شهدای ایران shohadayeiran.com

نمی خواهم حقیقت ماجرا و آن چه را که در افکارم می گذشت پنهان کنم در واقع قصد داشتم با کمک به «جعفر» نظر او را به خودم جلب کنم اگرچه وقتی فهمیدم او متاهل است تردید کردم و با وجدانم درگیر شدم، اما در همین حال «جعفر» هم که گویی پی به ماجرا برده بود نقشه دیگری برای بالا کشیدن پول های من طراحی کرد و این گونه بود که . . .
شهدای ایران:دختر 40 ساله در حالی که عنوان می کرد در دام کلاهبرداری گرفتار شدم که تنها یک شماره تلفن از او دارم و از سوی دیگر هم آبرویم در معرض خطر قرار دارد به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: 17 ساله بودم که پدرم را از دست دادم. آن روزها در کلاس سوم دبیرستان تحصیل می کردم که متوجه شدم ارثیه زیادی به من رسیده است. پدرم ملک و املاک زیادی در شهرستان داشت و سهم مرا نیز برابر با برادرانم تعیین کرده بود. مادرم زنی متین و خوش اخلاق بود او آرزو داشت هرچه زودتر مرا در لباس عروسی ببیند. به پیشنهاد مادر و برادر بزرگ ترم پول هایم را در بانک سپرده گذاری کردم تا پس از ازدواج زندگی راحتی داشته باشم اما سرنوشت به گونه ای دیگر رقم خورد و مادرم قبل از ازدواج من، به خاطر بیماری که داشت فوت کرد و من هم مشغول تحصیل و کار شدم هر دو برادرم ازدواج کردند و من در خانه ویلایی پدرم ساکن شدم این در حالی بود که پس از پایان تحصیلات در یک مرکز فرهنگی مشغول کار شده بودم و مجبور بودم در همین خانه ارثیه ای در مشهد زندگی کنم دیگر 40 سالم شده بود اما هنوز ازدواج نکردم تا این که حدود 4 ماه قبل وقتی از اداره به خانه برمی گشتم جوان پراید سواری کنارم توقف کرد و از من دعوت کرد تا سوار خودرویش شوم نمی دانم در یک لحظه چه اتفاقی افتاد که بدون فکر سوار  شدم. راننده که جوانی 25 ساله به نام «جعفر» بود در مسیر راه داستان تلخ زندگی اش را برایم بازگو کرد و سپس از من خواست برای گرفتن یک وام 10 میلیون تومانی او را کمک کنم من هم که عاشق رفتار و ادب او شده بودم قبول کردم و 10 میلیون تومان از پول هایم را به عنوان وام به او دادم. همین موضوع به ارتباط بیشتر ما منجر شد تا این که «جعفر» به من ابراز علاقه کرد. در ظاهر به او گفتم من سن مادر تو را دارم، اما در واقع نمی توانستم از او جدا شوم وقتی هم فهمیدم متاهل است تصمیم به قطع رابطه گرفتم اما او عنوان کرد همسرش در جریان ماجرا قرار دارد تا این که چند روز بعد خانمی که خود را همسر «جعفر» معرفی می کرد با من تماس گرفت و در حالی که می گفت با ازدواج «جعفر» مخالفتی ندارد از حمایت های مالی من قدردانی کرد. این در حالی بود که من به عنوان کارمند ضامن ده ها میلیون تومان وام دیگر «جعفر» شده بودم و حتی گوشی های گران قیمت برایش می خریدم، اما از یک ماه قبل او تهدیدم کرد که باید یک دستگاه خودروی «دنا» برایش بخرم وگرنه ماجرای تصاویر خصوصی و ارتباط خیابانی مرا به برادرانم اطلاع می دهد . از آن روز به بعد هم دیگر تلفن خودش را خاموش کرده و اقساط وام هایش را هم نپرداخته است حالا در حالی که هیچ گونه آدرسی از او ندارم می ترسم که . . .
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

* خراسان

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار