شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۰۹۰۷۹
تاریخ انتشار: ۰۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۱
اسلام آمریکایی یعنی اسلامی که بگوید اصلاً رفاه با این به دست نمی‌آید. اسلامی که بگوید اگر تو می‌خواهی زندگی بکنی با اینها به دست نمی‌آید. نفی مبارزه بکند. اصلاً نفی حق بکند. بگوید حق چیست؟ شما می‌بینید که برخی از اینها در دنیا همین را بیان می‌کنند. می‌گویند ما نمی‌گوییم که دنیا حق است و نظامش عادلانه است. ولی الآن جای دعوا نیست. ما هم برویم یک گوشه سهم‌مان را بگیریم
 شهدای ایران:دکتر سعید جلیلی نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی روز یکشنبه ۲ اسفند ماه ۱۳۹۴ با جمعی از دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر و فعالین دانشجویی دانشگاه­های تهران دیدار و گفتگو کرد.

به گزارش رجانیوز، مشروح سخنان دکتر جلیلی به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم –

انقلاب بر یک مبنایی شکل گرفته و یک محصولاتی دارد. شعارهای اصلی انقلاب یعنی استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، بسترهایی بود که انقلاب به اهداف بزرگتری چون تعالی، پیشرفت، عدالت و سایر ارزش ها برسد.

انقلاب اسلامی به مثابه یک نرم­ افزار

اصل انقلاب، یک تفکر است، یک نرم‌افزار است. وقتی که انقلاب شکل گرفت، یک نوع تغییر نگرش‌ صورت گرفت. این بحث از آن جا اهمیت پیدا می‌کند که اگر شما به ماهیت نرم‌افزاری انقلاب توجه لازم را نداشته باشید، در ادامه برای حفظ انقلاب دچار خطا می‌شوید و نمی‌توانید از آن دفاع لازم را انجام بدهید.

اگر ما پذیرفتیم که انقلاب یک نرم‌افزار است، ثمره‌اش این است که نرم‌افزار با سخت‌افزار از بین نمی‌رود. لذا شما دیدید در اوایل انقلاب و دهه اول انقلاب، کسانی که در برابر انقلاب بودند یک تلاش جدی کردند که انقلاب را با سخت‌افزارهایی چون کودتا و جنگ از مسیر بردارند ولی مردم در برابر آنها ایستادند.


جلیلی:بغض انگلیس افتخار علمای راستین اسلام



اگر ما می‌خواهیم انقلاب را حفظ کنیم، باید این نرم‌افزاری که این انقلاب را حفظ کرده، بشناسیم. انقلاب چگونه توانست خودش را در چنین وضعیتی حفظ کند؟ اگر بخواهیم آن نرم‌افزار را در یکی دو کلمه خلاصه کنیم، آن ایمانی بود که در عمل صالح ظهور پیدا می‌کرد و در برنامه ی اسلام ناب توسط امام ارائه شد.

 

بدافزار اسلام آمریکایی و بدافزار تردید در کمین انقلاب

حالا آن بدافزاری که می‌تواند این نرم­ افزار را از بین ببرد چیست؟ اسلام آمریکایی و تردید. هر چقدر این ایمان سست بشود، شما بیشتر دچار تردید می شوید.

در این جنگ نرم‌افزاری دو برنامه جدی در برابر هم می‌ایستند تا بتوانند اهداف خود را محقق کنند. وقتی دشمن می‌بیند با سخت‌افزار نمی‌تواند موفقیتی داشته باشد، تلاش می­کند با وارد کردن یک بدافزار و اصطلاحاً ویروس، آن ایمان و اعمال صالح و آن رفتارهای صحیحی را که از این منبعث می‌شود مورد هدف قرار دهد و آن را دچار مشکل کند.

آن چیزی که برای مستکبرین اهمیت پیدا می‌کند، این است که بتوانند شما را در اولین فرصت زمین­گیر کنند. برای همین هم ابتدا جنگ‌افزار و سخت‌افزار را به کار می‌گیرند. اما وقتی که یک انقلاب عمیق و ریشه‌دار است، با سخت‌افزار عوض نمی‌شود که این خودش را در انقلاب ما نشان داد.

 

اسلام ناب در مقابل اسلام آمریکایی

آخرین مجلسی که امام در بین ما بود، مجلس سوم بود. از ابتدای سال ۱۳۶۷ که انتخابات مجلس سوم بود، امام یک نگرش جدیدی را به جامعه القاء کرد. در تمام پیام‌های امام، امام دارد برای جامعه یک نوع طراحی می‌کند و این دو تفکر را نشان می‌دهد. یکی تفکر انقلابی و انقلاب، که امام آن را اسلام ناب می‌نامد. در کنارش هم مرتب بیان می‌کند اسلام آمریکایی که در برابر اسلام ناب است. امام می‌گوید اگر شما می‌خواهید برای ادامه انقلاب تحلیل صحیح داشته باشید، باید این دو اسلام را بشناسید و تمایزاتش از هم را بفهمید. این را چه کسی می‌تواند دچار مشکل بکند. یک چیزی از سنخ خودش. این را توپ و جنگ‌افزار و اینها نمی‌تواند انجام بدهد.

تعبیر امام این است که« امروز غرب و شرق به خوبی می‌دانند که تنها نیرویی که می‌تواند آنها را از صحنه خارج بکند اسلام است». تازه آن زمان ده سال گذشته بود. تعبیر امام را ببینید. «آنها در این ده سال انقلاب اسلامی ضربات سختی از اسلام خورده‌اند و تصمیم گرفتند که به هر وسیله ممکن آن را در ایران که مرکز اسلام ناب است نابود کنند».

 

اسلام ناب را امام سال‌های شصت و شش و شصت و هفت بیان فرموده‌اند. حدود تقریبا‍ً پانزده سال بعد خود آمریکایی‌ها در یک مقاله‌ای که نوشتند این را قشنگ بیان کردند.

 

دو بال اسلام آمریکایی: اسلام لیبرال و اسلام متحجّر

آقای ریچارد هس که الآن رئیس شورای روابط خارجی آمریکا است. آن زمان رئیس Policy Planing Staff وزارت خارجه آمریکا بود. یک مقاله‌ای نوشت با عنوان: Toward a great democracy in the Moslem worldدر آن جا می‌‌گوید ما با یک چالش این چنینی روبرو هستیم. آن جا تحلیل می‌دهد. مربوط به سال دو هزار و یک یا دو هزار و دو است. بعد می‌بینید که در این پانزده سال اخیر وقتی که این کار را دنبال کردند، دوباره همین عملیاتی می‌شود.

می‌گوید ما باید جهان اسلام را بین دو اسلام مخیر بکنیم. یا اسلام لیبرال که هم سو با منافع ما است و ضرری برای ما ندارد. بگذار باشد. یا یک اسلام از جنس آن زمان می‌گوید طالبان که حتی راحت بشود آن را با ابزار نظامی سرکوبش کرد. و سرکوب آن توجیه داشته باشد.

این همان دو بالی است که امام از آن به عنوان اسلام آمریکایی یاد می‌کرد. امام می‌فرماید یک اسلام آمریکایی شکل می‌گیرد و یک اسلام ناب. اگر او می‌خواهد بیاید با شما مبارزه بکند با یک همچین ابزاری خواهد آمد.

 

ویژگی نمایندگان مطلوب در بیان امام

امام اسلام ناب را چگونه تعریف می‌کنند؟ «مردم به نمایندگانی رأی بدهند که متعبد به اسلام باشند. وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسؤولیت بکنند. طعم تلخ فقر را چشیده باشند. در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه‌جو، اسلام پاک‌طینتان عارف و در یک کلمه مدافع اسلام ناب محمدی باشند».

این تعریف خود اسلام ناب است ولی بعضی مواقع تعریف در مقابل ضد آن بهتر روشن می‌شود. از همین رو امام در ادامه می فرمایند: «افرادی که طرفدار اسلام سرمایه‌داری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهمین بی‌درد، اسلام منافقین، اسلام راحت‌طلبان، اسلام فرصت‌طلبان و در یک کلمه اسلام آمریکایی هستند را طرد کنند».

امام از همان زمان تقابل دو نگاه و دو برنامه را پیش‌بینی می‌کردند که اگر کسانی بخواهند به مبارزه با این نگاه بیایند، دیر یا زود می‌فهمند که با جنگ و کودتا نمی‌توانند. این را باید با یک نرم‌افزار از کار بیندازند. همان چیزی که گفتم، آمریکا می‌گوید ما باید بیاییم این را بین این دوتا محصور بکنیم. خب حاصل این چیست؟

 

انتظار این که جهانخواران ما را یاری کنند، بی‌حاصل است

یعنی اگر شما می‌گویید اسلام پابرهنگان و مستضعفین و رنجدیدگان و آن طرفش می‌گویید مرفهین و راحت‌طلبان، این مبارزه شکل می‌دهد. خود امام در این دو سه پیامی که در یک بازه زمانی کمتر از سه ماه می‌دهند این را روشن می‌کنند. بیان می‌کنند که اگر شما به این اسلام ایمان و باور داشته باشید، لازمه این مبارزه است. شما باید مبارزه کنید. لازمه‌اش چه است. احقاق حق است. یعنی شما باید بروی حقت را بگیری. می‌گویند:« امروز روز مقاومت است. امروز روز درنگ نیست. روز صیقل انسانیت انسان‌ها است. روز جنگ است. روز احقاق حق است و حق را باید گرفت. انتظار این که جهانخواران ما را یاری کنند بی‌حاصل است». بعد خودشان بیان می‌کنند. می‌گویند: «امروز غرب و شرق به خوبی می‌دانند که تنها نیرویی که می‌تواند آنها را از صحنه خارج بکند اسلام است».

 

انصراف از مبارزه، انحراف در مبارزه

آن چیزی که شما را در مبارزه منحرف بکند. عوض این که با آن کسی که دشمن اصلی‌ات است بجنگی، شما به یک چیز دیگر منحرف بشوید. خب چه کسی می‌تواند این کار را انجام بدهد. آن کسی که طرفت است که نمی‌تواند این کار را بکند. اسلام آمریکایی. اسلامی که بیاید به شما بگوید اصلاً کی گفته مبارزه بکنید. ببین با مصالحه می‌شود کار کرد. اسلامی که بگوید مبارزه فقط هزینه دارد. هزینه مبارزه را برای شما نشان بدهد و فایده‌اش را بپوشاند. این می‌شود آن اسلام آمریکایی.

می‌گوید در جهان یک مناسباتی وجود دارد، چرا شما می‌خواهید با این مناسبات بجنگید. ببین همه دارند زندگی می‌کنند. تو چرا ایستادی و داری مبارزه می‌کنی. این یک بال آن اسلام آمریکایی است.

 

پیروزی مقاومت و بیداری اسلامی، دو روند مبتنی بر اسلام ناب

بال دیگرش چیست؟ این است که مبارزه را منحرف بکند. یا انصراف از مبارزه یا انحراف در مبارزه. همین اسلامی که او خودش می‌گوید. طالبان و القاعده. یعنی اگر در جهان اسلام یک نیرویی برای مبارزه شکل می‌گیرد، این را منحرفش بکند. چگونه منحرف بکند؟

در همین پنج سال گذشته دو روند مهم مبتنی بر اسلام ناب شکل گرفت. این دو روند چه بود. یکی همین روند پیروزی‌هایی که در مقابله با رژیم صهیونیستی داشت در کشورها شکل می‌گرفت. جنگ سی و سه روزه، جنگ بیست و دو روزه، آزادی جنوب لبنان، اینها شکل گرفت. یعنی همان قدرت‌ها بودند. همان سخت‌افزار بود. همان جنگ‌افزار بود. تازه نسبت به دهه هفتاد خیلی قوی‌تر شده بود اما می‌دید یک نرم‌افزاری آمده جلویش و در هر جنگی که شکل می‌گیرد، او شکست می‌خورد. هر نبردی که شکل می‌گیرد، این او است که باید عقب‌نشینی بکند.

رونددوم بیداری اسلامی و بیداری ملت‌ها که حالا یکی یکی مستبدین برکنار می‌شدند. مبارک، بن علی، قذافی و … این داشت شکل می‌گرفت. خب بهترین کار در برابر این روند چیست؟ از یک طرف می‌بینی آن اوجی که شما در تقابلی که با جهان خارج از اسلام دارید که در رأس آن آمریکا و صهیونیسم است و دارد این پیروزی‌ها شکل می‌گیرد. در داخل هم آن عواملشان یکی یکی دارند نابود می‌شوند. این جا بهترین کار این است که اگر نمی‌تواند منصرف بکند، این مبارزه منحرف بشود.

 

داعش و گروه­های تکفیری عامل غرب برای انحراف در مبارزه

لذاست که شما می‌‌بینید پیاده نظام آنها مثل داعش و جیش النصره و اینها بر این مبنا شکل می‌گیرد. حالا این حزب‌اللهی که دارد امروز در آن جا علیه اسرائیل می‌جنگد، مجبور بشود و بیاید از پشت سر با داعش بجنگد. اینها را بگیرد. دشمن می‌فهمد که این فقط با سلاح و جنگ افزار نیست. بلکه باید با یک نرم‌افزار از درون این مبارزه را منحرف بکند.

از این طرف هم یک نرم‌افزاری نیاز دارد که شما را از اصل مبارزه منصرف بکند. این آن وقت در چه چیزی است. حالا این جا اسلام آمریکایی معنی پیدا می کند، اسلامی که بگوید کی گفته باید با سرمایه‌داری، مستکبرین و مرفهین بی‌درد مبارزه کرد.

 

امنیت، رفاه و پیشرفت نتیجه مبارزه در سایه اسلام ناب

اسلام آمریکایی یعنی اسلامی که بگوید اصلاً رفاه با این به دست نمی‌آید. اسلامی که بگوید اگر تو می‌خواهی زندگی بکنی با اینها به دست نمی‌آید. نفی مبارزه بکند. اصلاً نفی حق بکند. بگوید حق چیست؟ شما می‌بینید که برخی از اینها در دنیا همین را بیان می‌کنند. می‌گویند ما نمی‌گوییم که دنیا حق است و نظامش عادلانه است. ولی الآن جای دعوا نیست. ما هم برویم یک گوشه سهم‌مان را بگیریم. این یک نگاه می‌شود. یک نگاه هم این نگاه امام است که می‌گوید (امروز روز احقاق حق است و حق را باید گرفت)

حالا کاری که ما این جا باید بکنیم چیست؟ این جا در آن نگاه اول می‌شود آن مار و مار کشیدن. شاید در جامعه به طور طبیعی بگویند راست می‌گویند. جنگ این قدر هم چیز خوبی نیست. رفاه که خیلی بهتر است. راحتی که خیلی بهتر است. این یک منطقی هم دارد. الآن به هر کس بگویی آقا جنگ را دوست داری، می‌گوید نه. به قول آژانس شیشه‌ای که می‌گفت آقایان، شما دوست دارید الآن جنگ بشود. همه گفتند نه.

 

اتفاقاً آن بحثی که امام مطرح می‌کند این است که در سایه این اسلام ناب است. اتفاقاً اگر شما امروز امنیتی دارید، این حاصل آن اسلام ناب است که پیشرفت، عزت و امنیت به دست می آید. حاصل آن مقاومت است. چرا امروز امنیت ایران در کشورهای منطقه بی‌نظیر است. بقیه که همه این کارها را کردند، چرا ندارند.

 

از موفقیت­های هسته ­ای و فضایی در اوج تحریم­ها تا عکس یادگاری با ایرباس در مهرآباد

پیشرفتی که ما داشتیم مدیون چیست؟ این خیلی مهم است. چگونه می‌شود آن پیشرفت را به دست آورد. هر جایی که ما پیشرفت داشتیم مدیون کدام تفکر بوده. در هسته‌ای، در موشکی، در همین موضوعات دفاع مقدس و در بحث‌های دیگر این پیشرفت و موفقیت مدیون کدام تفکر بوده.

این مهم است. اتفاقاً اگر شما بر این مبنا بایستید. مثل کسی است که گندمی که می‌کارد کنارش کاه هم به دست می‌آید. این را که می‌ایستید اینها هم خود به خود به دست می‌آیند. یعنی اگر کشوری توانست تولید اقتدار بکند، آن وقت با آن تولید اقتدار امنیت هم به دست می‌آید. با آن تولید اقتدار پیشرفت هم به دست می‌آید. چیزهای دیگر هم به دست می‌آید.

آن بحثی که امروز بسیار اهمیت دارد که باید روی آن کار کرد، این است که آیا آن رفاه، پیشرفت و موضوعاتی از این دست در کدام تفکر به دست می‌آید؟ آن پیشرفت پایدار، آن امنیت عمیق و صحیح با کدام یک از اینها به دست می‌آید؟ اصلاً چه چیزی را می‌شود پیشرفت گفت؟ تعریف ما از پیشرفت چیست؟ یک وقت شما می‌گویید تعریف من از پیشرفت این است که بتوانم با اتکا به نیروهای خودم علیرغم همه تحریم‌ها ماهواره امید را با یک جاندار به فضا بفرستم. این یک مدل می‌شود. بعد هم مثال عینی دارد. یک وقت هست می‌گویی ببین چقدر خوب است یک هواپیمای ایرباس داشت از روی ایران رد می‌شد. به او گفتیم بی‌زحمت بیا توی فرودگاه مهرآباد بنشین تا ما با تو یک عکس یادگاری بگیریم. همین کاری که دیشب شد. بعد هم می‌رویم با افتخار با آن عکس می‌گیریم که ببینید، قرار است ما این هواپیما را بخریم. آن هم اجاره به شرط تملیک. این هم می­شود یک تعریف دیگر از پیشرفت.

باید دید مصداق پیشرفت را چه می‌دانیم. آن پیشرفتی که دائمی باشد یک مدل پیشرفت دیگر است که می‌گوییم ببین شیخ‌نشینان جنوب خیلج فارس را. اینها هر کدامشان چقدر خوب است. مثلاً به دوبی می‌روی. چقدر برج دارد. همه چیزش خوب است اما اگر یک روز برقش قطع بشود، دوتا آب شیرین‌کنش نباشد، چه خواهد شد؟

 

پیشرفت یعنی بیگانگان نتوانند برای نوع، سطح و میزان تحقیقات ما تصمیم­ گیری کنند

یک وقت هست می‌گویی پیشرفت یک شاخص دارد. خواهشم این است که این را توجه بفرمایید. آن شاخص‌های واقعی چیست. این خیلی مهم است که شما به عنوان دانشجو و قشر فرهیخته خودتان روی این مطالعه بکنید که ما ببینیم شاخص‌های واقعی چیست. آن وقت یکی از کارهایی که این جا انجام می‌شود این است که چه چیزی می‌تواند آن شاخص واقعی باشد.

یکی از چیزهایی که در آن تفکرات دیگر ساخته می‌شود همین است. این است که شاخص‌هایی را درست بکنند و بر مبنای آن شاخص‌ها شما را به یک محاسبه و ارزیابی غلط بیندازند. مثلاً می‌گوید ببین شما چندتا قطعنامه گرفتی ولی کشور دیگر نگرفته. مثلاً قطعنامه یک شاخص می‌شود. خب این شاخص چی است. بعد هم می‌گوید ببین، این گفت کاغذ پاره است و خیلی بد گفت.

یک وقت هست که شما می‌گویی نه. شاخص من این نیست که تو قطعنامه دادی یا ندادی. بله، من سعی می‌کنم هر چیزی را که به کشورم فشار بیاورد کم بکنم اما شاخص من این است که بگویم من باید پیشرفت بکنم. شاخص پیشرفت این است کسانی از هزاران کیلومتر آن طرف تر نتوانند برای نوع، سطح و میزان تحقیقات من تصمیم گیری کنند.

موضوع این است که اگر کسی به خودش این حق را داد و این اجازه را داد که از شما یک حق را ضایع بکند، به همان دلیل می‌گوید حقوق دیگرت را هم می‌توانم ضایع بکنم. می‌گوید مثلاً اگر من با همین زور توانستم کت شما را در بیاورم، خب با همین زور می‌خواهم ساعتت را هم بگیرم. برای همین شما می‌بینید هنوز یک موضوع تمام نشده پایش را روی موشکی می‌گذارد.

این مهم است. باید ببینیم شما با چه شاخصی می‌خواهی این را دفاع بکنی. آن را حفظ کنی. اصلاً ارزیابی بکنی که این چگونه و با چه موفقیتی می‌خواهد پیش برود.

اگر شما می‌گویید مشکل باید حل بشود، یکی از بحث‌های اساسی این است که چگونه باید حل بشود؟

 

اسلام آمریکایی، نابرابری در جامعه و شکاف طبقاتی

حالا چون در ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستیم. خطبه ایشان در مسجد مدینه را بخوانید. تعبیرشان چه است. و جعل الله العدل تنسیقاً للقلوب. اگر شما می‌خواهید یک نظام همدلی داشته باشید و در جامعه همبستگی داشته باشید، مبنای این باید عدالت باشد. نابرابری نمی‌تواند این کار را راه بیندازند. حالا اگر یک تفکری مقابلش بود. همان تفکری که امام می‌گوید تفکر اسلام سرمایه‌داری و اسلام مرفهین بی‌درد. می‌گوید نه آقا. شما بگذار پیشرفت انجام بشود. حالا در کنارش یک عده‌ای هم نان می‌خورند دیگر ولی قرار نیست ما به همه فرصت برابر بدهیم.

یک کتابی هست اخیراً منتشر شده. من توصیه می‌کنم دوستان بخوانند. من خواندم و خیلی استفاده کردم. نویسنده‌اش جایزه اقتصاد نوبل را برده. استاد دانشگاه آمریکا هم هست. تحت عنوان بهای نابرابری. مربوط به همین چند سال پیش هم هست. نه صد سال پیش، بحران آمریکا را بیان کرده. می‌گوید خود ما مدلی که در داخل کشور آمریکا داریم روز به روز منافع ۹۹ درصد دارد قربانی ۱ درصد می‌شود و شواهد می‌آورد. این آدم آدمی نیست که بگوییم حالا اپوزیسیون است. می‌گوید من دوره قبل هم در ریاست جمهوری مشاور کلینتون بودم. بعد مفصل تمام شاخص‌ها را می‌آورد. می‌گوید این مدل اصلاً مدلش این است که دائم هر چه جلوتر می‌رود، فربه‌ شدن یک طبقه و مستضعف‌تر شدن یک گروه دیگر باشد. می‌گوید این شکاف روز به روز دارد بیشتر می‌شود. این را مفصل بیان می‌کند. با ادله اثباتی. نه این که مثلاً یک شعاری بدهد. سیصد صفحه بحث می‌کند.

حالا اگر قرار باشد این مدل علاوه بر این نابرابری که در سطح نظام بین‌الملل شکل داده و یک عده داشته باشند و یک عده نداشته باشند. مثلاً یک عده حق وتو داشته باشند و یک عده نداشته باشند. یک عده سلاح هسته‌ای داشته باشند و یک عده حتی حق غنی سازی صلح آمیز هم نداشته باشند. این بخواهد در شکل محلی‌اش هم تکثیر بشود. خب این همان می‌شود. یعنی یک شکاف طبقاتی، غنی‌تر شدن یک عده، آن هم نه به بهای کار و زحمت و تلاش و یک استعداد. بلکه به بهای رانت، به بهای زیاده‌خواهی و مناسبات غلط. این جا است که آن اسلام آمریکایی معنی پیدا می‌کند. این جا است که مجلس اهمیت پیدا می‌کند که باید به مثابه یک قرارگاه که می‌خواهد هدایت عملیاتی بکند، از دو عنصر قانون‌گذاری و نظارتش استفاده بکند که چنین مدلی شکل نگیرد. در غیر اینصورت همان اتفاقی رخ می دهد که او در کتابش مطرح می‌کند. در آمریکا اتفاق افتاده است. می‌گوید این کارهایی که ما داریم انجام می‌دهیم، اینها همه‌اش در بستر قانون است. چون قانون‌گذاران ما در کنگره آمریکا کسانی هستند که خود سرمایه‌داران آنها را انتخاب می‌کنند. طبیعیست قانونی هم که تهیه می‌کند بر آن مبنا است.

آن چیزی که مطرح است این است که حالا ما با کدام تفکر می‌خواهیم کشور و انقلاب را اداره کنیم. این که آقا فرمودند ما دو نگاه داریم. یعنی تقسیم‌بندی‌ها را این گونه بیان فرمودند که یک نگاه انقلابی و یک نگاه غیر انقلابی. حالا طیف غیر انقلابی از غیر انقلابی که از انقلاب زاویه می‌گیرد هست تا ضد انقلاب.

 

نگاه انقلابی، عامل عزت و پیشرفت

اگر باور داریم به این که اتفاقاً نگاه انقلابی است که امنیت ما، عزت ما، تعالی ما، معنویت ما، پیشرفت ما و حتی رفاه ما را برای ما می‌آورد. خب این یک ادعا است. مردم باید نسبت به این موضوع اقناع بشوند. این کار می‌خواهد. چرا؟ چون آن طرف نقطه مقابلش است. او می‌خواهد تردید ایجاد بکند که با نگاه انقلابی نمی شود. می خواهد موفقیت هایی که با نگاه انقلابی به وجود آمده است بپوشاند.

اگر شما مردم را به یک اقناع نرسانید، نمی توانید به اهداف مدنظرتان برسید، چون ما جمهوری را قبول داریم. این یک تعارف نیست. برای همین هم هست که انتخابات برای نظام یک فرصت است که به بهانه انتخابات مردم در هر مرحله ارتقا پیدا بکنند. برای مردم اقناع ایجاد بشود که کدام تفکر می‌تواند مصالح و منافع آنها را تأمین بکند.

 

چارچوب­ها و الزامات وحدت و ائتلاف

این جا است که شاید این سؤال دوستان معنی‌دار بشود. آن سؤالی که خیلی از دوستان روی آن تأکید داشتند. این جا جریان انقلابی یعنی چی. یعنی همین که یک قبیله‌ای بنشیند و بگوییم آنها یک قبیله هستند و ما هم یک قبیله. پس حالا دور هم بنشینیم و بگوییم فعلاً ما چطوری می‌توانیم به آن جا برویم. یا این که نه، این یک تفکر است. یک باور است. یک به اصطلاح پارادایم است. یک چارچوب‌هایی دارد و یک الزاماتی دارد. این مهم است.

این جا است که آن وقت آن معنای مفاهیمی مثل ائتلاف و وحدت روشن می‌شود. این خوب است افرادی که این تفکر و پارادایم را قبول دارند به هر میزان که امکان دارد با هم هم‌افزایی داشته باشند. وحدت نیروها در این زمینه هر چقدر بیشتر باشد خیلی خوب است. شما بتوانید این تفکر و این نگاه انقلابی را تقویت بکنید.

وحدت حول یک محوری است. شاخص آن هم مشخص است. امام و رهبری است و شاخص‌های مشخصی که در عرصه‌های مختلف وجود دارد. هر چقدر که این نیروها بتوانند با هم هم‌افزا بشوند، آن موقع خیلی خوب است. به اسم ائتلاف، به اسم وحدت، به اسم هم‌افزایی. چون بالاخره یک نگاهی است و آن وقت یک جبهه بزرگ هم هست. یک کار سنگین می‌برد. کار یک نفر و دو نفر نیست. همان طور که خود انقلاب یک جبهه بزرگ بود و دفاع مقدس یک جبهه بزرگ بود، این جا این معنی پیدا می‌کند که این تفکر انقلابی و آن اسلام نابی که امام می‌گفت، الزاماتش چیست. پیامدهایش چیست. آثارش چیست. اینها تبیین بشود و به مردم بیان بشود. اقناع بشوند. آن وقت هر چقدر مردم اقناع بشوند، این نظام قوی می‌شود. قوت ما این است.

 

جمهور مردم پشتوانه نظام اسلامی

حضرت آقا سال گذشته فرمودند وقتی که امام گفت جمهوری اسلامی، امام تعارف نکرد. این را بر یک مبنای دینی گفت. بر اساس یک باور گفت. چون همه می‌دانند که امام اهل تعارف نبود. نظرش را صریح بیان می‌کرد. وقتی امام فرمود جمهوری اسلامی، امام این را باور داشت. چرا. چون مردم هستند که پشتوانه این قدرت هستند. مردم هستند که وقتی باور می‌کنند، وقتی که آن ایمان مردم شکل می‌گیرد طرف چهارتا بچه‌اش را هم می‌دهد.

یک مردم‌سالاری دینی شکل می‌گیرد که بی‌بدیل است. رابطه نظام با مردم یک رابطه متقابل این طوری است. لذا بنا بر این نیست که بگوید من می‌خواهم به زور و هر طوری شده فعلاً سر کار باشم. چون باید مردم همراه و پشتوانه نظام باشند.

 

باید مردم را اقناع کرد

لذا این جا آن جمهوریت چگونه حاصل می‌شود. مردم چگونه همراه نظام می‌شوند؛ با اقناع مردم. با تبیین. با روشنگری. نه با این ابزاراهای خاص حکومت‌ها. در فتنه می شد با همان سازوکارهای قانونی، همان دو هفته اول با سران فتنه برخورد شود. بگوییم این خلاف قانون انجام داده و محاکمه کنید. اما چرا نظام صبر کرد. چرا نظام حوصله کرد. چون نظام می‌دید یک فتنه و یک غباری بلند شده. مردمی که باید پشتوانه نظام باشند، عده‌ای می‌خواهند تردید ایجاد کنند. باید این تردید رفع بشود.

در موضوع هسته‌ای هم همین است. مثلاً این که آقا بیان می‌فرمایند من به آمریکا بی‌اعتماد هستم. خوب این می‌شود بگویند من یک درکی دارم و بی‌اعتماد هستم و تمام شد. اما یک وقت هست که شما می‌خواهید مردم وقتی که می‌گویید انقلاب و نگاه انقلاب اسلامی، باید در برابر آمریکا بایستند. مردم باید به این درک برسند که چرا بی‌اعتماد هستیم؟

آقا در همین فرمایش‌شان فرمودند وقتی که من می‌گویم بی‌اعتماد هستم، این یک توهم نیست. یک منطقی دارد. یک تجربه‌ای دارد. آن وقت وقتی که مردم روشن بشوند پای انقلاب می‌ایستند.

 

مردم زرّادخانه قدرت انقلاب اسلامی

ممکن است شما یک جایی دارید یک هزینه‌ای می‌دهید اما اگر بهای آن ارتقای فکر مردم و تحلیل مردم باشد، این ارزش دارد. چون همین مردم هستند که زرادخانه قدرت شما هستند.

لذاست که در این جا آن وظیفه‌ای که ما داریم فقط شب انتخابات نیست که وقتی صبح انتخابات می‌شود، انگار همه تکالیف تمام شد. تکلیف در یک نظام مردم‌سالاری دینی مستمر است. مردم باید مرتب پا به پای نظام باشند. چون اصلاً جدای از نظام نیستند. این کار می‌خواهد. این یک کار جدی می‌خواهد. این یک کاری نیست که بگوییم دوتا دستگاه را مأمور کنیم برای این که این کار را انجام بدهند.

لذاست که شما می‌بینید آن مبانی مردم‌سالاری دینی، آن چیزی که پیش می‌آید شاید حضرت زهرا سلام الله علیها در چهار جمله در همان خطبه‌شان بیان می‌فرمایند. بعد از آن حمد و ثنایی که بیان می‌کنند. و جعل الله العدل تنسیقاً للقلوب و طاعتنا نظاماً للمله و امامتنا امانا من الفرقه و الجهاد عزاً للاسلام. اگر شما می‌خواهید عزتی داشته باشید باید برای آن هزینه بدهید. باید برایش جهاد بکنید. تلاش بکنید. و الامر بالمعروف مصحلتاً للعامه.

اگر معلوم باشد که من، شما، زید، عمر، اگر مردم به من رأی دادند بر مبنای این حرف‌ها بوده. باید فردا از ما مطالبه بشود. حالا اگر یک کسی آمد و گفت همه چیزها قبول. فردا هم رفت یک چیز دیگر عمل کرد. او باید در معرض باشد. این که بیان می‌فرمایند و الامر بالمعروف مصلحتاً للعامه. برای همین است. این نیست که مثلاً بگوییم من رأی دادم و مسؤولیتم تمام شد تا چهار سال دیگر. فوقش دیگر به این رأی نمی‌دهم. نه. این وظیفه مطالبه‌گری و این که باید در این مسیر حرکت بشود. این وظیفه عمومی است.

آن وقت در این مبنا هر چقدر این وحدت باشد، ائتلاف باشد، هم‌افزایی باشد بسیار ارزشمند است. این هم باید شکل بگیرد و هم باید مطالبه بشود.

 

بغض انگلیس افتخار علمای راستین اسلام

در خصوص مباحث مطرح شده در روزهای اخیر و مواضع انگلیسی ها یادم هست سال شصت و هفت که امام برای اولین بار اسلام ناب و اسلام آمریکایی را مطرح کردند. بعضی‌ها می‌گفتند حالا چه کسی با آمریکاست؟ اما امام یک تفکر را می‌گفت. یک نگاه را می‌گفت. این امر مهمی است. این برای اسلام ناب افتخار است که علمای آن، حملای آن، عاملان آن مورد بغض انگلیس قرار می‌گیرند. این خیلی ارزشمند است. خب یک انگلیسی که یک زمان در این کشور برای خودش نخست وزیر تعیین می‌کرد. رژیم عوض می‌کرد. رژیم سر کار می‌گذاشت. از این انقلاب آن چنان تودهنی خورد. در این کشور یک عزتی پیدا شد و یک عظمتی پیدا شد. حالا بعد از سی و شش هفت سال همین که به خودش اجازه می‌دهد و می‌گوید چه کسی رای بیاورد و چه کسی رای نیاورد. البته این حماقت انگلیس بود ولی این افتخار است که شما می‌بینید اسلام ناب کماکان مورد بغض انگلیس است. این شاخص‌هایی که امام می‌دادند، حالا مصداقش دارد ظهور پیدا می‌کند. امام می‌گفتند. اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، در مقابلش اسلام سرمایه‌داری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی‌درد، دارد خودش را بروز می‌دهد. حماقت دشمنان ما این است که دارند خودشان را رو می‌کنند.

برای علمای راستین ما مایه افتخار و مباهات است که مورد بغض انگلیس قرار بگیرند. امروز آیت الله جنتی، آیت الله مصباح یزدی و آیت الله یزدی مصداق اسلام ناب، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه جو و اسلام پاک طینتان عارف هستند. این انگلیس باید بدش بیاید. اتفاقاً این جا است که آن شاخص‌هایی که امام دارد خودش را بروز می‌دهد، در دو طرف مصادیقش هر چقدر روشن بشود برای ملت مغتنم خواهد بود.

این است که تمام کسانی که به نوعی مورد طمع انگلیس قرار می‌گیرند، باید برائت خودشان را اعلام بکنند. باید از این موضوع برائت بجویند. باید بگویند مگر چه خبر است. چه اتفاقی افتاده. چرا انگلیس باید به خودش اجازه بدهد به عده‌ای طمع بکند و آن ها برایش مطلوب باشند. اینها باید خودشان قبل از همه اعلام برائت بکنند. توی دهن انگلیس بزنند. باید بگویند دوران این که تو با دیگ پلو بخواهی در یک کشوری دمکراسی راه بیندازی و مشروطه راه بیندازی گذشته. این جا ایران اسلامی است. این یک ریشه عمیق دارد. این اصلاً از آن جنس نیست که تو با دیگ پلویت بخواهی دمکراسی و سازوکارهایش را شکل بدهی. حالا یک زمان دیگ پلو است، یک زمان می‌شود شبکه ماهواره‌ای.

 

این نگاه انقلابی است که برای کشور، قدرت و ثروت تولید می­ کند

آن بحثی هم که بعضی از دوستان نسبت به روند و آینده مطرح فرمودند این است. یک نگاه این که ما باید تولید قدرت بکنیم. این نگاه انقلابی است که تولید قدرت می‌کند. تولید ثروت می‌کند. تولید امنیت می‌کند.

یک نگاه هم این است که نگاهش مصرف اینها است. مصرف قدرت، مصرف ثروت، مصرف امنیت، هر چند وقت یک میزانی از اینها را مصرف کند. بعد هم که تمام شد، بگوید خب تمام شد دیگر. این دوتا با هم متفاوت هستند. انشاءالله باید روی اینها کار کرد و دنبال کرد. چه در داخل کشور، چه در منطقه، چه در سطح بین‌المللی اقتضائات اینها را شناخت و انشاءالله انقلاب با موفقیت پیش خواهد رفت.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار