به اعتقاد من هم ما هنوز هزینه احمدینژاد را میدهیم و این هم یکی از دلایل رأی نیاوردن اصولگرایان بود. احمدینژاد هیچ وقت خودش نگفت که اصولگرا است اما همه هزینه او را اصولگرایان دادند و هنوز هم میپردازند و نمیتوانند بگویند احمدینژاد از ما نبود. نمی دانم در انتخابات بعدی هم هزینه احمدینژاد را بدهیم یا نه؛ اما در این انتخابات این هزینه را دادیم!
به گزارش شهدای ایران، حسن غفوری فرد عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی و رئیس «خانه احزاب» یکی از نامزدهای عضو شورای ائتلاف اصولگرایان در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی بود؛ کاندیدایی که اعلام کرده بود اگر نامش در زمره ۳۰ نامزد فهرست شورای ائتلاف اصولگرایان نباشد، داوطلبانه به نفع فهرست اصولگرایان کنارهگیری خواهد کرد اما بعد از انتشار این فهرست بود که اعلام کرد به خاطر ملغی کردن قول و قرارها از سوی کارگزاران شورا، از عرصه کنار نرفته و در میدان رقابت باقی خواهد ماند.هر چند شماری از نامزدهای اصولگرای خارج از فهرست شورای ائتلاف، روند تشکیل شورا همچنین ساز وکاری که در بستن فهرست ها اعمال شد را از دلایل شکست قطعی اصولگرایان در تهران میدانند، اما او به رغم همه انتقادهایش به نهاد انتخاباتی اصولگرایان معتقد است شورای ائتلاف اصولگرایان هرگونه عمل میکرد، نتیجه انتخابات تهران به نفع اصلاح طلبان بود.وی در گفتوگو با «ایران» به این سؤال پاسخ داد که اگر فهرست شورای ائتلاف اصولگرایان و نحوه انتخاب نامزدها در شکست این جریان مؤثر نبود، چرا اصولگرایان در تهران ۳۰ به هیچ شدند.مشروح گفتوگوی وی را با ایران میخوانید.
انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی که هفتم اسفند ماه سال گذشته و همزمان با انتخابات پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری برگزار شد، ابعاد متعددی داشت و از منظرهای مختلف قابل تحلیل و بررسی است. پیش از ورود به موضوع اصلی یعنی تحلیل نتیجه انتخابات و بررسی دلایل شکست کامل اصولگرایان در تهران، انتخابات اخیر را چگونه دیدید؟
انتخابات اخیر ابعاد مختلفی داشت؛ نخستین نکته حائز اهمیت، حضور گسترده مردم بود. در دنیا همواره علیه ما تبلیغات زیادی مطرح است که در آستانه هر انتخابات شدت میگیرد و با طرح ادعاهایی از این جمله که «مردم از حکومت ناراضی هستند» تلاش میکنند مردم را از حضور در انتخابات مأیوس و ناامید کنند. از همین رو انتخابات در کشور ما علاوه بر مفهوم ابتدایی خود، نوعی قدرت نمایی است. در جریان انتخابات گذشته دیدیم استقبال بویژه در تهران چه میزان باشکوه و گسترده بود؛تا جایی که اعلام شد در برخی شعبهها با اینکه درها ساعت ۲۳:۴۵ بسته شد اما به دلیل حضور مشتاق مردم، رأیگیری تا ۲ نیمه شب ادامه داشت. استقبال از انتخابات اخیر، فراتر از حد تصور و پیشبینیها بود و برای ما دستاورد ارزشمندی محسوب میشود؛ چرا که بسیاری از تبلیغات منفی علیه نظام خنثی شد. از طرف دیگر برای نخستین بار بود که در تهران هر ۳۰ نماینده در مرحله اول انتخاب شدند. این در حالی بود که در مجلس قبلی تنها ۵ نفر در دور اول انتخاب شدند و تعیین تکلیف ۲۵ کرسی به دور دوم کشیده شد. نکته حائز اهمیت دیگر این بود که هر ۳۰ نفر از یک فهرست انتخاب شدند که این هم در نوع خود بیسابقه و عجیب بود. جالب آن است که در انتخابات مجلس خبرگان در تهران هم از یک فهرست ۱۶ نفره، ۱۵ نفر انتخاب شدند. نکته قابل تأمل دیگر این بود که معمولاً در انتخابات مجلس شورای اسلامی در ادوار گذشته در حوزه انتخابیه تهران، مردم بین ۹ تا ۱۱ اسم روی تعرفه رأی مینوشتند. اما این بار اکثریت مردم تهران نام ۴۶ نامزد منتخب خود را روی برگه رأی نوشتند و در انتخابات مجلس شورای اسلامی به ۳۰ کاندیدا و در انتخابات مجلس خبرگان رهبری به ۱۶ نامزد رأی دادند. متوسط تعداد یک تعرفه در دفعات گذشته بین ۹ تا ۱۱ رأی و این بار ۲۸ رأی بود.
یکی دیگر از اتفاقهای در خور تأمل این دوره رأی بالای آقای هاشمی رفسنجانی بود. ایشان در مجلس ششم در همین تهران نفر سیام شدند، اما در انتخابات اسفندماه با اختلاف زیادی نفر اول شدند.پیشبینی اصولگرایان از نتیجه انتخابات چه بود؟
ما فکر میکردیم حداکثر بین ۸ تا ۱۰ نفر از نمایندگان در مرحله نخست انتخاب میشوند و پیشبینیمان این بود که این تعداد نیز به میزان نسبتاً مساوی از هر دو فهرست اصلی خواهند بود. بر اساس تحلیل ما، در مرحله دوم انتخابات هم از هر دو فهرست به میزان برابری نماینده انتخاب میشدند و در نهایت ۱۵-۱۵ یا ۱۶-۱۴ میشدیم. در روز رأیگیری به چند شعبه اخذ رأی سر زدم و یقین کردم فهرست «امید» رأی بالایی میآورد؛ اما هیچ کس فکر نمیکرد ۳۰ به هیچ شویم و این هم یکی دیگر از شگفتیهای انتخابات اخیر مجلس بود. بنده نامزد بودم و انتخاب نشدم و از این موضوع شاید دلگیر باشم اما از نتیجه انتخابات راضی هستم و هم از جانب خود و هم «خانه احزاب» به منتخبان تبریک گفتم. یکی از دلایل خوشحالیم این بود که مردم لیستی رأی دادند؛ همان گونه که دیدید ۳۰ نفر نخست از فهرست «امید» و ۳۰ نفر بعدی از فهرست اصولگرایان بودند و بعد آن هم شماری از نامزدهای فهرست «صدای ملت» قرار گرفتند. اینکه مردم فهرستی و به گروهها رأی دادند اتفاق مبارکی است؛ چرا که در چنین فضایی میتوان انتخابات را به سمت حزبی شدن برد و نقش احزاب را پررنگتر کرد. وقتی مردم به جای افراد، به گروهها و احزاب رأی دادند این امیدواری در احزاب ایجاد میشود که میتوانند جدیتر از گذشته به فعالیت پرداخته و آرا مردم را هدایت کنند و در چنین شرایطی است که احزاب به سمت درک مطالبات و خواستههای مردم میروند. به اعتقاد من فهرست «امید» خواست مردم را دید و موفق شد.
بعد از اعلام نتایج انتخابات تهران، شماری از اصولگرایان به واکاوی دلایل شکست سنگینشان در پایتخت پرداخته اند؛ یکی از این افراد آقای ابراهیمی عضو ارشد جامعه روحانیت مبارز بود که اعتقاد داشت حضور افرادی که مخالف سرسخت «برجام» بودند در فهرست شورای ائتلاف اصولگرایان، چنین نتیجهای را رقم زد؛ یا آقای مصباحی مقدم عنوان میکنند پایگاه رأی اصولگرایان ریزش کرده است. شما این تحلیل را میپذیرید؟
به اعتقاد من این تحلیلها میتواند درست باشد؛ بسیار خوب است که احزاب یا گروههای سیاسی در برابر رویدادها موضع خودشان را بیان کنند؛ در جریان «برجام» عدهای مخالف بودند و استدلالهای خود را داشتند اما خب مردم موافق «برجام» بودند و به موافقان آن رأی دادند. درست است که هم شماری از مردم و هم شماری از رسانهها با «برجام» مخالف بودند، اما اکثریت در هر حال موافق بودند و امید داشتند گشایشهای اقتصادی ایجاد میشود.
درباره از دست دادن پایگاه رأی چطور؟ برخی میگویند همه اردوگاه رأی اصولگرایان پای صندوقهای رأی نیامد و از طرفی عدهای معتقدند این جریان حامیان خود را از دست داده است؟
وقتی رأی نمیآوریم یعنی پایگاه رأی خود را از دست دادیم. یعنی نتوانستهایم مطالبات و خواست مردم را تشخیص دهیم فلذا مردم بهما رأی ندادند. البته به اعتقاد من در تهران و برخی کلانشهرها از جمله اصفهان اصلاحطلبان اردوگاه رأی خوبی دارند و اگر در انتخابات شرکت کنند نتیجه میگیرند. در انتخابات مجلس قبلی اصلاحطلبان در تهران قهر کرده و به صحنه نیامدند و رقابت بین اصولگرایانی برگزار شد که در مجلس هشتم باهم بودند. برای نمونه پایداریها قبل از مجلس نهم نبودند و از فهرست اصولگرایان وارد مجلس هشتم شدند؛ اما در مجلس هشتم با دیگر اصولگرایان اختلاف پیدا کردند و در انتخابات مجلس نهم با هم رقابت کردند. اما در انتخابات اخیر اوضاع تفاوت داشت؛ در جلسات ما این تحلیل مطرح شد که اگر قریب ۳ میلیون نفر در انتخابات مجلس در تهران شرکت کنند، اصلاحطلبان در تهران اکثریت را به دست آورده و مثلاً ۱۸ -۱۲ نفر برنده میشوند. البته همان طور که گفتم هیچ کس فکر نمیکرد در مرحله اول ۳۰ به صفر شود. خیلی از ماها خود را برای مرحله دوم آماده کرده بودیم؛بنا به پیشینه ادوار گذشته فکر میکردیم و مطمئن بودیم در مرحله نخست افرادی چون عارف، حداد، توکلی و مطهری رأی میآورند و بقیه دور دوم میروند.
درست است که اصلاحطلبان در تهران رأی دارند اما همان طور که آقای عارف هم گفتند از شنیدن نتیجه و رأی آوردن هر ۳۰ نامزد فهرستشان شوکه شدند. نام شماری از نامزدهای فهرست امید هیچ گاه به گوش مردم هم نخورده بود؛ این در حالی بود که در فهرست اصولگرایان، ژنرالهای زیادی وجود داشت. همان گونه که شما تأکید کردید طبیعی بود با توجه به شمار بالای رأی دهندگان، تعداد زیادی از فهرست «امید»رأی بیاورند؛ اما به نظر من نتیجه تهران را نمیتوان «پیروزی اصلاحطلبان و حامیان دولت بر اصولگرایان» عنوان کرد و درستتر این است که پیروزی کامل اصلاحطلبان و ناکامی کامل اصولگرایان در تهران را دو مفهوم جدا تلقی کرد که هر کدام دلایل خود را دارد. به گفته شما اصلاحطلبان پیروز شدند چون اردوگاه رأی بزرگی در تهران دارند اما سؤال اینجاست که چرا اصولگرایان شکست خوردند؟
دموکراسی یعنی همین، نبود برخی چهرهها در مجلس آینده خسارت است اما به هر حال باید به رأی مردم احترام گذاشت. درست است که شماری از چهرههای باتجربه نظیر آقای ابوترابی فرد، حداد عادل و احمد توکلی رأی نیاوردند و در مقابل نامزدهایی رأی آوردند که حتی سابقه مدیریت در ردههای متوسط را هم نداشتند، اما وقتی قبول کردیم به رأی مردم احترام بگذاریم باید نتیجه را بپذیریم و بدانیم دموکراسی هزینههایی دارد که باید پرداخت شود. در هر انتخابی چه در ایران و چه در کشورهای دیگر ممکن است اصلح انتخاب نشود، ولی ملاک نظر مردم است. مردم هم سلیقههای مختلفی دارند و زمانی بنی صدر و زمان دیگر رجایی را انتخاب کردند. هر دو در این مملکت رأی آوردند. اینجاست که اهمیت احزاب روشن میشود. در هر دوره مجلس، دو سوم نمایندگان برای دور بعدی رأی نمیآورند اما احزاب هستند. اگر فرهنگ تحزب نهادینه شود و مردم به فهرست احزاب اطمینان کنند، آن موقع این تشکلها در انتخاب نامزدها دقت بیشتری خواهند کرد.
همچنان این سؤال باقی است که چرا اصولگرایان شکست خوردند؟ عدهای بر این باور بودند که فرآیند شکلگیری ائتلاف و روند بستن فهرستها از جمله دلایلی است که این نتیجه را رقم زد. شما یکی از حاضران در جلسات شورای ائتلاف اصولگرایان بودید، اما بعد از انتشار فهرست ائتلاف اصولگرایان کنارهگیری نکردید و در قالب فهرست «صدای ملت» در عرصه رقابت باقی ماندید. شما به عنوان یکی از معترضان به نحوه عملکرد شورا، چه سهمی از دلایل ناکامی اصولگرایان را به عملکرد این نهاد نسبت میدهید؟
بنده معتقدم هر اتفاق دیگری هم در این شورا میافتاد و هر فهرست دیگری منتشر میشد، نتیجه همین بود. خلاصه این دوره دور اصلاحطلبان در تهران بود و اصولگرایان با هر ترکیبی که وارد میشدند نتیجه خیلی تفاوت نمیکرد.
چرا؟
همان طور که پیشتر گفتم حضور بالای شرکتکنندگان این نتیجه را رقم میزد. از طرفی در ایام تبلیغات بعضی کارهای ضد تبلیغی انجام شد. بحثهایی نظیر اینکه فلان فهرست «فهرست انگلیسی» هاست از این جمله بود. از طرف دیگر رد صلاحیت برخی چهرهها در تصمیم مردم مؤثر بود.
مثل؟
مثلا سید حسن خمینی در انتخابات مجلس خبرگان رهبری؛ ایشان به هر حال یکی از سرمایههای کشور هستند؛ مردم به وی علاقه و ارادت دارند؛ چهره دوست داشتنی ای دارد و محبوب است. یادگار نام خمینی کبیر است. بررسی صلاحیتها وظیفه شورای محترم نگهبان است و من با درستی یا نادرستی تصمیم این نهاد کاری ندارم، اما وقتی چهرهای که نزد مردم به هر دلیلی محبوب است، رد صلاحیت میشود، مردم دلگیر شده و واکنش نشان میدهند. من نمیگویم ایشان باید تأیید میشد یا نه؛هیچ گاه هم به رأی دستگاههای قانونی اعتراض نمیکنم حتی اگر بدانم اشتباه است؛ سخنم این است که در کشورهای دیگر وقتی برخی چهرهها -حتی بیدلیل- محبوب میشوند، از این چهرهها در تقویت نظام خود استفاده میکنند. به اعتقاد بنده با مجموع این رویدادها، اینکه اصولگرایان چگونه رفتار میکردند نتیجه را چندان تغییر نمیداد و تنها ممکن بود در چند نفر تغییر کند.
این تحلیل بعد از دانستن نتیجه است؛ فارغ از نتیجهای که به دست آمد چه اشکالاتی را متوجه شورای ائتلاف دانستید که برخلاف قول ابتدایی بعد از کنار گذاشته شدن از فهرست، کنارهگیری نکردید؟
بنده شش ماه قبل از انتخابات در جریان رایزنیها و تلاشها بودم؛ نایب رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری هم هستم و در آنجا حضور داشتم؛در حزب مؤتلفه اسلامی دبیر کل هستم؛ در جامعه اسلامی مهندسین عضو شورای مرکزی هستم ودر جامعه اسلامی ورزشکاران حضور داشتم؛ در «خانه احزاب» منتخب اصولگرایان بودم و حضور داشتم. در این دوره هم مانند گذشته بنا این بود که همه اصولگرایان دعوت شوند. در ادوار گذشته جمعی ۷۰-۸۰ نفره تشکیل میشد اما این بار حدود ۱۸۶ نفر که سابقه اصولگرایی داشتند، در تهران ثبتنام کردند. در دوره قبل گروه ۷+۸ تشکیل شد و در این دوره گروهی ۲۲ نفره در جامعه روحانیت مبارز تشکیل شدند تا کارهای مقدماتی را انجام دهند. از بین این افراد گروهی هفت نفره از جمله محمد رضا باهنر و علیرضا زاکانی و ابوترابی، افراد را دعوت کرده و به آنها گفتند سی نفر را انتخاب کنند؛ آنها هم سی نفر را انتخاب کردند. فهرست چند بار کم و زیاد شد تا به سی نفر نهایی رسید. من قبلاً گفته بودم اگر همین روند ادامه پیدا بکند و من در فهرست نباشم، انصراف میدهم اما بعداً اتفاقاتی افتاد یکی اینکه بنا بود سهم خواهی نشود و شایسته سالاری معیار شود اما بعداً گفتند فلان نفر سهم فلان آقا است و... همان مسیر گذشته با کمی اختلاف دنبال شد.
چه کسانی سهم چه کسانی بودند؟
اسم نبریم بهتر است؛ مشخص شد که چه کسی سهم چه کسی است این را همه میدانند. این نخستین جایی بود که من زاویه گرفتم؛ من در جلسه ۱۸۰ نفره گفتم اگر بناست سهم خواهی نباشد، قشرهای مختلف هم نباید سهم داشته باشند؛ بنابراین نگوییم باید این تعداد روحانی باشد یا این تعداد خانم یا اقتصاددان باشد. وقتی بناست سهم خواهی نباشد اگر ۳۰خانم صلاحیت دارند باید نام هر ۳۰ نفرشان در فهرست بیاید؛گفتند که مجلس مهندس میخواهد؛ دکتر میخواهد؛ اقتصاددان میخواهد. گفتیم مردم همه اینها را در نظر میگیرند و با توجه به این ملاکها و معیارها رأی میدهند اما چرا حتماً باید ۶ خانم باشند؟ شاید ۷ خانم هستند که شایستگی دارند. اما عملاً سهم خواهی شد و مشخص است که کدام گروهها سهم گرفتند. تصمیم قطعی من این بود که اگر کار بر اساس معیارهایی که از قبل اعلام شده بود پیش برود، کنار بروم؛اما به آن معیارها عمل نشد. البته به اعتقاد من حتی اگر بر اساس معیارهایی که قبلاً اعلام شده بود هم عمل میشد، نتیجه تغییری نمیکرد اما دلخوریها کمتر میشد. در آن صورت بنده با رضایت خاطر کنار میرفتم و حمایت میکردم و انسجام درون گروهی هم بیشتر میشد.
بر چه اساسی میگویید فهرست شورای ائتلاف اصولگرایان هر چه بود در نتیجه تأثیر نداشت؟
چونما اصولگرایان سلیقه مردم تهران را نشناختیم؛ دلایلی که در مورد رأی نیاوردن اصولگرایان مطرح شده تا حدی درست است، اما باید باور کنیم وقتی یک نفر از ما هم رأی نمیآورد یعنی ما با خواسته مردم فاصله داشتیم. «برجام» یکی از این خواستهها بود؛ رهبر معظم انقلاب آن را تأیید کردند، نظام قبول کرده است و مردم هم میخواهند در هر حال نظام و دولت اعلام میکنند که ما بههمه تعهدات خود در برجام عمل کردیم. در این شرایط تمام کسانی که نظام را قبول دارند باید حمایت میکردند. وقتی نظام پشت «برجام» ایستاده ما نمیتوانیم از پشت به آن خنجر بزنیم. مردم نشان دادند که با «برجام» موافقند و یک فعال سیاسی اگر میخواهد برنده شود، باید نظر مردم را تأمین کند. در شهرستانهای کوچک مسائل منطقهای است اما در تهران مسائل کلان مملکتی مطرح است و اصولگرایان اگر میخواستند رأی بیاورند، باید اینها را در نظر میگرفتند.
سلیقه مردم تهران را درک نکردید یا میدانستید چه میخواهند اما آن را در نظر نگرفتید؟
خیلی از مسائل را باور نکرده بودیم. مثلاً مردم تهران دنبال آرامش هستند و از خشونتها و نزاعهای زمان احمدینژاد خوششان نمیآمد؛ احمدینژاد هم در تهران رأی زیادی نداشت. تهرانیها چهره بشاش دکتر روحانی را میپسندند. این موضوعات را میشد تشخیص داد. مردم به دولت رأی داده بودند و قابل پیشبینی بود کسانی که مخالف دولت باشند رأی نمیآورند. حالا اصولگرایان یا تشخیص ندادهاند یا تشخیص دادند و خواستند که مخالفت کنند.
یکی از خواستههای مردم که از گذشته تا امروز مطرح است، مشکلات معیشتی و وضعیت اقتصادی بود که اتفاقاً نامزدهای شورای ائتلاف اصولگرایان بسیار روی آن مانور دادند؛ مثلاً اینکه «در فهرست شورای ائتلاف اصولگرایان ۹ اقتصاددان داریم» یا اینکه «دولت در تحقق برنامههای اقتصادیاش موفق نبوده است.»چرا این شعارها با آنکه درباره خواسته مردم بود، نتوانست مردم را جذب کند؟ برخی معتقدند اصولگرایان ۱۲ سال در مجلس اکثریت را داشتند، اما نتوانستند کار چندانی در اقتصاد داشته باشند یا اینکه سیاستهای اقتصادی احمدینژاد، مشکلات زیادی را درست کرد و اصولگرایان به عنوان یکی از حامیان اصلی او، هنوز هزینه آن دفاع را میپردازند؟
به اعتقاد من هم ما هنوز هزینه احمدینژاد را میدهیم و این هم یکی از دلایل رأی نیاوردن اصولگرایان بود. احمدینژاد هیچ وقت خودش نگفت که اصولگرا است اما همه هزینه او را اصولگرایان دادند و هنوز هم میپردازند و نمیتوانند بگویند احمدینژاد از ما نبود. نمی دانم در انتخابات بعدی هم هزینه احمدینژاد را بدهیم یا نه؛ اما در این انتخابات این هزینه را دادیم. از طرف دیگر به اعتقاد بنده مجلس نهم یکی از ضعیفترین مجالس بود و به همین خاطر هم مردم به نمایندگان آن رأی ندادند. یکی از من پرسید «بین مجلس هفتم، هشتم و نهم کدام قویتر بود؟» و من گفتم به همین ترتیب که شمردید ضعیفتر شده است.
ما در این انتخابات به جای اینکه از خودمان دفاع کنیم، به طرف مقابل حمله کردیم؛موقع دفاع هم بد دفاع کردیم. مثلاً گفتیم فهرست امید اقتصاددان ندارد؛ در حالی که باید میگفتیم در اقتصاد چه کار کردیم. به نظرم ما اصلاحطلبان را مظلوم کردیم و مردم ایران و تهران هم مظلوم دوست هستند. البته آنها هم مظلوم نمایی کردند ومثلاً گفتند «سر ما را بریدند» و ما هم حواسمان نبود. مردم تهران احساس کردند اصلاحطلبان مظلوم واقع شدند و اصلاحطلبان هم از این موضوع خوب استفاده کردند.
در بسیاری از جاهای دنیا نمایندگان برای انتخاب دوباره بیلان کاری خود را ارائه میدهند اما ما با رفتارمان، اصلاحطلبان را در جامعه مظلوم نشان دادیم. دنیا به آخر نرسیده است و باید درباره این موضوعات فکر کنیم. شکست به این سنگینی دلایل متعددی داشت و اگر بخواهیم دنبال یک علت بگردیم دچار اشتباه میشویم. در مجموع ما اشتباهات زیادی داشتیم. تا انتخابات بعدی فرصت بررسی اشتباهات و جبران آنها وجود دارد.
البته در مجلس دهم هم با احتمال فراوان اصولگرایان اکثریت را خواهند داشت و ما باید برای مرحله دوم بسیار تلاش کنیم.
یکی از موضوعاتی که بعد از انتخابات از سوی اصلاحطلبان و حامیان دولت مطرح شد، گفتوگو و مذاکره «ملی» بود؛ به این معنا که گروههای مختلف سیاسی با هم وارد گفتوگو شده و کدورتها را حل و فصل کنند. به نظر شما در اصولگرایان هم این اراده وجود دارد؟
«خانه احزاب» برای همین تشکیل شده است؛ از ابتدا بنای تأسیس این نهاد، فراهم شدن مکانی برای گفتوگو میان سلیقههای مختلف بود؛ قرار است در دوره جدید فعالیت «خانه احزاب» هم روند گذشته یعنی گفتوگو میان افراد و سلیقههای مختلف ادامه پیدا کند. فکر هم نمیکنم کسی از اصولگرایان مخالف «مذاکره ملی» باشد و اکثریت قریب به اتفاق افراد اصولگرا هم موافق وحدت هستند. رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند حتی کسانی که نظام را قبول ندارند در انتخابات شرکت کنند؛ وقتی ایشان با دیدی باز همه را دعوت میکنند، ما چرا با همدیگر گفتوگو نکنیم؟ این گفتوگوها در برنامه «خانه احزاب» قرار دارد و برای نمونه در نخستین جلسه از آقای محمد رضا عارف دعوت خواهیم کرد و تلاش میکنیم جوی دوستانه بین گروههای مختلف ایجاد شود. سخن بنده این است که انتخابات تمام شد و مهم بعد از این است. ما کشور بزرگی داریم که در منطقه به صورت قدرت مطرح است؛ ما در صد سال اخیر این موقعیت را نداشتیم اما امروز حضور ما نه تنها در منطقه تأثیرگذار است بلکه میبینیم بحث اصلی انتخابات امریکا هم ایران است.
بر این اساس ما نسبت به گذشته در در مرحله حساس تری قرار داریم. در چنین شرایطی لازم است که در داخل کشورسلیقههای مختلف را به رسمیت بشناسیم؛بدانیم که اصلاحطلب، اصولگرا، مستقل و معتدل هستند. بدانیم که ما اختلاف عقیده نداریم، اختلاف سلیقه داریم و نباید به همدیگر تهمت بزنیم؛ نباید کسانی را که طرز فکرشان با ما فرق دارد را «انگلیسی» بخوانیم. وقتی توانستیم با امریکا که دشمن اصلی ماست به نتیجه برسیم چرا با هم به نتیجه نرسیم؟ از تنگی نظرها بیرون بیاییم و نفرتها را کنار بگذاریم و تلاش کنیم با تفاهم آن چه مورد اقتدار مملکت است دست بیابیم.
لازم به ذکر است:ایشان در حال حاضر از حامیان آقای هاشمی رفسنجانی و دولت میباشد و همچنین در انتخابات سال 88 نیز از حامیان میرحسین موسوی بود!
انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی که هفتم اسفند ماه سال گذشته و همزمان با انتخابات پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری برگزار شد، ابعاد متعددی داشت و از منظرهای مختلف قابل تحلیل و بررسی است. پیش از ورود به موضوع اصلی یعنی تحلیل نتیجه انتخابات و بررسی دلایل شکست کامل اصولگرایان در تهران، انتخابات اخیر را چگونه دیدید؟
انتخابات اخیر ابعاد مختلفی داشت؛ نخستین نکته حائز اهمیت، حضور گسترده مردم بود. در دنیا همواره علیه ما تبلیغات زیادی مطرح است که در آستانه هر انتخابات شدت میگیرد و با طرح ادعاهایی از این جمله که «مردم از حکومت ناراضی هستند» تلاش میکنند مردم را از حضور در انتخابات مأیوس و ناامید کنند. از همین رو انتخابات در کشور ما علاوه بر مفهوم ابتدایی خود، نوعی قدرت نمایی است. در جریان انتخابات گذشته دیدیم استقبال بویژه در تهران چه میزان باشکوه و گسترده بود؛تا جایی که اعلام شد در برخی شعبهها با اینکه درها ساعت ۲۳:۴۵ بسته شد اما به دلیل حضور مشتاق مردم، رأیگیری تا ۲ نیمه شب ادامه داشت. استقبال از انتخابات اخیر، فراتر از حد تصور و پیشبینیها بود و برای ما دستاورد ارزشمندی محسوب میشود؛ چرا که بسیاری از تبلیغات منفی علیه نظام خنثی شد. از طرف دیگر برای نخستین بار بود که در تهران هر ۳۰ نماینده در مرحله اول انتخاب شدند. این در حالی بود که در مجلس قبلی تنها ۵ نفر در دور اول انتخاب شدند و تعیین تکلیف ۲۵ کرسی به دور دوم کشیده شد. نکته حائز اهمیت دیگر این بود که هر ۳۰ نفر از یک فهرست انتخاب شدند که این هم در نوع خود بیسابقه و عجیب بود. جالب آن است که در انتخابات مجلس خبرگان در تهران هم از یک فهرست ۱۶ نفره، ۱۵ نفر انتخاب شدند. نکته قابل تأمل دیگر این بود که معمولاً در انتخابات مجلس شورای اسلامی در ادوار گذشته در حوزه انتخابیه تهران، مردم بین ۹ تا ۱۱ اسم روی تعرفه رأی مینوشتند. اما این بار اکثریت مردم تهران نام ۴۶ نامزد منتخب خود را روی برگه رأی نوشتند و در انتخابات مجلس شورای اسلامی به ۳۰ کاندیدا و در انتخابات مجلس خبرگان رهبری به ۱۶ نامزد رأی دادند. متوسط تعداد یک تعرفه در دفعات گذشته بین ۹ تا ۱۱ رأی و این بار ۲۸ رأی بود.
یکی دیگر از اتفاقهای در خور تأمل این دوره رأی بالای آقای هاشمی رفسنجانی بود. ایشان در مجلس ششم در همین تهران نفر سیام شدند، اما در انتخابات اسفندماه با اختلاف زیادی نفر اول شدند.پیشبینی اصولگرایان از نتیجه انتخابات چه بود؟
ما فکر میکردیم حداکثر بین ۸ تا ۱۰ نفر از نمایندگان در مرحله نخست انتخاب میشوند و پیشبینیمان این بود که این تعداد نیز به میزان نسبتاً مساوی از هر دو فهرست اصلی خواهند بود. بر اساس تحلیل ما، در مرحله دوم انتخابات هم از هر دو فهرست به میزان برابری نماینده انتخاب میشدند و در نهایت ۱۵-۱۵ یا ۱۶-۱۴ میشدیم. در روز رأیگیری به چند شعبه اخذ رأی سر زدم و یقین کردم فهرست «امید» رأی بالایی میآورد؛ اما هیچ کس فکر نمیکرد ۳۰ به هیچ شویم و این هم یکی دیگر از شگفتیهای انتخابات اخیر مجلس بود. بنده نامزد بودم و انتخاب نشدم و از این موضوع شاید دلگیر باشم اما از نتیجه انتخابات راضی هستم و هم از جانب خود و هم «خانه احزاب» به منتخبان تبریک گفتم. یکی از دلایل خوشحالیم این بود که مردم لیستی رأی دادند؛ همان گونه که دیدید ۳۰ نفر نخست از فهرست «امید» و ۳۰ نفر بعدی از فهرست اصولگرایان بودند و بعد آن هم شماری از نامزدهای فهرست «صدای ملت» قرار گرفتند. اینکه مردم فهرستی و به گروهها رأی دادند اتفاق مبارکی است؛ چرا که در چنین فضایی میتوان انتخابات را به سمت حزبی شدن برد و نقش احزاب را پررنگتر کرد. وقتی مردم به جای افراد، به گروهها و احزاب رأی دادند این امیدواری در احزاب ایجاد میشود که میتوانند جدیتر از گذشته به فعالیت پرداخته و آرا مردم را هدایت کنند و در چنین شرایطی است که احزاب به سمت درک مطالبات و خواستههای مردم میروند. به اعتقاد من فهرست «امید» خواست مردم را دید و موفق شد.
بعد از اعلام نتایج انتخابات تهران، شماری از اصولگرایان به واکاوی دلایل شکست سنگینشان در پایتخت پرداخته اند؛ یکی از این افراد آقای ابراهیمی عضو ارشد جامعه روحانیت مبارز بود که اعتقاد داشت حضور افرادی که مخالف سرسخت «برجام» بودند در فهرست شورای ائتلاف اصولگرایان، چنین نتیجهای را رقم زد؛ یا آقای مصباحی مقدم عنوان میکنند پایگاه رأی اصولگرایان ریزش کرده است. شما این تحلیل را میپذیرید؟
به اعتقاد من این تحلیلها میتواند درست باشد؛ بسیار خوب است که احزاب یا گروههای سیاسی در برابر رویدادها موضع خودشان را بیان کنند؛ در جریان «برجام» عدهای مخالف بودند و استدلالهای خود را داشتند اما خب مردم موافق «برجام» بودند و به موافقان آن رأی دادند. درست است که هم شماری از مردم و هم شماری از رسانهها با «برجام» مخالف بودند، اما اکثریت در هر حال موافق بودند و امید داشتند گشایشهای اقتصادی ایجاد میشود.
درباره از دست دادن پایگاه رأی چطور؟ برخی میگویند همه اردوگاه رأی اصولگرایان پای صندوقهای رأی نیامد و از طرفی عدهای معتقدند این جریان حامیان خود را از دست داده است؟
وقتی رأی نمیآوریم یعنی پایگاه رأی خود را از دست دادیم. یعنی نتوانستهایم مطالبات و خواست مردم را تشخیص دهیم فلذا مردم بهما رأی ندادند. البته به اعتقاد من در تهران و برخی کلانشهرها از جمله اصفهان اصلاحطلبان اردوگاه رأی خوبی دارند و اگر در انتخابات شرکت کنند نتیجه میگیرند. در انتخابات مجلس قبلی اصلاحطلبان در تهران قهر کرده و به صحنه نیامدند و رقابت بین اصولگرایانی برگزار شد که در مجلس هشتم باهم بودند. برای نمونه پایداریها قبل از مجلس نهم نبودند و از فهرست اصولگرایان وارد مجلس هشتم شدند؛ اما در مجلس هشتم با دیگر اصولگرایان اختلاف پیدا کردند و در انتخابات مجلس نهم با هم رقابت کردند. اما در انتخابات اخیر اوضاع تفاوت داشت؛ در جلسات ما این تحلیل مطرح شد که اگر قریب ۳ میلیون نفر در انتخابات مجلس در تهران شرکت کنند، اصلاحطلبان در تهران اکثریت را به دست آورده و مثلاً ۱۸ -۱۲ نفر برنده میشوند. البته همان طور که گفتم هیچ کس فکر نمیکرد در مرحله اول ۳۰ به صفر شود. خیلی از ماها خود را برای مرحله دوم آماده کرده بودیم؛بنا به پیشینه ادوار گذشته فکر میکردیم و مطمئن بودیم در مرحله نخست افرادی چون عارف، حداد، توکلی و مطهری رأی میآورند و بقیه دور دوم میروند.
درست است که اصلاحطلبان در تهران رأی دارند اما همان طور که آقای عارف هم گفتند از شنیدن نتیجه و رأی آوردن هر ۳۰ نامزد فهرستشان شوکه شدند. نام شماری از نامزدهای فهرست امید هیچ گاه به گوش مردم هم نخورده بود؛ این در حالی بود که در فهرست اصولگرایان، ژنرالهای زیادی وجود داشت. همان گونه که شما تأکید کردید طبیعی بود با توجه به شمار بالای رأی دهندگان، تعداد زیادی از فهرست «امید»رأی بیاورند؛ اما به نظر من نتیجه تهران را نمیتوان «پیروزی اصلاحطلبان و حامیان دولت بر اصولگرایان» عنوان کرد و درستتر این است که پیروزی کامل اصلاحطلبان و ناکامی کامل اصولگرایان در تهران را دو مفهوم جدا تلقی کرد که هر کدام دلایل خود را دارد. به گفته شما اصلاحطلبان پیروز شدند چون اردوگاه رأی بزرگی در تهران دارند اما سؤال اینجاست که چرا اصولگرایان شکست خوردند؟
دموکراسی یعنی همین، نبود برخی چهرهها در مجلس آینده خسارت است اما به هر حال باید به رأی مردم احترام گذاشت. درست است که شماری از چهرههای باتجربه نظیر آقای ابوترابی فرد، حداد عادل و احمد توکلی رأی نیاوردند و در مقابل نامزدهایی رأی آوردند که حتی سابقه مدیریت در ردههای متوسط را هم نداشتند، اما وقتی قبول کردیم به رأی مردم احترام بگذاریم باید نتیجه را بپذیریم و بدانیم دموکراسی هزینههایی دارد که باید پرداخت شود. در هر انتخابی چه در ایران و چه در کشورهای دیگر ممکن است اصلح انتخاب نشود، ولی ملاک نظر مردم است. مردم هم سلیقههای مختلفی دارند و زمانی بنی صدر و زمان دیگر رجایی را انتخاب کردند. هر دو در این مملکت رأی آوردند. اینجاست که اهمیت احزاب روشن میشود. در هر دوره مجلس، دو سوم نمایندگان برای دور بعدی رأی نمیآورند اما احزاب هستند. اگر فرهنگ تحزب نهادینه شود و مردم به فهرست احزاب اطمینان کنند، آن موقع این تشکلها در انتخاب نامزدها دقت بیشتری خواهند کرد.
همچنان این سؤال باقی است که چرا اصولگرایان شکست خوردند؟ عدهای بر این باور بودند که فرآیند شکلگیری ائتلاف و روند بستن فهرستها از جمله دلایلی است که این نتیجه را رقم زد. شما یکی از حاضران در جلسات شورای ائتلاف اصولگرایان بودید، اما بعد از انتشار فهرست ائتلاف اصولگرایان کنارهگیری نکردید و در قالب فهرست «صدای ملت» در عرصه رقابت باقی ماندید. شما به عنوان یکی از معترضان به نحوه عملکرد شورا، چه سهمی از دلایل ناکامی اصولگرایان را به عملکرد این نهاد نسبت میدهید؟
بنده معتقدم هر اتفاق دیگری هم در این شورا میافتاد و هر فهرست دیگری منتشر میشد، نتیجه همین بود. خلاصه این دوره دور اصلاحطلبان در تهران بود و اصولگرایان با هر ترکیبی که وارد میشدند نتیجه خیلی تفاوت نمیکرد.
چرا؟
همان طور که پیشتر گفتم حضور بالای شرکتکنندگان این نتیجه را رقم میزد. از طرفی در ایام تبلیغات بعضی کارهای ضد تبلیغی انجام شد. بحثهایی نظیر اینکه فلان فهرست «فهرست انگلیسی» هاست از این جمله بود. از طرف دیگر رد صلاحیت برخی چهرهها در تصمیم مردم مؤثر بود.
مثل؟
مثلا سید حسن خمینی در انتخابات مجلس خبرگان رهبری؛ ایشان به هر حال یکی از سرمایههای کشور هستند؛ مردم به وی علاقه و ارادت دارند؛ چهره دوست داشتنی ای دارد و محبوب است. یادگار نام خمینی کبیر است. بررسی صلاحیتها وظیفه شورای محترم نگهبان است و من با درستی یا نادرستی تصمیم این نهاد کاری ندارم، اما وقتی چهرهای که نزد مردم به هر دلیلی محبوب است، رد صلاحیت میشود، مردم دلگیر شده و واکنش نشان میدهند. من نمیگویم ایشان باید تأیید میشد یا نه؛هیچ گاه هم به رأی دستگاههای قانونی اعتراض نمیکنم حتی اگر بدانم اشتباه است؛ سخنم این است که در کشورهای دیگر وقتی برخی چهرهها -حتی بیدلیل- محبوب میشوند، از این چهرهها در تقویت نظام خود استفاده میکنند. به اعتقاد بنده با مجموع این رویدادها، اینکه اصولگرایان چگونه رفتار میکردند نتیجه را چندان تغییر نمیداد و تنها ممکن بود در چند نفر تغییر کند.
این تحلیل بعد از دانستن نتیجه است؛ فارغ از نتیجهای که به دست آمد چه اشکالاتی را متوجه شورای ائتلاف دانستید که برخلاف قول ابتدایی بعد از کنار گذاشته شدن از فهرست، کنارهگیری نکردید؟
بنده شش ماه قبل از انتخابات در جریان رایزنیها و تلاشها بودم؛ نایب رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری هم هستم و در آنجا حضور داشتم؛در حزب مؤتلفه اسلامی دبیر کل هستم؛ در جامعه اسلامی مهندسین عضو شورای مرکزی هستم ودر جامعه اسلامی ورزشکاران حضور داشتم؛ در «خانه احزاب» منتخب اصولگرایان بودم و حضور داشتم. در این دوره هم مانند گذشته بنا این بود که همه اصولگرایان دعوت شوند. در ادوار گذشته جمعی ۷۰-۸۰ نفره تشکیل میشد اما این بار حدود ۱۸۶ نفر که سابقه اصولگرایی داشتند، در تهران ثبتنام کردند. در دوره قبل گروه ۷+۸ تشکیل شد و در این دوره گروهی ۲۲ نفره در جامعه روحانیت مبارز تشکیل شدند تا کارهای مقدماتی را انجام دهند. از بین این افراد گروهی هفت نفره از جمله محمد رضا باهنر و علیرضا زاکانی و ابوترابی، افراد را دعوت کرده و به آنها گفتند سی نفر را انتخاب کنند؛ آنها هم سی نفر را انتخاب کردند. فهرست چند بار کم و زیاد شد تا به سی نفر نهایی رسید. من قبلاً گفته بودم اگر همین روند ادامه پیدا بکند و من در فهرست نباشم، انصراف میدهم اما بعداً اتفاقاتی افتاد یکی اینکه بنا بود سهم خواهی نشود و شایسته سالاری معیار شود اما بعداً گفتند فلان نفر سهم فلان آقا است و... همان مسیر گذشته با کمی اختلاف دنبال شد.
چه کسانی سهم چه کسانی بودند؟
اسم نبریم بهتر است؛ مشخص شد که چه کسی سهم چه کسی است این را همه میدانند. این نخستین جایی بود که من زاویه گرفتم؛ من در جلسه ۱۸۰ نفره گفتم اگر بناست سهم خواهی نباشد، قشرهای مختلف هم نباید سهم داشته باشند؛ بنابراین نگوییم باید این تعداد روحانی باشد یا این تعداد خانم یا اقتصاددان باشد. وقتی بناست سهم خواهی نباشد اگر ۳۰خانم صلاحیت دارند باید نام هر ۳۰ نفرشان در فهرست بیاید؛گفتند که مجلس مهندس میخواهد؛ دکتر میخواهد؛ اقتصاددان میخواهد. گفتیم مردم همه اینها را در نظر میگیرند و با توجه به این ملاکها و معیارها رأی میدهند اما چرا حتماً باید ۶ خانم باشند؟ شاید ۷ خانم هستند که شایستگی دارند. اما عملاً سهم خواهی شد و مشخص است که کدام گروهها سهم گرفتند. تصمیم قطعی من این بود که اگر کار بر اساس معیارهایی که از قبل اعلام شده بود پیش برود، کنار بروم؛اما به آن معیارها عمل نشد. البته به اعتقاد من حتی اگر بر اساس معیارهایی که قبلاً اعلام شده بود هم عمل میشد، نتیجه تغییری نمیکرد اما دلخوریها کمتر میشد. در آن صورت بنده با رضایت خاطر کنار میرفتم و حمایت میکردم و انسجام درون گروهی هم بیشتر میشد.
بر چه اساسی میگویید فهرست شورای ائتلاف اصولگرایان هر چه بود در نتیجه تأثیر نداشت؟
چونما اصولگرایان سلیقه مردم تهران را نشناختیم؛ دلایلی که در مورد رأی نیاوردن اصولگرایان مطرح شده تا حدی درست است، اما باید باور کنیم وقتی یک نفر از ما هم رأی نمیآورد یعنی ما با خواسته مردم فاصله داشتیم. «برجام» یکی از این خواستهها بود؛ رهبر معظم انقلاب آن را تأیید کردند، نظام قبول کرده است و مردم هم میخواهند در هر حال نظام و دولت اعلام میکنند که ما بههمه تعهدات خود در برجام عمل کردیم. در این شرایط تمام کسانی که نظام را قبول دارند باید حمایت میکردند. وقتی نظام پشت «برجام» ایستاده ما نمیتوانیم از پشت به آن خنجر بزنیم. مردم نشان دادند که با «برجام» موافقند و یک فعال سیاسی اگر میخواهد برنده شود، باید نظر مردم را تأمین کند. در شهرستانهای کوچک مسائل منطقهای است اما در تهران مسائل کلان مملکتی مطرح است و اصولگرایان اگر میخواستند رأی بیاورند، باید اینها را در نظر میگرفتند.
سلیقه مردم تهران را درک نکردید یا میدانستید چه میخواهند اما آن را در نظر نگرفتید؟
خیلی از مسائل را باور نکرده بودیم. مثلاً مردم تهران دنبال آرامش هستند و از خشونتها و نزاعهای زمان احمدینژاد خوششان نمیآمد؛ احمدینژاد هم در تهران رأی زیادی نداشت. تهرانیها چهره بشاش دکتر روحانی را میپسندند. این موضوعات را میشد تشخیص داد. مردم به دولت رأی داده بودند و قابل پیشبینی بود کسانی که مخالف دولت باشند رأی نمیآورند. حالا اصولگرایان یا تشخیص ندادهاند یا تشخیص دادند و خواستند که مخالفت کنند.
یکی از خواستههای مردم که از گذشته تا امروز مطرح است، مشکلات معیشتی و وضعیت اقتصادی بود که اتفاقاً نامزدهای شورای ائتلاف اصولگرایان بسیار روی آن مانور دادند؛ مثلاً اینکه «در فهرست شورای ائتلاف اصولگرایان ۹ اقتصاددان داریم» یا اینکه «دولت در تحقق برنامههای اقتصادیاش موفق نبوده است.»چرا این شعارها با آنکه درباره خواسته مردم بود، نتوانست مردم را جذب کند؟ برخی معتقدند اصولگرایان ۱۲ سال در مجلس اکثریت را داشتند، اما نتوانستند کار چندانی در اقتصاد داشته باشند یا اینکه سیاستهای اقتصادی احمدینژاد، مشکلات زیادی را درست کرد و اصولگرایان به عنوان یکی از حامیان اصلی او، هنوز هزینه آن دفاع را میپردازند؟
به اعتقاد من هم ما هنوز هزینه احمدینژاد را میدهیم و این هم یکی از دلایل رأی نیاوردن اصولگرایان بود. احمدینژاد هیچ وقت خودش نگفت که اصولگرا است اما همه هزینه او را اصولگرایان دادند و هنوز هم میپردازند و نمیتوانند بگویند احمدینژاد از ما نبود. نمی دانم در انتخابات بعدی هم هزینه احمدینژاد را بدهیم یا نه؛ اما در این انتخابات این هزینه را دادیم. از طرف دیگر به اعتقاد بنده مجلس نهم یکی از ضعیفترین مجالس بود و به همین خاطر هم مردم به نمایندگان آن رأی ندادند. یکی از من پرسید «بین مجلس هفتم، هشتم و نهم کدام قویتر بود؟» و من گفتم به همین ترتیب که شمردید ضعیفتر شده است.
ما در این انتخابات به جای اینکه از خودمان دفاع کنیم، به طرف مقابل حمله کردیم؛موقع دفاع هم بد دفاع کردیم. مثلاً گفتیم فهرست امید اقتصاددان ندارد؛ در حالی که باید میگفتیم در اقتصاد چه کار کردیم. به نظرم ما اصلاحطلبان را مظلوم کردیم و مردم ایران و تهران هم مظلوم دوست هستند. البته آنها هم مظلوم نمایی کردند ومثلاً گفتند «سر ما را بریدند» و ما هم حواسمان نبود. مردم تهران احساس کردند اصلاحطلبان مظلوم واقع شدند و اصلاحطلبان هم از این موضوع خوب استفاده کردند.
در بسیاری از جاهای دنیا نمایندگان برای انتخاب دوباره بیلان کاری خود را ارائه میدهند اما ما با رفتارمان، اصلاحطلبان را در جامعه مظلوم نشان دادیم. دنیا به آخر نرسیده است و باید درباره این موضوعات فکر کنیم. شکست به این سنگینی دلایل متعددی داشت و اگر بخواهیم دنبال یک علت بگردیم دچار اشتباه میشویم. در مجموع ما اشتباهات زیادی داشتیم. تا انتخابات بعدی فرصت بررسی اشتباهات و جبران آنها وجود دارد.
البته در مجلس دهم هم با احتمال فراوان اصولگرایان اکثریت را خواهند داشت و ما باید برای مرحله دوم بسیار تلاش کنیم.
یکی از موضوعاتی که بعد از انتخابات از سوی اصلاحطلبان و حامیان دولت مطرح شد، گفتوگو و مذاکره «ملی» بود؛ به این معنا که گروههای مختلف سیاسی با هم وارد گفتوگو شده و کدورتها را حل و فصل کنند. به نظر شما در اصولگرایان هم این اراده وجود دارد؟
«خانه احزاب» برای همین تشکیل شده است؛ از ابتدا بنای تأسیس این نهاد، فراهم شدن مکانی برای گفتوگو میان سلیقههای مختلف بود؛ قرار است در دوره جدید فعالیت «خانه احزاب» هم روند گذشته یعنی گفتوگو میان افراد و سلیقههای مختلف ادامه پیدا کند. فکر هم نمیکنم کسی از اصولگرایان مخالف «مذاکره ملی» باشد و اکثریت قریب به اتفاق افراد اصولگرا هم موافق وحدت هستند. رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند حتی کسانی که نظام را قبول ندارند در انتخابات شرکت کنند؛ وقتی ایشان با دیدی باز همه را دعوت میکنند، ما چرا با همدیگر گفتوگو نکنیم؟ این گفتوگوها در برنامه «خانه احزاب» قرار دارد و برای نمونه در نخستین جلسه از آقای محمد رضا عارف دعوت خواهیم کرد و تلاش میکنیم جوی دوستانه بین گروههای مختلف ایجاد شود. سخن بنده این است که انتخابات تمام شد و مهم بعد از این است. ما کشور بزرگی داریم که در منطقه به صورت قدرت مطرح است؛ ما در صد سال اخیر این موقعیت را نداشتیم اما امروز حضور ما نه تنها در منطقه تأثیرگذار است بلکه میبینیم بحث اصلی انتخابات امریکا هم ایران است.
بر این اساس ما نسبت به گذشته در در مرحله حساس تری قرار داریم. در چنین شرایطی لازم است که در داخل کشورسلیقههای مختلف را به رسمیت بشناسیم؛بدانیم که اصلاحطلب، اصولگرا، مستقل و معتدل هستند. بدانیم که ما اختلاف عقیده نداریم، اختلاف سلیقه داریم و نباید به همدیگر تهمت بزنیم؛ نباید کسانی را که طرز فکرشان با ما فرق دارد را «انگلیسی» بخوانیم. وقتی توانستیم با امریکا که دشمن اصلی ماست به نتیجه برسیم چرا با هم به نتیجه نرسیم؟ از تنگی نظرها بیرون بیاییم و نفرتها را کنار بگذاریم و تلاش کنیم با تفاهم آن چه مورد اقتدار مملکت است دست بیابیم.
لازم به ذکر است:ایشان در حال حاضر از حامیان آقای هاشمی رفسنجانی و دولت میباشد و همچنین در انتخابات سال 88 نیز از حامیان میرحسین موسوی بود!