را ایجاد کرده است که سایه آن در آیندههای دور بر سر مسلمین سایه افکنی میکند و روز به روز هم تقویت میشود پس حکمت و عزت و اقتدار ما این است که آن را پشتیبانی کنیم و بر اساس همین روند هم داریم پشتیبانی میکنیم .
ما به عنوان پشتیبان هم راهنمایی وهم کار مستشاری میکنیم که اینباعث تقویت روحیه رزمندگان مقاومت می شود. بحث مقاومت آنقدر برای ما اهمیت دارد که در عرصههای سیاسی هم همواره آن را تقویت میکنیم حالا یک کشور ورشکسته پوچی هم بیایدو محور مقاومت را محکوم کند و خوشبختانه امروز شفافیت حوادث منطقهای ما به گونهای است که دست تزویر و پنهان بسیاری از کسانی که اسرائیل را نگه داشتند از جمله عربستان شفاف شده و روز به روز هم هر چه بیشتر محور مقاومت تقویت شود و ماندگاری داشته باشد پیوند بین حاکمیت عربستان پوسیده با اسرائیل بیشتر عیان می شود.درست است که بنیان مقاومت را ما گذاشتیم و ما آن را کمک می کنیم اما مقاومت مسیر خود را پیدا کرده است.مقاومت با امنیت ملی ایران و انقلاب اسلامی ارتباطی مستقیم دارد که این مسئله در اینجا نمیگنجد.محور مقاومت را ما با افزایش سطح بصیرت و آگاهی مردم و نیروهای معتقد منطقه افزایش دادیم و این هم ماندگاری دارد.ما به هیچ عنوان بر سر مسائل این چنینی مذاکره نمیکنیم.اصلا ما برای چی باید مذاکره کنیم؟مقاومت یعنی مردم و مردم هستند که باید مذاکره کنند.
در این شرایط و به منظور بررسی شرایط و تحولات جاری، طرح سیاسی برجامهای غیر هستهای و تحلیل توازن و معادلات قدرت در منطقه با سردار حسن رستگارپناه مشاور امنیتی ستاد کل نیروهای مسلح به گفتگو نشستیم.
رستگارپناه یکی از با تجربهترین فرماندهان نظامی کشور است که امروز در جایگاه جانشینی مرکز مطالعات امنیت پایدار ستاد کل نیروهای مسلح خدمت میکند. آنچه در ادامه از نظر میگذرد مشروح گفتگوی خبرنگاران «نسیم آنلاین» با این کارشناس مسائل سیاسی و نظامی است:
* اخیرا بحث آغاز مذاکرات منطقهای با سعودیهامطرح می شود،بعضا هم بیان می شود که این مذاکرات قرار است با واسطه و یا حضور آمریکا برگزار شود. چنین مذاکراتی را به صلاح، درست و منطبق با عزت، حکمت و مصلحت کشور میدانید؟
اگر ما بخواهیم به صورت کلان به این موضوع نگاه کنیم و به جواب درستی در این رابطه برسیم ابتدا باید جایگاه آمریکا را مورد بررسی قرار دهیم. اگر نگاه ما اینگونه باشد که در خصوص تحولات سریع و شتابانی که در منطقه به وجود آمده است قدرتهای بزرگ همچون آمریکا و اروپا بخواهند به عنوان یک سوی مذاکرات حضور پیدا کنند و مسائل منطقه را برای ما حل کنند قطعاً اشتباه است، آنچه که مسلم است آمریکاییها و غربیها هیچ تعارفی با ما نداشته و ندارند.
با نگاهی گذرا به عملکرد غرب به پشتوانه آمریکا و صهیونیست ها در طول تاریخ انقلاب اسلامی به اولین برخوردی و واکنشی که از سوی آنها در برخورد با انقلاب میتوان رسید خط و نشان هایی است که آنها برای براندازی انقلاب کشیدند . این یعنی غرب و آمریکا هیچ گاه نخواسته است که مسئله پیروزی و امتداد حیات انقلاب ما را بپذیرد و در این راستا از هیچ عملی فروگذار نبوده است.
آمریکا و صهیونیست ها در مواردی که برای براندازی وارد کار شده اند با اینکه شاید برای آن ها عدم توانمندی شان در پروژه براندازی به راحتی قابل درک بود اما با این حال دست از کار نکشیده و با هدف تحلیل و تضعیف انقلاب اسلامی ما با هر ابزار و شرایطی که در اختیار داشتند ادامه داده و دست از دشمنی خصمانه خود با انقلاب بر نداشتهاند.
عملکرد غرب که در راس آن امریکا قرار دارد بیانگر این امر مهم است که آنها نه تنها به دنبال تامین منافع ما و یا حتی منافع مشترکشان با ما نبودهاند بلکه همواره به دنبال خلق فضا و شرایطی هستند تا حاکمیت اسلامی که امام راحل آن را پایه گذاری کرد و را در شرایطی قرار دهند تا در برابر زیاده خواهی غرب سر تسلیم فرو آورد.
در نتیجه وقتی در تشریح و توجیه جایگاه خود آمریکا و امکان حسن برخورد آن ها با ملت ایران و انقلاب اسلامی هیچ استدلال و برهان درستی را نمیتوان یافت مسلما چه در مذاکراتی که مستقیم با خودش مد نظر باشد و چه در واسطهگری که بین کشورهای دیگر در حوادث منطقه میخواهد به عنوان ضلع سوم مذاکرات نقش آفرینی کند به دنبال منافع ما نیست و این یعنی عزت و اقتدار ما نه تنها برای آنها مهم نیست بلکه در معرض تهدید نیز قرار میگیرد.
عملکرد خصمانه غرب در قبال انقلاب اسلامی و مردم ایران همواره بیان گر این مسئله است که تنها خواسته غرب در قبال ما تضعیف، شکست و تسلیم شدن ما است اما به دلیل اینکه تا به حال رهبریت این انقلاب در طول دوران پر خیر و برکت انقلاب به گونهای دنبال شده ما زیر بار زورگویی، ستمپذیری و ظلمپذیری قدرتهای بزرگ نرفتیم اینها نتوانستند به اهدافشان برسند و این یک عقده و کینه قدیمی را در دل آنها نهادینه کرده است که در رفتار آنها بسیار اثرگذار بوده و براین اساس الگوی رفتاری آنها همیشه در راستای ضربه زدن و نابودی انقلاب اسلامی ایران تعریف می شود.
فرآیند حوادث تاریخ انقلاب اسلامی را اگر یک به یک ورق بزنیم میبینیم که ما در روز اول انقلاب در داخل با هیچ یک از ساختارها و تشکیلات و تفکر سیاسی خاص هیچ معارضهای نداشتیم و مردم ما به تبعیت از امامشان حاکمیتی سیاسی را به نام جمهوری اسلامی پذیرفته بودند و کسانی که تحمل گفتگو و گفتمان نرم افزاری نداشتند دست به سلاح بردند.
گروه هایی چون چریکهای فدایی خلق، سازمان پیکار و کسانی که ادعای مبارزه با امپریالیسم در شعارهایشان موج میزد اولین کسانی بودند که دست به سلاح برده و وارد فاز مسلحانه با انقلاب اسلامی شدند . بعد از آنها گروههای راست افراطی را میتوان در جریان درگیری های مسلحانه علیه مردم و انقلاب جای داد که همه آنهایی را که از همان روز اول سر مخالفت و تعارض با انقلاب داشتند در دامان یک مجموعه به نام آمریکا احیا و پرورش یافتند. این مسئله را یادآور شدم تا بگویم در مجموع در یک کلام هیچ گاه در طول 37 سالی که از عمر انقلاب گذشته قدرتهای بزرگ به دنبال مذاکره با ما نبودند همواره از مسیر تهدید، تطمیع، فشار و زورگویی میخواستند با ما تقابل کنند و برای این اهداف از هیچ اعمالی چون براندازی، نبرد مسلحانه و تحمیل دفاع مقدس و ... دریغ نکردند.
در مواردی که آمریکا خود توان رویارویی و مقابله مستقیم با ما را نداشته یا بیشتر از آنکه سود ببرد متضرر بوده از کانال عوامل منطقه ای خود که خودشان از هیچ جایگاهی در میان مردم و کشورها برخوردار نبوده اند ورود کرده و برای مثال جنگی 10 ساله را از طریق حزب بعث عراق و صدام ملعون به ما تحمیل کرد که این هم در جهت نابودی ایران و انقلاب اسلامی بوده است.
حتی در موارد خاص برای اینکه عوامل منطقه ای خود از نظر روحی در نبرد و تقابل با ایران نابود نشوند خودشان مستقیم وارد شده اند که برای مثال بارها در جنگ تحمیلی آمریکای جنایتکار شخصاً وارد کارزار با ما شد که حمله به سکوهای ما و جریان جنگ تفتکشها و جریان حمله به هواپیمای مسافربری ما نمونه هایی از فعالیت غرب و آمریکا در جهت نابودی انقلاب و مردم و کشور ایران است.
آمریکا در اصل با واسطهگری خود میخواهد روحیه مهرههای خود را تقویت بکند که در حمایت از عربستان وارد میشود. لذا به هیچ عنوان به صلاح ما نیست که بخواهیم در رابطه با حل معضلات دست ساخته قدرتهای بزرگ برای کشورهای همجوار ایران،وارد فرایندی شویم که آمریکا در آن حضور دارد. اگر هم قرار به حل مسائل فی مابین دو کشور منطقه باشد، حضور آمریکا کاملا بی مورد است. ما دو کشور همجوار هستیم و خودمان باید به مسائل و مشکلاتی که میان ما وجود دارد رسیدگی کنیم.
از طرفی اگر به مشکلات موجود در میان ما و کشورهای همجوار نگاهی بیاندازیم میبینیم که در هیچ یک از مسائل ما ایجاد کننده مشکل نبودیم و نیستیم و در واقع اصلاً روند انقلاب اسلامی ما این نبوده که برای کشورهای اسلامی بخواهیم مشکلات حدود و صغور به وجود آوریم. لذا باید گفت ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دائماً در حفظ جغرافیای سیاسی کشورهای منطقه پایداری و ایستادگی کرده و در تثبیت جغرافیای سیاسی کشورهای دیگر پیشتاز بوده است و هر موقع حتی یک کشور همجوار اسلامی مورد تعرض سیاسی و جغرافیای قرار می گیرد اول کشوری که فریاد بر میآورد که دست از تجاوزگری بردارید جمهوری اسلامی ایران است.
در حوادث سوریه هم که کشورهای مختلف حتی اسلامی مانند ترکیه پشتیبانی تروریستهای دست پرورده سرویسهای غربی را به عهده می گیرند و تعارضی را به خاک سوریه و عراق میکند، اولین کشوری که برای حفظ حاکمیت سیاسی بر اساس قراردادها و معاهدات بین المللی ورود میکند ایران است. این در حالی است که هیچ صدایی از هیچ یک از کشورهای همسایه و حتی قدرتهای بزرگ و اروپایی بعد از تجاوز به عراق و سوریه شنیده نشده است.
حتی در رابطه با هند و پاکستان اگر تعارضی به حدود و صغور سیاسی میشود ایران به عنوان یک مصلح و به عنوان یک کشور مقتدر برای کاستن اختلاف بین کشورهای منطقه همواره پیشتازانه عمل می کند. فقط هم در مسائل کشورهای غرب آسیا نیست در کشورهای آفریقایی هم همینطور.
پس نقش آفرینی اقتدار ایران با عزت و حکمتی که برای خود کسب کرده بین کشورهای دیگر هم اثرگذار بوده و تأثیرگذار است و این از باب آن است که مشی اعتقادی و روش سیاسی انقلاب حکم میکند که در کاهش تنش بین کشورهای مسلمان باید پیشتاز باشد.
در اینجا اگر واسطهگری قدرتها باشد قطعاً قدرتها جانبداری میکنند، اگر آمریکا در مذاکرات و صحبت بین ما و عربستان وارد شود در مجموع آیا طرف ما را میگیرد یا عربستان را؟ جواب مشخص است، طرف عربستان را میگیرد و این هم دلیل و برهانی روشن دارد . محصول این عمل آیا جز این است که از عزت ما کاسته میشود؟ چرا چون عربستان یک مهره سرسپرده و غلام حلقه به گوش است که هر دستوری که از سمت آمریکا صادر شود انجام میدهد.
البته اگر آمریکا طرف عربستان را میگیرد به خاطر عزت و منزلت و اقتدار عربستان نیست بلکه به خاطر حفظ منافع خودش است، یعنی اگر روزی آمریکا متوجه شود که حاکمان سیاسی عربستان در جهت تامین منافع او حرکت نمیکنند یک روز نمیگذارد بر مسند قدرت باشند.
ما اگر در مذاکرات و مباحث سوریه وارد عمل میشویم نه اینکه یک طرف درگیر ما هستیم بلکه ما به عنوان یک مصلح جهانی و منطقهای و بین المللی میرویم تا صفا و آرامشی را بین حاکمیت سوریه ومعارضین که امروز در تقابل با سوریه هستند خلق و تثبیت کنیم. در برابر مواضع تروریسم هم نه تنها در منطقه بلکه در دنیا تکلیف ما معلوم است.
ما برای حفظ جان مردم و برای حفظ زیرساختهای کشور اسلامی در عراق و سوریه و لبنان شدت عمل را میکاهیم و بعضا وارد گفتگوهای سیاسی می شویم. جمهوری اسلامی در شرایطی به موضوع سوریه وارد می شود که حاکمیت سیاسی و رییس جمهور آن کشور در شرایطی که از هیچ کس پوشیده نیست محکم ایستاده و برای حفظ جغرافیای سیاسی یک کشور مسلمان از ما درخواست کمک میکند.این در حالی است که آمریکا بدون اخذ اجازه و صدور هیچ اذنی از سوی مسئولان سوریه حریم جغرافیایی و مرزی آن را میشکند و به ادعای مبارزه با داعش نیروی نظامی در آنجا پیاده میکند.
یعنی کسانی که داعش را ساختند و پرورش دادند و پشتیبانی و تقویت میکنند میآیند برای مقابله با مخلوق خود و بدون اذن کشوری وارد جغرافیای سیاسی آن کشور میشوند و در واقع چه اسمی میتوان به این عمل اختصاص داد جز تجاوزگری ؟
سؤال من این است که کدام قانون بین المللی به شما اجازه داده است که دست به چنین اعمالی در جهان بزنید؟ اگر تابع سازمان ملل هستید آیا سازمان ملل این اجازه را به شما میدهد؟ یا رفتار مضحک وزیر خارجه آمریکا در خصوص تشکر از عربستان در مورد تقویت اسلام حقیقی و مبارزه با داعش.
حالا آمریکا برای ما و جهان اسلام اسلام شناس شد؟ ایا آمریکا دلش برای اسلام میسوزد؟ در حالی که خودتان و منابع اطلاعاتی خودتان در اروپا و آمریکا همه اعلام میکنید که داعش با دلارهای عربستان تقویت و سازماندهی شد و هنوز هم سرویسدهی میشود .بله آنها ب اینگونه رفتار به دنبال منقلب و مخدوش کردن افکار عمومی هستند.
بعضی از کشورهای همجوار به تبع پشتیبانی سیاسی قدرتهای بزرگ فکر میکنند که باید با ما در تعارض باشند، ما برای نزدیک و شفاف شدن مسائل خودمان باید با خود آن کشور وارد مذاکره شویم و به شدت بنده مخالفم که اگر پای سومی از قدرتهای بزرگ در این صحنه باشد که وجود آن هم با عزت و حکمت ما مغایرت دارد و هم به مصلحت ما و آینده ما نخواهد بود.
* مذاکره درمورد مسائل منطقهای برای ایران و جریان مقاومت دارای چه نقاط فرصت و تهدیدی است؟
مشکلات منطقهای مانند مشکلات سوریه و معارضینی که امروز ادعا دارند یک خواستگاههای اجتماعی دارند راه حل واضح و روشنی دارند.
امروزه به اثبات رسیده که سازمانهای معارضی که با دولت سوریه مقابله میکنند زیرسرویس سازمانهای اطلاعاتی صهیونیستی هستند، و به شکل رسمی و به عینه مرز بین سوریه و اسرائیل محل تردد تمامی گروههایی است که امروز با حاکمیت سوریه درگیرند که بعضی از آنها تروریست و بعضی معارض شناخته شده اند.
صهیونیست ها بیمارستان صحرایی برای تروریست ها میزنند و مهمات به آنها میدهند و مطمئن باشید که اگر سرویس دهی اطلاعاتی اسرائیل نبود قطع به یقین دو یا سه سال قبل جریانات منحرف تروریستی در کشور سوریه جمع شده بود حتی اگر دلارهای عربستان هم پشت سر آن ها بود هم حل شده بود، پس به اعتقاد من به هیچ عنوان در مذاکرات منطقهای و مسائل منطقهای باز کردن پای سوم کشورهای غربی و کشورهای اروپایی نه تنها به صلاح ما نیست بلکه هیچ چیزی جز بار منفی برای ما نخواهد داشت.
حال باید این سوال را به کسانی که معتقدند برای حل مسائل منطقه ای باید پای قدرت های غربی نیز باز شود پرسید که اصلاً این مشکلات را چه کسی آفرید؟ چرا مشکلات و حوادثی در سوریه و عراق به وجود آمد؟ چه کسی دستمایه خود را در حفظ اینگونه حرکتها میبیند؟ قطعاً قدرتهای بزرگ و آمریکا امروزه جنگهای نیابتی با مدیریت صد در صد سرویسهای اطلاعاتی موساد و سیا و mi6 را در منطقه هدایت میکنند و هزینهاش را عربستان میدهد و تجهیزاتشان هم به فروش میرسد و نا امنی در بین کشورها بیشتر و بیشتر می شود و زیرساختهای کشورهایی مثل سوریه و عراق منهدم میشود و کشورهای اسلامی و ملت های اسلامی در این کشورها به عقب افتادگی میافتند
یکی از پارامترهای عمده غرب در کشورهای غرب آسیا و آفریقا و کشورهای خاوردور یا خاور میانه قبلی این است که امروزه هر عقبافتادگی در آنها باشد به نفع منافع قدرتهای بزرگ است اگر زیرساختهای کشورهای اسلامی منهدم شود اینها برنامهریزی کردهاند که اگر کشورهای صدمه دیده خواستند بازسازی و تامین شود با بلعیدن سرمایههای آنها آن را خودشان تأمین کنند و این دقیقاً در مقابله حوادث عراق به عینه مشهود بود .
* معامله در این عرصه هم شدنی است؟ مانند برجام؟
من حکمت کلی نظام اسلامی را میبینم که مذاکرات در منطقه باید با حفظ اقتدار، هویت و بازسازی شرایط منطقهای باشد که به خود کشورهای منطقه که در آن درگیر هستند بر میگردد و ما به عنوان مصلح وارد میشویم نه به عنوان معاملهگر. ما میتوانیم در هر پدیدهای که امروز در مسائل امنیتی منطقه به وجود میآید به گونهای وارد عمل شویم که تهدید داخلی ما را کم کند، این میشود برای ما یک فرصت.
ولی اگر ضعف نشان دادیم و اگر پای کشور ثالثی از اروپاییها باز شود قطعاً به ضرر امنیت ملی ما میباشد و مطمئنا برای ما نوعی تهدید محسوب میشود. اصلاً ما دیگر هیچ نامی از برجام در منطقه نباید ببریم ما یک برجامی داشتیم برای برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران و ما دیگر هیچ برجامی نداریم و برجام دیگر مفهومی ندارد.آن برجامی هم که دنبال کردیم به این دلیل بود که ما و قدرتهای بزرگ و اروپاییها در شرایطی خاص بودیم.
* اجرای مدل برجام در خصوص مسائل هسته ای و اجرای همان مدل گفتگو در مورد منطقه را چگونه ارزیابی میکنید؟آیا اجرای برجام 2 و 3 را راه حل به نتیجه رسیدن برجام هسته ای میدانید؟
اولاً برجام دو و سه انحراف ذهنی است و مخدوش کردن افکار عمومی را دنبال میکند. این ادعای من به این دلیل است که برجام یک بحث تعریف شدهای بود و قدرتهای بزرگ یک شرایط پیچیدهای را در کشور ما در رابطه با موضوع هستهای ایجاد کرده بودند و ما برای عبور از این بحران با حکمت و اقتدار و عزت جلو رفتیم تا کاری را حل کنیم.
هرچند که من شخصاً معتقدم که همان برجام هم در اثر سندی که انتشار پیدا کرده در هر بندی از آن یک دامی برای ما نهادهاند، اگر در زمان اجرا دقت و هوشمندی و توجه مجریان امر نباشد در هر بندی در یک دامی گرفتار و خسارات سنگینی به ما وارد خواهد شد .
یک ویژگی بسیار بزرگ و خوبی که نظام اسلام ما دارد این است که اگر حرفی را بیان کردیم تا آخر برای عمل به آن حرف می ایستیم. از طرفی تا به حال فریاد غرب و قدرتها و سرویسهای اطلاعاتی غربی این بود که ایران به دنبال ساخت بمب اتم میباشد و ما باید این ذهنیتی که ایجاد کردهاند را پاک کنیم.مقام معظم رهبری فرمودند که ما از نظر شرع مقدس به ساخت بمب اتم اعتقادی نداریم و آن را حرام میدانیم،رهبری براساس یک مبنای فقهی چنین حکمی را صادر کردند و چون فقه پویا و استدلال فقهی مبنای چنین حکمی است حتی اگر مکتوب شود یا نشود به اجبار نمیتوان کوتاه آمد.عدم وجود برخوردهای مختلف و سلیقه ای با این امر مسئله حکم ولی امر است.
اینکه ما به دلیل مسائل دینی نمیتوانیم خلاف حکم رهبری حرکت کنیم برای داخل ایران حل شده بود اما برای خارج از کشور و جوامع بین الملل به فرصت بیشتری احتیاج بود. این مستلزم این دوره از مذاکرات بود که ما به دنبال این امر نیستیم و می بایست حقانیت خودمان را به اثبات می رساندیم که رساندیم، اما در تنظیم مفاد برجام، هر کدام دارای یک دامی برای ما است که این امر بستگی دارد به هوشمندی، دقت نظر، اقتدار و با عزتی که مجریان امر به دنبال پیاده کردن بندها بروند.
* شما از انحراف افکار عمومی با طرح بحث برجام 2 و 3 سخن گفتید. چرا دو و سه انحرافی می شود؟
برجام دو و سه اصلاً وجود ندارد دو و سه که مطرح میشود یعنی ایران با کشورهای دیگر مشکلاتی دارد در صورتی که ما با هیچ کشوری مشکلی نداریم که بخواهیم برویم و برجامی ببندیم ما کارمان شفاف است و اگر میرویم به ترکیه میگوییم که دست از پشتیبانی تروریستها بردار این یک کار شفاف است و مطمئنا این کار برجام نمیخواهد.
اگر به ترکیه میرویم و میانجیگری و واسطهگری میکنیم که آقا از تعارض با مردم "کرد" خود دست بردار بسیار شفاف بوده است. ما هیچ موقع P.K.K را تأیید و پشتیبانی نکردیم و نمیکنیم P.K.K که فرزند نا خلف آن در کشور ما میشود پژاک و باعث متزلزل کردن امنیت ما هست.در شرایطی که مسئله امنیت ملی به هیچ عنوان شوخی بردار نیست اما باز هم ایران مواضعی شفاف و بدون هیچ حاشیه ای را در برابر ترک ها اتخاذ کرد.حالا به نظر شما با وجود چنین رفتاری اصلا نیاز به حضور واسط سومی است؟یا نیاز به برجام دوباره؟
در ترکیه اگر شیوهها و روشها و رفتارهای انسانی، اسلامی و دموکراسی لازم مردم ایجاد شود نا خودآگاه تروریستهای ترکیه در حوزه کردی خود به خود نابود میشوند.
ما از اول هم با همسایه ترک خود این بحث را داشتهایم رفتارهای حاکمیتها هست که تعارضاتی را در درون به وجود میآورد از جمله حادثه کردی که همه شاهد آن بودیم. ما معتقدیم که در بحرانهای منطقه ترکیه به شدت اشتباه میکند .
بالا و پایین رفتن تعارضات گروههای P.K.K به دست اروپاییها است، آنها دارند با آن بازی میکنند و نوسان موجود در عملکرد گروه های کردی را تعیین میکنند و آن را در میدان عملی قرار می دهند که هر زمانی که در این میدان قرار میگیرد صدها کشته از طرفین گرفته میشود و این به نفع کیست؟
*یعنی ما چون در این حوزه شفافیت داریم دیگر برجامی نداریم؟
خیر نداریم. ما در حادثه عراق میگوییم که حفظ حاکمیت جغرافیایی سیاسی عراق برای ما یک اصل است البته نه فقط برای ما بلکه برای خود عراق هم یک اصل است امروزه هر انسان هوشمند سیاسی در عراق باشد حفظ حاکمیت جغرافیای سیاسی کشورش به عنوان یک حاکمیت عمومی یک اقتدارآفرینی برای خود عراق دارد نه برای ما ولی طرفهای مقابل چه چیزی میخواهند؟ اولین اقدامی که در عراق مد نظر قدرتهای بزرگ هست بیثباتی در این کشور است. بیثباتی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اول دولت را و بعد مجلس را بیثبات میکند بعد شرایط روحی و روانی اجتماعی را به سمتی میبرد که میروند و مجلس را اشغال میکنند.
امروز هر عقل سلیمی در عراق باشد میگوید که امروز همه ما از نظر اداره عراق دست به دست هم میدهیم و دشمن مشترکمان که دست پرورده آمریکا هست "داعش" را سرنگون کنیم. جغرافیای اشغال شده توسط داعش توسط چه سیستمی پشتیبانی میشود؟ نفت داعش را ومنافعش را چه کسی میبرد؟ آیا به جز اسرائیل،آمریکا و شرکتهای اروپاییاست.
نفتی که در مدار اصلی خودش باید بشکهای 40 دلار فروش رود تا بشکهای 10 دلار به فروش میرود، منافعش ایا در جیب مردم منطقه میرود؟ 10 دلار آن به عجیب داعش میرود و 10 دلار آن میرود به جیب ترکیه و 20 دلار میرود به جیب شرکتهای صهیونیستی و اروپایی.
یعنی همه بیثباتی منطقه امروز دست پرورده سیاستهای تبیین شده آمریکا و تثبیت حاکمیت صهیونیسم وبرگرداندن تنشهایی که احتمالاً برای دور راندن صهیونیستها از سرزمینهای اسلامی است
همه بر میگردد به کشورهای اسلامی همین پتانسیلی که امروز به نام داعش هست که در کشورهای اسلامی به وجود آمده حالا عددشان را کاری ندارم بالاخره یک جمعیتی هستند و اسلحه دست گرفتند و مقابله میکند همین اگر میرفت با اسرائیل مقابله میکرد آیا صهیونیسم زودتر نابود نمیشد؟در صورتی که کشورهای اسلامی را به جان هم انداختهاند و همه اینها در راستای منافع اسرائیل به وجود آمده است تا نگاه ها و توجه از سوی رژیم صهیونیستی برداشته شود و به سمت درون کشورهای اسلامی معطوف باشد.
*در آخر ارزیابی تان را به عنوان یک فرمانده ارشد در حوزه نظامی در خصوص محور مقاومت و رابطه آن با امنیت ملی ایران بیان کنید؟
ما در اصل محور مقاومت را در تقابل با صهیونیستها برپا کردیم پس ما برای حیات جهان اسلام محور مقاومت را باید حفظ کنیم و محور مقاومت نشان داده است آنچه بر پایه مردم خود منطقه و جوانان معتقد خود منطقه بنا شده است ماندگاری دارد و آیندهای روشن دارد و می بینید که در نبردهای مختلف و آزمونهای مختلف سرافراز بیرون آمدهاند.
راز اصلی این پیروزی ها این است که آن ها مقاومت کردهاند و این هم فرق نمیکند که شیعه یا سنی باشند، مبنای محور مقاومت را فرهنگ مقاومت که ایستادگی در مقابل تجاوزگری اسرائیل است شکل می دهد . این مبنا امروز شکل گرفته و ریشه دوانده و درختهای تنومندی را ایجاد کرده است که سایه آن در آیندههای دور بر سر مسلمین سایه افکنی میکند و روز به روز هم تقویت میشود پس حکمت و عزت و اقتدار ما این است که آن را پشتیبانی کنیم و بر اساس همین روند هم داریم پشتیبانی میکنیم .
ما به عنوان پشتیبان هم راهنمایی وهم کار مستشاری میکنیم که اینباعث تقویت روحیه رزمندگان مقاومت می شود. بحث مقاومت آنقدر برای ما اهمیت دارد که در عرصههای سیاسی هم همواره آن را تقویت میکنیم حالا یک کشور ورشکسته پوچی هم بیایدو محور مقاومت را محکوم کند و خوشبختانه امروز شفافیت حوادث منطقهای ما به گونهای است که دست تزویر و پنهان بسیاری از کسانی که اسرائیل را نگه داشتند از جمله عربستان شفاف شده و روز به روز هم هر چه بیشتر محور مقاومت تقویت شود و ماندگاری داشته باشد پیوند بین حاکمیت عربستان پوسیده با اسرائیل بیشتر عیان می شود.درست است که بنیان مقاومت را ما گذاشتیم و ما آن را کمک می کنیم اما مقاومت مسیر خود را پیدا کرده است.مقاومت با امنیت ملی ایران و انقلاب اسلامی ارتباطی مستقیم دارد که این مسئله در اینجا نمیگنجد.محور مقاومت را ما با افزایش سطح بصیرت و آگاهی مردم و نیروهای معتقد منطقه افزایش دادیم و این هم ماندگاری دارد.ما به هیچ عنوان بر سر مسائل این چنینی مذاکره نمیکنیم.اصلا ما برای چی باید مذاکره کنیم؟مقاومت یعنی مردم و مردم هستند که باید مذاکره کنند.