شهدای ایران shohadayeiran.com

تا روزی که درگیر استعمال مواد مخدر بودم چیزی نمی فهمیدم و همه چیزم را پای این هیولای سفید می ریختم. در واقع به جز مواد مخدر چیزی در اطرافم نمی دیدم. همه زندگی ام به تأمین یک وعده مصرف مواد خلاصه می شد با این وجود همواره فکر می کردم همسرم تا چه اندازه مرا دوست دارد که حاضر شد با یک انسان معتاد ازدواج کند در این میان موضوعی که بسیار مرا خوشحال می کرد عکس العمل خانواده همسرم در برابر مثبت شدن آزمایش اعتیادم بود اما...
شهدای ایران:مرد 35 ساله در حالی که عنوان می کرد سرم را همانند کبک زیر برف کرده بودم و هیچ گاه به اطرافم توجهی نمی کردم، در تشریح ماجرای زندگی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: تازه وارد 18 سالگی شده بودم که برای اولین بار استعمال مواد مخدر را تجربه کردم آن روزها با چند تن از دوستانم دور هم جمع می شدیم و به طور پنهانی مواد مخدر مصرف می کردیم. در واقع بهترین و زیباترین تفریح و سرگرمی ما این بود که ساعت ها در کنار یکدیگر از هر دری سخن بگوییم و به قول خودمان با چند دود شارژ شویم. همه فکر و ذهن ما معطوف به مواد مخدر شده بود و با هر بهانه ای سعی می کردیم مکانی را برای دور هم نشینی پیدا کنیم. آن زمان تصورم بر این بود که استعمال تفریحی مواد مخدر اعتیاد نمی شود اما طولی نکشید که دیگر در گرداب مواد افیونی غرق شده بودم. در حالی که هنوز هم باور نمی کردم معتاد شده ام. زمانی این موضوع را پذیرفتم که دیگر خیلی دیر شده بود و من چیزی جز مواد را نمی دیدم و به موضوعی جز آن نمی اندیشیدم. سال های عمرم یکی پس از دیگری سپری می شد و من تنها برای تأمین هزینه های اعتیادم تلاش می کردم. 13 سال بعد و در حالی که 31 بهار از عمرم سپری شده بود با اصرار خانواده ام تصمیم به ازدواج گرفتم. آن ها امیدوار بودند با پذیرفتن مسئولیت یک زندگی اعتیادم را کنار بگذارم. خیلی زود مراسم خواستگاری برگزار شد و من به همراه دختر پیشنهادی خانواده ام برای آزمایش های قبل از ازدواج به مرکز بهداشت رفتیم. اما نتیجه آزمایش اعتیاد مثبت شد و نگرانی تمام وجودم را فرا گرفت. اما همسرم بدون هیچ ناراحتی گفت: اشکالی ندارد و حاضر م  با تو ازدواج کنم. این در حالی بود که خانواده همسرم نیز به راحتی این موضوع را پذیرفتند و به ازدواج مان رضایت دادند. مدتی از آغاز زندگی مان می گذشت در صورتی که همسرم هیچ تمایلی برای ترک اعتیاد من از خود نشان نمی داد و اعتراضی هم به این مشکل نداشت. آن روزها از این که همسرم و خانواده اش به استعمال مواد مخدر معترض نبودند خیلی خوشحال بودم. 3 سال بعد روزی به خود آمدم و تصمیم به ترک اعتیاد گرفتم. بالاخره با پای خودم به مرکز ترک اعتیاد رفتم و مدتی بعد در حالی که پاک شده بودم به خانه بازگشتم اما همسرم اصلاً خوشحال نشد و گفت من به همین زندگی راضی بودم چرا خودت را این قدر زجر دادی!؟ از این جمله او تعجب کردم تا این که متوجه رفتارهای مشکوک همسرم شدم و در نهایت فهمیدم او با جوانی که قبل از ازدواج با من به او علاقه مند بوده ارتباط دارد. به همین خاطر حواسم را بیشتر جمع کردم و شب گذشته وقتی از سر کار به منزل بازگشتم آن جوان غریبه را کنار همسرم دیدم و با پلیس تماس گرفتم که...
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

*خراسان
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار