وضعيت ناهنجار اخلاقي و فرهنگي فوتباليستهاي كشورمان واكنشهاي زيادي را به همراه داشته است، موضوعي كه حتي باعث شد تا دادستان تهران هم به اين موضوع واكنش نشان دهد و در سخناني صريح از مشروبخواري ورزشكاران كه در برخي از مواقع به مرگشان منتهي شده است انتقاد كند و به وزارت ورزش به خاطر سهل انگاري در رفتن فضاي فوتبال به سمت فساد اخلاقي تذكر دهد.
شهدای ایران:افزايش ولنگاري اخلاقي بين فوتباليستهاي كشورمان در حالي است كه به عقيده كارشناسان عدم توجه مديران باشگاهها و متوليان ورزش به مسائل فرهنگي و اخلاقي سبب شده تا بازيكنان به امان خود رها شوند و هر روز كه ميگذرد بيشتر در فساد غوطهور شوند؛ مسئلهاي كه در بعضي موارد علاوه بر خدشهدار كردن امنيت اجتماعي به اشاعه فساد منتهي شده است. اين در شرايطي است كه در فوتبال حرفهاي دنيا با توجه به نظارتهاي سفت و سختي كه روي زندگي ورزشكاران وجود دارد، آنها در صورت عبور از خط قرمزهاي اخلاقي با مجازاتهاي سنگيني روبهرو ميشوند. با اين حال در كشورمان، متوليان ورزش از جمله وزارت ورزش به بهانه اينكه اين نظارتها به حريم شخصي ورزشكار آسيب ميرساند، بدون توجه به افزايش ناهنجاريهاي اخلاقي بين فوتباليستهاي ايراني، بيتفاوت از كنار اين موضوع كه حساسيتهاي زيادي را بين مردم به وجود آورده است، عبور ميكنند. بهمن فروتن،كارشناس و مربي فوتبال كشورمان كه سالهاي زيادي در فوتبال اروپا مربيگري كرده، در گفتوگو با «جوان» از ريشه اعمال خلاف منافي عفت و افزايش فساد اخلاقي در جامعه فوتبال صحبت كرده است. او معتقد است نسپردن كار به متخصصان و متفكران دلسوز ورزش و تبديل ورزش به يك صنعت پولساز، فرهنگ را در فوتبال از بين برده است و اين خلأ فرهنگي فوتباليست را به دام فساد ميكشاند.
آقاي فروتن! به عنوان يكي از مربيان باسابقه فوتبال، برايمان توضيح ميدهيد كه چرا فوتبال كشور به ورطه بياخلاقي و ناهنجاريهاي اجتماعي كشيده شده است؟
متأسفانه با اتفاقات و حاشيههايي كه در فوتبال كشور شاهد هستيم، جنبههاي فرهنگي خيلي كمرنگ شده است، به حاشيه رفتن مسائل فرهنگي، به اين برميگردد كه نگاهمان در ايران به ورزش فوتبال يك نگاه تجاري و اقتصادي است. وقتي فوتبال تبديل به يك كالا ميشود و تنها نگاه صرف تجاري بر آن حاكم ميشود، اين مسئله آسيبهايي را هم به همراه دارد. وقتي سياست، اقتصاد و تجارت در فوتبال نفوذ ميكنند، فرهنگ در اين ورزش ناديده گرفته ميشود و اين مسئله نتايج ناگواري را به همراه دارد و ناهنجاريهاي اخلاقي كه در جامعه فوتبال شاهد آن هستيم به اين مسئله برميگردد.
يعني ارادهاي براي كنترل اين آسيبها بين متوليان و تصميمگيرندگان وجود ندارد؟
متأسفانه وقتي چنين نگاه منفعتگرا و تنها صرف اقتصادي بر فوتبال حاكم شود، كنترل و نظارت هم فراموش ميشود. نه باشگاه و نه مسئولاني كه فوتبال را اداره ميكنند، ارادهاي براي كنترل و نظارت روي رفتار ورزشكاري كه به بيراهه ميرود، ندارند. اينجا منفعتطلبي و نتيجه حرف اول را ميزند و در اولويت است و بديهي است در اين صورت مثلاً وقتي يك ورزشكار در سنين پايين دوپينگ را آغاز ميكند و كسي با او برخورد نميكند، باعث ميشود در سنين بالا همين ورزشكار با حمله قلبي روبهرو شود. اين تنها يكي از آسيبهاي بيتوجهي به مقوله فرهنگ است.
