شهدای ایران shohadayeiran.com

از روزی که فهمیدم 6 سال تمام با مردی حیله گر زندگی کرده ام و او با یک دروغ بزرگ سال ها هویت اصلی خود را پنهان کرده است، نمی دانم به سادگی خودم بخندم و یا به خاطر این که سال های جوانی ام را با مردی شیاد سپری کرده ام به حال خودم گریه کنم. امروز هم در حالی پی به حقیقت ماجرا بردم که همسرم از وضعیت مالی پدرم سوء استفاده کرده و با جعل اسناد حدود نیمی از املاک و سرمایه مرا به نام خواهرش ثبت کرده است و ...
شهدای ایران:زن 33 ساله ای که به اتهام فریب در ازدواج و جعل امضاء از همسرش شکایت کرده بود درحالی که عنوان می کرد فریب ظاهرسازی و حرف های جذاب «آرمین» را خوردم به کارشناس اجتماعی کلانتری احمد آباد مشهد گفت: مدتی پس از آن که مقطع متوسطه را به پایان رساندم دوباره تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم. آن روزها در یکی از شهرهای خراسان رضوی زندگی می کردم که در یکی از دانشگاه های مشهد پذیرفته شدم و برای ادامه تحصیل به مشهد آمدم. پدرم از وضعیت مالی خوبی برخوردار است و به همین جهت من نه تنها مشکل مالی نداشتم بلکه برای رفاه و آسایش بیشتر در منزلی که پدرم تهیه کرده بود ساکن شد م و از رفتن به خوابگاه دانشجویی خودداری کردم این درحالی بود که پدرم برای تامین آینده من مقادیر زیادی سهام و چندین قطعه زمین به نام من ثبت کرده بود. حدود 2 سال از تحصیلم می گذشت که روزی در مسیر دانشگاه با «آرمین» آشنا شدم. او کتاب قطوری را در دست داشت و  ادعا کرد در حال کارآموزی برای وکالت است من هم که دلباخته ظاهر جذاب و سخنان شیوای او شده بودم به ابراز علاقه اش پاسخ مثبت دادم و این گونه رابطه ما با یکدیگر آغاز شد.او هر بار کتاب های قطوری را با خود حمل می کرد و مدعی بود وکالت شغل سختی است و او باید همه این کتاب ها را بخواند من هم که کاملا به او اعتماد کرده بودم هیچ گاه در پی تحقیق برنیامدم تا این که پس از اتمام دانشگاه «آرمین» به خواستگاری ام آمد. پدر و مادرم نیز که همانند من تحت تاثیر چرب زبانی های او قرار گرفته بودند خیلی زود موافقت کردند و ما زندگی مشترک خود را آغاز کردیم.حدود 2 سال از این ماجرا گذشته بود که آرام آرام دخالت های مادر شوهرم در زندگی ما باعث بروز اختلافات خانوادگی شد، مادر شوهرم مرا به عنوان عروس قبول نداشت و ادعا می کرد باید «آرمین» با دختر خواهرش ازدواج می کرد. این اختلافات به زد و خورد کشیده شد و من چند روز قبل با حالت قهر به خانه پدرم رفتم اما وقتی برای برداشتن مدارک شخصی به منزلم بازگشتم همه خانه را به هم ریخته دیدم. در این میان چشمم به مدارکی افتاد که از شدت تعجب چشمانم گرد شده بود این مدارک نشان می داد آرمین نه تنها وکیل نیست بلکه تا مقطع راهنمایی تحصیل کرده و از حدود یک سال قبل نیز از شرکتی که در آن کار می کرد اخراج شده است و از همه مهم تر فهمیدم او با جعل امضاء نیمی از اسناد زمین و سهام مرا به نام خواهرش ثبت کرده است تازه متوجه شدم او فقط به خاطر وضعیت  مالی مناسب پدرم با من ازدواج کرده است و هم اکنون نیز تحت تعقیب پلیس قرار دارد ای کاش...
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

*خراسان
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار