سینماگران سیاه نما
ویژگی بارز راهبرد سیاهنمایی، انعکاس یک سویهی مشکلات و کاستی های کشور و بزرگنمایی آنهاست، به نحوی که گویی هیچ گشایشی هرگز در امور کشور اتفاق نمیافتد و کمترین امیدی به بهبود اوضاع نیست. جالب اینجاست که به موازات این سیاهنماییِ مفرط، تلاش فراوانی برای تطهیر دوران قبل از انقلاب در روزگار سلطنت پهلوی صورت میگیرد...
گروه فرهنگی-اجتماعی برهان/ روحالامین سعیدی؛ یکی از راهبردهای اصلی جبههی ضدانقلاب در راستای استحالهی فرهنگی انقلاب اسلامی، نشان دادن تصویری سیاه، درهمریخته، یأسآلود و اسفبار از شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعهی ایرانی تحت حاکمیت نظام اسلامی است. در حقیقت دشمنان از راه این راهبرد میکوشند چنین القا کنند که جامعهی ایران در دوران حکومت جمهوری اسلامی دچار انحطاط و واپسگرایی شده و امروز از هرگونه امید به پیشرفت کاملاً تهی گردیده است و در سراشیب اضمحلال قرار گرفته است.
در تابلویی که جبههی فرهنگی دشمن از اوضاع کنونی کشور به تصویر میکشد، ایرانِ امروز شاهد حکمرانی نظام سیاسی مستبد و دیکتاتورمنشی است که در یک فضای بسته، غیرمردمسالارانه و سرشار از خفقان و ترس، بر مردم حکومت میکند و از این رو نمیتوان نشانی از ملزومات مردمسالاری نظیر آزادی بیان، تساهل یا تکثرگرایی را در سطح جامعه سراغ گرفت بلکه حریم خصوصی افراد به راحتی از سوی نیروهای حکومتی مورد تعرض قرار میگیرد و حقوق طبقات مختلف شهروندان از جمله زنان، همجنسبازان، اقلیتهای مذهبی، دگراندیشان، فعالان سیاسی، روزنامهنگاران و هنرمندان به طور گستردهای نقض میگردد.
همچنین سیستم مدیریتی جمهوری اسلامی ناکارآمد و از همگسیخته نشان داده میشود و چنین وانمود میگردد که نهادها و دستگاههای دولتی از برقراری نظم و تأمین خواستههای مردم ناتوان هستند.
ویژگی بارز راهبرد سیاهنمایی، انعکاس یکسویهی مشکلات و کاستیهای کشور و بزرگنمایی آنهاست به نحوی که گویی هیچ گشایشی هرگز در امور کشور اتفاق نمیافتد و کمترین امیدی به بهبود اوضاع نیست. جالب اینجاست که به موازات این سیاهنماییِ مفرط، تلاش فراوانی برای تطهیر دوران قبل از انقلاب و ارائهی سیمایی جذاب و روشن از ایران در روزگار سلطنت پهلوی به منظور تحریک احساسات نوستالژیک ایرانیان صورت میپذیرد. به عبارت دیگر تصویر سیاه و نکبتبار دوران انقلاب و دفاع مقدس در مقابل تصویر زیبای جامعهی عصر پهلوی قرار داده میشود. معاندان نظام همچنین تلاش فراوانی را صرف القای وجود شکاف و جدایی میان اقشار مختلف مردم به خصوص نخبگان و روشنفکران با حاکمیت و بیبهرهگی رهبران از مشروعیت میکنند.
از دیگر القائات راهبرد سیاهنمایی این است که مردم ایران بهخصوص نسل جوان به عنوان قربانیان اصلی جمهوری اسلامی، تحت تأثیر فضای بسته و نفسگیر جامعهی دینی به انواع ناملایمات و عقدههای روحی ـ روانی مبتلا گردیدهاند و عمیقاً ناامید، سرگشته، دلزده، افسرده و پریشانخاطر هستند.
از دیگر القائات راهبرد سیاهنمایی این است که مردم ایران بهخصوص نسل جوان به عنوان قربانیان اصلی جمهوری اسلامی، تحت تأثیر فضای بسته و نفسگیر جامعهی دینی به انواع ناملایمات و عقدههای روحی ـ روانی مبتلا گردیدهاند و عمیقاً ناامید، سرگشته، دلزده، افسرده و پریشانخاطر هستند. جالب است که علاوه بر سیاهنماییها، نوعی سبک زندگیِ بیهدف و باری به هر جهتِ پستمدرنیستی و فلسفهی نیهیلیستی (پوچگرایانه) نیز به ویژه در عرصهی ادبیات روشنفکری تبلیغ و ترویج میشود. در این شرایط، مهاجرت از ایران به عنوان تنها راه برونرفت از نابسامانیهای موجود در جامعه معرفی میگردد.
به نظر میرسد که جبههی فرهنگی ضدانقلاب اهداف و مقاصد ذیل را از رهگذر طراحی و اجرای راهبرد سیاهنمایی دنبال میکند:
- دامنزدن به نارضایتیهای اجتماعی و زمینهسازی برای شکلگیری جنبشهای اعتراضی برضد نظام حاکم در جمهوری اسلامی ایران؛
- معطوف کردن افکار عمومی به مسائل و حواشی داخلی و انحراف آنان از توجه به موضوعات کلان بینالمللی؛
- تزریق روحیهی ناامیدی و خودباختگی در میان آحاد جامعه و تضعیف عزم و ارادهی ملی به عنوان محرک اصلی پیشرفت کشور.
عاملان اجرایی راهبرد سیاهنمایی
1. در خارج از کشور
الف) خبرگزاریها، شبکههای ماهوارهای و سایتهای اینترنتی:
خبرگزاریها، شبکههای ماهوارهای و سایتهای اینترنتیِ معاند جمهوری اسلامی همواره در اخبار و برنامههای خود راهبرد سیاهنمایی از اوضاع جامعهی ایران را پی میگیرند که در این میان شبکهی «بی.بی.سی» فارسی و سایتهایی مانند: «جرس نیوز» و «بالاترین» نقش پررنگی دارند. حتی شبکهای همچون «من و تو» که کار ویژهی اصلی آن تولید برنامههای تفریحی و سرگرمکننده میباشد نیز از راهبرد سیاهنمایی غافل نمیماند.
برای مثال مدتی است که این شبکه به پخش فیلمهای ساختهی «تهمینه میلانی» کارگردان فمینیست ایرانی و سپس نقد آنها در گفتوگو با خود کارگردان اقدام کرده است. میلانی هم در این گفتوگوها همواره بدون پردهپوشی، تمام نیات خود از ساخت فیلم را بازگو میکند و اکثر مواقع با سیاهنمایی اوضاع زنان در ایران و جامعهی ایرانی به نقد یکطرفه میپردازد تا آثار خود را تأیید نماید.[1]
ب) مؤسسههای فعال در عرصهی حقوق بشر:
برخی گروهها و مؤسسههای فعال در زمینهی حقوق بشر در خارج از کشور راهبرد سیاهنمایی را از راه دروغپردازی و اغراق دربارهی وضعیت به اصطلاح نابسامانِ اقلیتها و مخالفین جمهوری اسلامی در ایران و نقض گستردهی حقوق آنان توسط حکومت دنبال میکنند و معمولاً سیمای بسیار نامطلوب و خشنی از نظام سیاسی حاکم در ایران به تصویر میکشند.
این قبیل مؤسسهها به خصوص بر وضع زنان، پیروان ادیان انحرافی مانند: «بهاییان، همجنسبازان و فعالان سیاسی» حساس هستند و بعضاً با جنجالسازی در مورد برخی پروندههای قضاییِ مطرح در محاکم ایران میکوشند آنها را به عنوان مصادیق نقض آشکار حقوق بشر معرفی نموده و جمهوری اسلامی ایران را در محافل بینالمللی و در نزد افکار عمومی جهانی محکوم نمایند. تبلیغات پرهیاهو در مورد پروندهی «سکینهی آشتیانی» از این قبیل موارد میباشد. نمونهی دیگر از تبلیغات سیاهنمای ضدایرانی، انتشار گزارشی توسط نهاد «عفو بینالملل»[2] تحت عنوان «ما دستور داریم که با شما برخورد کنیم: گسترش سرکوب مخالفین در ایران»[3]در سال 2012م. است.
خبرگزاریها، شبکههای ماهوارهای و سایتهای اینترنتیِ معاند جمهوری اسلامی همواره در اخبار و برنامههای خود راهبرد سیاهنمایی از اوضاع جامعهی ایران را پی میگیرند که در این میان شبکهی «بی.بی.سی» فارسی و سایتهایی مانند: «جرس نیوز» و «بالاترین» نقش پررنگی دارند. حتی شبکهای همچون «من و تو» که کار ویژهی اصلی آن تولید برنامههای تفریحی و سرگرمکننده میباشد نیز از راهبرد سیاهنمایی غافل نمیماند.
این گزارش تلاش دارد تا با پرداختن به موضوعاتی مانند افزایش محدودیت آزادی بیان و آزادی تجمعها، دستگیری، شکنجه و حبس مخالفین حکومت، شرایط نامناسب زندانها، دادگاههای غیرمنصفانه و وضعیت نامطلوب وکلا، فعالان حقوق زنان، فیلمسازان، وبلاگنویسان، روزنامهنگاران، دانشجویان، همجنسبازان، اقلیتهای مذهبی و قومی و مرتبطین با سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، دولت جمهوری اسلامی ایران را به عنوان ناقض حقوق انسانها معرفی کرده و جامعهی ایران را نیز جامعهای بسته، امنیتی و غیرآزاد نشان دهد که در آن شهروندان از بدیهیترین حقوق خود محروم هستند و اجازهی بیان آزادانهی عقاید و انجام فعالیتهای مدنی را ندارند.[4]
ج) ایرانیان ضدانقلاب خارج از کشور:
یکی دیگر از اضلاع اجرای راهبرد سیاهنمایی از جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، چهرههای ضدانقلاب فراری هستند که طی سالهای گذشته به دلایل سیاسی ایران را ترک کرده و عمدتاً در ایالات متحده و انگلستان ساکن شدهاند. این افراد به خاطر کینه و خصومت عمیقی که با نظام دینی حاکم بر ایران و حتی با اصل شریعت اسلام دارند، همواره در مکتوبات خود و در خلال مصاحبههایشان با شبکههای ماهوارهای به سیاهنمایی از شرایط کنونی جمهوری اسلامی میپردازند و سرنگونی نظام موجود را تنها راه برونرفت از شرایط انسداد کنونی معرفی میکنند. برای مثال میتوان از مهدی خلجی به عنوان نماد این طیف نام برد.
خلجی روزنامهنگار فراری و مفسر رادیوهای بیگانه است که در سال 1387ه.ش. از کشور خارج شد و در فرانسه در همکاری با رادیوهای «فردا»، «بی.بی.سی»، «زمانه» و «آزادی» فعالیت برضد نظام جمهوری اسلامی را آغاز کرد. وی سپس به آمریکا رفت و هماینک به عنوان پژوهشگر در «مؤسسهی واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک»[5] مشغول کار میباشد. مقالات خلجی همیشه آکنده از توهین و اتهام برضد جمهوری اسلامی و سیاهنمایی از وضع موجود است. به عنوان مثال در مقالهای با نام «قدرت نرم و خطای بنیادین» مینویسد:
ایدئولوژی اسلامی جذابیت خود را برای نخبگان و تودههای مردم از دست داد. نسل در نسل از پی هم آمدند و ذهن ایرانی نگرشی انتقادی به ارکان فکری و عملی نظام جمهوری اسلامی پیدا کرد. از آغاز نظام جمهوری اسلامی، قدرت ولایت فقیه با سرکوب فیزیکی حفظ شد و بسط یافت. از اجبار حجاب و لغو حق حضانت زنان گرفته تا کشتار خونین مخالفان در خیابانها و زندانها، تنها راهحل زنده نگاه داشتن ایدئولوژیای شد که دیری پیش، توانایی برای بسیج تودهها و جذب نخبگان را از کف داده بود.[6]
خلجی همچنین در سال 1383ه.ش. اقدام به نگارش رمانی تحت عنوان «ناتنی» کرد که توسط «نشر گردون» به مدیریت «عباس معروفی» در برلین منتشر گردید. این رمان هجوآلود و بسیار مبتذل دربارهی انقلاب و فضای پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا دوران حاضر میباشد و نویسنده افزون بر توصیف شرمآور روابط جنسی قهرمان داستانش، در ترسیم فضای سیاه، تیره، تاریک و القای جوّ اختناق و فشار در ایرانِ بعد از انقلاب، چیزی کم نگذاشته و همهی اقشار مذهبی مانند پاسدار، طلبه، بسیجی و زنان چادری را به باد تمسخر گرفته است.
خلجی که خود متولد شهر قم میباشد و کینهی دیرینهای از این شهر در دل دارد، خصوصاً میکوشد که وجود اختناق و ریاکاری را در فضای حوزه القا کند و با ذکر مثالهایی از دلمردگیِ برخی طلاب، آنرا به کل حوزههای علمیه تعمیم دهد. وی همچنین برای زیر سؤال بردن علما، چهرهای خشن و وحشتناک از طلبههای مخالف عقایدش ترسیم میکند. خلجی در هر جای کتاب که میخواهد، شخصیتهای مذهبی را توصیف کند، طوری قلم خود را میچرخاند که باعث نفرت و بدبینی مخاطب نسبت به افراد مذهبی شود تا در نهایت دین و مذهب مورد هجمه قرار گرفته باشد. برای نمونه وی در توصیفی از شهر قم به عنوان مبدأ انقلاب اسلامی مینویسد:
قم مظهر سترونی بود. شهری که ترس توی جلدش رفته؛ ترس فروخوردهی کهنهای که نمیگذاشت هرکس خودش باشد. هر آدم با خودش شبحی حمل میکرد. گاهی خودش هم شبیه شبحی میشد. در شبحش فرو میرفت و میماند. شهر هم شکل شبح به خود میگرفت... قم پشت دیوارهایی از ترس پنهان شده بود. اول شهر، تابلوی وزارت اطلاعات منجنیقی بود که به ذهن مسافر تیر پرتاب میکرد. از همهی مردم میخواست اطلاعات خود را به ستاد خبری اطلاع دهند. هیچ کجای آن شهر پناه من نبود. شهری که به دنیا آمده بودم، دوست نداشتم بمیرم. شومی، سایهی هر آدمی بود.[7](*)
پینوشتها:
[1]. شبکهای که برای من و تو نیست (نگاهی به برنامههای شبکهی تلویزیونی من و تو 1) پایگاه تحلیلی ـ تبیینی برهان، 24/12/1389
[2]. amnesty international
[3]. We are ordered to crush you: Expanding repression of dissent In Iran
[4]. first published in 2012 by amnesty international Ltd, amnesty.org
[5]. WINEP
[6]. معرفی و مروری بر اندیشههای مهدی خلجی، بولتن مؤسسهی پژوهشی رحال، مهرماه 1390، ص 5.
[7]. همان، ص 15.
*روحالامین سعیدی؛ کارشناس مسائل فرهنگی
ویژگی بارز راهبرد سیاهنمایی، انعکاس یک سویهی مشکلات و کاستی های کشور و بزرگنمایی آنهاست، به نحوی که گویی هیچ گشایشی هرگز در امور کشور اتفاق نمیافتد و کمترین امیدی به بهبود اوضاع نیست. جالب اینجاست که به موازات این سیاهنماییِ مفرط، تلاش فراوانی برای تطهیر دوران قبل از انقلاب در روزگار سلطنت پهلوی صورت میگیرد...
گروه فرهنگی-اجتماعی برهان/ روحالامین سعیدی؛ یکی از راهبردهای اصلی جبههی ضدانقلاب در راستای استحالهی فرهنگی انقلاب اسلامی، نشان دادن تصویری سیاه، درهمریخته، یأسآلود و اسفبار از شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعهی ایرانی تحت حاکمیت نظام اسلامی است. در حقیقت دشمنان از راه این راهبرد میکوشند چنین القا کنند که جامعهی ایران در دوران حکومت جمهوری اسلامی دچار انحطاط و واپسگرایی شده و امروز از هرگونه امید به پیشرفت کاملاً تهی گردیده است و در سراشیب اضمحلال قرار گرفته است.
در تابلویی که جبههی فرهنگی دشمن از اوضاع کنونی کشور به تصویر میکشد، ایرانِ امروز شاهد حکمرانی نظام سیاسی مستبد و دیکتاتورمنشی است که در یک فضای بسته، غیرمردمسالارانه و سرشار از خفقان و ترس، بر مردم حکومت میکند و از این رو نمیتوان نشانی از ملزومات مردمسالاری نظیر آزادی بیان، تساهل یا تکثرگرایی را در سطح جامعه سراغ گرفت بلکه حریم خصوصی افراد به راحتی از سوی نیروهای حکومتی مورد تعرض قرار میگیرد و حقوق طبقات مختلف شهروندان از جمله زنان، همجنسبازان، اقلیتهای مذهبی، دگراندیشان، فعالان سیاسی، روزنامهنگاران و هنرمندان به طور گستردهای نقض میگردد.
همچنین سیستم مدیریتی جمهوری اسلامی ناکارآمد و از همگسیخته نشان داده میشود و چنین وانمود میگردد که نهادها و دستگاههای دولتی از برقراری نظم و تأمین خواستههای مردم ناتوان هستند.
ویژگی بارز راهبرد سیاهنمایی، انعکاس یکسویهی مشکلات و کاستیهای کشور و بزرگنمایی آنهاست به نحوی که گویی هیچ گشایشی هرگز در امور کشور اتفاق نمیافتد و کمترین امیدی به بهبود اوضاع نیست. جالب اینجاست که به موازات این سیاهنماییِ مفرط، تلاش فراوانی برای تطهیر دوران قبل از انقلاب و ارائهی سیمایی جذاب و روشن از ایران در روزگار سلطنت پهلوی به منظور تحریک احساسات نوستالژیک ایرانیان صورت میپذیرد. به عبارت دیگر تصویر سیاه و نکبتبار دوران انقلاب و دفاع مقدس در مقابل تصویر زیبای جامعهی عصر پهلوی قرار داده میشود. معاندان نظام همچنین تلاش فراوانی را صرف القای وجود شکاف و جدایی میان اقشار مختلف مردم به خصوص نخبگان و روشنفکران با حاکمیت و بیبهرهگی رهبران از مشروعیت میکنند.
از دیگر القائات راهبرد سیاهنمایی این است که مردم ایران بهخصوص نسل جوان به عنوان قربانیان اصلی جمهوری اسلامی، تحت تأثیر فضای بسته و نفسگیر جامعهی دینی به انواع ناملایمات و عقدههای روحی ـ روانی مبتلا گردیدهاند و عمیقاً ناامید، سرگشته، دلزده، افسرده و پریشانخاطر هستند.
از دیگر القائات راهبرد سیاهنمایی این است که مردم ایران بهخصوص نسل جوان به عنوان قربانیان اصلی جمهوری اسلامی، تحت تأثیر فضای بسته و نفسگیر جامعهی دینی به انواع ناملایمات و عقدههای روحی ـ روانی مبتلا گردیدهاند و عمیقاً ناامید، سرگشته، دلزده، افسرده و پریشانخاطر هستند. جالب است که علاوه بر سیاهنماییها، نوعی سبک زندگیِ بیهدف و باری به هر جهتِ پستمدرنیستی و فلسفهی نیهیلیستی (پوچگرایانه) نیز به ویژه در عرصهی ادبیات روشنفکری تبلیغ و ترویج میشود. در این شرایط، مهاجرت از ایران به عنوان تنها راه برونرفت از نابسامانیهای موجود در جامعه معرفی میگردد.
