"ایستاده در غبار" را که محمدحسین مهدویان جوان و پرانرژی ساخته است یک تصویرسازی ایده آل، کامل و بی حب و بغضهای سیاسی درباره یکی از فرزندان درجه یک ایران است.
شهدای ایران: شلوغی و بی نظمی هایی که استارتش در دو روز اول زده شده بود در روز سوم جشنواره به اوج خود رسید. هیچ کس فکرش را هم نمی کرد به ناگاه در سومین روز از جشنواره و در حالی که بخش عمده آثار به نمایش درآمده در کاخ جشنواره نتوانسته اند توجهات را جلب کنند به هنگام نمایش یک فیلم اول با نام "ابد و یک روز" این حجم بالایی از مهمانان غیرمتبط با اهالی رسانه و هنر باشند که وارد سالن اصلی کاخ جشنواره شوند و در نتیجه آن بخش عمده ای از اهالی رسانه مجبور باشند به صورت ایستاده در سالن اصلی یا نشسته بر روی پله های طرفین و وسط سالن به تماشای اثر بنشینند.
اما متاسفانه دست و دلبازی در صدور کارت برای مهمانان و عدم برخورد مدیریت کاخ جشنواره بهروز غریب پور با این واقعه سبب ساز آن شد که اهالی رسانه و هنر به شدت نسبت به این وضعیت گلایه داشته باشند. این گلایه ها قطعا نقطه ای منفی در عملکرد چهره ای چون بهروز غریب پور است که بعد از سالها فعالیت در تئاتر امسال به ناگاه سر از سینما درآورد و مدیریت کاخ جشنواره را عهده دار شد.
*یک واقعه نگاری تاریخی استاندارد
روز سوم جشنواره بلحاظ کیفیت آثار به نمایش درآمده روز بهتری بود. در این روز بیش از همه این درام زندگینامه ای "ایستاده در غبار" با رگه های تاریخی-جنگی بود که مورد توجه مخاطبان قرار گرفت.
"ایستاده در غبار" را که محمدحسین مهدویان جوان و پرانرژی ساخته است یک تصویرسازی ایده آل، کامل و بی حب و بغضهای سیاسی درباره یکی از فرزندان درجه یک ایران است. فرزندی رشید به نام احمد متوسلیان که در کوران انقلاب از یک طرف در آرام سازی منطقه کردستان نقشی موثر داشت و از طرف دیگر در فتح خرمشهر.
سازمان اوج با مدیریت جوان و تازه نفس خود بار اصلی حمایت از تولید "ایستاده در غبار" را برعهده داشته است و شاید همین تازه نفس بودن باعث بالا رفتن استانداردهای تصویرسازی یک اثر جنگی-زندگینامه ای در سینمای ایران شده است.
*توسل به چرکیها برای خرید اعتبار؟
هر قدر که " ایستاده در غبار" می کوشد از موفقیت ایرانیان در کوران بحرانها سخن گوید "ابد و یک روز" ساخته سعید روستایی تلاش دارد از بدبختیهای یک خانواده فقیر ایرانی سخن گوید. بدبختیهایی که چون یک بازی دومینو پشت سر هم از ابتدا تا انتهای فیلم رخ می دهند و البته کارگردان نیز در بزرگنمایی نمایش این بدبختیها سنگ تمام می گذارد!
چرا؟ شاید به این خاطر که پیش خود گمان کرده برای مطرح شدن در جشنواره های آن طرفی بهترین راه توسل به سیاهیها و چرکیهاست. این دیگر یک مدل فیلمسازی برای تازه کاران شده که می کوشند با زیر سوال بردن زندگی ایرانیان برای خود در آن سوی آبها اعتبار بخرند و حالا "ابد و یک روز" هم تازه ترین نمونه از چنین روندی است.
*بازیهای خوب در اثری جمع و جور
"هفت ماهگی" هاتف علیمردانی دیگر درام اجتماعی روز سوم جشنواره بود. علیمردانی پیشتر در "کوچه بی نام" از دغدغه های طبقه پایین اجتماع سخن گفته بود و حالا در "هفت ماهگی" به سراغ طبقه متوسطی رفته که از شهرستانها به تهران مهاجرت کرده اند اما در برخورد با ابزار مدرنیته فقط و فقط وجه سوءاستفاده گری آن است که توجهشان را جلب می کند.
"هفت ماهگی" بلحاظ کارگردانی اثریست نسبتا جمع و جور که نمی تواند اتفاقی تازه در کارنامه کارگردانش رقم بزند اما در حیطه بازیگری فیلمی است کامل که تقریبا تمامی کاراکترهای آن به درستی توسط بازیگران اصلی و مکمل ایفا شده اند.
*نسیم