دختر انگلیسی با مادرش برای تعطیلات به یونان رفت و در آنجا با مشکلات زیادی مواجه شد.
به گزارش شهدای ایران،مگان استفان 14 ساله همراه با مادرش برای مسافرت به یونان رفتند که در انتها او به عنوان برده فروخته شد. مگان تنها هنگامی توانست راز خود را بیان کند که در حال حاضر باردار است و صاحب خانه و زندگیای برای خود است.
او در باره اتفاقی که برای او افتاد میگوید پدر و مادرش با هم مشکلات جدی داشتند و پدر او دائمالخمر بود. به همین علت آنها از هم جدا شدند. بعد از مدتی او و مادرش تصمیم میگیرند، برای تنوع و تغییر آب و هوا به یونان مسافرت کنند.
در یونان مادرش به خاطر مشکلاتی که داشت در حال خوشگذرانی بوده و کاری با مگان نداشت و او هرکاری میخواست انجام میداد بدون اینکه از راهنماییهای بزرگتری بهرمند شود.
مگان که در حال خوش گذرانی بود از مادرش میخواهد مدت زمان بیشتری در یونان سپری کنند، مادرش هم موافقت میکند. در یونان با فردی آشنا میشود و به او اعتماد میکند. او در ابتدا از مگان خواست در جایی مشغول به کار شود تا خرج مادر بیمارش را درآورد. مگان هم قبول کرد. پس از مدتی مادر مگان یونان را به مقصد انگلیس ترک میکند اما مگان همراه او نمیرود. پس از چند وقت، یک روزدوست مگان، او را به فردی معرفی میکند که از آن به بعد مگان برای او کار کند، در ابتدا مگان قبول میکند اما بعد از مدتی متوجه میشود او قاچاقچی انسان است.
اودر حالی که بسیار ناتوان بود، دست به دست میچرخد. او از اتفاقات وحشتناکی که برایش افتاده میگوید و این که چطور 110 مرد ظرف 22 ساعت به او تجاوز کردند.
اکنون که او در مورد گذشته حرف میزند میگوید اگر دوباره به آن زمان برگردم کاری میکنم حداقل تمام تلاشم را میکنم تا از آن شرایط فرار کنم اما در آن زمان بسیار تنها بودم و کسی را نداشتم که مرا راهنمایی کند، مادرم هم که مرا ترک کرده بود.
در سن 20 سالگی بالاخره او توانست از آن شرایط بگریزد. اما او دست به خودکشی زد چرا که آنها اجازه نمیدادند او جایی برود و یا کاری کند. اما بعد از این کارآنها مجبور میشوند او را به بیمارستان منتقل کنند.
بعد از گذشت سه ماه بستری شدن در بیمارستان، سرانجام او به انگلیس پیش خانوادهاش باز میگردد. و در آنجا با همسرش آشنا شده و صاحب زندگی میشود. اما او همچنان با مشکلات جدی روحی دست و پنجه نرم میکند.
او در باره اتفاقی که برای او افتاد میگوید پدر و مادرش با هم مشکلات جدی داشتند و پدر او دائمالخمر بود. به همین علت آنها از هم جدا شدند. بعد از مدتی او و مادرش تصمیم میگیرند، برای تنوع و تغییر آب و هوا به یونان مسافرت کنند.
در یونان مادرش به خاطر مشکلاتی که داشت در حال خوشگذرانی بوده و کاری با مگان نداشت و او هرکاری میخواست انجام میداد بدون اینکه از راهنماییهای بزرگتری بهرمند شود.
مگان که در حال خوش گذرانی بود از مادرش میخواهد مدت زمان بیشتری در یونان سپری کنند، مادرش هم موافقت میکند. در یونان با فردی آشنا میشود و به او اعتماد میکند. او در ابتدا از مگان خواست در جایی مشغول به کار شود تا خرج مادر بیمارش را درآورد. مگان هم قبول کرد. پس از مدتی مادر مگان یونان را به مقصد انگلیس ترک میکند اما مگان همراه او نمیرود. پس از چند وقت، یک روزدوست مگان، او را به فردی معرفی میکند که از آن به بعد مگان برای او کار کند، در ابتدا مگان قبول میکند اما بعد از مدتی متوجه میشود او قاچاقچی انسان است.
اودر حالی که بسیار ناتوان بود، دست به دست میچرخد. او از اتفاقات وحشتناکی که برایش افتاده میگوید و این که چطور 110 مرد ظرف 22 ساعت به او تجاوز کردند.
اکنون که او در مورد گذشته حرف میزند میگوید اگر دوباره به آن زمان برگردم کاری میکنم حداقل تمام تلاشم را میکنم تا از آن شرایط فرار کنم اما در آن زمان بسیار تنها بودم و کسی را نداشتم که مرا راهنمایی کند، مادرم هم که مرا ترک کرده بود.
در سن 20 سالگی بالاخره او توانست از آن شرایط بگریزد. اما او دست به خودکشی زد چرا که آنها اجازه نمیدادند او جایی برود و یا کاری کند. اما بعد از این کارآنها مجبور میشوند او را به بیمارستان منتقل کنند.
بعد از گذشت سه ماه بستری شدن در بیمارستان، سرانجام او به انگلیس پیش خانوادهاش باز میگردد. و در آنجا با همسرش آشنا شده و صاحب زندگی میشود. اما او همچنان با مشکلات جدی روحی دست و پنجه نرم میکند.
*باشگاه خبرنگاران