مهترین ویژگی کسب و درآمد مؤمنین، حلال و طیب بودن آن است، پاداش تلاش برای رزق حلال با ثواب جهاد مقایسه شده است و همواره اهل بیت (ع) در سیره عملی و گفتاری خود بر این امر تاکید داشته اند.
شهدای ایران: مهترین ویژگی کسب و درآمد مؤمنین، حلال و طیب بودن آن است، پاداش تلاش برای رزق حلال با ثواب جهاد مقایسه شده است و همواره اهل بیت (ع) در سیره عملی و گفتاری خود بر این امر تاکید داشته اند.
آیه:
خداوند متعال در قرآن می فرماید:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلاَلاً طَيِّباً بقره/168
اى مردم، از آنچه در زمين حلال و پاكيزه است بخوريد.
آینه:
حکایت؛ ناصر الدین شاه می گوید: در مسافرت مشهد مقدس به هر شهری وارد میشدیم اهالی آن از ما استقبال میکردند موقع حرکت هم بدرقه مینمودند، در سبزوار معلوم شد که همه به دیدن ما آمدند فقط حاجی ملا هادی سبزواری به استقبال ما نیامده است، او شاه و وزیر برایش فرقی نمی کرد، من بسیار پسندیدم و بعد از تعیین وقت، با یک نفر خدمتکار نزدیک ناهار به خانه حاج ملا هادی رفتم؛ پس از پارهای مذاکرات، گفتم؛ چنانچه شکرانه علم، تدریس و ارشاد عباد و شکرانه مال، دستگیری فقراء است، شکرانه قدرت و سلطنت نیز انجام حوائج اشخاص است، من از شما خواهش می کنم به من خدمتی محول فرمائی تا ادای شکر نعمت سلطنت را کرده باشم، حاج ملا هادی اظهار غنا و بی نیازی کرد و اصرار من اثری نکرد تا آنکه خودم پیشنهاد کردم و گفتم شنیدهام یک زمین زراعتی دارید، من خواهش میکنم شما برای آن زمین مالیات دولتی ندهید، ایشان فرمود: کتابچه مالیات دولت هر ایالتی کما و کیفاً یک صورت قطعی گرفته که اساس آن بر هم نمیخورد، اینک اگر من مالیات ندهم ناچار از طرف اولیای امور مقدار آن به سایر آحاد و رعیت سرشکن شده و ممکن است یک قسمت آن به فلان بیوه زن و یا به یتیمی تحمیل شود، شما راضی نباشید معافیت مالیات من، سبب تحمیل بر یتیمی یا بیوه زنی یا باقی مردم باشد، علاوه بر این، دولت نیز مخارجی دارد که تهیه آن بر عهده رعایا است من هم باید سهم خود را بدهم و به دوش دیگران نیندازم، بگذارید رزق ما حلال بماند.
ملا هادی خادم خود را امر به تدارک ناهار کرد، خادم فوری یک طبق چوبینه با مقداری نمک و دوغ و چند دانه قاشق و چند قرص نان نزد ما گذاشت و رفت، حاجی اول قرصهای نان را با کمال ادب بوسیده بر روی پیشانی گذاشته و شکر بسیار از ته دل به جا آورد سپس آن را ریزه ریزه کرد و در میان دوغ ریخته و یک قاشق نیز پیش من گذاشته و گفت:شاها بخور که نان حلال است و از زراعت دست رنج خودم میباشد.
شاه می گوید: من یک قاشق از آن صرف کردم و دیدم خوردن آن خارج از عهده من است، بعد از کسب اجازه بقیه آن قرصها را به پیشخدمت دادم که در موقع مریضی یکی از افراد خانواده از آن نان حلال استفاده نمایند.1
از رفتن و برگشتن بسیـــار بپرس از طاقت لحظه های دشوار بپرس
سختـــی حــــلال نان در آوردن را از مورچــــه های روی دیوار بپرس2
1. با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
2. خلیل رویینا
آیه:
خداوند متعال در قرآن می فرماید:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلاَلاً طَيِّباً بقره/168
اى مردم، از آنچه در زمين حلال و پاكيزه است بخوريد.
آینه:
حکایت؛ ناصر الدین شاه می گوید: در مسافرت مشهد مقدس به هر شهری وارد میشدیم اهالی آن از ما استقبال میکردند موقع حرکت هم بدرقه مینمودند، در سبزوار معلوم شد که همه به دیدن ما آمدند فقط حاجی ملا هادی سبزواری به استقبال ما نیامده است، او شاه و وزیر برایش فرقی نمی کرد، من بسیار پسندیدم و بعد از تعیین وقت، با یک نفر خدمتکار نزدیک ناهار به خانه حاج ملا هادی رفتم؛ پس از پارهای مذاکرات، گفتم؛ چنانچه شکرانه علم، تدریس و ارشاد عباد و شکرانه مال، دستگیری فقراء است، شکرانه قدرت و سلطنت نیز انجام حوائج اشخاص است، من از شما خواهش می کنم به من خدمتی محول فرمائی تا ادای شکر نعمت سلطنت را کرده باشم، حاج ملا هادی اظهار غنا و بی نیازی کرد و اصرار من اثری نکرد تا آنکه خودم پیشنهاد کردم و گفتم شنیدهام یک زمین زراعتی دارید، من خواهش میکنم شما برای آن زمین مالیات دولتی ندهید، ایشان فرمود: کتابچه مالیات دولت هر ایالتی کما و کیفاً یک صورت قطعی گرفته که اساس آن بر هم نمیخورد، اینک اگر من مالیات ندهم ناچار از طرف اولیای امور مقدار آن به سایر آحاد و رعیت سرشکن شده و ممکن است یک قسمت آن به فلان بیوه زن و یا به یتیمی تحمیل شود، شما راضی نباشید معافیت مالیات من، سبب تحمیل بر یتیمی یا بیوه زنی یا باقی مردم باشد، علاوه بر این، دولت نیز مخارجی دارد که تهیه آن بر عهده رعایا است من هم باید سهم خود را بدهم و به دوش دیگران نیندازم، بگذارید رزق ما حلال بماند.
ملا هادی خادم خود را امر به تدارک ناهار کرد، خادم فوری یک طبق چوبینه با مقداری نمک و دوغ و چند دانه قاشق و چند قرص نان نزد ما گذاشت و رفت، حاجی اول قرصهای نان را با کمال ادب بوسیده بر روی پیشانی گذاشته و شکر بسیار از ته دل به جا آورد سپس آن را ریزه ریزه کرد و در میان دوغ ریخته و یک قاشق نیز پیش من گذاشته و گفت:شاها بخور که نان حلال است و از زراعت دست رنج خودم میباشد.
شاه می گوید: من یک قاشق از آن صرف کردم و دیدم خوردن آن خارج از عهده من است، بعد از کسب اجازه بقیه آن قرصها را به پیشخدمت دادم که در موقع مریضی یکی از افراد خانواده از آن نان حلال استفاده نمایند.1
از رفتن و برگشتن بسیـــار بپرس از طاقت لحظه های دشوار بپرس
سختـــی حــــلال نان در آوردن را از مورچــــه های روی دیوار بپرس2
1. با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
2. خلیل رویینا