وقتي كسي كه هر دو راهنمايش كار ميكنند و در مواقعي كه نياز است او را به عنوان اصولگرا و در مواقع ديگري به عنوان اصلاحطلب معرفي و بهرهبرداري كنند و به نوعي براي آنها بهتر است.كنترل جريان اصولگرايي براي دولت و اصلاحطلبان به وسيله آقاي لاريجاني خيلي براي آنها راحتتر است يا به عبارت ديگر سركوب جريان اصولگرايي با آقاي لاريجاني راحتتر جلو ميرود تا آقاي عارف.
به گزارش شهدای ایران به نقل از رجانیوز، مجلس دهم جايي براي او ندارد، اما شنيدن حرفهايش از معادلات مجلس آينده و انتخاباتي كه يكي از غايبان آن بود، خالي از لطف نيست. حميد رسايي، در گفتوگويي كوتاه با «اعتماد» اصولگرايان را به ايجاد هويتي مستقل در مجلس بعدي دعوت ميكند.سخنان حميد رسايي، در مقام نمايندهاي كه از ادامه كار بازمانده است از آن رو ميتواند حايز اهميت باشد كه اين طيف از اصولگرايان نشان دادهاند كه حداقل در عرصه ترسيم وضعيت سياسي و تصويرسازي از موقعيتهاي مختلف، حرفهايي ميزنند كه عموما انطباق زيادي با هم دارد.رسايي معتقد است كه طيف اصولگرايان منتقد دولت امكان انتخابي بين لاريجاني و عارف براي رياست مجلس ندارند. چرا كه از نظر او هر دوي اين چهرهها داراي كار ويژهاي تقريبا مشابه براي رقباي دولتي و اصلاحطلب اين طيف هستند. از همين روست كه او ميگويد آنها در هر شرايطي بايد نامزد خود را براي رياست مجلس داشته باشند. در مقابل هم بعيد به نظر ميرسد كه اصولگرايان منتقد دولت براي روزهاي بعد از هفتم اسفند، برنامه ديگري جز اين در دستور كار خويش قرار دهند. آنها هم كمابيش مانند حميد رسايي، رييس فعلي مجلس را چهرهاي ميدانند كه تنها نامي از اصولگرايي براي او باقي مانده است. نشانههاي اين برداشت عمومي در سطح اصولگرايان منتقد دولت را هم به راحتي در كوران رقابتهاي انتخاباتي ميشد رصد كرد؛ از ليستي كه براي قم بدون حضور علي لاريجاني بسته شد تا اعلام حمايت چهرههاي اصولگراي مجلس نهم از سه نامزد حوزه انتخابيه قم كه نامي از علي لاريجاني در آن وجود نداشت.
تصوير شما از هويت مجلس بعدي و خط و ربط سياسي آن تا همين مرحله چگونه است؟ به عبارتي فكر ميكنيد تمايلات سياسي غالب در اين دوره مجلس متوجه كدام سمت باشد؟
هويت مجلس آينده را نخستين بزنگاه آن مشخص ميكند كه آن انتخاب هيات رييسه مجلس دهم است. اگر رييس مجلس آينده سر ليست اصلاحطلبان در تهران يا سرليست اصلاحطلبان در قم باشد، آن مجلس به نظر من يك مجلسي ميشود كه گرايش به همين جريان دارد و آن وقت خوش به حال دولت خواهد شد. اما اگر به غير از اين نفر سرليست، گزينه ديگري از مجلس بيرون بيايد آن وقت ميتوان گفت كه مجلس گرايش متفاوتي دارد. و الا آقاي لاريجاني و عارف، هر كدامشان كه باشند فرقي نميكند.
يعني شما بين اين دو نفر كه يكي اصلاحطلب و ديگري اصولگرا ست، تفاوتي نميبينيد؟
نه. به هر حال هر كدام كه بشوند براي دولت يك سري محاسن و معايبي دارند. آن چيزي كه روشن است اين است كه همه اينها دلشان ميخواهد آقاي لاريجاني رييس باشد.
مثلا چه كساني؟
هم دولتيها و هم اصلاحطلبان و هم آقاي هاشمي. همه اينها دلشان با آقاي لاريجاني است.
يعني واقعا فكر ميكنيد در جريان اصلاحات گرايش براي رياست به سمت آقاي عارف وجود ندارد؟
وقتي كسي كه هر دو راهنمايش كار ميكنند و در مواقعي كه نياز است او را به عنوان اصولگرا و در مواقع ديگري به عنوان اصلاحطلب معرفي و بهرهبرداري كنند و به نوعي براي آنها بهتر است. به نوعي آقاي لاريجاني از نظر من حالت تقطيركننده جريان اصولگرايي را دارد. يعني وقتي آقاي لاريجاني انتخاب ميشود، جريان اصولگرايي فكر ميكند كسي آنجا نشسته كه منتسب به او است در حالي كه اينگونه نيست. كنترل جريان اصولگرايي براي دولت و اصلاحطلبان به وسيله آقاي لاريجاني خيلي براي آنها راحتتر است يا به عبارت ديگر سركوب جريان اصولگرايي با آقاي لاريجاني راحتتر جلو ميرود تا آقاي عارف.
جريان اصولگراي منتقد دولت آيا در اين شرايط چهره و گزينهاي دارند كه بتوانند وارد اين ميدان كنند يا اين كه شما ميگوييد فقط بيان چيزي شبيه يك آرزوي سياسي است؟
به عقيده من دارند و چهرههايي هم هستند كه اين قابليت را دارند كه وارد رقابت شوند. اما اصل حرف من اين است كه تفكري كه براي خود حرفي دارد و مبنا دارد، حالا درست يا غلط بحث ديگري است، نبايد پاي رفتار زيگزاگي آقاي لاريجاني بيايد كه براي ماندن در قدرت يك روز راهنماي چپ ميزند و يك روز راهنماي راست. اين جريان اصولگرايي نبايد پاي آقاي لاريجاني ذبح شود. از نظر من اصلا مهم نيست چه كسي رييس بشود، آقاي لاريجاني يا آقاي عارف.
خب با اين حرف شما من يك فرض مطرح ميكنم كه مثلا رقابت رياست نهايتا بين آقايان لاريجاني و عارف باشد. آن وقت به نظر شما اصولگرايان بايد چه كنند؟ شما در چنين لحظه و موقعيت فرضي چه پيشنهادي براي جريان اصولگرايي داريد؟
من اگر در مجلس بودم، ميگفتم كه جريان اصولگرايي بايد مستقل عمل كند و كانديداي سومي را وارد عرصه رقابت كند. چون عرض كردم كه از نظر من هيچ فرقي نميكند. آقاي لاريجاني در ظاهر اصولگرايي را قبول دارد اما در واقع امر يك ورژن ديگري از تفكرات اصلاحطلبي است. تفكر اصلاحطلبي متاسفانه يعني اينكه براي رسيدن به قدرت بايد هر كاري انجام داد. همين هم جريان اصلاحات را زمين زد و همين موضوع هم آقاي لاريجاني را زمين خواهد زد. اصلاحطلباني كه دوستان جاني حضرت امام(ره) بودند حاضر شدند با دشمنان امام دست دوستي بدهند تا با رقيب مقابله كنند.
كنايه شما به كيست؟ يعني مثلا الان به آقاي ظريف و روحاني داريد كنايه ميزنيد؟
نه، من دارم از سال ٧٦ به بعد را ميگويم. از آن سال به بعد به خاطر رقابت سياسي و براي اينكه طرف مقابلش در قدرت نباشد حاضر شد دست بدهد با نهضت آزادي كه خودشان آمدند گفتند كه امام فرموده اگر اينها به قدرت برسند چنان سيلياي به اسلام ميزنند كه اسلام به اين زوديها سر بلند نميكند. آقاي لاريجاني هم دقيقا همان مسير اصلاحطلبي سال ٧٦ را جلو ميرود و دقيقا در اين مسير متاسفانه اين جريان كه آقاي لاريجاني در راس آن است، عاقبتي پيدا ميكند كه اصلاحطلبان الان پيدا كردهاند. چون هويت آن بر اساس رسيدن به قدرت تعريف شده است.
با توجه به نتيجه انتخابات تهران و جو رواني حاصل از آن فكر ميكنيد دور دوم اصولگرايان كار راحتي داشته باشند يا نه؟ فكر ميكنيد در انتخابات دور دوم نتيجه تهران تاثير ميگذارد؟
تهران متفاوت از شهرستانهاست و تابع يكسري مسائل ديگري هم هست. شهرستانها خيلي تابع مسائل سياسي نيستند. در تهران بخشي از مردم با چشم بسته راي دادند و كاري نداشتند كه در اين ليست چه كساني هستند. فقط چون يك چيزي شنيده بودند همينطور به همه راي دادند.
اين توهين به راي مردم پايتخت نيست؟ به هر حال ما مدام ميشنويم كه مردم با شعور و بصيرت انتخاب ميكنند. اين همخواني با حرف شما ندارد.
اين حرف خود رايدهندگان و حتي سياسيون اصلاحطلب است كه ميگفتند ما حتي اينها را نميشناسيم يا تعداد كمي را ميشناسيم. رسما حتي ميگفتند كه اگر آقاي كوچكزاده هم در اين ليست بود ما به آن راي ميداديم.
خب خود مقام معظم رهبري هم يك بار به صراحت گفتند كه ايشان هم بر اساس ليستها راي ميدهند و امكان دارد كه به عنوان رهبر جمهوري اسلامي برخي نامزدها را نشناسند، اما به ليستها اعتماد ميكنند. اين تعبير شما حتي با اظهارنظر رهبري هم متعارض است.
نه، آن موضوع فرق ميكرد. مال جريان اصلاحطلبي اين شكلي نبود. اصلاحطلبان ميگفتند ما اصلا كاري نداريم. چون آدمهاي اصلي اصلاحات هم اينها را نميشناختند. خدايي شما فكر ميكنيد حتي آقاي خاتمي اينها را ميشناخت؟ قطعا خيليها را نميشناخت. حالا چه برسد به بقيه. يا آقاي هاشمي و روحاني كه از اين ليست حمايت كردند آيا آن را ميشناختند؟ قطعا نميشناختند. واقعا دستانداختند و هر كس دم دستشان رسيد آوردند توي ليست. من خيلي از اينها را ميشناسم و شايد بيشتر از اصلاحطلبان هم بشناسم. حالا انشاالله اينها ميآيند توي مجلس و شما ميبينيد چه كساني هستند و چقدر اصلاحطلب هستند. احتمالا ميآيند و يك جور ديگري كه شما توقع نداريد حرف ميزنند.
اين نشانه نفوذ آن دعوتي كه براي راي دادن انجام شد، نيست؟ نشانه مقبوليت عمومي آن دعوت نيست؟
نه، نشانه اين است كه جريان اصلاحطلبي پادگاني عمل ميكند. اصلا هم بحث مقبوليت آقاي خاتمي نيست. همين آقاي خاتمي در مجلس هشتم آمد جلو و به اسم او ليست دادند كه آقاي جهانگيري و انصاري و امثال اين چهرهها هم در ليست آنها بودند و آقاي خاتمي هم آمد عكس خود را بالاي همه اينها زد. خب بعد چند نفر راي آوردند از آن ليست؟
آن ليست مربوط به هشت سال قبل بود و امروز ما داريم درباره شرايط سال ٩٤ حرف ميزنيم. آدمها يك وقتي محبوب هستند و مقبول و يك وقت ديگر خير. الان اگر اين ليست راي آورده، به نظر شما دليلش اگر آن دعوت نبود، چه چيزي بود؟
من كه دماسنج ندارم بفهمم چقدر از اين راي تهران مربوط به پيام تصويري آقاي خاتمي ميشد و چقدر براي بقيه عوامل. خيلي چيزها موثر بود. ٢٠ درصد مشاركت در جنوب تهران كاهش پيدا كرد و ٢٠ درصد مشاركت در شمال شهر افزايش يافت. خب نتيجه به هم خوردن اين توازن شد اين ليستي كه راي آورد.
خب اصلا فرض بگيريم حرف شما درست. اصلا چرا بايد ٢٠ درصد مشاركت در جنوب شهر كاهش بيابد و در شمال شهر بيشتر شود؟
دليلش در جنوب شهر اين بود كه مردم تفاوتي بين چپ و راست و اصلاحطلب و اصولگرا نميدانند. در اين دو سال عملكرد دولت به شكلي بود كه مشكل اقتصادي مردم را بيشتر كرد و مردم هم كه حاكميت را يكپارچه ميديدند نيامدند و در شمال شهر هم كه مسائل اقتصادي مهم نيست و همه متوجه مسائل سياسي هستند، موقعيت را مناسب ديدند و آمدند.
ولي اين چيزي كه درباره جنوب شهر ميگوييد با بحث بصيرت سياسي مردم در تضاد است. چطور مردمي كه حتي مسائل جهاني را به خوبي درك ميكنند و گفته ميشود جلوتر از نخبگان سياسي حركت ميكنند، از درك چنين مساله سادهاي عاجز هستند؟
اتفاقا بصير هستند. مردم ميفهمند.
خب از يك طرف ميگوييد بصير و سياسيترين مردم دنيا هستند و از طرف ديگر ميگوييد فرق دولت را با كليت حاكميت نميدانند؟
همين مردم ميگويند وضع معيشت جامعه بدتر شده. آنها حاكميت را يكپارچه ميبينند. اين را هم بارها در مجلس گفتهام كه مردم كوچهو بازار تفاوتي بين من و فلاني قايل نيستند. ميگويند بالاخره جمهوري اسلامي است و همه را يكي ميبينند.
تصوير شما از هويت مجلس بعدي و خط و ربط سياسي آن تا همين مرحله چگونه است؟ به عبارتي فكر ميكنيد تمايلات سياسي غالب در اين دوره مجلس متوجه كدام سمت باشد؟
هويت مجلس آينده را نخستين بزنگاه آن مشخص ميكند كه آن انتخاب هيات رييسه مجلس دهم است. اگر رييس مجلس آينده سر ليست اصلاحطلبان در تهران يا سرليست اصلاحطلبان در قم باشد، آن مجلس به نظر من يك مجلسي ميشود كه گرايش به همين جريان دارد و آن وقت خوش به حال دولت خواهد شد. اما اگر به غير از اين نفر سرليست، گزينه ديگري از مجلس بيرون بيايد آن وقت ميتوان گفت كه مجلس گرايش متفاوتي دارد. و الا آقاي لاريجاني و عارف، هر كدامشان كه باشند فرقي نميكند.
يعني شما بين اين دو نفر كه يكي اصلاحطلب و ديگري اصولگرا ست، تفاوتي نميبينيد؟
نه. به هر حال هر كدام كه بشوند براي دولت يك سري محاسن و معايبي دارند. آن چيزي كه روشن است اين است كه همه اينها دلشان ميخواهد آقاي لاريجاني رييس باشد.
مثلا چه كساني؟
هم دولتيها و هم اصلاحطلبان و هم آقاي هاشمي. همه اينها دلشان با آقاي لاريجاني است.
يعني واقعا فكر ميكنيد در جريان اصلاحات گرايش براي رياست به سمت آقاي عارف وجود ندارد؟
وقتي كسي كه هر دو راهنمايش كار ميكنند و در مواقعي كه نياز است او را به عنوان اصولگرا و در مواقع ديگري به عنوان اصلاحطلب معرفي و بهرهبرداري كنند و به نوعي براي آنها بهتر است. به نوعي آقاي لاريجاني از نظر من حالت تقطيركننده جريان اصولگرايي را دارد. يعني وقتي آقاي لاريجاني انتخاب ميشود، جريان اصولگرايي فكر ميكند كسي آنجا نشسته كه منتسب به او است در حالي كه اينگونه نيست. كنترل جريان اصولگرايي براي دولت و اصلاحطلبان به وسيله آقاي لاريجاني خيلي براي آنها راحتتر است يا به عبارت ديگر سركوب جريان اصولگرايي با آقاي لاريجاني راحتتر جلو ميرود تا آقاي عارف.
جريان اصولگراي منتقد دولت آيا در اين شرايط چهره و گزينهاي دارند كه بتوانند وارد اين ميدان كنند يا اين كه شما ميگوييد فقط بيان چيزي شبيه يك آرزوي سياسي است؟
به عقيده من دارند و چهرههايي هم هستند كه اين قابليت را دارند كه وارد رقابت شوند. اما اصل حرف من اين است كه تفكري كه براي خود حرفي دارد و مبنا دارد، حالا درست يا غلط بحث ديگري است، نبايد پاي رفتار زيگزاگي آقاي لاريجاني بيايد كه براي ماندن در قدرت يك روز راهنماي چپ ميزند و يك روز راهنماي راست. اين جريان اصولگرايي نبايد پاي آقاي لاريجاني ذبح شود. از نظر من اصلا مهم نيست چه كسي رييس بشود، آقاي لاريجاني يا آقاي عارف.
خب با اين حرف شما من يك فرض مطرح ميكنم كه مثلا رقابت رياست نهايتا بين آقايان لاريجاني و عارف باشد. آن وقت به نظر شما اصولگرايان بايد چه كنند؟ شما در چنين لحظه و موقعيت فرضي چه پيشنهادي براي جريان اصولگرايي داريد؟
من اگر در مجلس بودم، ميگفتم كه جريان اصولگرايي بايد مستقل عمل كند و كانديداي سومي را وارد عرصه رقابت كند. چون عرض كردم كه از نظر من هيچ فرقي نميكند. آقاي لاريجاني در ظاهر اصولگرايي را قبول دارد اما در واقع امر يك ورژن ديگري از تفكرات اصلاحطلبي است. تفكر اصلاحطلبي متاسفانه يعني اينكه براي رسيدن به قدرت بايد هر كاري انجام داد. همين هم جريان اصلاحات را زمين زد و همين موضوع هم آقاي لاريجاني را زمين خواهد زد. اصلاحطلباني كه دوستان جاني حضرت امام(ره) بودند حاضر شدند با دشمنان امام دست دوستي بدهند تا با رقيب مقابله كنند.
كنايه شما به كيست؟ يعني مثلا الان به آقاي ظريف و روحاني داريد كنايه ميزنيد؟
نه، من دارم از سال ٧٦ به بعد را ميگويم. از آن سال به بعد به خاطر رقابت سياسي و براي اينكه طرف مقابلش در قدرت نباشد حاضر شد دست بدهد با نهضت آزادي كه خودشان آمدند گفتند كه امام فرموده اگر اينها به قدرت برسند چنان سيلياي به اسلام ميزنند كه اسلام به اين زوديها سر بلند نميكند. آقاي لاريجاني هم دقيقا همان مسير اصلاحطلبي سال ٧٦ را جلو ميرود و دقيقا در اين مسير متاسفانه اين جريان كه آقاي لاريجاني در راس آن است، عاقبتي پيدا ميكند كه اصلاحطلبان الان پيدا كردهاند. چون هويت آن بر اساس رسيدن به قدرت تعريف شده است.
با توجه به نتيجه انتخابات تهران و جو رواني حاصل از آن فكر ميكنيد دور دوم اصولگرايان كار راحتي داشته باشند يا نه؟ فكر ميكنيد در انتخابات دور دوم نتيجه تهران تاثير ميگذارد؟
تهران متفاوت از شهرستانهاست و تابع يكسري مسائل ديگري هم هست. شهرستانها خيلي تابع مسائل سياسي نيستند. در تهران بخشي از مردم با چشم بسته راي دادند و كاري نداشتند كه در اين ليست چه كساني هستند. فقط چون يك چيزي شنيده بودند همينطور به همه راي دادند.
اين توهين به راي مردم پايتخت نيست؟ به هر حال ما مدام ميشنويم كه مردم با شعور و بصيرت انتخاب ميكنند. اين همخواني با حرف شما ندارد.
اين حرف خود رايدهندگان و حتي سياسيون اصلاحطلب است كه ميگفتند ما حتي اينها را نميشناسيم يا تعداد كمي را ميشناسيم. رسما حتي ميگفتند كه اگر آقاي كوچكزاده هم در اين ليست بود ما به آن راي ميداديم.
خب خود مقام معظم رهبري هم يك بار به صراحت گفتند كه ايشان هم بر اساس ليستها راي ميدهند و امكان دارد كه به عنوان رهبر جمهوري اسلامي برخي نامزدها را نشناسند، اما به ليستها اعتماد ميكنند. اين تعبير شما حتي با اظهارنظر رهبري هم متعارض است.
نه، آن موضوع فرق ميكرد. مال جريان اصلاحطلبي اين شكلي نبود. اصلاحطلبان ميگفتند ما اصلا كاري نداريم. چون آدمهاي اصلي اصلاحات هم اينها را نميشناختند. خدايي شما فكر ميكنيد حتي آقاي خاتمي اينها را ميشناخت؟ قطعا خيليها را نميشناخت. حالا چه برسد به بقيه. يا آقاي هاشمي و روحاني كه از اين ليست حمايت كردند آيا آن را ميشناختند؟ قطعا نميشناختند. واقعا دستانداختند و هر كس دم دستشان رسيد آوردند توي ليست. من خيلي از اينها را ميشناسم و شايد بيشتر از اصلاحطلبان هم بشناسم. حالا انشاالله اينها ميآيند توي مجلس و شما ميبينيد چه كساني هستند و چقدر اصلاحطلب هستند. احتمالا ميآيند و يك جور ديگري كه شما توقع نداريد حرف ميزنند.
اين نشانه نفوذ آن دعوتي كه براي راي دادن انجام شد، نيست؟ نشانه مقبوليت عمومي آن دعوت نيست؟
نه، نشانه اين است كه جريان اصلاحطلبي پادگاني عمل ميكند. اصلا هم بحث مقبوليت آقاي خاتمي نيست. همين آقاي خاتمي در مجلس هشتم آمد جلو و به اسم او ليست دادند كه آقاي جهانگيري و انصاري و امثال اين چهرهها هم در ليست آنها بودند و آقاي خاتمي هم آمد عكس خود را بالاي همه اينها زد. خب بعد چند نفر راي آوردند از آن ليست؟
آن ليست مربوط به هشت سال قبل بود و امروز ما داريم درباره شرايط سال ٩٤ حرف ميزنيم. آدمها يك وقتي محبوب هستند و مقبول و يك وقت ديگر خير. الان اگر اين ليست راي آورده، به نظر شما دليلش اگر آن دعوت نبود، چه چيزي بود؟
من كه دماسنج ندارم بفهمم چقدر از اين راي تهران مربوط به پيام تصويري آقاي خاتمي ميشد و چقدر براي بقيه عوامل. خيلي چيزها موثر بود. ٢٠ درصد مشاركت در جنوب تهران كاهش پيدا كرد و ٢٠ درصد مشاركت در شمال شهر افزايش يافت. خب نتيجه به هم خوردن اين توازن شد اين ليستي كه راي آورد.
خب اصلا فرض بگيريم حرف شما درست. اصلا چرا بايد ٢٠ درصد مشاركت در جنوب شهر كاهش بيابد و در شمال شهر بيشتر شود؟
دليلش در جنوب شهر اين بود كه مردم تفاوتي بين چپ و راست و اصلاحطلب و اصولگرا نميدانند. در اين دو سال عملكرد دولت به شكلي بود كه مشكل اقتصادي مردم را بيشتر كرد و مردم هم كه حاكميت را يكپارچه ميديدند نيامدند و در شمال شهر هم كه مسائل اقتصادي مهم نيست و همه متوجه مسائل سياسي هستند، موقعيت را مناسب ديدند و آمدند.
ولي اين چيزي كه درباره جنوب شهر ميگوييد با بحث بصيرت سياسي مردم در تضاد است. چطور مردمي كه حتي مسائل جهاني را به خوبي درك ميكنند و گفته ميشود جلوتر از نخبگان سياسي حركت ميكنند، از درك چنين مساله سادهاي عاجز هستند؟
اتفاقا بصير هستند. مردم ميفهمند.
خب از يك طرف ميگوييد بصير و سياسيترين مردم دنيا هستند و از طرف ديگر ميگوييد فرق دولت را با كليت حاكميت نميدانند؟
همين مردم ميگويند وضع معيشت جامعه بدتر شده. آنها حاكميت را يكپارچه ميبينند. اين را هم بارها در مجلس گفتهام كه مردم كوچهو بازار تفاوتي بين من و فلاني قايل نيستند. ميگويند بالاخره جمهوري اسلامي است و همه را يكي ميبينند.