شهدای ایران shohadayeiran.com

سفرنامه‌های نویسندگان از سفرهای رهبر معظم انقلاب به استان‌های کشور همگی دربردارنده روایت‌هایی شیرین و بکر از نکته‌سنجی ایشان و ارادت قلبی مردم ایران به ولایت است.

به گزارش شهدای ایران به نقل از مهر مقام معظم رهبری در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به ویژه در دروان پس از ریاست جمهوری و حضور در مقام رهبری نظام اسلامی سفرهای متعددی به بسیاری از استان‌های کشور انجام داده‌اند که هر کدام از آنها سازنده تصاویری بسیار شورانگیز از دلدادگی ایرانیان به جایگاه ولایت بوده است.


روایتی از تجربه شیرین سفر با رهبر فرزانه انقلاب

بسیاری از سفرهای رهبر معظم انقلاب در طول سال‌های گذشته، طی سنتی حسنه منجر به خلق سفرنامه‌های شده که نشان دهنده شرحی مختصر از تصاویری است که مردم استان‌های مختلف کشور در دلداگی خود به رهبرانقلاب به ثبت رسانده‌اند.

هر کدام از سفرنامه‌های رهبر انقلاب به استان‌های مختلف کشور در سال‌های اخیر توسط یکی از نویسندگان صاحب قلم کشور نوشته شده است که با توجه به تنوع و تفاوت در نوع نگاه آنها به این رویدادها منجر به خلق آثار متفاوتی شده است.

«داستان سیستان» شرحی از سفر ده روزه رهبر انقلاب به استان سیستان و بلوچستان است که به قلم رضا امیرخانی نوشته شده است. امیرخانی در سال ۸۱ ضمن همراهی با کاروان همراهان رهبر انقلاب شرحی خواندنی و گاه طنزآمیز از صحنه‌هایی را روایت می‌کند که در این سفر شاهد آن بوده است.

سرتاسر کتاب پُر است از مشاهدات نویسنده از مناسبات و پدیده‌هایی که او در جریان این سفر ۱۰ روزه از منش و سلوک شخصی رهبری و کنش و واکنش‌های بین ایشان و مردم در موقعیت‌های متعدد این سفر مشاهده کرده است. منتها نکته در اینجاست که روایت او از این مشاهدات، به هیچ وجه شبیه گزارش‌های رسمی خبرگزاری‌ها از سفر رهبر معظم انقلاب نیست.

ویژگی‌اصلی متن این کتاب را می‌توان در روایتی عنوان کرد که امیرخانی آن را روایت یک جوان دهه دوم انقلاب از رهبرش و علاقه مردم کشورش به رهبری یاد می‌کند.

امیرخانی در بخشی از این کتاب روایتش از دیدار رهبری با علمای شیعه و سنی استان را اینگونه روایت می‌کند: «شاید یکی از به‌ترین صحبت‌های ره‌بر که درهیچ رسانه‌ای منتشر نشد، صحبت در همین جلسه بود. آقا اول صحبت تأکید می‌کند که «خداوند دل‌های ما را به هم نزدیک کرده است، الله الّف بین قلوبنا» ‌بعدعد از تلاش برای این نزدیکی به عنوانِ یک وظیفه می‌گوید. آقا در پرده می‌گوید: «محرم نزدیک است. برای من بسیار مهم است که در این محرم آینده در پاکستان خونِ شیعه و سنی سرِ این تعصباتِ کور ریخته نشود، حتا یک نفر...»

بعد آقا راجع به حکومتِ اسلامی صحبت می‌کند و تعبیرِ «یدخلون فی دین‌الله افواجا» را برای توصیفِ اوایلِ انقلاب به کار می‌برد که بسیار جذاب است: «از همان ابتدای انقلاب، ما نخواستیم فقط پرچمِ شیعه را بلند کنیم، ما پرچم اسلام را بلند کردیم تا همه دورِ هم جمع شوند. امروز کتاب‌های ضدِ شیعه، تحریفِ تاریخِ شیعه، زیاد چاپ می‌شود، نه مثلِ قدیم‌ها و آن چاپ‌های بدِ پاکستانی. در شکل‌های نو و جذاب. ما هم می‌توانیم جواب‌شان را بدهیم. توانش را هم داریم. اما این کار را صلاح نمی‌ دانیم، این کار را نمی‌کنیم. در جوانی که در مسجد بینِ مغرب و عشا منبر می‌رفتم، کارم این بود که معارفِ عمیقِ اسلامی را منتقل کنم. از همان زمان تأکید داشتم بر وحدت. البته خیلی‌ها مرا متهم می‌کردند به سنی‌گری، اما من می‌گفتم که فرصتِ جواب دادن به این‌ها را ندارم.»

محمد رضا بایرامی دیگر نویسنده‌ای است که در کتابی با عنوان «در مینودر» را نوشته و در آن خاطرات و مشاهداتش را از سفری چهار روزه همراه با رهبری در استان قزوین گرد آورده است.

 شرح تدارکات استقبال، گوشه‌هایی از دیدارها و سخنرانی های مقام معظم رهبری، مشکلات و خواسته‌های مردم و پاسخ‌های رهبری بخشهایی از این یادداشتها را تشکیل می دهد.

بایرامی همچنین کتاب دیگری را با عنوان «سفرت به خیر اما...» با درون مایه یادداشت‌هایش از سفر رهبر انقلاب به زنجان را نیز نوشته است که با فاصله کمی قبل از سفر به قزوین انجام شده است.

بایرامی در هر دو کتاب جلوه‌های جالبی از تاریخ معاصر  ایران را با کلمات به‌تصویر کشیده است. در واقع خواننده هر دو کتاب می‌تواند در نمایی نزدیک، بخش‌هایی کوتاه از تاریخ غیر‌مکتوب جامعه و حکومت در ایران را با همه زیبایی‌ها و نارسایی‌هایش بخواند.

 برخورد‌های مردم، مسوولان و حتی کودکان با رهبر انقلاب در کنار نگاه نافذ رهبری به مسائل. مهم‌ترین چیزی که محمدرضا بایرامی در آن کوشیده و تا حد قابل توجهی هم موفق بوده است.

کتاب «قایق راندن بر اقیانوس» عنوان اثری است از حجت الاسلام مظفر سالاری که شامل سفرنامه‌ وی از سفر رهبر انقلاب به استان یزد است.

سالاری در این کتاب کوشش کرده که تزریق روح اعتماد به نفس به اقشار مختلف جامعه با الگوپذیری از فرهنگ یزدی، درون نمایه‌های سازنده کار و تلاش مضاعف مردم این خطه کویری، گرامیداشت یاد و خاطره بزرگان و عالمان دیار یزد همچنین معرفی آثار ارزشمند تاریخی و مذهبی در این استان را از نمنظر منش و بیان و رفتار رهبر انقلاب در این سفر به تصویر بکشد

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «بالای ایوان بود که آقا عصازنان وارد حیاط شدند. پدر شهید را در آغوش کشیدند و در حالی که از دیدن آن حیاط و ایوان اتاق‌های بالا محظوظ شده بودند، آرام‌آرام همراه با پدر شهید و همراهان به سمت پله‌ها پیش آمدند. دقیقه‌ای بعد آقا روی صندلی و خانواده شهید اطرافشان نشسته بودند. پدر شهید در حالی که بیش از همیشه گلگون و شاداب بود، درباره زمان شهادت فرزندش گفت: «این هفته آقای صدوقی شهید شدند و هفته بعد، پسر من»

خواهر شهید با صدایی که از فرط خوشحالی لرزش داشت گفت: «از تلویزیون دیدم که چفیه خودتان را به دختری دادید. آرزو کردم کاش من هم این سعادت را داشتم! »

آقا بلافاصله چفیه‌شان را با کمک یکی از همراهان از دور گردن برداشتند، از زیر عبا بیرون کشیدند و به او هدیه دادند. خواهر شهید گفت: «خدا را شکر که به این آرزو رسیدم! »

آقا گفتند: «کاش آرزوی بزرگتری کرده بودید! » آرزوی اصلی همه ما سلامتی و طول عمر شماست.

کتاب «ماه‌بندان» هم که روایتی از سفر رهبر معظم انقلاب به خراسان شمالی در مهرماه  و ۱۳۹۱  و به قلم محمد رضا شهبازی، منتشر شده است.

این کتاب که روایتی است از حاشیه‌های اتفاق افتاده در این سفر ۹ روزه، هفتمین کتابی است که با محوریت سفر رهبر انقلاب به استان‌های مختلف نوشته می‌شود.

نویسنده «ماه‌بندان» در این کتاب قریب ۱۹۰ صفحه‌ای تلاش کرده تا با توجه به حاشیه‌هایی که ممکن است چندان به چشم نیایند، روایتی جذاب و البته تاثیرگذار ارائه کند.

او در کنار روایت صحنه‌های جالب توجهی که توجش به آن جلب شده است به گفت‌وگو با افراد مختلفی که در طول این سفر با آنها برخورد داشته، پرداخته است و در طول همین گفت‌وگوهای کوتاه است که خواننده می‌تواند با انگیزه‌های آنها از حضور در مراسم استقبال یا سایر دیدارهای رهبری آشنا شود.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار