به اعتقاد تحلیلگران چینی هند همانند مائو در گذشته به منظور ایجاد توازن به روسیه به عنوان یک کشور همسایه اقدام به ایجاد ائتلاف با کشوری مانند آمریکا کرده است.
به گزارش شهدای ایران به نقل از تسنیم، سی راجا موهان، مدیر برنامه اندیشکده کارنگی در هند و سردبیر مشاور روزنامه ایندین اکسپرس در مقالهای که آن را در این روزنامه به منتشر کرده تصریح میکند «دهلی نو نباید اجازه دهد سیاست آن نسبت به پکن که مبنی بر عقل سلیم بوده به ترک نفس نسبت به واشنگتن تبدیل شود».
وی در این یاداشت آورده است: برخی در دهلی نو احساس نگرانی میکنند که گسترش مشارکت نظامی با آمریکا ممکن است پیامدهای عظیمی منفی در زمینه ارتباط دهلی با پکن داشته باشد. این دیدگاه که هند به چین راجع به مشارکت خود با آمریکا وتوی یک جانبه اعطاء نماید نشانگر عدم اعتماد به نفس مداوم در دهلی نو میباشد. این روش نشانگر آگاهی ناچیزی از سنتهای جغرافیایی و سیاسی چین و روشهای دیپلماتیک هند میباشد.
در دوران تنش های جدیدی بین آمریکا و چین، برای دهلی نو بهتر خواهد بود که روابط خود را با واشنگتن و پکن با احتیاط بسیار مدیریت کند. سئوال این است که اگر دهلی نو با واشنگتن روابطی گرم برقرار کند، آیا پکن واقعاً نگران خواهد شد؟ برای پاسخ به این سئوال، برای یک لحظه روابط چین با پاکستان را بررسی کنید. اگر همکاری نظامی با آمریکا عامل تعیین کننده ای در روابط چین با سایر کشورها می بود، پکن باید نسبت به اسلام آباد بسیار متخاصم باشد.
اما چیزی که ما طی چند دهه گذشته شاهد آن بودیم این است که چین دارای «مشارکت پایدار all weather partnership با پاکستان میباشد در حالی که پاکستان شریک قدیمی نظامی آمریکا بوده است و دارای اختلافات پایداری با هند غیرمتعهد می باشد. پاکستان جزء ائتلافات زمان جنگ سرد آمریکا در پیرامون چین در دهه 1950 بوده است. در دهه 1980، پاکستان در جبهه اول جنگ اوراسیایی آمریکا قرار داشته است.
پس از واقعه یازده سپتامبر، آمریکا پاکستان را بعنوان یک «متحد عمده غیر ناتو» : major non- Nato ally توصیف نموده و کمک 30 میلیارد دلاری را به سمت این کشور سرازیر کرد.
پکن ظاهراً با این سابقه پاکستان مشکلی نداشته است. حتی در شرایط کنونی که چین برتری آمریکا در منطقه آسیای شرقی را به چالش آورده است این کشور بسیار خوشحال به نظر می رسد که با پاکستان و آمریکا در طراحی آینده افغانستان مشارکت داشته باشد. ائتلافات رو به تغییر چین با سایر قدرت ها را نیز بررسی کنید. مائو ، در سال 1950، بلافاصله پس از تشکیل جمهوری خلق چین بازدیدی را از مسکو انجام داد و حاضر نبود به کشور متبوعش برگردد تا زمانی که استالین ائتلاف نظامی با پکن را امضاء کرد.
یک دهه بعد، مائو روسیه را بعنوان «امپریالیست سوسیالیستی» محکوم نمود و شروع به برقراری روابط با آمریکا کرد. چین که در دوران دهه 1950 حضور نظامی آمریکا در آسیا را محکوم کرد در دهه های 1970 و 1980 آن را توجیه کرده و گفت که این حضور جهت مقابله با قدرت شوروی و بعنوان پادزهری در برابر تجهیز مجدد ژاپن مفید می باشد.
چین الان دوباره با روسیه مشارکت راهبردی برقرار نموده است و سعی دارد آمریکا را از آسیا اخراج کند. اما معنی آن این نیست که چین از مشارکت با متحدین آمریکا در آسیا صرفنظر کند. برای چین معنی آن این است که برای هر محیط ویژه سیاست های خود را محتاطانه طراحی کند و هر کشور را براساس روابط آن با واشنگتن قضاوت نکند. ژاپن بعنوان «ناو هواپیما بر غرق نشدنی» آمریکا محسوب می شود. اما چین همزمان با نگهداشتن روابط نزدیک اقتصادی با ژاپن علیه این کشور فشار شدید سیاسی را اعمال می نماید.
چین سعی دارد روابط خود با کره جنوبی را گسترش دهد در حالی که کره جنوبی میزبان حدود 28 هزار نیروهای آمریکا می باشد. پکن نسبت به ویتنام که به آمریکا نزدیک تر می شود سیاست چماق و هویج را در نظر گرفته است.
برخی تحلیلگران چینی سیاست های رو به تغییر دهلی نو را در مقایسه با محافل راهبردی خود هند بهتر ارزیابی میکنند. آنان فکر میکنند که امروز دهلی نو مانند رهبر چین، مائو، یک بازی بسیار ماهرانه را دنبال میکند که به منظور «ایجاد توازن با همسایه» (شوروی) با «کشور دورافتاده» (آمریکا) ائتلاف ایجاد کرده بود.
این لرد پالمرستون نخست وزیر انگلیس در قرن نوزدهم نبود که گفت که کشورها دوستان یا متحدین دائمی نداشته و فقط دارای منافع دائمی هستند. این اندیشه جزء لاینفک هنر حکومت داری در چین و هند بوده است.
هند نیز، مانند چین مدرن، از تغییر شرکای خود احتراز نکرده و مقررات سیاست خارجی خود را طبق نیازهای روز تفسیر کرده است. جواهرلعل نهرو که موجد اندیشه عدم تعهد بود، هنگامیکه چین در سال 1962 هند را مورد حمله نظامی قرار داد، برای کمک نظامی به سوی آمریکا روی آورد. وقتی که آمریکا و چین باهم دوست شدند، ایندرا گاندی، دختر نهرو، در سال 1971 با شوروی پیمان صلح و دوستی را امضاء نمود. ایندرا گاندی و پسرش راجیوگاندی در دهه 1980 از طریق کاهش تمایل هند به شوروی روابط هند با آمریکا و اروپای غربی را اصلاح نمودند.
با توجه به اینکه امروز توازن قدرت در آسیا رو به تغییر می باشد، نخست وزیر ناریندرا مودی، مانند ایندرا گاندی و راجیوگاندی، روابط هند با قدرت های بزرگ را مجدداً تنظیم می کند. اما کسانی در دهلی که پیروان همان برنامه قدیم سیاست خارجی می باشند امروز نیز مانند سال 1971 برای هیچ تغییر تعجب آوری در سیاست آمادگی ندارند. مانند امروز، آن موقع نیز، مخالفین سیاسی ایندرا گاندی، دهلی نو را به صرفنظر از سیاست عدم تعهد متهم نموده بودند.
بنا بر این نه دهلی نو و نه پکن در اعمال تغییرات جغرافیایی سیاسی بی تقصیر بوده اند. در پایان می توان گفت که آمریکا به هیچ دلیلی مشکل اصلی بین هند و چین نمی باشد. این مشکل مربوط به رقابت شان بر سر حق حاکمیت این دو کشور بر کشمیر، تبت و آروناچال پرادش می باشد.
شعارهای هند در دهه 1950 در زمینه عدم تعهد، همبستگی آسیایی و «هندی و چینی باهم برادر هستند» مشکلات امنیتی این کشور را با پکن کم نکرد. دعاوی هند راجع به خودمختاری راهبردی و ترک نفس نسبت به آمریکا تاثیری بر چین نخواهد گذاشت.
اگر حل و فصل مسائل ارضی امکان پذیر نباشد، دهلی نو باید توجه خود را به سوی مدیریت این مسائل و گسترش مشارکت اقتصادی با پکن متمرکز نماید. زمانی که هند و چین برای یکدیگر یک تهدید سیاسی نباشند و قادر به داشتن درآمد از بازار یکدیگر باشند دلیلی برای نگرانی راجع به روابط با طرف های ثالث وجود نخواهد داشت.
وی در این یاداشت آورده است: برخی در دهلی نو احساس نگرانی میکنند که گسترش مشارکت نظامی با آمریکا ممکن است پیامدهای عظیمی منفی در زمینه ارتباط دهلی با پکن داشته باشد. این دیدگاه که هند به چین راجع به مشارکت خود با آمریکا وتوی یک جانبه اعطاء نماید نشانگر عدم اعتماد به نفس مداوم در دهلی نو میباشد. این روش نشانگر آگاهی ناچیزی از سنتهای جغرافیایی و سیاسی چین و روشهای دیپلماتیک هند میباشد.
در دوران تنش های جدیدی بین آمریکا و چین، برای دهلی نو بهتر خواهد بود که روابط خود را با واشنگتن و پکن با احتیاط بسیار مدیریت کند. سئوال این است که اگر دهلی نو با واشنگتن روابطی گرم برقرار کند، آیا پکن واقعاً نگران خواهد شد؟ برای پاسخ به این سئوال، برای یک لحظه روابط چین با پاکستان را بررسی کنید. اگر همکاری نظامی با آمریکا عامل تعیین کننده ای در روابط چین با سایر کشورها می بود، پکن باید نسبت به اسلام آباد بسیار متخاصم باشد.
اما چیزی که ما طی چند دهه گذشته شاهد آن بودیم این است که چین دارای «مشارکت پایدار all weather partnership با پاکستان میباشد در حالی که پاکستان شریک قدیمی نظامی آمریکا بوده است و دارای اختلافات پایداری با هند غیرمتعهد می باشد. پاکستان جزء ائتلافات زمان جنگ سرد آمریکا در پیرامون چین در دهه 1950 بوده است. در دهه 1980، پاکستان در جبهه اول جنگ اوراسیایی آمریکا قرار داشته است.
پس از واقعه یازده سپتامبر، آمریکا پاکستان را بعنوان یک «متحد عمده غیر ناتو» : major non- Nato ally توصیف نموده و کمک 30 میلیارد دلاری را به سمت این کشور سرازیر کرد.
پکن ظاهراً با این سابقه پاکستان مشکلی نداشته است. حتی در شرایط کنونی که چین برتری آمریکا در منطقه آسیای شرقی را به چالش آورده است این کشور بسیار خوشحال به نظر می رسد که با پاکستان و آمریکا در طراحی آینده افغانستان مشارکت داشته باشد. ائتلافات رو به تغییر چین با سایر قدرت ها را نیز بررسی کنید. مائو ، در سال 1950، بلافاصله پس از تشکیل جمهوری خلق چین بازدیدی را از مسکو انجام داد و حاضر نبود به کشور متبوعش برگردد تا زمانی که استالین ائتلاف نظامی با پکن را امضاء کرد.
یک دهه بعد، مائو روسیه را بعنوان «امپریالیست سوسیالیستی» محکوم نمود و شروع به برقراری روابط با آمریکا کرد. چین که در دوران دهه 1950 حضور نظامی آمریکا در آسیا را محکوم کرد در دهه های 1970 و 1980 آن را توجیه کرده و گفت که این حضور جهت مقابله با قدرت شوروی و بعنوان پادزهری در برابر تجهیز مجدد ژاپن مفید می باشد.
چین الان دوباره با روسیه مشارکت راهبردی برقرار نموده است و سعی دارد آمریکا را از آسیا اخراج کند. اما معنی آن این نیست که چین از مشارکت با متحدین آمریکا در آسیا صرفنظر کند. برای چین معنی آن این است که برای هر محیط ویژه سیاست های خود را محتاطانه طراحی کند و هر کشور را براساس روابط آن با واشنگتن قضاوت نکند. ژاپن بعنوان «ناو هواپیما بر غرق نشدنی» آمریکا محسوب می شود. اما چین همزمان با نگهداشتن روابط نزدیک اقتصادی با ژاپن علیه این کشور فشار شدید سیاسی را اعمال می نماید.
چین سعی دارد روابط خود با کره جنوبی را گسترش دهد در حالی که کره جنوبی میزبان حدود 28 هزار نیروهای آمریکا می باشد. پکن نسبت به ویتنام که به آمریکا نزدیک تر می شود سیاست چماق و هویج را در نظر گرفته است.
برخی تحلیلگران چینی سیاست های رو به تغییر دهلی نو را در مقایسه با محافل راهبردی خود هند بهتر ارزیابی میکنند. آنان فکر میکنند که امروز دهلی نو مانند رهبر چین، مائو، یک بازی بسیار ماهرانه را دنبال میکند که به منظور «ایجاد توازن با همسایه» (شوروی) با «کشور دورافتاده» (آمریکا) ائتلاف ایجاد کرده بود.
این لرد پالمرستون نخست وزیر انگلیس در قرن نوزدهم نبود که گفت که کشورها دوستان یا متحدین دائمی نداشته و فقط دارای منافع دائمی هستند. این اندیشه جزء لاینفک هنر حکومت داری در چین و هند بوده است.
هند نیز، مانند چین مدرن، از تغییر شرکای خود احتراز نکرده و مقررات سیاست خارجی خود را طبق نیازهای روز تفسیر کرده است. جواهرلعل نهرو که موجد اندیشه عدم تعهد بود، هنگامیکه چین در سال 1962 هند را مورد حمله نظامی قرار داد، برای کمک نظامی به سوی آمریکا روی آورد. وقتی که آمریکا و چین باهم دوست شدند، ایندرا گاندی، دختر نهرو، در سال 1971 با شوروی پیمان صلح و دوستی را امضاء نمود. ایندرا گاندی و پسرش راجیوگاندی در دهه 1980 از طریق کاهش تمایل هند به شوروی روابط هند با آمریکا و اروپای غربی را اصلاح نمودند.
با توجه به اینکه امروز توازن قدرت در آسیا رو به تغییر می باشد، نخست وزیر ناریندرا مودی، مانند ایندرا گاندی و راجیوگاندی، روابط هند با قدرت های بزرگ را مجدداً تنظیم می کند. اما کسانی در دهلی که پیروان همان برنامه قدیم سیاست خارجی می باشند امروز نیز مانند سال 1971 برای هیچ تغییر تعجب آوری در سیاست آمادگی ندارند. مانند امروز، آن موقع نیز، مخالفین سیاسی ایندرا گاندی، دهلی نو را به صرفنظر از سیاست عدم تعهد متهم نموده بودند.
بنا بر این نه دهلی نو و نه پکن در اعمال تغییرات جغرافیایی سیاسی بی تقصیر بوده اند. در پایان می توان گفت که آمریکا به هیچ دلیلی مشکل اصلی بین هند و چین نمی باشد. این مشکل مربوط به رقابت شان بر سر حق حاکمیت این دو کشور بر کشمیر، تبت و آروناچال پرادش می باشد.
شعارهای هند در دهه 1950 در زمینه عدم تعهد، همبستگی آسیایی و «هندی و چینی باهم برادر هستند» مشکلات امنیتی این کشور را با پکن کم نکرد. دعاوی هند راجع به خودمختاری راهبردی و ترک نفس نسبت به آمریکا تاثیری بر چین نخواهد گذاشت.
اگر حل و فصل مسائل ارضی امکان پذیر نباشد، دهلی نو باید توجه خود را به سوی مدیریت این مسائل و گسترش مشارکت اقتصادی با پکن متمرکز نماید. زمانی که هند و چین برای یکدیگر یک تهدید سیاسی نباشند و قادر به داشتن درآمد از بازار یکدیگر باشند دلیلی برای نگرانی راجع به روابط با طرف های ثالث وجود نخواهد داشت.