ظهر سهشنبه ۲۴ فروردين ۹۵ جمعي از مسئولان کشور در سطوح مختلف، به مناسبت آغاز سال نو با حضرت آيتالله خامنهاي، رهبر انقلاب اسلامي ديدار کردند.
به گزارش شهدای ایران، ظهر سهشنبه ۲۴ فروردين ۹۵ جمعي از مسئولان کشور در سطوح مختلف، به مناسبت آغاز سال نو با حضرت آيتالله خامنهاي، رهبر انقلاب اسلامي ديدار کردند. خبر و گزارش رسمي اين ديدار منتشر نشد اما با توجه به اهميت بيانات رهبر انقلاب در اين ديدار و آنکه مخاطب بيانات معظمله تنها حاضران در اين ديدار نبودند، پايگاه اطلاعرساني khamenei.ir بخشهايي از متن بيانات رهبر انقلاب اسلامي در اين ديدار و تصاويري از اين ديدار را منتشر ميکند.
اين جلسه جزو معدود جلسههايي است که بنده تقريباً همه حضار را ميشناسم. خيلي از اين جلساتي که تشکيل ميشود اينجا، جمعيتهايي هستند، اغلب را بنده نميشناسم، حالا بعضيها را ممکن است به اسم [بشناسيم] لکن حضوراً نميشناسم. اين جلسه جزو معدود جلساتي است که تقريباً همه دوستان و برادران و شايد خواهران - حالا خواهران را آدم درست تطبيق نميکند- قاعدتاً خواهران هم جزو کساني هستند که از نزديک ميشناسيمشان. با بسياري از شماها هم کار کرديم ما، يعني در طول اين سالهاي متمادي همکاري داشتيم، همفکري داشتيم و کار کرديم. از اين جهت، جلسه براي بنده جلسه شيريني است و اميدواريم که انشاءالله خداي متعال به شماها توفيق بدهد و کار را به بهترين وجه ادامه بدهيد.
يک جنبه ديگر اين جلسه اين است که اين جلسه مشتمل بر افکار و نگاهها و گرايشهاي مختلف سياسي است. انواع و اقسام اينجا من دارم جلو چشم، يک چهل تکه قشنگي است. از همهجور الحمدلله هستند. اين تنوع - اين را شما بدانيد اين نظر قطعي من است، حالا دوستاني که با من کار کردند سالها از نزديک ميدانند اين نظر را- اين تنوع چيز مطلوبي است، چيز نامطلوبي نيست. البته مشروط بر اينکه سادگي و سادهلوحي به خرج ندهيم، بچگي به خرج ندهيم و مثل بعضي از کشورهاي ديگر که آدم ميبيند سر يک چيزهاي کوچک، اختلاف سليقهها تبديل ميشود به يک دعواهاي بزرگ، گاهي بنياني، ميافتند به جان هم. به جان هم افتادن هم از زبان شروع ميشود، لکن به زبان ختم نميشود.
يک وقتي اينجا چند سال قبل از اين، انواع روزنامهنگارهاي مختلف، جور واجور آمده بودند اينجا و در ميانشان افرادِ [مختلف بودند] آنوقت تازه اين تعبير «دگرانديش» باب شده بود، من گفتم من اصلاً قبول ندارم اين تعبير را. دگرانديش، خب دگرانديش، دگرانديشي يک جرم که نيست، خب انديشه است؛ شما يکجور فکر ميکنيد، رفيقت يکجور ديگر فکر ميکند در مسائل مختلف، ايرادي ندارد. منتها يک شرط دارد. غير از اين شرطي که عرض کرديم که چنگال به هم نزنند و اينها، شرط ديگر اين است که همه متوجه به انقلاب باشد. مسئله انقلاب جدي گرفته بشود. اين مهم است. اين رودخانههاي کوچک و بزرگ از جوانب مختلف، همه به اين اقيانوس انقلاب بريزد، به نفع انقلاب تمام بشود.
اقتصاد مقاومتي يک کل فراگير است که از عرصه علمي تا عرصه فعاليتهاي فني، تا عرصه خدمات، تا عرصه بازرگاني و صادرات و واردات، تا عرصه آموزش در دانشگاهها و دبيرستانها، همه را شامل ميشود. اگر ما جدي بگيريم، الان مثلاً فرض بفرماييد گزارش ميآيد، حالا من نميدانم، فلان دستگاه را يا فلان ابزار را يا فلان قطعه را که خيلي هم مهم است و کاربرد زيادي دارد، فرض کنيد فلان دستگاه فنّي ما دارد ميسازد، خوبش هم ميسازد، مپنا، آقاي عليآبادي اينجا نشسته، منباب مثال؛ بعد همين را ما وارد کنيم. خب اين بد است. اين ضد آن جهتگيري اقتصاد مقاومتي است. اقتصاد مقاومتي اين چيزها را نفي ميکند. اقتصاد مقاومتي اثباتي دارد و نفياي. اثباتش همين است که ما ياد بگيريم که به سمت توليد داخلي رو بياوريم. عمده توليد است.
نبايدهايش مهمتر است. نبايدهاي اقتصاد مقاومتي مهمتر است. يک کارهايي را نبايد کرد. شناسايي اين نبايدها خيلي مهم است. بعد جرئت اقدام اين نبايدها خيلي مهم است. در زمينه بازرگاني نمونههاي مهمش هست، در زمينههاي صنعتي و فني همينجور، در زمينه آموزش دانشگاهها همينجور. اقتصاد مقاومتي معنايش اين است که انقلاب نشان بدهد که هويت دروني اين کشور و اين ملت قادر است خود را اداره کند و رشد بدهد و تعالي بدهد. اين معناي اقتصاد مقاومتي [است]. اين بايد تحقق پيدا کند.
شماها ميتوانيد همه کمک کنيد. واقعاً هرکدام در بخشهاي مختلف که هستيد کمک کنيد. فرض کنيد نماينده مجلس در مجلس، مسئول فلان نهاد در آن نهاد، مسئولان گوناگون در بخشهاي مختلف، بخشهاي آموزشي، بخشهاي علمي و غيره. اين اساس کار است. اگر اين نشد، يعني اگرچنانچه ما به اين توان داخلي و دروني خودمان تکيه نکرديم و آن گنجينه را استخراج نکرديم، اين معدن را که يک معدن عظيمي است، اگر اين معدن را استخراج نکرديم يا آنچه که استخراج شده را گذاشتيم خراب بشود و فرو بريزد، آن وقت محتاج بيرون خواهيم بود. احتياج به بيرون هم چيز خيلي خطرناکي است. به مجرد اينکه احساس کردند شما محتاج هستيد، يک ملتي محتاج است، فشار ميآورند، فشار را زياد ميکنند، لگد ميزنند، تحقير ميکنند. اينجور نيست که شما مثلاً به فلان دولت مستکبر بگوييد خيلي خب، ما ديگر با شما کاري نداريم، شما هم با ما کار نداشته باش. قضيه اينجوري تمام نميشود. ما به شما کار نداريم، اين حرف در مسائل جهاني و بينالمللي و معارضه قدرتها و صفآرايي جبهههاي قدرت اصلا معني ندارد. بايد جلويش را بگيريم. بايد مانعش بشويد، و الا ميآيد جلو. حرف اين است.
اينکه ما راجع به مسائل خارجي و سياست خارجي و استکبار و نميدانم از اين حرفها هي مکرر ميگوييم، تکرار ميکنيم در حرفهاي عمومي، در حرفهاي خصوصي، اين به خاطر اين است. نه اينکه ما با ارتباط با فلان کشور - حالا کشور اروپايي، کشور آسيايي، آفريقايي- مخالفيم، نه، آنهايي که با بنده کار کردند ميدانند. بنده هيچ مخالفت که ندارم بلکه از اول مشوّق اينجور ارتباطات بودم، الان هم هستم. الان هم مسئولان دولتي را دايماً تشويق ميکنم به افزايش ارتباطات. منتها ارتباطات با چه کسي؟ ارتباط با چه کسي؟ آن کسي که ميخواهيم با او ارتباط بگيريم چه انگيزهاي دارد؟ ما در مقابل انگيزه او چه تواني داريم، اينها بايد محاسبه بشود، بدون محاسبه که نميشود. حرف اين است، اقتصاد مقاومتي در واقع اين است. بحث مقابله با استکبار در ماهيت و هويت خودش غير از اقتصاد مقاومتي، در بخش اقتصاد حالا، هيچي ديگر نيست. استقلال فرهنگي هم که من هميشه سالها روي آن تکيه کردم هم جزو همين چيزهاست. اما حالا بحث اقتصاد است.
