زن جوان که با ورود به خانه شوهر صیغهای خود همسر او را کشته بود، در جلسه دادگاه منکر اتهامات خود شد. متهم به قتل همانند شهلا جاهد رقیب عشقی خود را از پا درآورده بود.
به گزارش شهدای ایران، نرجس متهم است 16 مهر سال گذشته وارد خانه شوهر صیغهای خود شده و به خاطر حسادت همسر او را به قتل رساند تا تراژدی عاشقانهای را رقم بزند. متهم دیروز در جلسه دادگاه در حالی منکر قتل شد که در تمام مراحل تحقیقات به تشریح جنایت خود پرداخته بود.
قتل به خاطر حسادت
در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه هشتم دادگاه کیفری و به ریاست قاضی حسین اصغرزاده برگزار شد، کرمی، نماینده دادستان تهران در تشریح کیفرخواست گفت: نرجس 40 ساله متهم به مباشرت در قتل عمدی اشرفالسادات، جرح عمدی و جنایت بر میت است. نرجس پس از دستگیری در بازجوییها عنوان کرده بود، روز حادثه چاقو را از جای قاشق و چنگالها برداشتم و به سمت مقتول رفتم و او را کشتم. با دستانم مقابل دهان او را گرفته بودم تا سر و صدا نکند. انگیزهام از قتل هم، حسادت بوده است.
وی ادامه داد: متهم در سال 91 مبتلا به افسردگی شده بود اما براساس نظر پزشکی قانونی در زمان قتل مسئول رفتار خودش بوده است. همچنین دوربین مداربستهای ورود و خروج او را به خانه ثبت کرده بود. با توجه به دلایل موجود در پرونده برای متهم تقاضای اشد مجازات را دارم.
قصاص میخواهیم
پدر و مادر مقتول هم در این جلسه برای قاتل دخترشان تقاضای قصاص کردند. وکیل اولیای دم در این جلسه گفت: نرجس در بازجوییها به قتل اعتراف کرده و درباره روز حادثه گفته بود، «هنگام خروج از خانه متوجه شدم اشرفالسادات مچ پای مرا گرفته که عصبانی شدم و چند ضربه به پشت او وارد کردم. برای اینکه ردپایی از خود باقی نگذارم، ابتدا با یک حوله پنبهای قصد آتش زدن خانه را داشتم اما وقتی موفق نشدم از زیرزمین نفت برداشته و روی جسد ریختم و خانه را آتش زدم.»
این وکیل دادگستری اضافه کرد: خانه روبهروی محل جنایت مجهز به دوربین مداربسته بود و بر اساس فیلم این دوربین، نرجس ساعت 7 و 27 دقیقه وارد خانه شده و ساعت 7 و 42 دقیقه هراسان خارج شده بود. این فیلم مشخص میکند او در مدت 15 دقیقه نقشه قتل را اجرا کرده است. نرجس در جریان تحقیقات انگیزهاش را حسادت به مقتول عنوان کرده و مدعی شده روز قبل از جنایت تصمیم به قتل گرفته بود. رئیس دادگاه سپس با تفهیم اتهام به نرجس از او خواست به دفاع از خود بپردازد.
قبول ندارم
زن جوان پس از قرار گرفتن در جایگاه گفت: من لیسانس اقتصاد و دانشجوی فوقلیسانس همین رشته در دانشگاه تهران بودم. عقد موقت محسن همسر مقتوله بودم و به هیچ عنوان اتهاماتم را قبول ندارم.
متهم به قتل ادامه داد: من و محسن با هم نسبت فامیلی داریم و خیلی به هم علاقه داشتیم اما نتوانستیم با هم ازدواج کنیم و هر کدام زندگی جداگانهای تشکیل دادیم. سال 91 به خاطر اختلافاتی که با همسرم داشتم از او جدا شده و دوباره ارتباطم را با محسن آغاز کردم. او ادعا میکرد با همسرش اختلاف دارد و به خاطر علاقهای که از گذشته بود دوبار با مهریه یک شاخه گل به عقد موقت او درآمدم.
رئیس دادگاه: کسی از این ازدواج خبر داشت؟
متهم به قتل: خواهر و مادر محسن از این ارتباط با خبر بودند و من به خانه آنها رفت و آمد داشتم. در این رفت و آمدها با مقتول آشنا شدم و قرار شد از فرزند او مراقبت کنم.
رئیس دادگاه: چرا باید از فرزند این زوج مراقبت میکردید؟
متهم به قتل: من مدتی در مهدکودک کار میکردم و با روشهای صحیح برخورد با کودکان آشنا بودم. از طرفی در روستا به من باغ و زمین به ارث رسیده بود و محسن پیگیر کارهای اداری آن بود. من هم برای تشکر از لطف او قبول کردم که از فرزندش مراقبت کنم.
رئیس دادگاه: در مورد روز قتل بگویید.
متهم به قتل: مدتی بود دندانم را ارتودنسی کرده بودم اما این کار باعث عفونت یکی از دندانهایم شده بود. روز حادثه ساعت 6 و 30 دقیقه صبح از خانه خارج شدم و به درمانگاه دندانپزشکی رفتم اما دکتر نبود. به دلیل اینکه دندانپزشکی نزدیک خانه اشرفالسادات بود به مقابل خانهشان رفتم تا شماره پلاک خودرو را یادداشت کنم.
رئیس دادگاه: برای چه میخواستید این کار را بکنید؟
متهم به قتل: محسن به رفتار همسرش شک داشت و از من خواست شماره پلاک خودروی اشرفالسادات را به کسی بدهم تا او را تعقیب کند.
رئیس دادگاه: بعد چه شد؟
متهم به قتل: به خانه رفتم تا کارت دندانپزشکی را بردارم. حدود ساعت 8 و 20 دقیقه خواهر محسن با من تماس گرفت و ماجرای آتشسوزی را اطلاع داد.
رئیس دادگاه: در بازجوییهای ابتدایی چندین بار به قتل اعتراف کردید. این اظهارات خود را قبول ندارید؟
متهم به قتل: نه. قبول ندارم. در بازجوییها هم منکر قتل شدم تا اینکه محسن به دیدنم آمد و ادعا کرد مادرم سکته کرده و حالش بد است. اگر به قتل اعتراف کنم اجازه میدهند مادرم را ببینم.
رئیس دادگاه: اثر انگشت شما در محل قتل کشف شده است.
متهم به قتل: چند روز قبل از قتل تلفن همراهم را در آن خانه جا گذاشته بودم و به احتمال قوی وقتی به آنجا رفتم تا تلفن را بردارم اثر انگشتم باقی مانده است.
رئیس دادگاه: صحنه قتل را به طور کامل بازسازی کردهاید. منکر آن هم میشوید؟
متهم به قتل: من آنچه در مدت تحقیقات درباره قتل شنیده بودم، تشریح کردم.
رئیس دادگاه: در لباس شما بوی دود و آثار دودزدگی وجود دارد. این را هم رد میکنید؟
متهم به قتل: من یک کفش سفید چینی داشتم که فقط آن بوی دود میداد. این بو در تمام کفشهای چینی وجود دارد. روز حادثه من کفش قهوهای به پا داشتم.
پس از دفاعیات متهم و وکلای مدافعش قضات دادگاه برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
*جام جم
قتل به خاطر حسادت
در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه هشتم دادگاه کیفری و به ریاست قاضی حسین اصغرزاده برگزار شد، کرمی، نماینده دادستان تهران در تشریح کیفرخواست گفت: نرجس 40 ساله متهم به مباشرت در قتل عمدی اشرفالسادات، جرح عمدی و جنایت بر میت است. نرجس پس از دستگیری در بازجوییها عنوان کرده بود، روز حادثه چاقو را از جای قاشق و چنگالها برداشتم و به سمت مقتول رفتم و او را کشتم. با دستانم مقابل دهان او را گرفته بودم تا سر و صدا نکند. انگیزهام از قتل هم، حسادت بوده است.
وی ادامه داد: متهم در سال 91 مبتلا به افسردگی شده بود اما براساس نظر پزشکی قانونی در زمان قتل مسئول رفتار خودش بوده است. همچنین دوربین مداربستهای ورود و خروج او را به خانه ثبت کرده بود. با توجه به دلایل موجود در پرونده برای متهم تقاضای اشد مجازات را دارم.
قصاص میخواهیم
پدر و مادر مقتول هم در این جلسه برای قاتل دخترشان تقاضای قصاص کردند. وکیل اولیای دم در این جلسه گفت: نرجس در بازجوییها به قتل اعتراف کرده و درباره روز حادثه گفته بود، «هنگام خروج از خانه متوجه شدم اشرفالسادات مچ پای مرا گرفته که عصبانی شدم و چند ضربه به پشت او وارد کردم. برای اینکه ردپایی از خود باقی نگذارم، ابتدا با یک حوله پنبهای قصد آتش زدن خانه را داشتم اما وقتی موفق نشدم از زیرزمین نفت برداشته و روی جسد ریختم و خانه را آتش زدم.»
این وکیل دادگستری اضافه کرد: خانه روبهروی محل جنایت مجهز به دوربین مداربسته بود و بر اساس فیلم این دوربین، نرجس ساعت 7 و 27 دقیقه وارد خانه شده و ساعت 7 و 42 دقیقه هراسان خارج شده بود. این فیلم مشخص میکند او در مدت 15 دقیقه نقشه قتل را اجرا کرده است. نرجس در جریان تحقیقات انگیزهاش را حسادت به مقتول عنوان کرده و مدعی شده روز قبل از جنایت تصمیم به قتل گرفته بود. رئیس دادگاه سپس با تفهیم اتهام به نرجس از او خواست به دفاع از خود بپردازد.
قبول ندارم
زن جوان پس از قرار گرفتن در جایگاه گفت: من لیسانس اقتصاد و دانشجوی فوقلیسانس همین رشته در دانشگاه تهران بودم. عقد موقت محسن همسر مقتوله بودم و به هیچ عنوان اتهاماتم را قبول ندارم.
متهم به قتل ادامه داد: من و محسن با هم نسبت فامیلی داریم و خیلی به هم علاقه داشتیم اما نتوانستیم با هم ازدواج کنیم و هر کدام زندگی جداگانهای تشکیل دادیم. سال 91 به خاطر اختلافاتی که با همسرم داشتم از او جدا شده و دوباره ارتباطم را با محسن آغاز کردم. او ادعا میکرد با همسرش اختلاف دارد و به خاطر علاقهای که از گذشته بود دوبار با مهریه یک شاخه گل به عقد موقت او درآمدم.
رئیس دادگاه: کسی از این ازدواج خبر داشت؟
متهم به قتل: خواهر و مادر محسن از این ارتباط با خبر بودند و من به خانه آنها رفت و آمد داشتم. در این رفت و آمدها با مقتول آشنا شدم و قرار شد از فرزند او مراقبت کنم.
رئیس دادگاه: چرا باید از فرزند این زوج مراقبت میکردید؟
متهم به قتل: من مدتی در مهدکودک کار میکردم و با روشهای صحیح برخورد با کودکان آشنا بودم. از طرفی در روستا به من باغ و زمین به ارث رسیده بود و محسن پیگیر کارهای اداری آن بود. من هم برای تشکر از لطف او قبول کردم که از فرزندش مراقبت کنم.
رئیس دادگاه: در مورد روز قتل بگویید.
متهم به قتل: مدتی بود دندانم را ارتودنسی کرده بودم اما این کار باعث عفونت یکی از دندانهایم شده بود. روز حادثه ساعت 6 و 30 دقیقه صبح از خانه خارج شدم و به درمانگاه دندانپزشکی رفتم اما دکتر نبود. به دلیل اینکه دندانپزشکی نزدیک خانه اشرفالسادات بود به مقابل خانهشان رفتم تا شماره پلاک خودرو را یادداشت کنم.
رئیس دادگاه: برای چه میخواستید این کار را بکنید؟
متهم به قتل: محسن به رفتار همسرش شک داشت و از من خواست شماره پلاک خودروی اشرفالسادات را به کسی بدهم تا او را تعقیب کند.
رئیس دادگاه: بعد چه شد؟
متهم به قتل: به خانه رفتم تا کارت دندانپزشکی را بردارم. حدود ساعت 8 و 20 دقیقه خواهر محسن با من تماس گرفت و ماجرای آتشسوزی را اطلاع داد.
رئیس دادگاه: در بازجوییهای ابتدایی چندین بار به قتل اعتراف کردید. این اظهارات خود را قبول ندارید؟
متهم به قتل: نه. قبول ندارم. در بازجوییها هم منکر قتل شدم تا اینکه محسن به دیدنم آمد و ادعا کرد مادرم سکته کرده و حالش بد است. اگر به قتل اعتراف کنم اجازه میدهند مادرم را ببینم.
رئیس دادگاه: اثر انگشت شما در محل قتل کشف شده است.
متهم به قتل: چند روز قبل از قتل تلفن همراهم را در آن خانه جا گذاشته بودم و به احتمال قوی وقتی به آنجا رفتم تا تلفن را بردارم اثر انگشتم باقی مانده است.
رئیس دادگاه: صحنه قتل را به طور کامل بازسازی کردهاید. منکر آن هم میشوید؟
متهم به قتل: من آنچه در مدت تحقیقات درباره قتل شنیده بودم، تشریح کردم.
رئیس دادگاه: در لباس شما بوی دود و آثار دودزدگی وجود دارد. این را هم رد میکنید؟
متهم به قتل: من یک کفش سفید چینی داشتم که فقط آن بوی دود میداد. این بو در تمام کفشهای چینی وجود دارد. روز حادثه من کفش قهوهای به پا داشتم.
پس از دفاعیات متهم و وکلای مدافعش قضات دادگاه برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
*جام جم