همیشه باید به زینبهای زمانمان گفت: زن باش؛ ولی مردانه زن باش، تا دشمن بداند پا به پای مردت مدافعی! اگر سلاحت؛ چادرت پاره شود اما بر زمین نمیافتد.
شهدای ایران:فرقی نمیکند مرد باشی یا زن تا در میدان نبرد باشی، زن هم که باشی میتوانی مرد میدان شوی، مگر نه اینکه از دامن زن مرد به معراج میرود، مگر نه اینکه حسین(ع) مادرش زهرا(س) و یاور و خواهرش زینب(س) است، مگر نه اینکه کربلا در کربلا میماند اگر زینب(س) نبود. مرد که باشی تنها یک بار شهید میشوی، اما زن که باشی هر لحظه دلت در محراب رزم میمیرد و زنده میشود. میمیرد از فراق یار، از جدایی، از دلهرهای که هر لحظه نمیداند هم سفرش به دیدار معشوق رفته یا نه! فرقی نمیکند مادر هم که باشی شیره جانت را بدرقه کردهای با اشک چشم و آب و آیینه و قرآن به دست، درونت غوغاست اما صبرت زیباست، چه دورانی که دوران دفاع بود و چه زمانیکه چون زینب بودند زنانی صبور و با استقامت، مدافع و مرد نبرد،همپای همسران خود ایستادند و دفاع کردند، دفاع از ارزشها، دفاع از یادگار زهرا(س)، یادگاری که حاضرند جانشان را بدهند اما غم برچهرهاش نبینند.
چه ایثاری کردند که مثالش را دنیا هم نمیتواند بر زبان بیاورد،لحظهای که با دستان خود امید زندگیشان را راهی سفری بی برگشت کردند، سفری که بیشتر از هر چیز بوی سرخ شهادت میداد، سفری به برگ سرخ لالهها، بوی خون، بوی خدا!.
تنها زن که باشی میتوانی سرت را بالا بگیری و با افتخار بگویی:شهادتت مبارک، بگویی شهادت هنر مردان خداست، مرد بزرگ زندگیام! زن که باشی چشمت را بر تمام آرزوهایت میبندی و میگویی:تمام هستیام فدای زینب! و زن که باشی هزار بار امید دلت را میشکنی و بغضت را در درونت فرو میخوری و با افتخار از همسرت یاد میکنی، تا دشمن اشک چشمت را نبیند و هر لحظه از حالیکه داری بسوزد و نابود شود.
آری؛ دفاع، دفاعی بود و هست و تنها عباسهای غیرتی نقش پُررنگی در آن داشتند بلکه زنها بودند که رنگی به آن بخشیدند که به رنگین کمان هفت رنگ هم میارزد و آنرا زیباتر میکند، زیباتر به جوی خونین شهادت و حس روسپیدی در مقابل بیبی و ارباب!.
همیشه باید به زینبهای زمانمان گفت: زن باش؛ولی مردانه زن باش، تا دشمن بداند پا به پای مردت مدافعی! اگر سلاحت؛ چادرت پاره شود اما بر زمین نمیافتد.
تاریخ سراسر حماسی ایران اسلامی سرشار از جانفشانی شهیدان و ایثارگرانی است که جان در گرو دین، ایمان و ولایت نهادند، روزگار آبشار دلیرمردانی است که در چشمههای روشن ایثار حضور عشق ساخته و در رنگین کمانی از معرفت بین خاک تا افلاک بخشی از وجود خویش را به امانت وانهاده و مشعل فروزان آزادگی را دست به دست چرخاندن تا کلید آزادی فتح را برای ما به ارمغان آوردند.
جانبازان سالکانی هستند که در طی طریق عارفانه خویش از کاروان شهادت جا ماندند و خدای سبحان چنین مقدر داشته که شهید زنده بماند در میان ما و در اشتیاق پرواز به معرفت و اتصال به حق در انتظار بمانند.
شهدای زنده سفیران نور و روشنایی هستند که وجودشان بوی بهشت و رحمت و رنگ عشق و شهادت دارد و غنیمتی بزرگ از رحمت الهی و ما همسران این کاروان جا مانده از یاران شهیدشان باید بدانیم که در قاموس مردان خدا خدمت به انسانها تنها بهانهای است برای عبادت و اگر قدر این پرستاری را بدانیم بهایی کمتر از نثار جان در راه خدا ندارد و باید افتخار کنیم که همراه و همدل بزرگ مردانی هستیم که فقط چند پله تا آسمان فاصله دارند.
کبری حافظی، همسر شهید زنده و جانباز صد درصد لرستانی، سید نورخدا موسوی میگوید:همسر من حدود هشت سال است که تولدی دیگر یافته و در بین زمین و آسمان است، جسم در زمین و روح در علیین، با خدای خود عشقبازی میکند.حمد و سپاس خدای بزرگ را به جای میآورم که بر من منت نهاد و من را لایق پرستاری، که الگویی بالاتر و بهتر از زینب کبری(س) ندارد، از فرزند زهرا(س) دانست و یادگار شهدای گرانقدر لار را به من عطا فرمود.
سید نورخدا شهید زندهای است که سالهاست چشم به آسمان دوخته و حجتی از خدا برای آزمایش بندگانش شده است.او مانده است درحالیکه با دنیای کنونی ما فاصله دارد، او مانده است برای آزمایش بندگانی که «نور خدا» را چون نام مبارکش «نورخدا» میدانند، و اینک ما وظیفه داریم که پیرو واقعی این عزیزان باشیم.
اینک کولهباری از تعهد و مسئولیت برجای مانده که بر دوش همه ماست و از اینرو از خداوند سبحان مسئلت مینمایم که با یاری خویش ما را در راه پاسداری از حماسه جهاد و شهادت و تداوم راه این عزیزان تا ظهور حضرت مهدی(عج) که پرچم را از دست ولایت و رهبری مقام معظم رهبری، تحویل بگیرد، موفق بدارد.
چه ایثاری کردند که مثالش را دنیا هم نمیتواند بر زبان بیاورد،لحظهای که با دستان خود امید زندگیشان را راهی سفری بی برگشت کردند، سفری که بیشتر از هر چیز بوی سرخ شهادت میداد، سفری به برگ سرخ لالهها، بوی خون، بوی خدا!.
تنها زن که باشی میتوانی سرت را بالا بگیری و با افتخار بگویی:شهادتت مبارک، بگویی شهادت هنر مردان خداست، مرد بزرگ زندگیام! زن که باشی چشمت را بر تمام آرزوهایت میبندی و میگویی:تمام هستیام فدای زینب! و زن که باشی هزار بار امید دلت را میشکنی و بغضت را در درونت فرو میخوری و با افتخار از همسرت یاد میکنی، تا دشمن اشک چشمت را نبیند و هر لحظه از حالیکه داری بسوزد و نابود شود.
آری؛ دفاع، دفاعی بود و هست و تنها عباسهای غیرتی نقش پُررنگی در آن داشتند بلکه زنها بودند که رنگی به آن بخشیدند که به رنگین کمان هفت رنگ هم میارزد و آنرا زیباتر میکند، زیباتر به جوی خونین شهادت و حس روسپیدی در مقابل بیبی و ارباب!.
همیشه باید به زینبهای زمانمان گفت: زن باش؛ولی مردانه زن باش، تا دشمن بداند پا به پای مردت مدافعی! اگر سلاحت؛ چادرت پاره شود اما بر زمین نمیافتد.
تاریخ سراسر حماسی ایران اسلامی سرشار از جانفشانی شهیدان و ایثارگرانی است که جان در گرو دین، ایمان و ولایت نهادند، روزگار آبشار دلیرمردانی است که در چشمههای روشن ایثار حضور عشق ساخته و در رنگین کمانی از معرفت بین خاک تا افلاک بخشی از وجود خویش را به امانت وانهاده و مشعل فروزان آزادگی را دست به دست چرخاندن تا کلید آزادی فتح را برای ما به ارمغان آوردند.
جانبازان سالکانی هستند که در طی طریق عارفانه خویش از کاروان شهادت جا ماندند و خدای سبحان چنین مقدر داشته که شهید زنده بماند در میان ما و در اشتیاق پرواز به معرفت و اتصال به حق در انتظار بمانند.
شهدای زنده سفیران نور و روشنایی هستند که وجودشان بوی بهشت و رحمت و رنگ عشق و شهادت دارد و غنیمتی بزرگ از رحمت الهی و ما همسران این کاروان جا مانده از یاران شهیدشان باید بدانیم که در قاموس مردان خدا خدمت به انسانها تنها بهانهای است برای عبادت و اگر قدر این پرستاری را بدانیم بهایی کمتر از نثار جان در راه خدا ندارد و باید افتخار کنیم که همراه و همدل بزرگ مردانی هستیم که فقط چند پله تا آسمان فاصله دارند.
کبری حافظی، همسر شهید زنده و جانباز صد درصد لرستانی، سید نورخدا موسوی میگوید:همسر من حدود هشت سال است که تولدی دیگر یافته و در بین زمین و آسمان است، جسم در زمین و روح در علیین، با خدای خود عشقبازی میکند.حمد و سپاس خدای بزرگ را به جای میآورم که بر من منت نهاد و من را لایق پرستاری، که الگویی بالاتر و بهتر از زینب کبری(س) ندارد، از فرزند زهرا(س) دانست و یادگار شهدای گرانقدر لار را به من عطا فرمود.
سید نورخدا شهید زندهای است که سالهاست چشم به آسمان دوخته و حجتی از خدا برای آزمایش بندگانش شده است.او مانده است درحالیکه با دنیای کنونی ما فاصله دارد، او مانده است برای آزمایش بندگانی که «نور خدا» را چون نام مبارکش «نورخدا» میدانند، و اینک ما وظیفه داریم که پیرو واقعی این عزیزان باشیم.
اینک کولهباری از تعهد و مسئولیت برجای مانده که بر دوش همه ماست و از اینرو از خداوند سبحان مسئلت مینمایم که با یاری خویش ما را در راه پاسداری از حماسه جهاد و شهادت و تداوم راه این عزیزان تا ظهور حضرت مهدی(عج) که پرچم را از دست ولایت و رهبری مقام معظم رهبری، تحویل بگیرد، موفق بدارد.
*ایسنا