اين سالها مسئله اقتصاد براي ما مسئله اول است. اين بحث استکبارستيزي و دعواي با کساني که در خلاف اين جهت حرکت ميکنند، نهيب زدن به امريکا و ديگران، اين درواقع آن روي سکه اقتصاد مقاومتي است. بخواهيد شما اقتصاد مقاومتي تحقق پيدا کند، بدون اين نميشود، بدون اين نميشود. طرف، ابزارهاي قدرتش زياد است، تواناييهاي زيادي دارد، به هيچ وجه ما دشمن را دستکم نميگيريم و ميدانيم دشمن که هست و چه هست و چه قدر توانايي دارد، اما از توانايي خودمان هم نميتوانيم غفلت کنيم، ما هم تواناييهاي زيادي داريم. ممکن است از نوع ديگري باشد اما توانايي است. دليل توانايي اينکه اينها به خون امام بزرگوار و به خون اين انقلاب تشنه بودند از روز اول. الان 37 سال است اين انقلاب روزبهروز دارد رشد ميکند، پس ما تواناييم که توانستيم رشد کنيم. اگر توانايي نبود که رشد نميشد. پس اين توانايي است. اين بهترين دليل بر امکان شئ، بر احتمال وقوع شئ، وقوع خود آن شئ است. واقع شده ديگر. ما الان 37 سال است داريم حرکت ميکنيم، پيش ميرويم، کار ميکنيم، ايستادگي ميکنيم. بنده حرفم اين است. اين را دنبال کنيد. اين هر دو روي سکه را دنبال کنيد، هم در مجلس دنبال کنيد هم در دولت دنبال کنيد، هم در بخشهاي مختلف نهادها دنبال کنيد، ارتباطات داريد، آشنا هستيد، ميشناسيد مسئولان را، سالها در مسئوليت بوديد، با هم بوديد، هم در دانشگاهها به خصوص دنبال کنيد، در محيطهاي فرهنگي دنبال کنيد. اين عرض ماست. اگر اين بشود آن وقت انشاءالله عيد، مبارک به معناي واقعي خواهد بود. اين که عرض کرديم به شما که خدا مبارک کند، در واقع همه اين حرفها در اين «مبارک» هست، از همهتان متشکرم.
اين جلسه جزو معدود جلسههايي است که بنده تقريباً همه حضار را ميشناسم. خيلي از اين جلساتي که تشکيل ميشود اينجا، جمعيتهايي هستند، اغلب را بنده نميشناسم، حالا بعضيها را ممکن است به اسم [بشناسيم] لکن حضوراً نميشناسم. اين جلسه جزو معدود جلساتي است که تقريباً همه دوستان و برادران و شايد خواهران - حالا خواهران را آدم درست تطبيق نميکند- قاعدتاً خواهران هم جزو کساني هستند که از نزديک ميشناسيمشان. با بسياري از شماها هم کار کرديم ما، يعني در طول اين سالهاي متمادي همکاري داشتيم، همفکري داشتيم و کار کرديم. از اين جهت، جلسه براي بنده جلسه شيريني است و اميدواريم که انشاءالله خداي متعال به شماها توفيق بدهد و کار را به بهترين وجه ادامه بدهيد.
يک جنبه ديگر اين جلسه اين است که اين جلسه مشتمل بر افکار و نگاهها و گرايشهاي مختلف سياسي است. انواع و اقسام اينجا من دارم جلو چشم، يک چهل تکه قشنگي است. از همهجور الحمدلله هستند. اين تنوع - اين را شما بدانيد اين نظر قطعي من است، حالا دوستاني که با من کار کردند سالها از نزديک ميدانند اين نظر را- اين تنوع چيز مطلوبي است، چيز نامطلوبي نيست. البته مشروط بر اينکه سادگي و سادهلوحي به خرج ندهيم، بچگي به خرج ندهيم و مثل بعضي از کشورهاي ديگر که آدم ميبيند سر يک چيزهاي کوچک، اختلاف سليقهها تبديل ميشود به يک دعواهاي بزرگ، گاهي بنياني، ميافتند به جان هم. به جان هم افتادن هم از زبان شروع ميشود، لکن به زبان ختم نميشود.
يک وقتي اينجا چند سال قبل از اين، انواع روزنامهنگارهاي مختلف، جور واجور آمده بودند اينجا و در ميانشان افرادِ [مختلف بودند] آنوقت تازه اين تعبير «دگرانديش» باب شده بود، من گفتم من اصلاً قبول ندارم اين تعبير را. دگرانديش، خب دگرانديش، دگرانديشي يک جرم که نيست، خب انديشه است؛ شما يکجور فکر ميکنيد، رفيقت يکجور ديگر فکر ميکند در مسائل مختلف، ايرادي ندارد. منتها يک شرط دارد. غير از اين شرطي که عرض کرديم که چنگال به هم نزنند و اينها، شرط ديگر اين است که همه متوجه به انقلاب باشد. مسئله انقلاب جدي گرفته بشود. اين مهم است. اين رودخانههاي کوچک و بزرگ از جوانب مختلف، همه به اين اقيانوس انقلاب بريزد، به نفع انقلاب تمام بشود.
اقتصاد مقاومتي يک کل فراگير است که از عرصه علمي تا عرصه فعاليتهاي فني، تا عرصه خدمات، تا عرصه بازرگاني و صادرات و واردات، تا عرصه آموزش در دانشگاهها و دبيرستانها، همه را شامل ميشود. اگر ما جدي بگيريم، الان مثلاً فرض بفرماييد گزارش ميآيد، حالا من نميدانم، فلان دستگاه را يا فلان ابزار را يا فلان قطعه را که خيلي هم مهم است و کاربرد زيادي دارد، فرض کنيد فلان دستگاه فنّي ما دارد ميسازد، خوبش هم ميسازد، مپنا، آقاي عليآبادي اينجا نشسته، منباب مثال؛ بعد همين را ما وارد کنيم. خب اين بد است. اين ضد آن جهتگيري اقتصاد مقاومتي است. اقتصاد مقاومتي اين چيزها را نفي ميکند. اقتصاد مقاومتي اثباتي دارد و نفياي. اثباتش همين است که ما ياد بگيريم که به سمت توليد داخلي رو بياوريم. عمده توليد است.
نبايدهايش مهمتر است. نبايدهاي اقتصاد مقاومتي مهمتر است. يک کارهايي را نبايد کرد. شناسايي اين نبايدها خيلي مهم است. بعد جرئت اقدام اين نبايدها خيلي مهم است. در زمينه بازرگاني نمونههاي مهمش هست، در زمينههاي صنعتي و فني همينجور، در زمينه آموزش دانشگاهها همينجور. اقتصاد مقاومتي معنايش اين است که انقلاب نشان بدهد که هويت دروني اين کشور و اين ملت قادر است خود را اداره کند و رشد بدهد و تعالي بدهد. اين معناي اقتصاد مقاومتي [است]. اين بايد تحقق پيدا کند.
شماها ميتوانيد همه کمک کنيد. واقعاً هرکدام در بخشهاي مختلف که هستيد کمک کنيد. فرض کنيد نماينده مجلس در مجلس، مسئول فلان نهاد در آن نهاد، مسئولان گوناگون در بخشهاي مختلف، بخشهاي آموزشي، بخشهاي علمي و غيره. اين اساس کار است. اگر اين نشد، يعني اگرچنانچه ما به اين توان داخلي و دروني خودمان تکيه نکرديم و آن گنجينه را استخراج نکرديم، اين معدن را که يک معدن عظيمي است، اگر اين معدن را استخراج نکرديم يا آنچه که استخراج شده را گذاشتيم خراب بشود و فرو بريزد، آن وقت محتاج بيرون خواهيم بود. احتياج به بيرون هم چيز خيلي خطرناکي است. به مجرد اينکه احساس کردند شما محتاج هستيد، يک ملتي محتاج است، فشار ميآورند، فشار را زياد ميکنند، لگد ميزنند، تحقير ميکنند. اينجور نيست که شما مثلاً به فلان دولت مستکبر بگوييد خيلي خب، ما ديگر با شما کاري نداريم، شما هم با ما کار نداشته باش. قضيه اينجوري تمام نميشود. ما به شما کار نداريم، اين حرف در مسائل جهاني و بينالمللي و معارضه قدرتها و صفآرايي جبهههاي قدرت اصلا معني ندارد. بايد جلويش را بگيريم. بايد مانعش بشويد، و الا ميآيد جلو. حرف اين است.
اينکه ما راجع به مسائل خارجي و سياست خارجي و استکبار و نميدانم از اين حرفها هي مکرر ميگوييم، تکرار ميکنيم در حرفهاي عمومي، در حرفهاي خصوصي، اين به خاطر اين است. نه اينکه ما با ارتباط با فلان کشور - حالا کشور اروپايي، کشور آسيايي، آفريقايي- مخالفيم، نه، آنهايي که با بنده کار کردند ميدانند. بنده هيچ مخالفت که ندارم بلکه از اول مشوّق اينجور ارتباطات بودم، الان هم هستم. الان هم مسئولان دولتي را دايماً تشويق ميکنم به افزايش ارتباطات. منتها ارتباطات با چه کسي؟ ارتباط با چه کسي؟ آن کسي که ميخواهيم با او ارتباط بگيريم چه انگيزهاي دارد؟ ما در مقابل انگيزه او چه تواني داريم، اينها بايد محاسبه بشود، بدون محاسبه که نميشود. حرف اين است، اقتصاد مقاومتي در واقع اين است. بحث مقابله با استکبار در ماهيت و هويت خودش غير از اقتصاد مقاومتي، در بخش اقتصاد حالا، هيچي ديگر نيست. استقلال فرهنگي هم که من هميشه سالها روي آن تکيه کردم هم جزو همين چيزهاست. اما حالا بحث اقتصاد است.
اين سالها مسئله اقتصاد براي ما مسئله اول است. اين بحث استکبارستيزي و دعواي با کساني که در خلاف اين جهت حرکت ميکنند، نهيب زدن به امريکا و ديگران، اين درواقع آن روي سکه اقتصاد مقاومتي است. بخواهيد شما اقتصاد مقاومتي تحقق پيدا کند، بدون اين نميشود، بدون اين نميشود. طرف، ابزارهاي قدرتش زياد است، تواناييهاي زيادي دارد، به هيچ وجه ما دشمن را دستکم نميگيريم و ميدانيم دشمن که هست و چه هست و چه قدر توانايي دارد، اما از توانايي خودمان هم نميتوانيم غفلت کنيم، ما هم تواناييهاي زيادي داريم. ممکن است از نوع ديگري باشد اما توانايي است. دليل توانايي اينکه اينها به خون امام بزرگوار و به خون اين انقلاب تشنه بودند از روز اول. الان 37 سال است اين انقلاب روزبهروز دارد رشد ميکند، پس ما تواناييم که توانستيم رشد کنيم. اگر توانايي نبود که رشد نميشد. پس اين توانايي است. اين بهترين دليل بر امکان شئ، بر احتمال وقوع شئ، وقوع خود آن شئ است. واقع شده ديگر. ما الان 37 سال است داريم حرکت ميکنيم، پيش ميرويم، کار ميکنيم، ايستادگي ميکنيم. بنده حرفم اين است. اين را دنبال کنيد. اين هر دو روي سکه را دنبال کنيد، هم در مجلس دنبال کنيد هم در دولت دنبال کنيد، هم در بخشهاي مختلف نهادها دنبال کنيد، ارتباطات داريد، آشنا هستيد، ميشناسيد مسئولان را، سالها در مسئوليت بوديد، با هم بوديد، هم در دانشگاهها به خصوص دنبال کنيد، در محيطهاي فرهنگي دنبال کنيد. اين عرض ماست. اگر اين بشود آن وقت انشاءالله عيد، مبارک به معناي واقعي خواهد بود. اين که عرض کرديم به شما که خدا مبارک کند، در واقع همه اين حرفها در اين «مبارک» هست، از همهتان متشکرم.