فوتباليستها در خلأ فرهنگي به دام فساد ميافتند
به دوپينگ اشاره كرديد اما آسيبهاي اجتماعي كه باعث شده تا نگاه جامعه به فوتبال از نظر اخلاقي منفي شود، مسائل غيراخلاقي است كه متأسفانه بين فوتباليستها روزبهروز بيشتر ميشود و مجلس هم در پرونده فساد در فوتبال اشاره مفصلي به آن داشته است.
وقتي فوتبال نابود شود و عدهاي سودجو دلال در آن رخنه كنند، اصل و ذات فوتبال كه ماهيت اصلي آن نشاط و سلامتي است نابود ميشود و براي فوتباليست در اين فوتبال تجاري يك خلأ به وجود ميآيد كه در زندگياش احساس ميكند. شما توجه كنيد بيشتر فوتباليستها از خانوادههاي با سطح پايين فرهنگي و اقتصادي هستند، وقتي اين بازيكنان يك قرارداد ميلياردي ميبندند به طبقه متمول اضافه شده و تبديل ميشوند به يك آنارشيست يا يك هرج و مرج كننده كوچك كه رفتارشان قاعده و مبنايي ندارد. اين بازيكنان بعد از پولدار شدن، خانه و ماشين ميخرند اما اين مشكلي ندارد. مسئله بعد از آن است، وقتي اين فوتباليستها در باشگاه از جنبه فرهنگي و رفتاري به آنها رسيدگي نميشود و آموزشي داده نميشود، باعث ميشود اين فوتباليستها كه در يك فوتبال نتيجهگرا و تجاري رشد كردهاند، يك خلأ در زندگيشان احساس كنند. چون كتابخوان نيستند و... نميتوانند اين خلأ را با تفريحات سالم پر كنند و همين خلأ فرهنگي، برخي فوتباليستها را به دام فساد ميكشاند. به همين خاطر يك جامعه مصرف در اطرف اينگونه فوتباليستها از قبيل الكل، مواد مخدر، خالكوبي و ولنگاري در فضاي مجازي و پارتيهاي شبانه شكل ميگيرد. شب قبل از بازي با انواع و اقسام مخدرات خودشان را سرگرم و روز بعد در ميدان مسابقه بازي هم ميكنند. مستي حاصل از اين تفريحات جديد آنها را از خود بيخود ميكند و اين به خاطر اين است كه به اين بازيكنان آموزش داده نشده و فرهنگشان براي شرايط جديدي كه تجربه ميكنند بالا نرفته است. اتفاقاتي كه دارد دامن برخي از فوتباليستها را ميگيرد تنها نوك كوه يخ است و بيشتر آن در زير آب است و در سالهاي آينده بايد منتظر شنيدن اتفاقات فاجعهبار بيشتري در فوتبال كشور باشيم.
از اين گفتيد كه وقتي به فوتبال تنها به عنوان يك صنعت پولساز نگاه ميشود، بياخلاقيها و بيفرهنگيها در اين ورزش اوج ميگيرد، چه كساني اين نگاه را به فوتبال تحميل كردهاند تا امروز اين ورزش در منجلابهاي اخلاقي گرفتار شود؟ نقش مربي و مدير چه ميشود؟
متأسفانه در ايران بازيكنان در اختيار مديران و مربيان نيستند و بيشتر در مشت دلالان هستند و اين يك دلال است كه به آنها خط ميدهد. دلال هم تنها به منفعت و مسائل اقتصادي توجه دارد و براي يك دلال مسائل اخلاقي و فرهنگي اهميتي ندارد و مهم اين است كه چطور ميتواند از يك بازيكن پول بيشتري در بياورد. اين در حالي است كه در تيمهاي اروپايي از ليگ دسته سيزدهم يك كشور گرفته تا ليگ برتر آن، اين بر عكس است و يك مربي و يك باشگاه بازيكنان را كنترل ميكند و بازيكن بايد قواعدي كه باشگاه در نظر ميگيرد را رعايت كند و اينكه يك بازيكن كجا بايد برود يا نرود برايش توضيح داده ميشود. هر چند در سطح اول فوتبال جهان هم فوتباليستهايي كه اين قوانين را زير پا ميگذارند وجود دارد اما سيستم سعي در كنترلشان دارد.
بياييد كليتر به موضوع افزايش آسيبهاي اجتماعي جامعه فوتبال نگاه كنيم، نقش سيستم حاكم بر ورزش كشور در اين باره چيست؟ براي بازگشت فوتبال به سمتي كه كاهش آسيبهاي اجتماعي را در آن شاهد باشيم چه نسخهاي بايد پيچيده شود؟
ريشه عدم توجه به مسائل فرهنگي و تجاري شدن فوتبال به حضور تصميمگيرندگان و كارشناساني برميگردد كه هيچ شناختي از فوتبال ندارند و به اين ورزش تحميل شدهاند. به همين خاطر بايد يك تشكيلات قدرتمند از متخصصان و متفكران حوزه فوتبال تشكيل شود و براي برون رفت از اين وضعيت برنامه و ايده بدهد. به هر حال قابل انكار نيست كه فوتبال به رغم تلاشهايي كه 37 سال پيش شد و سعي شد يك ورزش طاغوتي معرفي شود، يك ورزش محبوب است و براي رسيدن آن به جايگاه بالاي اخلاقي و فرهنگي بايد در باشگاهها مديراني حضور داشته باشند كه دغدغه فرهنگ و فرهنگسازي داشته باشند تا با رشد فرهنگ فوتبال، اين ورزش از اين وضعيت ناهنجار رهايي پيدا كند.
آقاي فروتن! به عنوان يكي از مربيان باسابقه فوتبال، برايمان توضيح ميدهيد كه چرا فوتبال كشور به ورطه بياخلاقي و ناهنجاريهاي اجتماعي كشيده شده است؟
متأسفانه با اتفاقات و حاشيههايي كه در فوتبال كشور شاهد هستيم، جنبههاي فرهنگي خيلي كمرنگ شده است، به حاشيه رفتن مسائل فرهنگي، به اين برميگردد كه نگاهمان در ايران به ورزش فوتبال يك نگاه تجاري و اقتصادي است. وقتي فوتبال تبديل به يك كالا ميشود و تنها نگاه صرف تجاري بر آن حاكم ميشود، اين مسئله آسيبهايي را هم به همراه دارد. وقتي سياست، اقتصاد و تجارت در فوتبال نفوذ ميكنند، فرهنگ در اين ورزش ناديده گرفته ميشود و اين مسئله نتايج ناگواري را به همراه دارد و ناهنجاريهاي اخلاقي كه در جامعه فوتبال شاهد آن هستيم به اين مسئله برميگردد.
يعني ارادهاي براي كنترل اين آسيبها بين متوليان و تصميمگيرندگان وجود ندارد؟
متأسفانه وقتي چنين نگاه منفعتگرا و تنها صرف اقتصادي بر فوتبال حاكم شود، كنترل و نظارت هم فراموش ميشود. نه باشگاه و نه مسئولاني كه فوتبال را اداره ميكنند، ارادهاي براي كنترل و نظارت روي رفتار ورزشكاري كه به بيراهه ميرود، ندارند. اينجا منفعتطلبي و نتيجه حرف اول را ميزند و در اولويت است و بديهي است در اين صورت مثلاً وقتي يك ورزشكار در سنين پايين دوپينگ را آغاز ميكند و كسي با او برخورد نميكند، باعث ميشود در سنين بالا همين ورزشكار با حمله قلبي روبهرو شود. اين تنها يكي از آسيبهاي بيتوجهي به مقوله فرهنگ است.
فوتباليستها در خلأ فرهنگي به دام فساد ميافتند
به دوپينگ اشاره كرديد اما آسيبهاي اجتماعي كه باعث شده تا نگاه جامعه به فوتبال از نظر اخلاقي منفي شود، مسائل غيراخلاقي است كه متأسفانه بين فوتباليستها روزبهروز بيشتر ميشود و مجلس هم در پرونده فساد در فوتبال اشاره مفصلي به آن داشته است.
وقتي فوتبال نابود شود و عدهاي سودجو دلال در آن رخنه كنند، اصل و ذات فوتبال كه ماهيت اصلي آن نشاط و سلامتي است نابود ميشود و براي فوتباليست در اين فوتبال تجاري يك خلأ به وجود ميآيد كه در زندگياش احساس ميكند. شما توجه كنيد بيشتر فوتباليستها از خانوادههاي با سطح پايين فرهنگي و اقتصادي هستند، وقتي اين بازيكنان يك قرارداد ميلياردي ميبندند به طبقه متمول اضافه شده و تبديل ميشوند به يك آنارشيست يا يك هرج و مرج كننده كوچك كه رفتارشان قاعده و مبنايي ندارد. اين بازيكنان بعد از پولدار شدن، خانه و ماشين ميخرند اما اين مشكلي ندارد. مسئله بعد از آن است، وقتي اين فوتباليستها در باشگاه از جنبه فرهنگي و رفتاري به آنها رسيدگي نميشود و آموزشي داده نميشود، باعث ميشود اين فوتباليستها كه در يك فوتبال نتيجهگرا و تجاري رشد كردهاند، يك خلأ در زندگيشان احساس كنند. چون كتابخوان نيستند و... نميتوانند اين خلأ را با تفريحات سالم پر كنند و همين خلأ فرهنگي، برخي فوتباليستها را به دام فساد ميكشاند. به همين خاطر يك جامعه مصرف در اطرف اينگونه فوتباليستها از قبيل الكل، مواد مخدر، خالكوبي و ولنگاري در فضاي مجازي و پارتيهاي شبانه شكل ميگيرد. شب قبل از بازي با انواع و اقسام مخدرات خودشان را سرگرم و روز بعد در ميدان مسابقه بازي هم ميكنند. مستي حاصل از اين تفريحات جديد آنها را از خود بيخود ميكند و اين به خاطر اين است كه به اين بازيكنان آموزش داده نشده و فرهنگشان براي شرايط جديدي كه تجربه ميكنند بالا نرفته است. اتفاقاتي كه دارد دامن برخي از فوتباليستها را ميگيرد تنها نوك كوه يخ است و بيشتر آن در زير آب است و در سالهاي آينده بايد منتظر شنيدن اتفاقات فاجعهبار بيشتري در فوتبال كشور باشيم.
از اين گفتيد كه وقتي به فوتبال تنها به عنوان يك صنعت پولساز نگاه ميشود، بياخلاقيها و بيفرهنگيها در اين ورزش اوج ميگيرد، چه كساني اين نگاه را به فوتبال تحميل كردهاند تا امروز اين ورزش در منجلابهاي اخلاقي گرفتار شود؟ نقش مربي و مدير چه ميشود؟
متأسفانه در ايران بازيكنان در اختيار مديران و مربيان نيستند و بيشتر در مشت دلالان هستند و اين يك دلال است كه به آنها خط ميدهد. دلال هم تنها به منفعت و مسائل اقتصادي توجه دارد و براي يك دلال مسائل اخلاقي و فرهنگي اهميتي ندارد و مهم اين است كه چطور ميتواند از يك بازيكن پول بيشتري در بياورد. اين در حالي است كه در تيمهاي اروپايي از ليگ دسته سيزدهم يك كشور گرفته تا ليگ برتر آن، اين بر عكس است و يك مربي و يك باشگاه بازيكنان را كنترل ميكند و بازيكن بايد قواعدي كه باشگاه در نظر ميگيرد را رعايت كند و اينكه يك بازيكن كجا بايد برود يا نرود برايش توضيح داده ميشود. هر چند در سطح اول فوتبال جهان هم فوتباليستهايي كه اين قوانين را زير پا ميگذارند وجود دارد اما سيستم سعي در كنترلشان دارد.
بياييد كليتر به موضوع افزايش آسيبهاي اجتماعي جامعه فوتبال نگاه كنيم، نقش سيستم حاكم بر ورزش كشور در اين باره چيست؟ براي بازگشت فوتبال به سمتي كه كاهش آسيبهاي اجتماعي را در آن شاهد باشيم چه نسخهاي بايد پيچيده شود؟
ريشه عدم توجه به مسائل فرهنگي و تجاري شدن فوتبال به حضور تصميمگيرندگان و كارشناساني برميگردد كه هيچ شناختي از فوتبال ندارند و به اين ورزش تحميل شدهاند. به همين خاطر بايد يك تشكيلات قدرتمند از متخصصان و متفكران حوزه فوتبال تشكيل شود و براي برون رفت از اين وضعيت برنامه و ايده بدهد. به هر حال قابل انكار نيست كه فوتبال به رغم تلاشهايي كه 37 سال پيش شد و سعي شد يك ورزش طاغوتي معرفي شود، يك ورزش محبوب است و براي رسيدن آن به جايگاه بالاي اخلاقي و فرهنگي بايد در باشگاهها مديراني حضور داشته باشند كه دغدغه فرهنگ و فرهنگسازي داشته باشند تا با رشد فرهنگ فوتبال، اين ورزش از اين وضعيت ناهنجار رهايي پيدا كند.