همه خواهران و برادرانم ازدواج کرده بودند اما من هیچ وقت خواستگاری نداشتم این تنها مشکلی بود که به شدت آزارم می داد. همه افکارم در این باره متمرکز شده بود و من جز آن که بتوانم ازدواج کنم به چیز دیگری نمی اندیشیدم تا این که ...
شهدای ایران:دختر 35 ساله که به اتهام فرار از منزل و ارتباط با جوانی غریبه در یک مسافرخانه دستگیر شده بود، وقتی متوجه شد جوان همراه او فردی سابقه دار است و تاکنون 2 بار دیگر به طور مخفیانه ازدواج کرده است درحالی که اشک می ریخت به کارشناس اجتماعی کلانتری فیاض بخش مشهد گفت: 2 برادر بزرگ تر و 3 خواهر کوچک ترم ازدواج کرده اند و زندگی آرامی دارند من هم پس از آن که در یکی از رشته های زیرمجموعه پزشکی از دانشگاه دانش آموخته شدم برای کار در یکی از بیمارستان های شمال کشور ثبت نام کردم و مدتی بعد در همان بیمارستان استخدام و مشغول کار شدم. با توجه به این که دوران آموزشی تحصیلی را هم در آن بیمارستان گذرانده بودم بسیاری از همکاران رابطه خوبی با من داشتند و من از این که روی پای خودم ایستاده بودم خیلی خوشحال بودم و زندگی خوبی را کنار پدر و مادرم تجربه می کردم و در واقع عصای دست پدر بازنشسته ام بودم اما تنها چیزی که خیلی آزارم می داد این بود که هیچ گاه کسی از من خواستگاری نکرد.
من از این که خواهران کوچک ترم ازدواج کرده بودند شادمان بودم ولی نمی دانستم چرا تاکنون کسی به من ابراز علاقه نکرده است. روزگار به همین ترتیب سپری می شد تا این که مدتی قبل با «مازیار» آشنا شدم. او از دوستان شوهر خواهرم بود و به منزل ما رفت و آمد می کرد. در یکی از روزهایی که او به خانه ما آمده بود و سراغ برادرم را می گرفت کسی در خانه نبود. در همین فرصت «مازیار» شماره تلفنش را به من داد تا آن را به برادرم بدهم من که می دانستم این کار فقط یک بهانه است چرا که برادرم شماره او را داشت احساس کردم «مازیار» به من علاقه مند شده است به همین خاطر من هم در فرصت های مناسب با او تماس میگرفتم و تلفنی با هم صحبت می کردیم. او چندین سال از من کوچک تر بود ولی من تصور می کردم که به «مازیار» وابسته شده ام. به همین خاطر هم ارتباط خودم را با او ادامه دادم در این رابطه های خارج از عرف «مازیار» هیچ گاه حرفی از خواستگاری و ازدواج نمی زد اما من دلیل آن را کم رویی و خجالتی بودن او می دانستم تا این که چند ماه بعد به او پیشنهاد دادم به همراه یکدیگر و برای مسافرت چند روزه به مشهد سفر کنیم او هم پذیرفت اما وقتی در یکی از مسافرخانه های مشهد بودیم ماموران انتظامی ما را دستگیر کردند.
این جا بود که فهمیدم «مازیار» نه تنها قصد ازدواج با مرا نداشته بلکه او 2 بار مخفیانه و به دور از چشم خانواده اش با زنان دیگر ازدواج کرده است و سوابق کیفری نیز دارد. اصلا باورم نمی شود که این گونه مورد سوء استفاده قرار گرفتهام همیشه فکر می کردم محال است کسی بتواند مرا فریب بدهد اما بعد از سال ها زندگی آبرومندانه گرفتار فردی سابقه دار شده ام که حتی سرباز فراری است و ...
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضویمن از این که خواهران کوچک ترم ازدواج کرده بودند شادمان بودم ولی نمی دانستم چرا تاکنون کسی به من ابراز علاقه نکرده است. روزگار به همین ترتیب سپری می شد تا این که مدتی قبل با «مازیار» آشنا شدم. او از دوستان شوهر خواهرم بود و به منزل ما رفت و آمد می کرد. در یکی از روزهایی که او به خانه ما آمده بود و سراغ برادرم را می گرفت کسی در خانه نبود. در همین فرصت «مازیار» شماره تلفنش را به من داد تا آن را به برادرم بدهم من که می دانستم این کار فقط یک بهانه است چرا که برادرم شماره او را داشت احساس کردم «مازیار» به من علاقه مند شده است به همین خاطر من هم در فرصت های مناسب با او تماس میگرفتم و تلفنی با هم صحبت می کردیم. او چندین سال از من کوچک تر بود ولی من تصور می کردم که به «مازیار» وابسته شده ام. به همین خاطر هم ارتباط خودم را با او ادامه دادم در این رابطه های خارج از عرف «مازیار» هیچ گاه حرفی از خواستگاری و ازدواج نمی زد اما من دلیل آن را کم رویی و خجالتی بودن او می دانستم تا این که چند ماه بعد به او پیشنهاد دادم به همراه یکدیگر و برای مسافرت چند روزه به مشهد سفر کنیم او هم پذیرفت اما وقتی در یکی از مسافرخانه های مشهد بودیم ماموران انتظامی ما را دستگیر کردند.
این جا بود که فهمیدم «مازیار» نه تنها قصد ازدواج با مرا نداشته بلکه او 2 بار مخفیانه و به دور از چشم خانواده اش با زنان دیگر ازدواج کرده است و سوابق کیفری نیز دارد. اصلا باورم نمی شود که این گونه مورد سوء استفاده قرار گرفتهام همیشه فکر می کردم محال است کسی بتواند مرا فریب بدهد اما بعد از سال ها زندگی آبرومندانه گرفتار فردی سابقه دار شده ام که حتی سرباز فراری است و ...
*خراسان