هاشمی رفسنجانی میگوید برای نظام خوب نیست که اعضای شورای نگهبان در انتخابات رأی نیاورند.
به گزارش شهدای ایران به نقل از کیهان، وی در ملاقاتی گفته است: مردم با حضور و رأی خود در انتخابات 7 اسفند ثابت کردند که از افراط و تفریط گریزانند و درهمه شئونات خواهان اعتدال هستند.
هاشمیرفسنجانی، گفت: اینکه 12 نفر در شورای نگهبان ظرف چند روز صلاحیت 12 هزار نفر را برای دو کار بسیار مهم یعنی مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی بررسی کردهاند و نظر دادهاند، برای اکثریت جامعه قانعکننده نبود و دیدیم که چگونه به این اقدام عکسالعمل نشان دادند.
وی با اشاره به اینکه عدم رأی اعضای شورای نگهبان که مسئول بررسی صلاحیتها هستند، برای نظام خوب نیست، گفت: هم شورای نگهبان و هم دولت که مسئولان قانونی نظارت و اجرای انتخابات در کشور هستند، باید به گونهای عمل کنند که اعتماد عمومی را بیشتر نمایند.
این اظهارات در حالی است که خود آقای هاشمی نیز در سالهای 78 و 84 نتوانست رأی مردم را در انتخابات مجلس ششم و ریاستجمهوری نهم کسب کند و در سال 88 نیز فرد مورد حمایت وی حائز 13 میلیون رأی در برابر 24/5 میلیون رأی فرد منتخب شد. با این وصف باید پرسید آیا هرگاه آقای هاشمی یا افراد مورد حمایت وی انتخاب شدند، مردم خوب و باشعور و معتدلند و اگر چنین نکردند به افراطیون رأی دادهاند؟ یعنی آقای هاشمی به جای معیارها، خودمعیار حق و باطل و اعتدال و افراط است؟!
نکته مهمتر این است که به هر حال اگر یک طرف انتخابات کسب رأی مردم است، یک احتمال دیگر عدم کسب رأی مردم است. موضوع به خودی خود در دموکراسی جای مذمت نیست. اما آنچه جای مذمت و سرزنش و توبیخ است و به حق هم هست این است که برخی سیاسیون دارای اخلاق جرزنی باشند و اگر موفق به رأی مردم نشدند زیر میز بزنند و ادعای تقلب کنند و فضای سیاسی را دچار تشنج و التهاب و آشوب نمایند و به خاطر یک دستمال، قیصریه را به آتش بکشانند نظیر کاری که آقای هاشمی در طیف مدعی همسویی با وی در فتنه و آشوب سال 88 انجام دادند.
به عبارت دیگر در انتخابات، رأی آوردن یا نیاوردن عار نیست و همه آنها که به سبب خدمت پای در این میدان میگذارند پیروزند، اما حمایت رسانهای بیگانگان یا هم بازی شدن با آنها در ایجاد آشوب و دودستگی و عدم تمکین به رأی مردم حتما عار و خیانت است. به همین دلیل هم ننگ آشوبافکنی سال 1388 تا ابد بر پیشانی آنها که آداب دموکراسی و انتخابات را بلد نیستند و نه اخلاق پیروزی دارند و نه اخلاق شکست، خواهد ماند.
اگر بنا بر تأسی به رفتار سال 88 افراطیون مدعی اصلاحات یا اعتدال بود، علیالقاعده اکنون هم باید کشور در کام آشوب میرفت. این مسئله اصلی است که امثال آقای هاشمی هیچ پاسخ روشنی برای آن ندارند.
هاشمیرفسنجانی، گفت: اینکه 12 نفر در شورای نگهبان ظرف چند روز صلاحیت 12 هزار نفر را برای دو کار بسیار مهم یعنی مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی بررسی کردهاند و نظر دادهاند، برای اکثریت جامعه قانعکننده نبود و دیدیم که چگونه به این اقدام عکسالعمل نشان دادند.
وی با اشاره به اینکه عدم رأی اعضای شورای نگهبان که مسئول بررسی صلاحیتها هستند، برای نظام خوب نیست، گفت: هم شورای نگهبان و هم دولت که مسئولان قانونی نظارت و اجرای انتخابات در کشور هستند، باید به گونهای عمل کنند که اعتماد عمومی را بیشتر نمایند.
این اظهارات در حالی است که خود آقای هاشمی نیز در سالهای 78 و 84 نتوانست رأی مردم را در انتخابات مجلس ششم و ریاستجمهوری نهم کسب کند و در سال 88 نیز فرد مورد حمایت وی حائز 13 میلیون رأی در برابر 24/5 میلیون رأی فرد منتخب شد. با این وصف باید پرسید آیا هرگاه آقای هاشمی یا افراد مورد حمایت وی انتخاب شدند، مردم خوب و باشعور و معتدلند و اگر چنین نکردند به افراطیون رأی دادهاند؟ یعنی آقای هاشمی به جای معیارها، خودمعیار حق و باطل و اعتدال و افراط است؟!
نکته مهمتر این است که به هر حال اگر یک طرف انتخابات کسب رأی مردم است، یک احتمال دیگر عدم کسب رأی مردم است. موضوع به خودی خود در دموکراسی جای مذمت نیست. اما آنچه جای مذمت و سرزنش و توبیخ است و به حق هم هست این است که برخی سیاسیون دارای اخلاق جرزنی باشند و اگر موفق به رأی مردم نشدند زیر میز بزنند و ادعای تقلب کنند و فضای سیاسی را دچار تشنج و التهاب و آشوب نمایند و به خاطر یک دستمال، قیصریه را به آتش بکشانند نظیر کاری که آقای هاشمی در طیف مدعی همسویی با وی در فتنه و آشوب سال 88 انجام دادند.
به عبارت دیگر در انتخابات، رأی آوردن یا نیاوردن عار نیست و همه آنها که به سبب خدمت پای در این میدان میگذارند پیروزند، اما حمایت رسانهای بیگانگان یا هم بازی شدن با آنها در ایجاد آشوب و دودستگی و عدم تمکین به رأی مردم حتما عار و خیانت است. به همین دلیل هم ننگ آشوبافکنی سال 1388 تا ابد بر پیشانی آنها که آداب دموکراسی و انتخابات را بلد نیستند و نه اخلاق پیروزی دارند و نه اخلاق شکست، خواهد ماند.
اگر بنا بر تأسی به رفتار سال 88 افراطیون مدعی اصلاحات یا اعتدال بود، علیالقاعده اکنون هم باید کشور در کام آشوب میرفت. این مسئله اصلی است که امثال آقای هاشمی هیچ پاسخ روشنی برای آن ندارند.