تابوت را آرام روی فرش میگذارند. چند مرد سیاهپوش بدون اینکه ضجه بزنند و شیون کنند، آرام ترمه قهوهایرنگ را از روی جنازه کنار میزنند. چهار گوشه فرش را میگیرند و خاک درونش را روی کفن میتکانند و بلند صلوات میفرستند. رسمشان این است. میخواهند تبرک خاک پای زائران روی کفن بنشیند و توشه راهش باشد. در همین جا کنار ایوان طلای صحن آزادی حرم امام رضا (ع)، روبهروی ضریح میبرند و سلام میدهند و گلاب مخصوص حرم روی تابوت و ترمهاش میپاشند.
به گزارش شهدای ایران، روزنامه «ایران» با این مقدمه نوشت: خیلیها را اینجا میآورند. آنهایی که وصیت کردهاند. وصیت هم نکرده باشند رسم مردم مشهد همین است که هر که میمیرد بیاورندش حرم امام رضا (ع) برای سلام.
روبهروی ایوان طلا، گوشه راست صحن آزادی، بهشت ثامن 1 توجهم را جلب میکند. از پلهها که پایین بروید زیرزمین است. یک قبرستان بزرگ سفیدرنگ. دیوارها سفید است و قبرها هم سنگ مرمر سفید. با قبرهای بهشت زهرای تهران کلی فرق دارد. قبرها همه مربعشکل و کوچکند. یکدست و منظم. شکل چیدمان سنگ قبرها همه پشت سر هم است. سوالی که همان اول ذهنم را مشغول میکند این است که مگر یک قبر چقدر میتواند کوچک باشد؟ یک سنگ مرمر مربع کوچک، دقیقا کمتر از نصف یک سنگ قبر معمولی که بارها در بهشت زهرا دیدهاید. خادمی جوابم را میدهد: «این قبرها سهطبقه هستند و مردهها را به ترتیب از طبقه سوم زیرین دفن میکنند تا طبقه اول پر شود و هر کدام از این مربعها مربوط به یک طبقه است.»
حالا سهتا مربع به ترتیب یکی پس از دیگری میشود یک قبر سهطبقه. شادروان دیوان، مرحومه حاجیه خانم عصمت و ... قبر شهدا هم به چشم میخورد. عکسشان هم روی کنگره دیوار است.
سنگ مرمرهای سمت راست قبرستان کاملا سفیدند. معلوم است هنوز مردهای اینجا دفن نشده است. بعداز ظهر است و چند نفری بیشتر در قبرستان نیستند. به انتهای سالن که میرسم باز هم پله میخورد به سمت پایین. یعنی طبقه دیگری از قبرستان. قبرهای آنجا هم بیشتر سفیدند.
در میان قبرها نام آنها که خادم و مداح اهل بیت (ع) هستند هم به چشم میخورد. حاج رضا انصاریان مداح اهل بیت (ع) خادم تشرفی کشیک سوم. خانمی که کنار سنگ قبر دیگری نشسته همسرش خادم حرم بوده و پنج سالی است که فوت کرده. میگوید: «اینجا مخصوص خادمان حرم است و خانوادههایشان. البته برخی شهدا و برخی اشخاص دیگر هم اینجا دفنند.»
بیرون قبرستان کنار در ورودی صحن، پیرخادمی ایستاده و به مردم خوشامد میگوید. درباره قبرستان میپرسم و قیمت قبرها. اینکه من هم میتوانم در اینجا قبری داشته باشم؟ قیمتها برای آدمی مثل من دستنیافتنی است. یک دلم میگوید چه فرقی دارد آدم کجا خاک شده باشد. روز قیامت تو میمانی و اعمالت. یک دلم میگوید ... . میگوید: «صحنهای دیگر هم قبرستان دارند مثل جمهوری و قدس. آنجا خیلی گران است.»
- شما چطور؟ باید قبر بخرین؟
- نه، خادمان رسمی حرم، همین جا رایگان دفن میشوند. خدام، کفشداران، فراشان، دربانان و حافظانی که حکم رسمی دارند، دو طبقه قبر و آنهایی هم که افتخاریاند یک طبقه به صورت رایگان در یکی از صحنهای حرم.
- مگر قبرستان صحن آزادی مخصوص خادمان نیست؟
- چرا اما طبق قانون حرم در صورتیکه تاریخ صدور حکم این افراد قبل از 26/ 11/ 1382 باشد، در صحن آزادی و اگر تاریخ صدور حکم پس از این تاریخ باشد، در صحن جمهوری دفن میشوند.
خیلیها آرزو دارند در چنین مکانی دفن شوند اما اگر قیمتها بالا نباشد لااقل همه مشهدیها به قبرستان هجوم میبرند. خانمی که کنار من ایستاده حرفهای ما را میشنود: «همسرم با اینکه کارمند است سالهاست پس انداز میکند برای چنین روزی. خیلیها دلشان میخواهد در کنار امام رضا (ع) دفن شوند. البته کنار که نه، در اطراف حرم هم که باشد از سرمان زیادی است. ما را چه به همجواری حرم؟ اصلا لیاقتش را هم نداریم.»
میپرسم ناراحت نیست که همسرش با این درآمد کم برای خرید قبر پسانداز میکند؟ میگوید: «نه، خانه آخرت هم مهم است کجا باشد. تازه من هم اگر بتوانم کمکش میکنم.» دلم میخواهد بپرسم به نظرت امام رضا هم راضی است که زندگی را تنگ بگیرید برای خرید قبری در حریم حرم؟ پشیمان میشوم و نمیپرسم، عشق است دیگر.
دفتر امور دفن هم در همین صحن است. در اتاق 134. از 7 صبح باز است تا 7 شب. کارش هم فروش قبر است و امور مربوط به کفن و دفن و خدمات پس از دفن. یعنی خانواده متوفی پس از سپردن کارت شناسایی، یک تخته فرش و دو عدد شمع و لاله امانت میگیرند تا مراسم سوم و هفت و چهلم را برگزار کنند. به دفتر مراجعه میکنم تا از نحوه خرید قبر مطلع شوم. مسئول آنجا میگوید: «قبر پیشفروش نداریم. خانواده اموات اول باید جواز دفن صادرشده از سازمان بهشت رضا (ع) را بیاورند و پس از پرداخت وجه، متوفی را در صحن جمهوری یا قدس دفن کنند.»
مراسم تشییع اموات در حرم امام رضا (ع) هم مراحل خاص خود را دارد. پس از اینکه جنازه به ورودی نواب صفوی میرسد، مأموری که مخصوص راهنمایی تشییع اموات است و لباس فرم خاکستری به تن دارد خود را به خانواده متوفی معرفی میکند و راهنماییهای لازم را برای تشییع به آنها میدهد؛ از گرفتن روتابوتی گرفته تا مراحل تشییع.
نزدیک غروب است. باز هم صحن آزادی؛ این بار صدای نقارهها همه جا پیچیده. موسیقی حرم امام رضا (ع). همه سرها به سمت نقارهخانه میچرخد. در میان شادی کودکان و صدای نقارهها باز هم جنازه میآید. این بار تعداد مشایعتکنندگان بیشتر است. با آنها میروم تا رواق دارالسلام. صلوات خاصه امام رضا میخوانند. کمی هم مداحی میکنند و ذکر مصیبت. دوباره به صحن آزادی برمیگردند. تابوت را روی زمین میگذارند و نماز میت میخوانند. آخر سر هم اگر قرار باشد در حرم دفن شود که به قبرستان حرم میرود و در غیر اینصورت به مزاری دیگر.
به صحن جمهوری میروم. یکی از فراشان حرم که با همکارانش برای نماز مغرب و عشا صحن را فرش میکنند برای کمی استراحت به دیوار حرم تکیه میدهد. میپرسم چه کسانی میتوانند نزدیک قبر امام دفن شوند؟ میگوید: « قدیمترها علمای ردهبالا را دفن میکردند. حالا هم اگر عالمی درجه و مقام بالایی داشته باشد آنجا دفن میکنند. البته به صورت رایگان.» میگوید: «البته اینها همه آیین ما زندههاست وگرنه چه فرقی به حال مرده دارد؟ چه فرقی دارد آنکه مرده فقیر بوده باشد یا غنی. اعمال و رفتارمان مهم است. چه بسا بسیاری از اغنیا اینجا دفن شدهاند و عاقبت به خیر نشده باشند.»
قطعا اگر قیمت قبر پایین بود جای سوزن انداختن برای دفن مردگان در حرم پیدا نمیشد: «تازه با اینکه قیمت قبرها بالاست، باز هم تعداد درخواستها زیاد است.» او خبر از وسعتدادن قبرستان در صحنهای دیگر میدهد که ممکن است آستان قدس رضوی این کار را بکند. همه چیز بستگی به مردم و درخواست آنها دارد.
قبرستان ثامنالائمه 2 هم در صحن قدس است. به آنجا هم سری میزنم. تقریبا شبیه همان قبرستان اولی است اما قبرستان ثامن 3 که در صحن جمهوری اسلامی است، کمی با دیگر قبرستانها فرق میکند.
از پلهها که پایین میروید از همان ابتدای ورود تفاوت را حس میکنید. یکسری از قبرها با ارتفاع بیشتری از سایر قبرهای کف زمین دفن شدهاند. انگار روی یک سکو دفنند. اینها همان شهدای روز عاشورا در فاجعهای است که 20 سال پیش رخ داد. همان انفجار مهیب در حرم امام رضا (ع). سال 73. شهدای آن روز اینجا دفن شدهاند. شهید جلیل ملکیان، شهید محمد دوستداری و سایر شهدا. اینجا هم قبر سفید بسیار است؛ از همان قبوری که منتظر جنازههای تازهاند، قبرهای سهطبقه در راهروهایی که با ستونهای سفیدرنگ از هم جدا میشوند. همه چیز سفید است. رنگ دیوار و رنگ قبرها و رنگ آدمهایش.
روبهروی ایوان طلا، گوشه راست صحن آزادی، بهشت ثامن 1 توجهم را جلب میکند. از پلهها که پایین بروید زیرزمین است. یک قبرستان بزرگ سفیدرنگ. دیوارها سفید است و قبرها هم سنگ مرمر سفید. با قبرهای بهشت زهرای تهران کلی فرق دارد. قبرها همه مربعشکل و کوچکند. یکدست و منظم. شکل چیدمان سنگ قبرها همه پشت سر هم است. سوالی که همان اول ذهنم را مشغول میکند این است که مگر یک قبر چقدر میتواند کوچک باشد؟ یک سنگ مرمر مربع کوچک، دقیقا کمتر از نصف یک سنگ قبر معمولی که بارها در بهشت زهرا دیدهاید. خادمی جوابم را میدهد: «این قبرها سهطبقه هستند و مردهها را به ترتیب از طبقه سوم زیرین دفن میکنند تا طبقه اول پر شود و هر کدام از این مربعها مربوط به یک طبقه است.»
حالا سهتا مربع به ترتیب یکی پس از دیگری میشود یک قبر سهطبقه. شادروان دیوان، مرحومه حاجیه خانم عصمت و ... قبر شهدا هم به چشم میخورد. عکسشان هم روی کنگره دیوار است.
سنگ مرمرهای سمت راست قبرستان کاملا سفیدند. معلوم است هنوز مردهای اینجا دفن نشده است. بعداز ظهر است و چند نفری بیشتر در قبرستان نیستند. به انتهای سالن که میرسم باز هم پله میخورد به سمت پایین. یعنی طبقه دیگری از قبرستان. قبرهای آنجا هم بیشتر سفیدند.
در میان قبرها نام آنها که خادم و مداح اهل بیت (ع) هستند هم به چشم میخورد. حاج رضا انصاریان مداح اهل بیت (ع) خادم تشرفی کشیک سوم. خانمی که کنار سنگ قبر دیگری نشسته همسرش خادم حرم بوده و پنج سالی است که فوت کرده. میگوید: «اینجا مخصوص خادمان حرم است و خانوادههایشان. البته برخی شهدا و برخی اشخاص دیگر هم اینجا دفنند.»
بیرون قبرستان کنار در ورودی صحن، پیرخادمی ایستاده و به مردم خوشامد میگوید. درباره قبرستان میپرسم و قیمت قبرها. اینکه من هم میتوانم در اینجا قبری داشته باشم؟ قیمتها برای آدمی مثل من دستنیافتنی است. یک دلم میگوید چه فرقی دارد آدم کجا خاک شده باشد. روز قیامت تو میمانی و اعمالت. یک دلم میگوید ... . میگوید: «صحنهای دیگر هم قبرستان دارند مثل جمهوری و قدس. آنجا خیلی گران است.»
- شما چطور؟ باید قبر بخرین؟
- نه، خادمان رسمی حرم، همین جا رایگان دفن میشوند. خدام، کفشداران، فراشان، دربانان و حافظانی که حکم رسمی دارند، دو طبقه قبر و آنهایی هم که افتخاریاند یک طبقه به صورت رایگان در یکی از صحنهای حرم.
- مگر قبرستان صحن آزادی مخصوص خادمان نیست؟
- چرا اما طبق قانون حرم در صورتیکه تاریخ صدور حکم این افراد قبل از 26/ 11/ 1382 باشد، در صحن آزادی و اگر تاریخ صدور حکم پس از این تاریخ باشد، در صحن جمهوری دفن میشوند.
خیلیها آرزو دارند در چنین مکانی دفن شوند اما اگر قیمتها بالا نباشد لااقل همه مشهدیها به قبرستان هجوم میبرند. خانمی که کنار من ایستاده حرفهای ما را میشنود: «همسرم با اینکه کارمند است سالهاست پس انداز میکند برای چنین روزی. خیلیها دلشان میخواهد در کنار امام رضا (ع) دفن شوند. البته کنار که نه، در اطراف حرم هم که باشد از سرمان زیادی است. ما را چه به همجواری حرم؟ اصلا لیاقتش را هم نداریم.»
میپرسم ناراحت نیست که همسرش با این درآمد کم برای خرید قبر پسانداز میکند؟ میگوید: «نه، خانه آخرت هم مهم است کجا باشد. تازه من هم اگر بتوانم کمکش میکنم.» دلم میخواهد بپرسم به نظرت امام رضا هم راضی است که زندگی را تنگ بگیرید برای خرید قبری در حریم حرم؟ پشیمان میشوم و نمیپرسم، عشق است دیگر.
دفتر امور دفن هم در همین صحن است. در اتاق 134. از 7 صبح باز است تا 7 شب. کارش هم فروش قبر است و امور مربوط به کفن و دفن و خدمات پس از دفن. یعنی خانواده متوفی پس از سپردن کارت شناسایی، یک تخته فرش و دو عدد شمع و لاله امانت میگیرند تا مراسم سوم و هفت و چهلم را برگزار کنند. به دفتر مراجعه میکنم تا از نحوه خرید قبر مطلع شوم. مسئول آنجا میگوید: «قبر پیشفروش نداریم. خانواده اموات اول باید جواز دفن صادرشده از سازمان بهشت رضا (ع) را بیاورند و پس از پرداخت وجه، متوفی را در صحن جمهوری یا قدس دفن کنند.»
مراسم تشییع اموات در حرم امام رضا (ع) هم مراحل خاص خود را دارد. پس از اینکه جنازه به ورودی نواب صفوی میرسد، مأموری که مخصوص راهنمایی تشییع اموات است و لباس فرم خاکستری به تن دارد خود را به خانواده متوفی معرفی میکند و راهنماییهای لازم را برای تشییع به آنها میدهد؛ از گرفتن روتابوتی گرفته تا مراحل تشییع.
نزدیک غروب است. باز هم صحن آزادی؛ این بار صدای نقارهها همه جا پیچیده. موسیقی حرم امام رضا (ع). همه سرها به سمت نقارهخانه میچرخد. در میان شادی کودکان و صدای نقارهها باز هم جنازه میآید. این بار تعداد مشایعتکنندگان بیشتر است. با آنها میروم تا رواق دارالسلام. صلوات خاصه امام رضا میخوانند. کمی هم مداحی میکنند و ذکر مصیبت. دوباره به صحن آزادی برمیگردند. تابوت را روی زمین میگذارند و نماز میت میخوانند. آخر سر هم اگر قرار باشد در حرم دفن شود که به قبرستان حرم میرود و در غیر اینصورت به مزاری دیگر.
به صحن جمهوری میروم. یکی از فراشان حرم که با همکارانش برای نماز مغرب و عشا صحن را فرش میکنند برای کمی استراحت به دیوار حرم تکیه میدهد. میپرسم چه کسانی میتوانند نزدیک قبر امام دفن شوند؟ میگوید: « قدیمترها علمای ردهبالا را دفن میکردند. حالا هم اگر عالمی درجه و مقام بالایی داشته باشد آنجا دفن میکنند. البته به صورت رایگان.» میگوید: «البته اینها همه آیین ما زندههاست وگرنه چه فرقی به حال مرده دارد؟ چه فرقی دارد آنکه مرده فقیر بوده باشد یا غنی. اعمال و رفتارمان مهم است. چه بسا بسیاری از اغنیا اینجا دفن شدهاند و عاقبت به خیر نشده باشند.»
قطعا اگر قیمت قبر پایین بود جای سوزن انداختن برای دفن مردگان در حرم پیدا نمیشد: «تازه با اینکه قیمت قبرها بالاست، باز هم تعداد درخواستها زیاد است.» او خبر از وسعتدادن قبرستان در صحنهای دیگر میدهد که ممکن است آستان قدس رضوی این کار را بکند. همه چیز بستگی به مردم و درخواست آنها دارد.
قبرستان ثامنالائمه 2 هم در صحن قدس است. به آنجا هم سری میزنم. تقریبا شبیه همان قبرستان اولی است اما قبرستان ثامن 3 که در صحن جمهوری اسلامی است، کمی با دیگر قبرستانها فرق میکند.
از پلهها که پایین میروید از همان ابتدای ورود تفاوت را حس میکنید. یکسری از قبرها با ارتفاع بیشتری از سایر قبرهای کف زمین دفن شدهاند. انگار روی یک سکو دفنند. اینها همان شهدای روز عاشورا در فاجعهای است که 20 سال پیش رخ داد. همان انفجار مهیب در حرم امام رضا (ع). سال 73. شهدای آن روز اینجا دفن شدهاند. شهید جلیل ملکیان، شهید محمد دوستداری و سایر شهدا. اینجا هم قبر سفید بسیار است؛ از همان قبوری که منتظر جنازههای تازهاند، قبرهای سهطبقه در راهروهایی که با ستونهای سفیدرنگ از هم جدا میشوند. همه چیز سفید است. رنگ دیوار و رنگ قبرها و رنگ آدمهایش.