اکران فيلم سينمايي لانتوري در برج ميلاد(کاخ جشنواره فيلم فجر) با حواشي زيادي همراه شد؛ از هجوم تماشاگران اتوبوسي که نقش سياهي لشکر را در پر کردن صندليهاي برج ميلاد بازي ميکردند تا دعوا و فحش و فضيحت براي تماشاي فيلمي که توهم خوب بودنش خيليها را تا نيمهشب بيدار نگه داشته بود.
شهدای ایران:اکران فيلم سينمايي لانتوري در برج ميلاد(کاخ جشنواره فيلم فجر) با حواشي زيادي همراه شد؛ از هجوم تماشاگران اتوبوسي که نقش سياهي لشکر را در پر کردن صندليهاي برج ميلاد بازي ميکردند تا دعوا و فحش و فضيحت براي تماشاي فيلمي که توهم خوب بودنش خيليها را تا نيمهشب بيدار نگه داشته بود.
«لانتوري» سومين فيلم سينمايي رضا درميشيان است؛ کارگرداني که فيلم اولش «بغض» با شکست تجاري روبهرو شد و فيلم دومش به دليل زيادهروي در پرداختن به فتنه و غرق شدن در المانهاي فتنهگري توقيف شد.
«عصباني نيستم» توقيف شد تا براي کارگردان جوان اسم و رسم به وجود آيد و اينکه فيلمي توقيفي، حامي فتنه در کارنامه وي حضور دارد، باعث شد تا از زمان مطرح شدن ساخت فيلمي با عنوان «لانتوري» برخي اين توهم را به وجود آورند که درميشيان کارگردان خاصي است و حتماً بايد فيلم او را ديد. شايد هم اين عده ترسيدهاند که «لانتوري» به سرنوشت «عصباني نيستم» دچار شود و همين موضوع باعث شده هر جور شده بخواهند اين فيلم را تماشا کنند.
«لانتوري»، برج ميلاد، تماشاگر اتوبوسي
لانتوري فحشي مرسوم در بين زندانيهاست. تصويب پروانه فيلمي با عنوان يک فحش در شوراي صدور پروانه جاي تعجب داشت، ولي اين تنها مورد تعجبانگيز فيلم سوم رضا درميشيان نيست. اين فيلم اکنون به لطف فضاي رسانهاي که حول و حوش آن به وجود آمده است، يکي از چند فيلم حاضر در بين آراي مردمي است؛ فيلمي که گفته ميشود کارگردان تلاش کرده براي جلوگيري از توقيف آن، اشاراتي را در فيلم بگنجاند!
اکران لانتوري در شامگاه روز پنجشنبه(بامداد روز جمعه) در برج ميلاد را ميتوان نمونه بارز دو موضوع دانست؛ ابتدا مديريت بد جشنواره فيلم فجر در اجراي يک فستيوال فيلم و دومي پديدهاي اجتماعي که ناشي از دهنبيني و جوزدگي برخي از افراد است که به راحتي فريب موجسواري جواني را ميخورد که مشتي حرفهاي کپي شده را مخلوط ميکند و به خورد مخاطبان ميدهد.
پنجشنبه شب سالن اصلي برج ميلاد، ميزبان اکران لانتوري بود. براساس اعلام دبيرخانه جشنواره صرفاً به ميزان صندليهاي سالن اصلي کارت صادر شده است. پس در بهترين حالت سالن اصلي پر ميشود و نه کسي ايستاده فيلم را نگاه ميکند و نه اينکه سالنهاي کوچک زيرزمين مرکز همايشهاي جشنواره مورد استفاده قرار ميگيرد، اما در شب اکران اين فيلم اتفاقات ديگري افتاد. ازدحام بيش از حد جلوي ورودي سالن سينما به درگيري لفظي و فيزيکي منجر شد. بعد سالنهاي زيرزمين براي اکران فيلم باز شدند و در نهايت بعد از گذشت دقايقي از فيلم، خروج افراد از سالن سينما آغاز شد. کساني که با تبليغات صورت گرفته فکر ميکردند با شاهکاري سينمايي مواجه ميشوند، اما «لانتوري» آنها را نااميد کرده بود.
گرچه رسانههاي اصلاحطلب سعي کردند با الفاظي احساسي مانند «شب طوفاني» از اکران لانتوري ياد کنند، اما آنچه رخ داد طوفان نبود، افتضاح مديريتي بود که توسط برگزارکنندگان جشنواره رخ داده بود. تماشاگراني که براي پر کردن سالن به صورت اتوبوسي به برج ميلاد آمده بودند، بدون چک شدن کارت توانستند به درون سالنها بيايند. به نظر ميرسد جشنواره هم بدش نميآمد مقدمات شلوغي فيلمي را به وجود آورد که شهرت کارگردانش به خاطر فيلم توقيفياش است. دبيرخانه فجر هم در مقابل اعتراض رسانهها به بينظمي و ورود افراد بيربط به اکران فيلم لانتوري تا به حال پاسخ درستي نداده است.
نقدهايي بر يک فيلم افتضاح
بعد از اکران فيلم سينمايي «لانتوري» منتقدان سينما نسبت به آن موضع خود را اعلام کردند؛ مواضعي که شايد به مذاق شبهروشنفکران سينما چندان خوش نيايد. امير قادري، منتقد سينما طي يادداشتي درباره اين فيلم مينويسد: لانتوري متأسفانه يک جور سوءاستفاده از ابزار سينماست. فکرش را بکنيد تيزي يک چاقو را گذاشتهايد روي شاهرگ يک آدم و دوربين را متمرکز بر آن نگه داشتهايد، اينکه فرو ميرود يا نه. اين طوري شما ميتوانيد هر مخاطبي را تحريک کنيد. در اين مسير تأثير، خبري از فرآيند خلاق هنري نيست.
اين منتقد در ادامه يادداشتش درباره فيلمسازي درميشيان تصريح ميکند: فيلمساز سرگردان و شلوغکن عاشق واکنش گرفتن، مجموعههايي از ايدههاي سياسي تلگرامي مد روز را قاطي ميکند و به خورد تماشاگر ميدهد. وقتي در يک ديالوگ پس از نقطه اوج و در پايان اثرش، با خاطره سياسي «قيمت گوجه» شوخي ميکند، ماتم برد، که مگر انتظار فيلمساز از خودش و اثرش چقدر پايين است. پس بحث مرکزي فيلمساز درباره قصاص و بخشش و نيروي قاهر تماميتخواهي که ميخواهد يک زيبايي آزاد را به چنگ بگيرد، همين قدر سطح پايين از آب درميآيد. نيما حسنينسب، منتقد سينما نيز لانتوري را فيلم مزخرفي عنوان ميکند و ميافزايد: وضعيت جشنواره امسال حقيقتاً شرمآور است. من از مطبوعات و خبرنگاران کمال تشکر را دارم که با وجود اين هرج و مرج و اينکه مجبور بودهاند تا ساعت 4 صبح اينجا باشند.
حميدرضا بوالي نيز در تسنيم پيرامون لانتوري نوشت: «فکر کردن به اينکه چگونه کسي ميتواند خيال کند که با سرهمبندي متلک ميتوان يک فيلم را نجات داد به خودي خود يک عذاب مضاعف است. تصور اينکه چگونه همچنان آدمهايي پيدا ميشوند که در ميانه دهه 90 شمسي هنوز خيال ميکنند که ميشود با تکنيک تاريخ مصرف گذشته قرار دادن يک شخصيت نادان در فيلم و زدن حرفهاي مخالفش به طرزي مسخره از زبان او بر منطق او هم غلبه کرد، بيشتر از آنکه مايه خوشحالي براي ناتواني و عجز فيلمسازي باشد که مقابل ما ايستاده است، تأسفبار و غمانگيز است و تصور اينکه شرايط اجتماعي مخاطبان سينماي ايران تا به چه حد به قهقرا رفته است که فيلمساز ما وقتي ميبينيد فيلمش کشش ندارد و فيلم نشده است، قصد ميکند تا با «گوجهفرنگي» و «دلواپس» و «آقازاده رانتخوار» رمق از ميان رفته را به فيلمش برگرداند.»
«لانتوري» به يمن مديريت بد جشنواره توانست اکران پرسر و صدايي به دست آورد. تمام شهرت اين فيلم به کارگردانش باز ميگردد و علت شهرت کارگردان، توقيف فيلم قبلياش است که اگر «عصباني نيستم» توقيف نميشد، شايد توهم کارگردان خوب بودن براي فيلمساز به وجود نميآمد.
*جوان
«لانتوري» سومين فيلم سينمايي رضا درميشيان است؛ کارگرداني که فيلم اولش «بغض» با شکست تجاري روبهرو شد و فيلم دومش به دليل زيادهروي در پرداختن به فتنه و غرق شدن در المانهاي فتنهگري توقيف شد.
«عصباني نيستم» توقيف شد تا براي کارگردان جوان اسم و رسم به وجود آيد و اينکه فيلمي توقيفي، حامي فتنه در کارنامه وي حضور دارد، باعث شد تا از زمان مطرح شدن ساخت فيلمي با عنوان «لانتوري» برخي اين توهم را به وجود آورند که درميشيان کارگردان خاصي است و حتماً بايد فيلم او را ديد. شايد هم اين عده ترسيدهاند که «لانتوري» به سرنوشت «عصباني نيستم» دچار شود و همين موضوع باعث شده هر جور شده بخواهند اين فيلم را تماشا کنند.
«لانتوري»، برج ميلاد، تماشاگر اتوبوسي
لانتوري فحشي مرسوم در بين زندانيهاست. تصويب پروانه فيلمي با عنوان يک فحش در شوراي صدور پروانه جاي تعجب داشت، ولي اين تنها مورد تعجبانگيز فيلم سوم رضا درميشيان نيست. اين فيلم اکنون به لطف فضاي رسانهاي که حول و حوش آن به وجود آمده است، يکي از چند فيلم حاضر در بين آراي مردمي است؛ فيلمي که گفته ميشود کارگردان تلاش کرده براي جلوگيري از توقيف آن، اشاراتي را در فيلم بگنجاند!
اکران لانتوري در شامگاه روز پنجشنبه(بامداد روز جمعه) در برج ميلاد را ميتوان نمونه بارز دو موضوع دانست؛ ابتدا مديريت بد جشنواره فيلم فجر در اجراي يک فستيوال فيلم و دومي پديدهاي اجتماعي که ناشي از دهنبيني و جوزدگي برخي از افراد است که به راحتي فريب موجسواري جواني را ميخورد که مشتي حرفهاي کپي شده را مخلوط ميکند و به خورد مخاطبان ميدهد.
پنجشنبه شب سالن اصلي برج ميلاد، ميزبان اکران لانتوري بود. براساس اعلام دبيرخانه جشنواره صرفاً به ميزان صندليهاي سالن اصلي کارت صادر شده است. پس در بهترين حالت سالن اصلي پر ميشود و نه کسي ايستاده فيلم را نگاه ميکند و نه اينکه سالنهاي کوچک زيرزمين مرکز همايشهاي جشنواره مورد استفاده قرار ميگيرد، اما در شب اکران اين فيلم اتفاقات ديگري افتاد. ازدحام بيش از حد جلوي ورودي سالن سينما به درگيري لفظي و فيزيکي منجر شد. بعد سالنهاي زيرزمين براي اکران فيلم باز شدند و در نهايت بعد از گذشت دقايقي از فيلم، خروج افراد از سالن سينما آغاز شد. کساني که با تبليغات صورت گرفته فکر ميکردند با شاهکاري سينمايي مواجه ميشوند، اما «لانتوري» آنها را نااميد کرده بود.
گرچه رسانههاي اصلاحطلب سعي کردند با الفاظي احساسي مانند «شب طوفاني» از اکران لانتوري ياد کنند، اما آنچه رخ داد طوفان نبود، افتضاح مديريتي بود که توسط برگزارکنندگان جشنواره رخ داده بود. تماشاگراني که براي پر کردن سالن به صورت اتوبوسي به برج ميلاد آمده بودند، بدون چک شدن کارت توانستند به درون سالنها بيايند. به نظر ميرسد جشنواره هم بدش نميآمد مقدمات شلوغي فيلمي را به وجود آورد که شهرت کارگردانش به خاطر فيلم توقيفياش است. دبيرخانه فجر هم در مقابل اعتراض رسانهها به بينظمي و ورود افراد بيربط به اکران فيلم لانتوري تا به حال پاسخ درستي نداده است.
نقدهايي بر يک فيلم افتضاح
بعد از اکران فيلم سينمايي «لانتوري» منتقدان سينما نسبت به آن موضع خود را اعلام کردند؛ مواضعي که شايد به مذاق شبهروشنفکران سينما چندان خوش نيايد. امير قادري، منتقد سينما طي يادداشتي درباره اين فيلم مينويسد: لانتوري متأسفانه يک جور سوءاستفاده از ابزار سينماست. فکرش را بکنيد تيزي يک چاقو را گذاشتهايد روي شاهرگ يک آدم و دوربين را متمرکز بر آن نگه داشتهايد، اينکه فرو ميرود يا نه. اين طوري شما ميتوانيد هر مخاطبي را تحريک کنيد. در اين مسير تأثير، خبري از فرآيند خلاق هنري نيست.
اين منتقد در ادامه يادداشتش درباره فيلمسازي درميشيان تصريح ميکند: فيلمساز سرگردان و شلوغکن عاشق واکنش گرفتن، مجموعههايي از ايدههاي سياسي تلگرامي مد روز را قاطي ميکند و به خورد تماشاگر ميدهد. وقتي در يک ديالوگ پس از نقطه اوج و در پايان اثرش، با خاطره سياسي «قيمت گوجه» شوخي ميکند، ماتم برد، که مگر انتظار فيلمساز از خودش و اثرش چقدر پايين است. پس بحث مرکزي فيلمساز درباره قصاص و بخشش و نيروي قاهر تماميتخواهي که ميخواهد يک زيبايي آزاد را به چنگ بگيرد، همين قدر سطح پايين از آب درميآيد. نيما حسنينسب، منتقد سينما نيز لانتوري را فيلم مزخرفي عنوان ميکند و ميافزايد: وضعيت جشنواره امسال حقيقتاً شرمآور است. من از مطبوعات و خبرنگاران کمال تشکر را دارم که با وجود اين هرج و مرج و اينکه مجبور بودهاند تا ساعت 4 صبح اينجا باشند.
حميدرضا بوالي نيز در تسنيم پيرامون لانتوري نوشت: «فکر کردن به اينکه چگونه کسي ميتواند خيال کند که با سرهمبندي متلک ميتوان يک فيلم را نجات داد به خودي خود يک عذاب مضاعف است. تصور اينکه چگونه همچنان آدمهايي پيدا ميشوند که در ميانه دهه 90 شمسي هنوز خيال ميکنند که ميشود با تکنيک تاريخ مصرف گذشته قرار دادن يک شخصيت نادان در فيلم و زدن حرفهاي مخالفش به طرزي مسخره از زبان او بر منطق او هم غلبه کرد، بيشتر از آنکه مايه خوشحالي براي ناتواني و عجز فيلمسازي باشد که مقابل ما ايستاده است، تأسفبار و غمانگيز است و تصور اينکه شرايط اجتماعي مخاطبان سينماي ايران تا به چه حد به قهقرا رفته است که فيلمساز ما وقتي ميبينيد فيلمش کشش ندارد و فيلم نشده است، قصد ميکند تا با «گوجهفرنگي» و «دلواپس» و «آقازاده رانتخوار» رمق از ميان رفته را به فيلمش برگرداند.»
«لانتوري» به يمن مديريت بد جشنواره توانست اکران پرسر و صدايي به دست آورد. تمام شهرت اين فيلم به کارگردانش باز ميگردد و علت شهرت کارگردان، توقيف فيلم قبلياش است که اگر «عصباني نيستم» توقيف نميشد، شايد توهم کارگردان خوب بودن براي فيلمساز به وجود نميآمد.
*جوان