باید ببینیم محتوای برجام چه گفته است. اینکه آمریکایها در تفسیرشان از ماضی نقلی استفاده می کنند و می گویند که ما به تعهداتمان عمل کرده ایم، این یعنی چه؟ این را با استناد به محتوای برجام می گویند و ما نباید اجازه می دادیم چنین محتوایی درون برجام اتفاق بیافتد و برجام یک گرفتاری و مصیبت بلندمدت است.
شهدای ایران: معاون سابق رسانهای شورایعالی امنیت ملی با اعلام اینکه خرید پُرریسک اوراق آمریکا کارِ بانک مرکزی دولت اصلاحات بود و دوستان دولت یازدهم گزارش غلط دادند، گفت: خطای استراتژیک در موضوع توقیف اموال توسط امریکا، اصرار بر نگهداری ذخایر در خارج از کشور بود.
به گزارش بسیج، ابوالفضل ظهرهوند از چهرههای باسابقه وزارت خارجه است که علیرغم فعالیت جدی در حوزه بین الملل و سیاست خارجی و به خصوص سالها کار بر روی معاهدات خلع سلاح و کنترل تسلیحات، مطالعات اقتصادی هم دارد. دوبار حضور جدی در افغانستان به عنوان سفیر و دیپلمات در دهه های 70 و 90 شمسی، سفیر ایران در ایتالیا، مشاور رییس دولت دهم در حوزه افغانستان، معاون شورایعالی امنیت ملی و عضویت در تیم مذاکره کننده هسته ای پیشین، خلاصه ای از فعالیت های وی است. درباره توقیف 2 میلیارد دلار از داراییهای ایران در امریکا و چندو چون ماجرا با او به گفتگو نشستیم که به شرح زیر است:
- در رابطه با 2 میلیارد دلاری که اخیرا به دستور دادگاهی محلی در آمریکا، بنا بر دادخواست کشته شدگان بمبگذاری آمریکایی در لبنان، توقیف شده، سیف رئیس کل بانک مرکزی و همچنین حمید بعیدی نژاد معاون وزیر امور خارجه گفته بودند که به دلیل خرید اوراق و سرمایه گذاریهای دولت قبل در آمریکا عملا زمینه برای توقیف دارایی های ایران فراهم شده است؛ نظر جنابعالی در این مورد چیست؟
* در اظهارنظری که شده، به نظر بنده، سابقه امر را دوستان خبر نداشته اند و بدون اطلاع این مطالب را بیان کرده اند. این امر مسبوق به سابقه است و تقریبا 8 سال پیش، موضوع در ایتالیا (رم) مطرح شد. ما هم اطلاع نداشتیم که پولی یا وجهی در بانک اوبه ای (بانک لیبیایی که یک شعبه هم در رم دارد) است. ما در همان دوران مواجه بودیم با تحرکات خانواده سربازان کشته شده آمریکایی در لبنان که یک تیم حقوقی را استخدام کرده بودند، در کنار آن هم هدایت ها و کمک های سرویس اطلاعاتی امریکا بود و آنها در تلاش بودند تا در مکان های مختلف طرح شکایت بکنند و غرامت بگیرند، یکی از آن مکان ها، ایتالیا بود. یک بانک دیگری هم بود به نام "بی ان ال" که آنها اطلاع پیدا کردند ایران در آن بانک پول دارد، یک رای را از دادگاه امریکایی آورده بودند که در دادگاه ایتالیا هم تایید شده بود، که ماهم در برابر آن ایستادیم و توانستیم در دیوانعالی ایتالیا، به نفع خودمان رأی بگیریم که این رأی، آن رأی دادگاه امریکا را در ایتالیا شناخته شده ندانست. این موضوع باعث شد که این جریان فروکش کند اما خانواده های آمریکایی و آن تیم حقوقی، سعی می کردند به هر ترتیب، جاهایی را که ما منابعی داشتیم پیدا و آن را توقیف کنند.
درخصوص موضوع بانک اوبه ای هم ما بعدا متوجه شدیم که یک مبلغی پول ایران در آنجا هست و آمریکایی ها هم توانسته بودند پی ببرند که منابعی از ذخایر ایران در آنجا است و توانستند رأی انسداد بگیرند و آن را مسدود کردند.
در اثنای بررسی اینکه اصلا که چرا در بانک اوبه ای پول داریم، و بدانیم این پول از کجاست و آیا از فروش نفت است؟ کاشف به عمل آمد که در گذشته قبل از دولت نهم، تیم مدیریت کننده منابع ارزی در بانک مرکزی، یک بخشی از ذخایر در اختیار را اوراق دولت آمریکا خریده است و این نکته اولین مسئله بود. این اوراق از سی تی بانک که در لوکزامبورگ شعبه اصلی آن قرار دارد، به عنوان بانک عامل و امین خریداری شد. البته اگر در آنجا مشخص می شد که خریدار جمهوری اسلامی ایران است، یا اوراق را نمی فروختند و یا بعدا در هنگام سررسید اجازه تبدیل به دلار داده نمی شد، بنابراین آنها با عنوان دیگری که من نمی دانم چه بوده، سی تی بانک را به عنوان واسطه و دلال سرمایه گذاری و خرید انتخاب کردند و در زمان سررسید که نمی دانم چند ساله بوده، چون معمولا اوراق ها تا 5 سال هم دارند، سی تی بانک این اوراق را می دهد و پول سودش را می گیرد. سیتی بانک چون در نگهداری این حجم پول مشکل داشته، عنوان می کند که ما باید این پول را از شعبه کانادایمان منتقل کنیم به جایی دیگر، باز این تیم مدیریت کننده منابع ارزی در بانک مرکزی، از قرار بانک اوبه ای را انتخاب می کند، و می گویند پول را به اینجا منتقل کنید.
نکته ای که در اینجا می توانم بگویم این است که 2 اشتباه اتفاق افتاده است، یک اشتباه خرید آن اوراق بوده، که یک کار پرریسکی بوده و اصلا مجاز نبودند به این کار. با سیاست کلی دولت اصلاحات و یا هر دولتی سازگاری ندارد که با پول بیت المال چنین ریسکی بکنند.
خطای دوم، انتخاب یک بانکی بوده که خود آن بانک هم می توانسته مورد هدف قرار بگیرد به خاطر اینکه سرمایه آن بانک چند صد میلیون دلار بیشتر نبوده، در حالی که چندین برابر آن سرمایه آن بانک، پول را در آنجا قرار داده اند؛ این مسئله موضوع را پر رنگ می کند و باعث می شود که اف بی ای یا پلیس فدرال امریکا، بر روی آن مشکوک شوند، که چگونه یک بانکی به این اندازه، توانسته است نزدیک 4 میلیارد دلار(3.7 میلیارد دلار) سپرده بگیرد.
نکته بعدی هم این است که وقتی این اوراق تبدیل می شود به وجه نقد، تبدیل به بخشی از ذخایر ایران می شود، ذخایری که دهها میلیارد دلار است، که ما در بانک های مختلفی این پول را نگهداری و جابجا می کردیم و این کار صرفا مربوط به پول خرید اوراق و یک عملیات خاص برای یک موضوع خاص نبوده است.
اشکال دیگری هم که در این مورد پیش آورده اند، اینکه ما در سال 86 که پول به بانک اوبه ای آمد متوجه مساله شدیم و در سال 87 در واقع دور تازه ای از سیاست های تحریمی امریکا، رقم خورد و در سال 88 تشدید شد و به اوج رسید. بنابراین اتفاقات اولیه قبل از تشدید تحریمها رخ داده است.
- یعنی قبل از دولت نهم این سرمایه گذاری شده بود ولی در سال 87 شامل تحریم ها شده بود؟
* بله، من سابقه این کار را بیان کردم.
- پس حرف رئیس کل بانک مرکزی و معاون امور خارجه درست نیست؟
* نه. آنها اطلاع ندارند. من بحثم این است که این دوستان نه اینکه خواسته باشند خلاف بگویند، بلکه گزارش درست به آنها نداده اند. خطای استراتژیک و مهمی که اتفاق افتاده این است که این دوستان و تیم کارشناسی بانک مرکزی، یک تفکری را از ابتدا داشته اند، چه در دولت اصلاحات و چه در دولت کارگزاران و چه در دولت نهم و دهم و حتی شاید الان، و آن اینکه اصرار داشتند ذخایر را در بیرون از کشور نگهداری کنند. این یک خطای استراتژیک بوده، به خاطر اینکه رویکردش صرفا یک رویکرد پولی - مالی و بین المللی بود و ملاحظات و چالش های پارادایمی و تفکر انقلاب اسلامی را لحاظ نمی کرد. اینها اگر متوجه موقعیت انقلاب اسلامی بودند و موضوع را از زاویه انقلاب اسلامی مشاهده می کردند، هرگز نمی آمدند اینگونه، این پول ها را مدیریت بکنند. استدلال آنها این بود که ما هرچقدر پول در بیرون از کشور داشته باشیم، طرف های تجاریمان روی ما بیشتر حساب باز می کنند. لذا در این رویکرد چیزی به نام تحریم و چالش ما و امریکا جای چندانی نداشته و ندارد.
- این خطا که بریده از رویکردهای ایدئولوژیک ما بوده، در واقع مسبب این اتفاق بوده است. در دولت نهم و دهم هم دوستان حتی آقای احمدی نژاد، هم همین سوال را داشت و تاکید داشت که ما این پول ها را باید به داخل منتقل کنیم، نگذاریم دست گرگ بیافتد. به همین خاطر هم بود که علیرغم اینکه عده ای اعتراض داشتند، در دولت دهم با فشاری که آوردند به بانک مرکزی و البته رئیس کل بانک مرکزی وقت هم همسو و هماهنگ بود، توانستند بخشی از این ذخایر را به طلا تبدیل و به داخل منتقل کنند. بنده خاطرم هست که برخی در همان دوران که تحریم بود، تاکید داشتند پول را به بانکی در لندن بگذارند؛ در حالی که ما عنوان می کردیم، ما با انگلیس مشکل جدی داریم، نفتی را که با مصیبت و مشکل می فروشیم و بعد تبدیل به دلار می شود، شما این دلار را به دست و کنترل دشمنان ما می دهید و بعد می خواهید از آن منابع استفاده کنید، این کار کشور را ضعیف می کند؟
* اگر همه منابع خود را به طلا تبدیل می کردیم، خیلی دستمان بازتر بود و دیدیم آن بخشی را که تبدیل به طلا کردیم، ارزش آن تا 3 برابر افزایش پیدا کرد و الان هم که قیمت طلا پایین آمده ما توانسته ایم 2 برابر سود بکنیم. لذا این مجموعه یک فرآیندی را طی کرده و اگر امریکایی ها توانسته اند این پول را بگیرند، مربوط به یک فرآیند حقوقی 8 ساله ای است که آن خانواده ها دنبال کرده اند و ربطی به اوراق بودن و غیراوراق بودن هم ندارد. باید تیم حقوقی در ریاست جمهوری، توانسته باشد این موضوع را مدیریت کند که من در مورد سالهای اخیر اطلاع ندارم.
- طبق روال دادگاههای عادله، باید یک جرم ثابت شود و سپس حکم صادر شود، این در صورتی است که هیچگاه دلایل و سندی دال بر دخالت ایران در بمبگذاری لبنان ارائه نشده است. با توجه به این موضوع آیا این حکم را ایران می تواند لغو کند؟
* ما بالاخره این ذخایر را که بیش از 14 میلیارد دلار است، با سودش از آنها خواهیم گرفت. ولی اگر قرار باشد داخل بازی آنها بشویم، با سیستم حقوقی آمریکا قطع یقین آن 14 میلیارد را هم از دست می دهیم چون طرف دشمن است و هرگونه دلش خواست، مانند برجام توجیه و تفسیر می کند، اینها دستشان باز است و پایه تفسیر حقوقی شان با ما فرق می کند. ما بر اصل موضوع اعتراض داریم و این اقدام یک فرایند طولانی را هم طی کرده است.
- طبق بیانیه الجزایر آمریکا موظف به آزادسازی اموال توقیفی ایران شد، چرا تاکنون این اتفاق نیفتاده و ایران در این مورد چه کاری انجام داده است؟
* این موضوع نشان دهنده غیرقابل اطمینان بودن نظام سیاسی ایالات متحده است. در بیانیه الجزایر که یک توافقنامه بین المللی است، آمریکایها کمتر از 48 ساعت پایبند بوده اند و بعد از اینکه گروگانهایشان آزاد شد، زیر توافق زدند. با وجود اینگونه تجربیات، نباید نسبت به دیگر موضوعات و تعاملات بگوییم مهم دولت امریکاست و کنگره مهم نیست، اینگونه صحبت ها قابل شنیدن و توجیه نیست.
- به نظر بعضی از کارشناسان این مورد نقض برجام است، نظر جنابعالی چیست؟
* باید ببینیم محتوای برجام چه گفته است. اینکه آمریکایها در تفسیرشان از ماضی نقلی استفاده می کنند و می گویند که ما به تعهداتمان عمل کرده ایم، این یعنی چه؟ این را با استناد به محتوای برجام می گویند و ما نباید اجازه می دادیم چنین محتوایی درون برجام اتفاق بیافتد و برجام یک گرفتاری و مصیبت بلندمدت است.
- در پایان اگر نکته ای هست بیان فرمایید؟
* بنده نظرم این است که در اینگونه موضوعات چه مثبت و چه منفی که کل منافع ایران را مورد هدف قرار می دهد، باید رویکردمان، یک رویکرد فراجناحی باشد، و مسئله را نباید به صورت فرصت، به نفع خودمان و تهدید علیه دیگران استفاده بکنیم. این نکته خیلی مهم است چون اگر قرار باشد راهکاری هم پیدا کنیم، این راهکار، راهکاری ملی و فراجناحی باشد. ما باید از این درس می گرفتیم و بگیریم که ساختارهای مدیریتی، کارشناسی و نوع رویکرهای خودمان را اصلاح کنیم. در واقع همان تیمی که در دولت اصلاحات بود، در دولت مهرورزی به کار خودش ادامه داد و همان تیم بخش عمده اش در همین دولت تدبیر هست، پس بنابراین اگر این رویکرد و این شکل از مدیریت تغییر نکند، به طور یقین ما در موضوعات دیگر هم متضرر و با مشکل مواجه خواهیم شد.
به گزارش بسیج، ابوالفضل ظهرهوند از چهرههای باسابقه وزارت خارجه است که علیرغم فعالیت جدی در حوزه بین الملل و سیاست خارجی و به خصوص سالها کار بر روی معاهدات خلع سلاح و کنترل تسلیحات، مطالعات اقتصادی هم دارد. دوبار حضور جدی در افغانستان به عنوان سفیر و دیپلمات در دهه های 70 و 90 شمسی، سفیر ایران در ایتالیا، مشاور رییس دولت دهم در حوزه افغانستان، معاون شورایعالی امنیت ملی و عضویت در تیم مذاکره کننده هسته ای پیشین، خلاصه ای از فعالیت های وی است. درباره توقیف 2 میلیارد دلار از داراییهای ایران در امریکا و چندو چون ماجرا با او به گفتگو نشستیم که به شرح زیر است:
- در رابطه با 2 میلیارد دلاری که اخیرا به دستور دادگاهی محلی در آمریکا، بنا بر دادخواست کشته شدگان بمبگذاری آمریکایی در لبنان، توقیف شده، سیف رئیس کل بانک مرکزی و همچنین حمید بعیدی نژاد معاون وزیر امور خارجه گفته بودند که به دلیل خرید اوراق و سرمایه گذاریهای دولت قبل در آمریکا عملا زمینه برای توقیف دارایی های ایران فراهم شده است؛ نظر جنابعالی در این مورد چیست؟
* در اظهارنظری که شده، به نظر بنده، سابقه امر را دوستان خبر نداشته اند و بدون اطلاع این مطالب را بیان کرده اند. این امر مسبوق به سابقه است و تقریبا 8 سال پیش، موضوع در ایتالیا (رم) مطرح شد. ما هم اطلاع نداشتیم که پولی یا وجهی در بانک اوبه ای (بانک لیبیایی که یک شعبه هم در رم دارد) است. ما در همان دوران مواجه بودیم با تحرکات خانواده سربازان کشته شده آمریکایی در لبنان که یک تیم حقوقی را استخدام کرده بودند، در کنار آن هم هدایت ها و کمک های سرویس اطلاعاتی امریکا بود و آنها در تلاش بودند تا در مکان های مختلف طرح شکایت بکنند و غرامت بگیرند، یکی از آن مکان ها، ایتالیا بود. یک بانک دیگری هم بود به نام "بی ان ال" که آنها اطلاع پیدا کردند ایران در آن بانک پول دارد، یک رای را از دادگاه امریکایی آورده بودند که در دادگاه ایتالیا هم تایید شده بود، که ماهم در برابر آن ایستادیم و توانستیم در دیوانعالی ایتالیا، به نفع خودمان رأی بگیریم که این رأی، آن رأی دادگاه امریکا را در ایتالیا شناخته شده ندانست. این موضوع باعث شد که این جریان فروکش کند اما خانواده های آمریکایی و آن تیم حقوقی، سعی می کردند به هر ترتیب، جاهایی را که ما منابعی داشتیم پیدا و آن را توقیف کنند.
درخصوص موضوع بانک اوبه ای هم ما بعدا متوجه شدیم که یک مبلغی پول ایران در آنجا هست و آمریکایی ها هم توانسته بودند پی ببرند که منابعی از ذخایر ایران در آنجا است و توانستند رأی انسداد بگیرند و آن را مسدود کردند.
در اثنای بررسی اینکه اصلا که چرا در بانک اوبه ای پول داریم، و بدانیم این پول از کجاست و آیا از فروش نفت است؟ کاشف به عمل آمد که در گذشته قبل از دولت نهم، تیم مدیریت کننده منابع ارزی در بانک مرکزی، یک بخشی از ذخایر در اختیار را اوراق دولت آمریکا خریده است و این نکته اولین مسئله بود. این اوراق از سی تی بانک که در لوکزامبورگ شعبه اصلی آن قرار دارد، به عنوان بانک عامل و امین خریداری شد. البته اگر در آنجا مشخص می شد که خریدار جمهوری اسلامی ایران است، یا اوراق را نمی فروختند و یا بعدا در هنگام سررسید اجازه تبدیل به دلار داده نمی شد، بنابراین آنها با عنوان دیگری که من نمی دانم چه بوده، سی تی بانک را به عنوان واسطه و دلال سرمایه گذاری و خرید انتخاب کردند و در زمان سررسید که نمی دانم چند ساله بوده، چون معمولا اوراق ها تا 5 سال هم دارند، سی تی بانک این اوراق را می دهد و پول سودش را می گیرد. سیتی بانک چون در نگهداری این حجم پول مشکل داشته، عنوان می کند که ما باید این پول را از شعبه کانادایمان منتقل کنیم به جایی دیگر، باز این تیم مدیریت کننده منابع ارزی در بانک مرکزی، از قرار بانک اوبه ای را انتخاب می کند، و می گویند پول را به اینجا منتقل کنید.
نکته ای که در اینجا می توانم بگویم این است که 2 اشتباه اتفاق افتاده است، یک اشتباه خرید آن اوراق بوده، که یک کار پرریسکی بوده و اصلا مجاز نبودند به این کار. با سیاست کلی دولت اصلاحات و یا هر دولتی سازگاری ندارد که با پول بیت المال چنین ریسکی بکنند.
خطای دوم، انتخاب یک بانکی بوده که خود آن بانک هم می توانسته مورد هدف قرار بگیرد به خاطر اینکه سرمایه آن بانک چند صد میلیون دلار بیشتر نبوده، در حالی که چندین برابر آن سرمایه آن بانک، پول را در آنجا قرار داده اند؛ این مسئله موضوع را پر رنگ می کند و باعث می شود که اف بی ای یا پلیس فدرال امریکا، بر روی آن مشکوک شوند، که چگونه یک بانکی به این اندازه، توانسته است نزدیک 4 میلیارد دلار(3.7 میلیارد دلار) سپرده بگیرد.
نکته بعدی هم این است که وقتی این اوراق تبدیل می شود به وجه نقد، تبدیل به بخشی از ذخایر ایران می شود، ذخایری که دهها میلیارد دلار است، که ما در بانک های مختلفی این پول را نگهداری و جابجا می کردیم و این کار صرفا مربوط به پول خرید اوراق و یک عملیات خاص برای یک موضوع خاص نبوده است.
اشکال دیگری هم که در این مورد پیش آورده اند، اینکه ما در سال 86 که پول به بانک اوبه ای آمد متوجه مساله شدیم و در سال 87 در واقع دور تازه ای از سیاست های تحریمی امریکا، رقم خورد و در سال 88 تشدید شد و به اوج رسید. بنابراین اتفاقات اولیه قبل از تشدید تحریمها رخ داده است.
- یعنی قبل از دولت نهم این سرمایه گذاری شده بود ولی در سال 87 شامل تحریم ها شده بود؟
* بله، من سابقه این کار را بیان کردم.
- پس حرف رئیس کل بانک مرکزی و معاون امور خارجه درست نیست؟
* نه. آنها اطلاع ندارند. من بحثم این است که این دوستان نه اینکه خواسته باشند خلاف بگویند، بلکه گزارش درست به آنها نداده اند. خطای استراتژیک و مهمی که اتفاق افتاده این است که این دوستان و تیم کارشناسی بانک مرکزی، یک تفکری را از ابتدا داشته اند، چه در دولت اصلاحات و چه در دولت کارگزاران و چه در دولت نهم و دهم و حتی شاید الان، و آن اینکه اصرار داشتند ذخایر را در بیرون از کشور نگهداری کنند. این یک خطای استراتژیک بوده، به خاطر اینکه رویکردش صرفا یک رویکرد پولی - مالی و بین المللی بود و ملاحظات و چالش های پارادایمی و تفکر انقلاب اسلامی را لحاظ نمی کرد. اینها اگر متوجه موقعیت انقلاب اسلامی بودند و موضوع را از زاویه انقلاب اسلامی مشاهده می کردند، هرگز نمی آمدند اینگونه، این پول ها را مدیریت بکنند. استدلال آنها این بود که ما هرچقدر پول در بیرون از کشور داشته باشیم، طرف های تجاریمان روی ما بیشتر حساب باز می کنند. لذا در این رویکرد چیزی به نام تحریم و چالش ما و امریکا جای چندانی نداشته و ندارد.
- این خطا که بریده از رویکردهای ایدئولوژیک ما بوده، در واقع مسبب این اتفاق بوده است. در دولت نهم و دهم هم دوستان حتی آقای احمدی نژاد، هم همین سوال را داشت و تاکید داشت که ما این پول ها را باید به داخل منتقل کنیم، نگذاریم دست گرگ بیافتد. به همین خاطر هم بود که علیرغم اینکه عده ای اعتراض داشتند، در دولت دهم با فشاری که آوردند به بانک مرکزی و البته رئیس کل بانک مرکزی وقت هم همسو و هماهنگ بود، توانستند بخشی از این ذخایر را به طلا تبدیل و به داخل منتقل کنند. بنده خاطرم هست که برخی در همان دوران که تحریم بود، تاکید داشتند پول را به بانکی در لندن بگذارند؛ در حالی که ما عنوان می کردیم، ما با انگلیس مشکل جدی داریم، نفتی را که با مصیبت و مشکل می فروشیم و بعد تبدیل به دلار می شود، شما این دلار را به دست و کنترل دشمنان ما می دهید و بعد می خواهید از آن منابع استفاده کنید، این کار کشور را ضعیف می کند؟
* اگر همه منابع خود را به طلا تبدیل می کردیم، خیلی دستمان بازتر بود و دیدیم آن بخشی را که تبدیل به طلا کردیم، ارزش آن تا 3 برابر افزایش پیدا کرد و الان هم که قیمت طلا پایین آمده ما توانسته ایم 2 برابر سود بکنیم. لذا این مجموعه یک فرآیندی را طی کرده و اگر امریکایی ها توانسته اند این پول را بگیرند، مربوط به یک فرآیند حقوقی 8 ساله ای است که آن خانواده ها دنبال کرده اند و ربطی به اوراق بودن و غیراوراق بودن هم ندارد. باید تیم حقوقی در ریاست جمهوری، توانسته باشد این موضوع را مدیریت کند که من در مورد سالهای اخیر اطلاع ندارم.
- طبق روال دادگاههای عادله، باید یک جرم ثابت شود و سپس حکم صادر شود، این در صورتی است که هیچگاه دلایل و سندی دال بر دخالت ایران در بمبگذاری لبنان ارائه نشده است. با توجه به این موضوع آیا این حکم را ایران می تواند لغو کند؟
* ما بالاخره این ذخایر را که بیش از 14 میلیارد دلار است، با سودش از آنها خواهیم گرفت. ولی اگر قرار باشد داخل بازی آنها بشویم، با سیستم حقوقی آمریکا قطع یقین آن 14 میلیارد را هم از دست می دهیم چون طرف دشمن است و هرگونه دلش خواست، مانند برجام توجیه و تفسیر می کند، اینها دستشان باز است و پایه تفسیر حقوقی شان با ما فرق می کند. ما بر اصل موضوع اعتراض داریم و این اقدام یک فرایند طولانی را هم طی کرده است.
- طبق بیانیه الجزایر آمریکا موظف به آزادسازی اموال توقیفی ایران شد، چرا تاکنون این اتفاق نیفتاده و ایران در این مورد چه کاری انجام داده است؟
* این موضوع نشان دهنده غیرقابل اطمینان بودن نظام سیاسی ایالات متحده است. در بیانیه الجزایر که یک توافقنامه بین المللی است، آمریکایها کمتر از 48 ساعت پایبند بوده اند و بعد از اینکه گروگانهایشان آزاد شد، زیر توافق زدند. با وجود اینگونه تجربیات، نباید نسبت به دیگر موضوعات و تعاملات بگوییم مهم دولت امریکاست و کنگره مهم نیست، اینگونه صحبت ها قابل شنیدن و توجیه نیست.
- به نظر بعضی از کارشناسان این مورد نقض برجام است، نظر جنابعالی چیست؟
* باید ببینیم محتوای برجام چه گفته است. اینکه آمریکایها در تفسیرشان از ماضی نقلی استفاده می کنند و می گویند که ما به تعهداتمان عمل کرده ایم، این یعنی چه؟ این را با استناد به محتوای برجام می گویند و ما نباید اجازه می دادیم چنین محتوایی درون برجام اتفاق بیافتد و برجام یک گرفتاری و مصیبت بلندمدت است.
- در پایان اگر نکته ای هست بیان فرمایید؟
* بنده نظرم این است که در اینگونه موضوعات چه مثبت و چه منفی که کل منافع ایران را مورد هدف قرار می دهد، باید رویکردمان، یک رویکرد فراجناحی باشد، و مسئله را نباید به صورت فرصت، به نفع خودمان و تهدید علیه دیگران استفاده بکنیم. این نکته خیلی مهم است چون اگر قرار باشد راهکاری هم پیدا کنیم، این راهکار، راهکاری ملی و فراجناحی باشد. ما باید از این درس می گرفتیم و بگیریم که ساختارهای مدیریتی، کارشناسی و نوع رویکرهای خودمان را اصلاح کنیم. در واقع همان تیمی که در دولت اصلاحات بود، در دولت مهرورزی به کار خودش ادامه داد و همان تیم بخش عمده اش در همین دولت تدبیر هست، پس بنابراین اگر این رویکرد و این شکل از مدیریت تغییر نکند، به طور یقین ما در موضوعات دیگر هم متضرر و با مشکل مواجه خواهیم شد.