اعلام کردن حزب الله به عنوان یک گروه تروریستی در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس، گام جدید عربستان برای ایجاد بحران در لبنان است.
گروه شهدای ایران، لبنان هر چند کوچک است اما چندین برابر مساحت، اهمیت راهبردی دارد. شاید اهمیت این کشور به خصوص از زمان آغاز جنگ با تروریسم در سوریه و عراق بیشتر نیز شده باشد؛ مرزهای شمالی متصل به سوریه و جنوب، نقطه شروع سرزمینهای اشغالی. به دلیل اهمیت لبنان، کشورهایی مانند عربستان سعودی تلاش میکنند لبنان را از مسیر مقاومت اسلامی خارج کنند و با سلسله سناریوهایی که در این کشور پیاده میکنند، جناح وابسته به خود را حاکم و در نهایت امنیت اسرائیل را تضمین کنند.
بحران سیاسی و اجتماعی لبنان
لبنان بیش از یکسال است که بحران سیاسی سختی را پشت سر میگذارد. نظام سیاسی پارلمانی که در نتیجه قرارداد ۱۹۹۰ طائف بر این کشور حاکم است، به این دلیل که پایهای قومی و فرقهای دارد همیشه میتواند آبستن بحران باشد و در نتیجه آن است که میبینیم لبنان از زمان پایان سکونت میشل سلیمان در کاخ بعبدا (کاخ ریاست جمهوری لبنان) تا کنون با بحران خلاء ریاست جمهوری مواجه است. از سوی دیگر، دوره زمانی پارلمان کنونی لبنان دو بار تمدید شده و آخرین باری که مردم این کشور پای صندوقهای رای رفتند، سال ۲۰۰۹ میلادی بود.
بحران اجتماعی در لبنان نیز چند ماهی است که کلید خورده. پدیدهای اجتماعی که رسانهها از آن به عنوان بحران زباله یاد میکنند. تصاویر زیادی از تودههای زباله انباشته شده در خیابانهای زیبای بیروت در رسانههای رسمی و شبکههای اجتماعی مجازی دست به دست میچرخد.
روی هم رفتن این مشکلات منجر به برگزاری تظاهرات در پایتخت و دیگر مناطق لبنان شد و مردم این کشور را به خیابانها آورد. کشوری که با جمع شدن مشکلات، آماده بحران سازی میشود.
تخریب حزب الله با بحرانهای سیاسی و امنیتی
عربستان سعودی با استفاده از بازوی سیاسی خود در لبنان که همان جریان وابسته به "سعد الحریری" است، تلاش میکند جریان مقاومت اسلامی را تخریب و در نهایت حذف کند؛ جریانی که سال ۲۰۰۰ میلادی به اشغال جنوب لبنان پایان داد. زمزمههای خلع سلاح حزب الله از سالها قبل مطرح شد و دشمنان محور تلاش کردند با تصویب قطعنامه ۱۵۵۹ در شورای امنیت سازمان ملل متحد به این موضوع بعد بینالمللی بدهند.
سناریوی تخریب مقاومت در گذر زمان فراموش نشد و پس از ترور رفیق حریری نخست وزیر سابق لبنان در سال ۲۰۰۵ میلادی، نهادهای بینالمللی و جریانهای وابسته به سعودی در این کشور انگشت اتهام را به طرف مقاومت اسلامی نشانه رفتند. امروز که بیش از ۱۱ سال از آن زمان میگذرد این واقعه هنوز استخوان لای زخم است و جریانهای مذکور همچنان برای تخریب حزب الله از این موضوع استفاده میکنند.
سال ۲۰۰۶ میلادی اما واقعهای را به خود دید که سناریوی درازمدت جریانهای سعودی – صهیونیستی را با مشکل مواجه کرد. گروهی که دشمنان خواستار خلع سلاح آن بودند و سازمان رزمی آن با ارتش رژیم اشغالگر قدس از لحاظ کمیّت قابل مقایسه نیست طی جنگ ۳۳ روزه یا نبرد تموز، اجازه پیشروی به نیروهای اسرائیل را نداد تا بار دیگر این منطقه به اشغال آنان در بیاید.
دشمنان جریان مقاومت اسلامی چند سال قبل با مطرح کردن تجهیز ارتش لبنان و کمک چند میلیارد دلاری به این نیروها، فاز جدیدی از سناریوی تخریب را کلید زدند. در حالی که امپراطوری رسانه عربی متعلق به ریاض و دوحه کمک مالی فرانسه و عربستان به ارتش لبنان را به طور گسترده پوشش میداد، برخی سیاستمدارهای لبنانی از جمله حریری بار دیگر در سخنرانیهایشان راجع به لزوم خلع سلاح مقاومت و دفع خطرات توسط ارتش صحبت میکردند تا این موضوع را به عنوان یک امر ملی برای لبنانیها جا بیاندازند. پدیدهای که اگر محقق شود، این نقطه راهبردی را در بست در اختیار تلآویو قرار میدهد.
اکنون نیز که چند روزی از قطع کمکهای مالی عربستان به لبنان میگذرد، این برنامه همچنان ادامه دارد و سعد الحریری که بنا بر اخبار رسانهها چند روزی میشود که از جده به بیروت بازگشته، حزب الله را مقصر اصلی جلوه میدهد و این موضوع را صریح عنوان میکند. حزب الله باید قربانی عربستان شود زیرا سد مقاومی در برابر برنامههای عربستان و متحد نه چندان جدیدش، اسرائیل است. کنار تمام این برنامهها که در قالب سناریوی شکست مقاومت اسلامی تعریف میشود، تلاش این جریان برای ترور شخصیتی "سید حسن نصرالله" را نیز باید اضافه کرد.
آخرین تیری که سعودیها به طرف مقاومت اسلامی لبنان پرتاب کردند، شناسایی این گروه به عنوان یک مجموعه تروریستی بود. برخی معتقدند که این اتفاق به دلیل اظهارات اخیر سید نصرالله افتاده و موضعگیری وی علیه عربستان و صحبت درباره جنایات ریاض در یمن، این امر را محقق کرده است. اگر کمی از بالاتر به این موضوع نگاه کنیم متوجه میشویم که فاصله بسیار اندک اعلام قطع کمکهای مالی به لبنان و تروریست خواندن حزب الله میتواند به یکدیگر مرتبط باشد و اگر کنار بحرانهای سیاسی، اجتماعی و امنیتی جاری در این کشور قرار بگیرد میشود آن را به عنوان قطعهای از این پازل برشمرد. تمام این وقایع به طور وسیع توسط شبکههایی که با پترودلارهای سعودی تغذیه میشوند، در قالب عملیات روانی علیه مردم لبنان پیاده میشود تا حزب الله به مرور زمان به عنوان عامل بدبختی و گرفتاری آنان شناخته شود.
جنگ بعدی لبنان
لبنان از شمال با خطر تکفیریها و از جنوب با تهدید ارتش پیشرفته رژیم صهیونیستی روبروست. همین امروز که جنگی در لبنان جریان ندارد، رزمندگان مقاومت در سوریه و عراق درگیر جنگ با تروریسم هستند و سعودیها با پیگیری گشودن یک جبهه جدید علیه مقاومت آرزوی تضعیف حزب الله را در سر میپرورانند. آنان با این فکر حرکت میکنند که با گشودن یک جبهه جدید که میتواند در لبنان باشد، حزب الله را به طور کامل درگیر و این گروه را مجبور کنند که توان نظامی خود را به سه بخش تقسیم کند و از آنجایی که عربستان کمکهای مالی خود به لبنان را قطع کرده، ارتش نمیتواند در قامت یک نیروی مسلح واقعی ظاهر شود. به خیال آنان، اگر این سناریو عملی شود این دو اتفاق امکان دارد برای حزب الله بیافتد.
اول اینکه جنگ در لبنان که سالها درگیر جنگ داخلی بوده و تعدد طوایف در آن میتواند بحران ساز باشد، منجر به شکست کامل در میدان جنگ یا تنزل حزب الله به یک گروه سیاسی بیاثر شود. احتمال دوم نیز این است که با توجه به موج تخریبی رسانهای علیه حزب الله و شرایط داخلی لبنان، عدم وجود نیروهای مسلح برای کنترل اوضاع امنیتی شرایط جامعه را علیه مقاومت کند و نیروهای سیاسی و اجتماعی داخلی خواستار کنار گذاشتن این مجموعه شوند.
در هر صورت ای کاش استراتژیستهای سرویسهای اطلاعاتی به تجربه قبلی در مورد درگیر شدن با مقاومت اسلامی مراجعه کنند و به یاد بیاورند که سید نصرالله حرفهای توخالی نمیزند و زمانی که دبیرکل حزب الله لبنان در سخنرانی خود میگوید حزب الله از همیشه آمادهتر است، با پشتوانه صحبت میکند.
بحران سیاسی و اجتماعی لبنان
لبنان بیش از یکسال است که بحران سیاسی سختی را پشت سر میگذارد. نظام سیاسی پارلمانی که در نتیجه قرارداد ۱۹۹۰ طائف بر این کشور حاکم است، به این دلیل که پایهای قومی و فرقهای دارد همیشه میتواند آبستن بحران باشد و در نتیجه آن است که میبینیم لبنان از زمان پایان سکونت میشل سلیمان در کاخ بعبدا (کاخ ریاست جمهوری لبنان) تا کنون با بحران خلاء ریاست جمهوری مواجه است. از سوی دیگر، دوره زمانی پارلمان کنونی لبنان دو بار تمدید شده و آخرین باری که مردم این کشور پای صندوقهای رای رفتند، سال ۲۰۰۹ میلادی بود.
بحران اجتماعی در لبنان نیز چند ماهی است که کلید خورده. پدیدهای اجتماعی که رسانهها از آن به عنوان بحران زباله یاد میکنند. تصاویر زیادی از تودههای زباله انباشته شده در خیابانهای زیبای بیروت در رسانههای رسمی و شبکههای اجتماعی مجازی دست به دست میچرخد.
روی هم رفتن این مشکلات منجر به برگزاری تظاهرات در پایتخت و دیگر مناطق لبنان شد و مردم این کشور را به خیابانها آورد. کشوری که با جمع شدن مشکلات، آماده بحران سازی میشود.
تخریب حزب الله با بحرانهای سیاسی و امنیتی
عربستان سعودی با استفاده از بازوی سیاسی خود در لبنان که همان جریان وابسته به "سعد الحریری" است، تلاش میکند جریان مقاومت اسلامی را تخریب و در نهایت حذف کند؛ جریانی که سال ۲۰۰۰ میلادی به اشغال جنوب لبنان پایان داد. زمزمههای خلع سلاح حزب الله از سالها قبل مطرح شد و دشمنان محور تلاش کردند با تصویب قطعنامه ۱۵۵۹ در شورای امنیت سازمان ملل متحد به این موضوع بعد بینالمللی بدهند.
سناریوی تخریب مقاومت در گذر زمان فراموش نشد و پس از ترور رفیق حریری نخست وزیر سابق لبنان در سال ۲۰۰۵ میلادی، نهادهای بینالمللی و جریانهای وابسته به سعودی در این کشور انگشت اتهام را به طرف مقاومت اسلامی نشانه رفتند. امروز که بیش از ۱۱ سال از آن زمان میگذرد این واقعه هنوز استخوان لای زخم است و جریانهای مذکور همچنان برای تخریب حزب الله از این موضوع استفاده میکنند.
سال ۲۰۰۶ میلادی اما واقعهای را به خود دید که سناریوی درازمدت جریانهای سعودی – صهیونیستی را با مشکل مواجه کرد. گروهی که دشمنان خواستار خلع سلاح آن بودند و سازمان رزمی آن با ارتش رژیم اشغالگر قدس از لحاظ کمیّت قابل مقایسه نیست طی جنگ ۳۳ روزه یا نبرد تموز، اجازه پیشروی به نیروهای اسرائیل را نداد تا بار دیگر این منطقه به اشغال آنان در بیاید.
دشمنان جریان مقاومت اسلامی چند سال قبل با مطرح کردن تجهیز ارتش لبنان و کمک چند میلیارد دلاری به این نیروها، فاز جدیدی از سناریوی تخریب را کلید زدند. در حالی که امپراطوری رسانه عربی متعلق به ریاض و دوحه کمک مالی فرانسه و عربستان به ارتش لبنان را به طور گسترده پوشش میداد، برخی سیاستمدارهای لبنانی از جمله حریری بار دیگر در سخنرانیهایشان راجع به لزوم خلع سلاح مقاومت و دفع خطرات توسط ارتش صحبت میکردند تا این موضوع را به عنوان یک امر ملی برای لبنانیها جا بیاندازند. پدیدهای که اگر محقق شود، این نقطه راهبردی را در بست در اختیار تلآویو قرار میدهد.
اکنون نیز که چند روزی از قطع کمکهای مالی عربستان به لبنان میگذرد، این برنامه همچنان ادامه دارد و سعد الحریری که بنا بر اخبار رسانهها چند روزی میشود که از جده به بیروت بازگشته، حزب الله را مقصر اصلی جلوه میدهد و این موضوع را صریح عنوان میکند. حزب الله باید قربانی عربستان شود زیرا سد مقاومی در برابر برنامههای عربستان و متحد نه چندان جدیدش، اسرائیل است. کنار تمام این برنامهها که در قالب سناریوی شکست مقاومت اسلامی تعریف میشود، تلاش این جریان برای ترور شخصیتی "سید حسن نصرالله" را نیز باید اضافه کرد.
آخرین تیری که سعودیها به طرف مقاومت اسلامی لبنان پرتاب کردند، شناسایی این گروه به عنوان یک مجموعه تروریستی بود. برخی معتقدند که این اتفاق به دلیل اظهارات اخیر سید نصرالله افتاده و موضعگیری وی علیه عربستان و صحبت درباره جنایات ریاض در یمن، این امر را محقق کرده است. اگر کمی از بالاتر به این موضوع نگاه کنیم متوجه میشویم که فاصله بسیار اندک اعلام قطع کمکهای مالی به لبنان و تروریست خواندن حزب الله میتواند به یکدیگر مرتبط باشد و اگر کنار بحرانهای سیاسی، اجتماعی و امنیتی جاری در این کشور قرار بگیرد میشود آن را به عنوان قطعهای از این پازل برشمرد. تمام این وقایع به طور وسیع توسط شبکههایی که با پترودلارهای سعودی تغذیه میشوند، در قالب عملیات روانی علیه مردم لبنان پیاده میشود تا حزب الله به مرور زمان به عنوان عامل بدبختی و گرفتاری آنان شناخته شود.
جنگ بعدی لبنان
لبنان از شمال با خطر تکفیریها و از جنوب با تهدید ارتش پیشرفته رژیم صهیونیستی روبروست. همین امروز که جنگی در لبنان جریان ندارد، رزمندگان مقاومت در سوریه و عراق درگیر جنگ با تروریسم هستند و سعودیها با پیگیری گشودن یک جبهه جدید علیه مقاومت آرزوی تضعیف حزب الله را در سر میپرورانند. آنان با این فکر حرکت میکنند که با گشودن یک جبهه جدید که میتواند در لبنان باشد، حزب الله را به طور کامل درگیر و این گروه را مجبور کنند که توان نظامی خود را به سه بخش تقسیم کند و از آنجایی که عربستان کمکهای مالی خود به لبنان را قطع کرده، ارتش نمیتواند در قامت یک نیروی مسلح واقعی ظاهر شود. به خیال آنان، اگر این سناریو عملی شود این دو اتفاق امکان دارد برای حزب الله بیافتد.
اول اینکه جنگ در لبنان که سالها درگیر جنگ داخلی بوده و تعدد طوایف در آن میتواند بحران ساز باشد، منجر به شکست کامل در میدان جنگ یا تنزل حزب الله به یک گروه سیاسی بیاثر شود. احتمال دوم نیز این است که با توجه به موج تخریبی رسانهای علیه حزب الله و شرایط داخلی لبنان، عدم وجود نیروهای مسلح برای کنترل اوضاع امنیتی شرایط جامعه را علیه مقاومت کند و نیروهای سیاسی و اجتماعی داخلی خواستار کنار گذاشتن این مجموعه شوند.
در هر صورت ای کاش استراتژیستهای سرویسهای اطلاعاتی به تجربه قبلی در مورد درگیر شدن با مقاومت اسلامی مراجعه کنند و به یاد بیاورند که سید نصرالله حرفهای توخالی نمیزند و زمانی که دبیرکل حزب الله لبنان در سخنرانی خود میگوید حزب الله از همیشه آمادهتر است، با پشتوانه صحبت میکند.
*نسیم