شهدای ایران shohadayeiran.com

گل هایی که برای امنیت پرپر شدند
اصلا باید امسال در کنار سفره های هفت سین قاب عکس شهدای مدافع حرم را قرار داد و نگاه کرد و به صبوری همسرانشان بالید.

به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ نوروز امسال شاید جای خیلی ها خالی باشد. اما در میانشان نام شهدای مدافع حرمی که در اوج جوانی همه چیزشان را رها کرده و از همسر و فرزند خردسالشان گذشتند بیش از هر کسی خالی است. اصلا باید امسال در کنار سفره های هفت سین قاب عکس شهدای مدافع حرم را قرار داد و نگاه کرد و به صبوری همسرانشان بالید.

شهید مجید قربانخانی

همین هفته پیش بود که برای تهیه گزارش به منزل خانواده شهید رفتیم و خانه را غرق امید و انتظار رسیدن خبر سلامتی مجید دیدیم. امروز یک هفته هم به انتظار خانواده شهید اضافه شده و پیکر مجید هنوز برنگشته است. مریم ترکاشوند، مادر شهید هنوز امیدوار است و این ویژگی همه مادران است که انتظار فرزند را بکشند. مگر نیستند مادران چشم انتظاری که پس از گذشت ۳۵ سال از جنگ تحمیلی هنوز منتظر شنیدن صدای زنگ در هستند و امیدوارند فرزندشان برگردد. مادر این شهید مدافع حرم می‌گوید: «مجید سرشار از زندگی بود و عید‌ها را خیلی دوست داشت. عید که می‌رسید به همه اقوام و دوستانش سر می‌زد و دل همه را شاد می‌کرد.» دوستان مجید برایش کانال تلگرامی درست کرده‌اند و دلتنگی‌هایشان را برای مجید می‌نویسند و امیدوارند روزی مجید که او را داداش همه بچه‌های یافت‌آباد می‌دانند برگردد و پست‌ها و کامنتها را بخواند و پاسخ دهد. یکی از دوستان شهید می‌گوید: «بچه‌های یافت‌آباد هر کدام نذر کرده‌اند تا مجید برگردد و نذرشان را ادا کنند. چندین نفر نذر کرده‌اند گوسفند قربانی کنند. دیگری نذر بلند کردن علامت در عزاداری عاشورا و ده‌ها نفر نذر روزه و ذکر هزاران صلوات کرده‌اند.»

شهید سیدمصطفی موسوی
عاشق سفره هفت‌سین بود

زینت سادات موسوی، مادر شهید و سیده زینب، خواهر شهید در تدارک سفره هفت‌سین هستند تا تحویل سال نو را در کنار مزار مصطفی در قطعه ۲۶ بهشت زهرا(س) بگذراند.

مادر شهید می‌گوید: «مصطفی عاشق سفره هفت‌سین بود و دوست داشت سفره به بهترین و زیبا‌ترین شکل پهن شود و همه تزیین سفره را خودش انجام می‌داد.» مادر شهید بعد از دست دادن فرزندش بنا دارد که امسال و همه سال‌ها، مراسم تحویل سال را باشکوه‌تر در کنار پسرش برپا کند. می‌گوید: «دخترم زینب بیشتر به ‌خصوصیات و علایق و اخلاق مصطفی آشنایی دارد و منتظرم بیاید وسایل سفره هفت‌سین را تهیه کند و بهترین مراسم عید را در بهشت زهرا(س) برگزار کنیم.» به گفته مادر شهید، مصطفی هر سال کنار سفره می‌نشست و تا زمانی که توپ تحویل سال را بزنند قرآن تلاوت می‌کرد و بعد صورت مادر و پدر را می‌بوسید و عیدی می‌خواست. او می‌گوید: «بچه‌ها که کوچک بودند، زمان تحویل سال را به خانه پدربزرگ شهید در شهر ازنا می‌رفتیم. اما وقتی آنها بزرگ شدند، سال تحویل را در خانه خودمان می‌ماندیم.» سیدعین‌الله موسوی، پدر شهید می‌گوید: «به ظاهر آرام هستم، اما وضعیت روحی‌ام این روز‌ها خوب نیست. خیلی دلتنگ مصطفی هستم.»

شهید مرتضی کریمی
پیکرش هنوز برنگشته است

فرمانده مرتضی به مادر شهید زنگ می‌زند و می‌گوید: «مادر! دیگر اختیارش در دست من نیست. تصمیم مرتضی برای رفتن به سوریه جدی است. خودتان با او حرف بزنید.» مصطفی کریمی، برادر شهید می‌گوید: «مرتضی پر از شورو شوق رفتن بود و با اینکه در تهران مسئولیت زیادی داشت، قصد رفتن کرده بود و هیچ‌کس نمی‌توانست مانعش شود.» او در مورد برادرش می‌گوید: «مرتضی ازدواج کرده بود و ۲ دختر ۱۰ و ۶ ساله دارد. با اینکه خیلی متعهد به زندگی بود اما عشق به ائمه به‌ویژه حضرت زینب(س) نمی‌گذاشت که بی‌تفاوت باشد. با اینکه به دلیل مسئولیتش اجازه اعزام نمی‌دادند خیلی تلاش کرد و به‌عنوان فرمانده بچه‌ها در شهر حلب سوریه مشغول خدمت شد.» اکرم کریمی، مادر شهید می‌گوید که مرتضی مداح اهل‌بیت(ع) بود و به حضرت زینب(س) علاقه زیادی داشت. او می‌گوید: «همین عشق باعث شد که نتوانیم مانع رفتن او شویم و وقتی که فرمانده‌اش به من زنگ زد و گفت که دیگر نمی‌توانم او را در تهران نگهدارم، فهمیدم که تصمیم خود را گرفته و باید برود.» رجبعلی کریمی، پدر شهید می‌گوید: «پیکر مرتضی کریمی هنوز به کشور برنگشته است و مادر بیقراری می‌کند. هنوز چشم‌ انتظار آمدنش هستیم.»

شهید محسن فرامرزی
۳ یادگار از محسن باقی ماند

دانشجوی کار‌شناسی ارشد فقه و حقوق و مدیر برنامه‌ریزی عملیات در سوریه بود. خانم بهادری، همسر شهید محسن فرامرزی کمی سختگیرتر از دیگر خانواده شهدای مدافع حرم است، اما وقتی متوجه می‌شود از همشهری محله هستیم راضی می‌شود حرف بزند، او مادر محمدرضا ۱۲ساله، فاطمه ۸ ساله و محمدطه ۴ ساله است و امروز ۹۴ روز است که به همراه فرزندانش داغدار و دلتنگند. می‌گوید: «محسن متولد ۹ تیرماه سال 1360 بود و در کنار شغلش مشغول تحصیل در رشته فقه و حقوق در مقطع کار‌شناسی ارشد بود.»
همسر شهید می‌گوید که شرایط شهادت به عنوان مدافع حرم بسیار متفاوت از شرایط شهادت در 8 سال دفاع مقدس است. خیلی ایمان و عشق به اهل‌بیت(ع) می‌خواهد که خانواده‌ات را رها کنی و در غربت به جنگ دشمنان خدا بروی.
به گفته بهادری، شهید فرامرزی دارای توانمندی‌های زیادی در حوزه مدیریت بود و از توانایی‌های او در برنامه‌ریزی‌ها و ساماندهی عملیات دفاع از حرم حضرت زینب(س) استفاده‌های زیادی می‌شد.

شهید غدیر سرلک:
خنده از روی لبانش نمی‌افتاد

شهیدان مدافع حرم در این نکته که ارادت خاصی به اهل‌بیت(ع) دارند مشترک‌ هستند. غدیر سرلک هم یکی از آنها بود. وقتی بچه بود با برادرش، چادر مشکی مادر را به دیوار نصب می‌کردند و هیئت حضرت علی اصغر(ع) را راه می‌انداختند. داود چند سال پیش بر اثر بیماری از دنیا رفت. غدیر بعد از داود، تکیه‌گاه مادر بود. شهناز سرلک، خواهر شهید می‌گوید: «همرزمانش گفتند که ۱۳ آبان در شهر حلب بعد از پایان عملیات، در یک تله انفجاری شهید شد و تا زمانی که خبر شهادتش را آوردند پدر و مادر نمی‌دانستند که در سوریه است.» این خواهر شهید می‌گوید: غدیر از اسراف بیزار بود، وقتی غذای نذری داشتیم اصرار می‌کرد ریخت‌و‌پاش نکنید. نمی‌گذاشت ظرف یکبارمصرف بگیریم. می‌گفت هزینه این ظرف‌ها را به نیازمندان بدهید. بعد از نذری هم ظرف‌ها را پا به پای ما می‌شست.» مریم سرلک، همسر جوان شهید می‌گوید: «شاد و سرزنده بود. هیچ‌وقت عصبانیتش را ندیدم. ساعت ۱۲ شب از سر کار به خانه می‌آمد. خسته بود، اما خنده از لبش نمی‌افتاد.» همسر شهید می‌گوید: «۲ هفته قبل از شهادت، عکسی را فرستاد. دستش باندپیچی شده بود. پرسیدم چه اتفاقی افتاده گفت چیزی نیست، اینجا کمی نقل و نبات پخش می‌کردند به من هم رسید.»

شهید علیرضا مرادی
ساکت بود و در سکوت کامل رفت

برادر شهید علیرضا مرادی است و مهم‌ترین ویژگی برادرش را سر به زیر و ساکت بودنش می‌داند و می‌گوید: «علیرضا پسر بسیارساکتی بود و زندگی و حتی اعزامش به سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب(س) هم در سکوت کامل گذشت.» به گفته مصطفی مرادی، علیرضا مسئول اعزام و گرفتن پاسپورت و مراحل اداری رفتن بچه‌ها به سوریه بود و کارهای همه بچه‌هایی را که به منطقه اعزام می‌شدند برعهده داشت. برادر شهید می‌گوید: «علیرضا در کار واردات دستگاه‌های خارجی و در و پنجره برای فرودگاه بود و در کنار این شغل به کارهای اداری و فراهم کردن شرایط اعزام داوطلبان به سوریه مشغول بود.» فاطمه موسوی، مادرشهید هم می‌گوید که علیرضا بچه هیئتی بود و ارادت خاصی به ائمه(ع) و حضرت زینب(س) داشت. او می‌گوید: «من و پدرش راضی به رفتنش نبودیم، اما از یک سال پیش به فکر اعزام بود و برای این کار خیلی پا فشاری می‌کرد. روز قبل از رفتنش گفت ساک مرا ببند. ۲ دست لباس برداشت و در سکوت کامل رفت، حتی می‌گفت پشت سر من آب نریز که کسی بفهمد.» رضا مرادی، پدر شهید هم می‌گوید: «خواستم مانع رفتنش شوم که دستم را بوسید وگفت راضی شو برای دفاع از حرم بروم و رفت.»

شهید حسین امیدواری
کارت پستالی برای شهدا در نوروز

گوشی برادر شهید روزهاست که در دسترس نیست و نمی‌توانیم با او گفت‌وگو کنیم، اما «میلاد قزلجه» از دوستان شهید در مورد حسین می‌گوید: «اصلاً شک نکنید که تک تک بچه‌هایی که راه سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب(س) را انتخاب می‌کنند و اعزام می‌شوند انتخاب شده هستند و سعادت حضور در این جبهه‌ها و دفاع را پیدا کرده‌اند. در این میان آنهایی که در این جنگ نابرابر به شهادت می‌رسند، قطعاً از بندگان خاص خدا هستند و حسین یکی از این بچه‌ها بود.» او با بیان خاطره‌ای از حسین در سوریه می‌گوید: «یک شب هراسان از خواب پرید. نفس نفس می‌زد. بچه‌ها را جمع کرد و گفت که بچه‌ها من خواب حضرت رقیه(س) را دیدم. همه ما به صف شده بودیم تا خانم برای بازدید بیایند. حضرت آمد و من و مجید قربانخانی و مرتضی کریمی و محمد آژند و مصطفی چگینی و چند نفر دیگر از بچه‌ها را جدا کرد و گفت شما یک قدم جلو‌تر بیایید، ما با شما کار داریم...» میلاد با بغض ادامه می‌دهد: «فردای آن روز همه آنهایی که حسین نام برده بود شهید یا مفقودالاثر شدند.» حسین چند روز مانده به عید هر سال، کارت پستال‌هایی درست می‌کرد و برای شب‌عید در بهشت زهرا(س) به جای عکس شهدا نصب می‌کرد.

شهید علی سلطان مرادی
قاری قرآن و مسلط به سه زبان خارجی

پنجشنبه بود، ۲۳بهمن‌ماه، شهید «علی سلطان‌مرادی» در دفاع از حرم حضرت زینب(س) در منطقه «کفر نساج» واقع در شمال غرب درعا به دست گروهک‌های تکفیری‌ به شهادت رسید. پیکر این شهید بزرگوار منطقه ما هم هنوز به کشور بازنگشته است و به گفته دوستان شهید، پیکر پاک این شهید والامقام، همچنان در منطقه تحت نظر تروریست‌هاست. همین چند هفته قبل بود که مسجد حضرت رسول(ص) در محله خلیج‌فارس میزبان خانواده و دوستان و آشنایان و اهالی منطقه بود تا مراسم یادبود شهید «علی سلطان مرادی» برگزار شود. این مراسم با سخنرانی حجت‌الاسلام شیرازی، نماینده ولی فقیه در سپاه قدس و مداحی سعید حدادیان برگزار شد. یکی از دوستان این شهید منطقه درباره خصوصیات علی سلطان مرادی می‌گوید: «شهید جاویدالاثر علی سلطان مرادی یکی از نیروهای متخصص و کاربلد خوش اخلاق و مؤمن بود، او علاوه بر شایستگی‌های حرفه‌ای، قاری و مربی برجسته قرآن بود و به ۳ زبان انگلیسی، عربی و فرانسوی نیز تسلط کامل داشت. شخصیتی خاکی و متواضع داشت و از هیچ اقدامی در راه‌ ترویج قرآن فروگذار نبود. در ضمن فردی بسیار آرام و متین بود.»

انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
مرتضي خاکپور
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۰۶ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۴
0
0
...


رزمندگان جانبازان ، معلمان عشق .

بدون حقوق و بدون معیشت ؛ فقیران دهر . 5 % .

آسمان را ستاره در ابر .

زمین را محصور در سند .

هوا .

هوا را درنفس .

نفس را در قفس .

اصولگرا .

اصلاح طلب .

کورس در :

مبادا ریالی به رزمندگان جانبازان بالاخص 5 % جبهه و جنگ برسد و از فقر رهایی یابند

و جامعه را و اقتصاد را فرهنگ شوند ؟!

http://khakpour95m.blogfa.com/

...
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار