شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۰۸۶۱۴
تاریخ انتشار: ۰۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۶
شهدای ایران: روزنامه «جوان» در سرمقاله خود به قلم مدیر مسئول،نوشت:

بررسی‌ها نشان می‌دهد حمایت رسانه‌ای غرب از جریانات داخلی ایران از 1375 و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ششم شروع شد، اما تا انتخابات ریاست‌جمهوری 1388 این حمایت به صورت کلی دنبال می‌شد و تلاش می‌کردند حرف خود را با هزار رنگ و لعاب آرایش نمایند تا در سایه بزک و آرایش غلیظ، به حمایت متهم نشوند. آن سوی قضیه این بود که تلاش می‌کردند جریان‌ مدنظر داخلی ایران نیز متهم به همسویی با غرب نشود و در سایه این حمایت، آسیب حیثیتی نبیند. از 1388 حمایت رسانه‌ای غرب علاوه بر حمایت جریانی به مصادیق فردی نیز رسید، به صورتی که برای اولین بار یک رئیس‌جمهور امریکا نام کاندیدایی را در ایران آورد و با صراحت گفت: «موسوی نماینده بخشی از هموطنانش است که به دنبال گشایشی به سوی ما هستند» اما خانم کلینتون گفت ما خیلی کارها در ایران انجام دادیم که اگر بگوییم ممکن است کسانی در ایران آسیب ببینند.

حمایت اکنون رسانه‌های غرب یک تفاوت عمده با گذشته دارد. اول اینکه به صورت مصداقی و بدون آرایش غلیظ گفتار و کلام خود به میدان آمده‌‌اند و دوم اینکه در حوزه سلبی نیز به مصادیق وارد شده‌اند. رادیو فردا، تلویزیون و رادیوی بی‌بی‌سی و سایت منافقین به صورت مصداقی له و علیه کاندیداهای خبرگان وارد شده‌ و مسئله را قبح‌زدایی شده می‌بینند. از قضا در مصادیق سلبی و ایجابی با جریان اصلاحات در داخل کشور صددرصد چفت و بست دارند. علت این امر چیست؟ آیا می‌توان به راحتی مصادیق داخلی را که مورد حمایت هستند، خائن دانست؟! یا باید به دنبال دلایل عمیق‌تری بود؟ در طول 18 سال گذشته هر‌گاه غرب از جریان اصلاحات حمایت کرده است دو حالت اتفاق افتاده است؛ یا اصلاح‌طلبان ساکت بوده‌‌ و هیچ پاسخی در فضای عمومی اعلام نکرده‌اند و یا آن را جنگ روانی دانسته‌اند که نباید در تور آن گرفتار شد. اما لازم است یک بار ابعاد مسئله را به صورت همه‌جانبه بررسی کنیم و نتیجه را به صورت منطقی به تصویر بکشیم. عمده‌ترین دلایل را می‌توان به شرح ذیل مرور نمود:

یکم: ممکن است گفته شود دشمن به دنبال اختلاف است و با جنگ روانی درصدد عمیق‌تر کردن شکاف‌های سیاسی ـ اجتماعی داخلی است و نباید به حرف آن اعتنا نمود. اختلاف‌افکنی شیوه دشمن است و همیشه بوده و خواهد بود. در این صورت باید پرسید چرا دشمن برای اختلاف‌افکنی، از موضع رهبری، آیت‌‌الله جنتی و ... حمایت نمی‌کند؟ مگر نمی‌شود با حمایت از بخش‌های دیگر حاکمیت به همان هدف اختلاف‌افکنی رسید؟

دوم: جریان اصلاحات و ایضاً هاشمی و تا حدودی دولتی‌ها، مواضع و عملکرد افرادی که اکنون مورد غضب رسانه‌های غربی هستند را آسیب به نظام می‌دانند و بر این باورند که با عملکرد شورای نگهبان، اندیشه مصباح و ... مردم به نظام بدبین می‌شوند و انقلاب آسیب می‌بیند. سؤالی که در اینجا مطرح است اینکه: اگر عملکرد و اندیشه این افراد موجب آسیب به نظام می‌شود چرا غرب از آنان حمایت نمی‌کند تا اینگونه فرآیند حذف انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی زودتر محقق شود؟ مگر اصلاح‌طلبان مواضع و عملکرد شورای نگهبان، آیات جنتی، مصباح و محمد یزدی را برخلاف نظام و موجب تضعیف آن نمی‌دانند؟ اگر اینها تضعیف‌کنندگان نظام هستند چرا مورد حمایت بی‌بی‌سی و رادیوفردا و... قرار نمی‌گیرند؟ چرا آنان به کمک این فقها نظام را به سمت قهقرا نمی‌برند؟

سوم: امثال آیت‌الله هاشمی، روحانی و اصلاح‌طلبان خود را اصل و عین نظام می‌دانند و بقیه را بدلی، دهاتی، نورسیده، تازه به دوران رسیده، نوکیسه، دور از مبارزه و عدم همراه با امام می‌دانند. آیا می‌توان گفت بی‌بی‌سی و رادیوفردا و منافقین با حمایت از لیست هاشمی و اصلاح‌طلبان در خبرگان درصدد تقویت کسانی هستند که عین و اصل نظام‌اند؟ آیا غرب تصمیم به تقویت نظام جمهوری اسلامی و خط امام گرفته است و درصدد مبارزه با کسانی است که اهل مبارزه نبوده‌اند و نورسیده‌اند؟

چهارم: شاخص غرب برای حمایت از افراد به میزان زاویه آنان با نظام بستگی دارد. چرا قبلاً هاشمی مغضوب منافقین و غرب بود چون این فاصله را احساس نمی‌کردند. در سال‌های 1377 و 1380 رسانه‌های غرب یکصدا هاشمی را لجن‌مال می‌کردند، اما امروز خلاف آن را عمل می‌کنند. آیا هاشمی عوض شده است یا نظام؟ غرب تغییر را در کدام یک حس می‌کند؟

پنجم: واقعیت قصه این است که غرب در یک پروسه 10 ساله(مدت تعهدات ایران در برجام) به دنبال براندازی ساختاری نظام جمهوری اسلامی نیست. رئیس‌جمهور امریکا این راهبرد را در نامه‌ای کتبی به مقام معظم رهبری نیز نوشته‌اند. حال سؤال این است که آیا نظام جمهوری اسلامی از ماهیت پیشین خود دست برداشته است که غرب از براندازی ماهوی و ساختاری دست برداشته است؟ خیر، غرب در فرآیند مذاکرات هسته‌ای به این باور رسید که می‌توان با تغییر روش تقابل به تعامل در یک شیب ملایم 10 سال نظام جمهوری اسلامی را به سمت و سویی ببرد که از آن صرفاً یک «پسوند اسلامی» بماند که هیچ خاصیتی ندارد و همچون کشورهایی مانند پاکستان،‌ هند و ترکیه می‌شود.  راز حمله به طرفداران ماهیت حقیقی نظام و ورود مصداقی به نفی آنان از یک‌سو و حمایت از طرفداران جمهوری اسلامی‌ اسمی از سوی دیگر با همین هدف صورت می‌گیرد. رسانه‌های انگلیس و امریکا وظیفه دارند معتقدین به ماهیت حقیقی نظام را عقب بکشند و از طرفداران «جمهوری اسلامی اسمی» حمایت کنند. مقام معظم رهبری برای اولین بار در دیدار اعضای دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی فرمودند: «باید در مقابل جریان غیرانقلابی در درون نظام ایستاد.» جریان غیرانقلابی «درون نظام» همان‌هایی هستند که غرب درصدد میدان‌داری آنان برای تبدیل انقلاب اسلامی به یک جمهوری اسلامی بی‌خاصیت و عقیم است، قبلاً حمایت‌ها در زر ورق پیچیده می‌شد، اما اکنون عریان است. علت عریانی این است که احساس می‌کنند بعد از برجام جاده در دست تعمیر است و آرایش غلیظ هم لازم نیست.

ششم: سؤالی در ذهن حزب‌الله مانده است اینکه چرا اصلاح‌طلبان از اعضای فراری و ضدانقلاب خود ابراز برائت نمی‌کنند؟ و حتی حاضر نیستند از منکران خاتمیت، عصمت و مهدویت نیز ابراز برائت کنند. اکنون این معما حل شد که آنان شارژکنندگان رسانه‌های غرب در نفی نقطه مقابل اصلاح‌طلبان و تقویت‌کنندگان آنان هستند. چرتکه‌اندازی حسین باستانی برای شیوه رأی نیاوردن فقهای تراز اول و تعمیم لیست نفی شدگان به مشهد و کرمان توسط اکبر گنجی نمونه‌هایی از این حمایت است. اصلاح‌طلبان به این دلیل هزینه عدم مرزبندی با ضدانقلاب را می‌پردازند که می‌دانند کفش کهنه در بیابان نعمت است. پس از شروع فتنه 1388 و طرح شعارهای ساختارشکن علیه اصل انقلاب، مقام معظم رهبری از رهبران اصلاح‌طلبان خواستند با این جماعت مرزبندی کنند و بگویند «اینها از ما نیستند» اما هرگز چنین نکردند.

آن تجربه امروز مجدداً مقابل هاشمی، اصلاح‌طلبان و حتی روحانی است. اگر سریعاً از انگلیس ابراز برائت نکنند، آنچه در تاریخ آیندگان ثبت خواهد شد برای سلسله نسل‌های آنان نیز ننگ‌آور و شکننده خواهد بود.

عبدالله گنجی
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار