شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۱۳۱۷۸
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۴
پس از مدت ها آشفتگی و سرگردانی توانستم با ازدواج مجدد به زندگی ام سر و سامانی بدهم اما ریشه بدبختی هایم که در سراسر وجودم رخنه کرده است رهایم نمی کند گویی قرار نیست من حتی یک روز خوش را تجربه کنم چرا که پس از رهایی از چنگ «توهمات شیشه ای» همسر سابقم، اکنون نیز در شرایطی قرار گرفته ام که همسرم به خاطر شرارت های پسرم مرا تهدید به طلاق کرده است و...
شهدای ایران:زن 42 ساله که در پی یافتن راه چاره ای برای رهایی از مزاحمت ها و شرارت های پسر 19 ساله اش راهی کلانتری شده بود در حالی که عنوان می کرد نمی خواهم روزگار سیاه گذشته ام تکرار شود و بار دیگر سرگردانی و آشفتگی را تجربه کنم به مشاور کلانتری کاظم آباد مشهد گفت: در خانواده ای پرجمعیت به دنیا آمدم. پدرم کارگر ساده ای بود که نمی توانست مخارج و هزینه های تحصیل من و خواهران و برادرانم را بپردازد. اگر چه در روستای محل زندگی ما معمولاً دخترها تا پایان مقطع ابتدایی تحصیل می کردند اما من تنها تا کلاس چهارم درس خواندم و پس از آن هم مشغول رسیدگی به امور خانه شدم تا این که با ازدواج خواهران بزرگ ترم نوبت به من رسید. آن زمان 20 بهار از عمرم گذشته بود که «عنایت» به خواستگاری ام آمد. او در یکی از روستاهای اطراف سکونت ما زندگی می کرد و اعضای خانواده اش دچار اعتیاد بودند اما به خاطر این که خیلی از اهالی درگیر این بلای خانمان سوز بودند هیچ کس اعتیاد را به هنگام ازدواج جدی نمی گرفت. این گونه بود که در مدت کوتاهی پس از ازدواج با «عنایت» متوجه اعتیاد او شدم ولی حساسیتی به موضوع نشان ندادم. این در حالی بود که مواد مخدر در روستا کمیاب و گران شد. از آن روز به بعد همسرم با توصیه دوستانش به مصرف شیشه روی آورد و بدبختی های من نیز از همان روز آغاز شد چرا که مدتی بعد «عنایت» به خاطر عوارض ناشی از مصرف مواد مخدر صنعتی دچار توهمات شدید می شد و مدام من و 2 فرزندم را زیر مشت و لگد می گرفت. توهمات او به حدی شدت یافت که دیگر جرأت نداشتم فرزندانم را در خانه تنها بگذارم چرا که می ترسیدم حادثه تلخی روی دهد. دیگر تحمل این شرایط برایم سخت شده بود و به ناچار از عنایت طلاق گرفتم و به خانه پدرم بازگشتم. در این میان پسر 15 ساله ام نیز درس و مدرسه را رها کرده و به یک معتاد حرفه ای تبدیل شده بود به طوری که انواع مخدر صنعتی را مصرف می کرد. «عنایت» ازدواج مجدد کرده بود و همسرش حاضر به نگهداری از پسرم نبود. در همین روزها من نیز با «قادر» که همسرش را طلاق داده بود ازدواج کردم تا سر و سامانی به زندگی آشفته ام بدهم، اما پسرم با «قادر» سر ناسازگاری گذاشت و حاضر نشد با ما زندگی کند.او منزل مجردی اجاره کرد اما به خاطر اعتیاد شدیدش نمی تواند کار کند به همین خاطر مدام به خانه می آید و با عربده کشی و تهدید به قتل همسرم تقاضای پول می کند. اکنون زندگی ام دوباره آشفته شده و همسرم تهدید می کند اگر فرزندم بار دیگر به منزلمان بیاید مرا طلاق خواهد داد. از آینده ام وحشت دارم و می ترسم که...
 
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

*خراسان
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار