شهدای ایران shohadayeiran.com

برادر بزرگ ترم زندگی ما را به نابودی کشانده است. او به مواد مخدر صنعتی اعتیاد دارد و مدام ما را کتک می زند تا مادرم را مجبور کند پولی برای تهیه مواد مخدر به او بدهد. دیگر از کارهای او خسته شده ایم و زندگی مان در حالی رو به نابودی می رود که من قصد داشتم ...
شهدای ایران:دختر 14 ساله ای که به اتهام سرقت از یک مغازه پوشاک دستگیر شده است در حالی که با چشمانی اشک بار و چهره ای پریشان فریاد می زد « من دزد نیستم» و اگر پلیس برادرم را دستگیر کند همه مشکلات زندگی ما حل می شود به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی جنوبی مشهد گفت: پدرم کارگر ساده ساختمانی بود و با آن که درآمد مالی مناسبی نداشت اما روزگارمان بد نبود و زندگی آرامی داشتیم تا این که چند سال قبل حادثه ای همه زندگی ما را به هم ریخت. آن روز پدرم در یک ساختمان در حال احداث مشغول کار بود که ناگهان به خاطر سقوط از بلندی دچار شکستگی پا و کمر شد. از آن روز به بعد پدرم خانه نشین شد و مادرم تامین مخارج زندگی ما را به عهده گرفت. دیگر مادرم مجبور بود در بیرون از منزل کار کند در همین روزها بود که برادر بزرگ ترم به مواد مخدر صنعتی آلوده شد. او که درس و مدرسه را رها کرده بود همواره با دوستان بدتر از خودش پرسه می زد. کار به جایی کشید که برادرم برای تامین هزینه های اعتیادش مادرم را زیر مشت و لگد می گرفت تا پول هایی را که از کارگری در خانه های مردم به دست آورده است از او بگیرد او وقتی مادرم را کتک می زد من و خواهرم از ترس در گوشه اتاق پنهان می شدیم و گریه می کردیم این وضعیت هر روز در خانه ما ادامه داشت و کسی هم نمی توانست جلوی برادرم را بگیرد. تا این که چند روز قبل خواهر کوچک ترم مدام بهانه می گرفت تا لباسی را که در یک مغازه دیده بود برایش بخریم. او از رنگ لباس خوشش آمده بود و گریه می کرد که باید همان لباس را بپوشد. من هم می دانستم که مادرم پولی ندارد تا بخواهد آن لباس را برای خواهرم تهیه کند چرا که اگر برادرم متوجه می شد مادرم پول خرید خواهرم را داده است روزگارمان را سیاه می کرد این بود که فکری به ذهنم رسید تا آرزوی خواهر کوچک ترم را برآورده کنم به همین خاطر بدون این که کسی متوجه شود از خانه بیرون آمدم و به مغازه پوشاک فروشی رفتم و خودم را در حالی با اجناس داخل مغازه مشغول کردم که حواسم به  فروشنده بود وقتی احساس کردم مغازه دار در حال فروش مانتو به زن دیگری است ناگهان آن لباس را که خواهرم به آن علاقه داشت سرقت کردم اما وقتی قصد خروج از مغازه را داشتم فروشنده متوجه موضوع شد و مرا تحویل پلیس داد. ولی «من دزد نیستم» اگر پلیس برادرم را دستگیر کند ما دیگر مشکلی در زندگی نخواهیم داشت چرا که او همه درآمد مادرم را صرف خرید مواد مخدر صنعتی می کند و ...
 ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

*خراسان
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار