شهدای ایران shohadayeiran.com

30 سال پیش در چنین روزهایی، بچه‌های گردان شهادت، پس از حضور دو - سه هفته‌ای در نبرد سخت والفجر 8، از فاو به عقبه لشکر منتقل شدند. آن روز وقتی با بدن‌های خسته ولی دل‌های همچنان زنده و شاداب به اردوگاه بهمنشیر در آبادان بازگشتیم، "مرتضی حاج محمدی" این عکس را گرفت.
به گزارش  شهدای ایران، حمید داوودآبادی رزمنده دوران دفاع مقدس و پژوهشگر و نویسنده این حوزه در صفحه اینستاگرامش با انتشار تصویری از دوران دفاع مقدس، خاطره ای از آن ایام را منتشر کرد:

30 سال پیش در چنین روزهایی، بچه‌های گردان شهادت، پس از حضور دو - سه هفته‌ای در نبرد سخت والفجر 8، از فاو به عقبه لشکر منتقل شدند. روزها زندگی در آب نمک سوزاننده بندر فاو، آفتاب مستقیم و گرمای طاقت فرسا، انواع گاز شیمیایی اعصاب، تاولزا، خون و ... همه را به جان خریده بودیم. آن روز وقتی با بدن‌های خسته ولی دل‌های همچنان زنده و شاداب به اردوگاه بهمنشیر در آبادان بازگشتیم، "مرتضی حاج محمدی" این عکس را گرفت.

روایتی از عکسی با 30 سال حرف ناگفته + عکس

نفرات صف اول از راست:

جمشید پیروز مفتخری: مرداد 65 در عملیات نصر 7 در ماووت، رفت روی مین، پاهای بلندش هر کدام به سویی در کوهستان پرت شدند و در بهشت‌زهرا (س) قطعه‌ی 29 ردیف 120 شماره‌ی 10 آرام گرفت.

یوسفی: از آن روز تا الان نمی‌دانم کجای این کشور پهناور است.

حمید داودآبادی: خسته و بقول بچه‌ها "غُر زنان و همیشه منتقد!" چند روز بعد در جاده فاو - ام القصر آماج ترکش‌های سوزان خمپاره قرار گرفت و در بیمارستان طالقانی تهران آرام یافت.

یوسف محمدی: تیر ماه 1365 در عملیات کربلای 1 در قلاویزان هدف تک تیرانداز عراقی قرار گرفت و در گلزار شهدای زنجان آرام و ساکت خفته است.

حسن نوروزیان: چند روز بعد در فاو، خمپاره 60 مستقیم در پایش نشست و همچنان با درد و زخم آن، در قلعه حسن خان (شهرک قدس) زندگی می‌گذراند.

عقبی‌ها هر کدام سرنوشتی پیدا کردند:

یکی دستفروش در چهارراه مولوی شد. یکی شد موتور فروش و مغازه‌ای در میدان گمرک دارد. یکی شد سیاسی و به دفتر تحکیم وحدت پیوست. یکی مهندس شد و ... یکی دو سه سال بعد اسیر شد و بعد از آزادی، به صف سربازان گمنام پیوست. یکی بعد از جنگ وارد دستگاه دیپلماسی شد و امروز در سوئیس زندگی دیپلماتیک می‌کند.


*دفاع‌پرس
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار