وارد باغ که شدم، دیدم چند زن در حال خوانندگی هستند. عبایم را در دستم گرفتم و از کنار درختان باغ بیرون آمدم. صاحب باغ دوید و گفت کجا میروی؟!
به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس، اکبر بازوبند مداح ۷۳ ساله کشور در اجتماع عمومی کانون بسیج مداحان یاس کبود به بیان دو خاطره جالب از مداحی پرداخت که در پی میآید:
ماجرای جالب دعوت به مجلس عروسی در شهریار
اوایل دورانی که تازه از یزد به تهران آمده بودم، بنده را به مجلس عروسی در شهریار دعوت کردند. من به همراه پسرعمو و یکی از دوستانم -که هر دو به رحمت خدا رفتند- به آن مجلس رفتیم. تا وارد شدیم، دیدیم که آلات موسیقی را گذاشتهاند و چند زن در حال خوانندگی هستند.
عبایم را در دستم گرفتم و از کنار درختان باغ بیرون آمدم. صاحب باغ دوید و به من گفت که کجا میروی؟ گفتم: من نوکر امام حسین (ع) هستم و در این مجلس نمیمانم. آن فرد به من گفت: قول میدهم که تمام این گرامها و ضبطها را خاموش کنم. شما مداحی کن! من هم شعری زیبا برای عروسی داشتم که مرحوم علیخانی آن را سروده بود. پشت تریبون ایستادم و بعد از خواندن چند خط، دیدم که چند نفر دستهایشان را بر پیشانیشان گذاشتند. صاحب باغ آمد و گفت: آقا تمامش کن، عروس در حال گریهکردن است!
* روضهخوانی که به «یاحسینی» معروف بود
قسم میخورم که اربابی همچون امام حسین (ع) نیامده و نمیآید. اگر یک نوکر اشتباهی را انجام دهد و خطایی را مرتکب شود، امام حسین (ع) او را تنبیه نمیکند اما او را از نظرها میاندازد و اعتبار او در بین مردم را کاهش میدهد. اما اگر شخصی نوکر واقعی باشد، امام حسین (ع) او را صاحب نفس میکند و حتی در پیری هم مردم به آن شخص متوسل میشوند و به او ارادت دارند.
در تهران روضه خوانی داشتیم که فرزندش نیز اکنون زنده است. این پیرغلام، بلندگو را میگرفت و سه مرتبه میگفت «یا حسین (ع)، یا حسین (ع)، یا حسین (ع)» و مجلس را با نفسش به هم میریخت و اتفاقا به «یاحسینی» هم معروف بود.
حدود 30 سال قبل به یکی از منبریها گفتم: شما چهطور شد که این گونه جلوه کردید و هر جا که میروید مردم میآیند و استقبال میکنند؟ و ایشان من را به بیدار شدن قبل از نماز صبح سفارش کرد.
چه ایرادی دارد که یک ساعت قبل از نماز صبح بیدار شوید و عبادت کنید؟ همه درها در نیمههای شب بسته هستند اما درب خانه خداوند همیشه باز است. خدا را گواه میگیرم که اگر خودتان برای امام حسین (ع) بسوزید، درب و دیوار هم خون گریه میکنند.
ماجرای جالب دعوت به مجلس عروسی در شهریار
اوایل دورانی که تازه از یزد به تهران آمده بودم، بنده را به مجلس عروسی در شهریار دعوت کردند. من به همراه پسرعمو و یکی از دوستانم -که هر دو به رحمت خدا رفتند- به آن مجلس رفتیم. تا وارد شدیم، دیدیم که آلات موسیقی را گذاشتهاند و چند زن در حال خوانندگی هستند.
عبایم را در دستم گرفتم و از کنار درختان باغ بیرون آمدم. صاحب باغ دوید و به من گفت که کجا میروی؟ گفتم: من نوکر امام حسین (ع) هستم و در این مجلس نمیمانم. آن فرد به من گفت: قول میدهم که تمام این گرامها و ضبطها را خاموش کنم. شما مداحی کن! من هم شعری زیبا برای عروسی داشتم که مرحوم علیخانی آن را سروده بود. پشت تریبون ایستادم و بعد از خواندن چند خط، دیدم که چند نفر دستهایشان را بر پیشانیشان گذاشتند. صاحب باغ آمد و گفت: آقا تمامش کن، عروس در حال گریهکردن است!
* روضهخوانی که به «یاحسینی» معروف بود
قسم میخورم که اربابی همچون امام حسین (ع) نیامده و نمیآید. اگر یک نوکر اشتباهی را انجام دهد و خطایی را مرتکب شود، امام حسین (ع) او را تنبیه نمیکند اما او را از نظرها میاندازد و اعتبار او در بین مردم را کاهش میدهد. اما اگر شخصی نوکر واقعی باشد، امام حسین (ع) او را صاحب نفس میکند و حتی در پیری هم مردم به آن شخص متوسل میشوند و به او ارادت دارند.
در تهران روضه خوانی داشتیم که فرزندش نیز اکنون زنده است. این پیرغلام، بلندگو را میگرفت و سه مرتبه میگفت «یا حسین (ع)، یا حسین (ع)، یا حسین (ع)» و مجلس را با نفسش به هم میریخت و اتفاقا به «یاحسینی» هم معروف بود.
حدود 30 سال قبل به یکی از منبریها گفتم: شما چهطور شد که این گونه جلوه کردید و هر جا که میروید مردم میآیند و استقبال میکنند؟ و ایشان من را به بیدار شدن قبل از نماز صبح سفارش کرد.
چه ایرادی دارد که یک ساعت قبل از نماز صبح بیدار شوید و عبادت کنید؟ همه درها در نیمههای شب بسته هستند اما درب خانه خداوند همیشه باز است. خدا را گواه میگیرم که اگر خودتان برای امام حسین (ع) بسوزید، درب و دیوار هم خون گریه میکنند.