به نظر میرسد که جبههی فرهنگی ضدانقلاب اهداف و مقاصد ذیل را از رهگذر طراحی و اجرای راهبرد سیاهنمایی دنبال میکند:
- دامنزدن به نارضایتیهای اجتماعی و زمینهسازی برای شکلگیری جنبشهای اعتراضی برضد نظام حاکم در جمهوری اسلامی ایران؛
- معطوف کردن افکار عمومی به مسائل و حواشی داخلی و انحراف آنان از توجه به موضوعات کلان بینالمللی؛
- تزریق روحیهی ناامیدی و خودباختگی در میان آحاد جامعه و تضعیف عزم و ارادهی ملی به عنوان محرک اصلی پیشرفت کشور.
عاملان اجرایی راهبرد سیاهنمایی
1. در خارج از کشور
الف) خبرگزاریها، شبکههای ماهوارهای و سایتهای اینترنتی:
خبرگزاریها، شبکههای ماهوارهای و سایتهای اینترنتیِ معاند جمهوری اسلامی همواره در اخبار و برنامههای خود راهبرد سیاهنمایی از اوضاع جامعهی ایران را پی میگیرند که در این میان شبکهی «بی.بی.سی» فارسی و سایتهایی مانند: «جرس نیوز» و «بالاترین» نقش پررنگی دارند. حتی شبکهای همچون «من و تو» که کار ویژهی اصلی آن تولید برنامههای تفریحی و سرگرمکننده میباشد نیز از راهبرد سیاهنمایی غافل نمیماند.
برای مثال مدتی است که این شبکه به پخش فیلمهای ساختهی «تهمینه میلانی» کارگردان فمینیست ایرانی و سپس نقد آنها در گفتوگو با خود کارگردان اقدام کرده است. میلانی هم در این گفتوگوها همواره بدون پردهپوشی، تمام نیات خود از ساخت فیلم را بازگو میکند و اکثر مواقع با سیاهنمایی اوضاع زنان در ایران و جامعهی ایرانی به نقد یکطرفه میپردازد تا آثار خود را تأیید نماید.[1]
ب) مؤسسههای فعال در عرصهی حقوق بشر:
برخی گروهها و مؤسسههای فعال در زمینهی حقوق بشر در خارج از کشور راهبرد سیاهنمایی را از راه دروغپردازی و اغراق دربارهی وضعیت به اصطلاح نابسامانِ اقلیتها و مخالفین جمهوری اسلامی در ایران و نقض گستردهی حقوق آنان توسط حکومت دنبال میکنند و معمولاً سیمای بسیار نامطلوب و خشنی از نظام سیاسی حاکم در ایران به تصویر میکشند.
این قبیل مؤسسهها به خصوص بر وضع زنان، پیروان ادیان انحرافی مانند: «بهاییان، همجنسبازان و فعالان سیاسی» حساس هستند و بعضاً با جنجالسازی در مورد برخی پروندههای قضاییِ مطرح در محاکم ایران میکوشند آنها را به عنوان مصادیق نقض آشکار حقوق بشر معرفی نموده و جمهوری اسلامی ایران را در محافل بینالمللی و در نزد افکار عمومی جهانی محکوم نمایند. تبلیغات پرهیاهو در مورد پروندهی «سکینهی آشتیانی» از این قبیل موارد میباشد. نمونهی دیگر از تبلیغات سیاهنمای ضدایرانی، انتشار گزارشی توسط نهاد «عفو بینالملل»[2] تحت عنوان «ما دستور داریم که با شما برخورد کنیم: گسترش سرکوب مخالفین در ایران»[3]در سال 2012م. است.
خبرگزاریها، شبکههای ماهوارهای و سایتهای اینترنتیِ معاند جمهوری اسلامی همواره در اخبار و برنامههای خود راهبرد سیاهنمایی از اوضاع جامعهی ایران را پی میگیرند که در این میان شبکهی «بی.بی.سی» فارسی و سایتهایی مانند: «جرس نیوز» و «بالاترین» نقش پررنگی دارند. حتی شبکهای همچون «من و تو» که کار ویژهی اصلی آن تولید برنامههای تفریحی و سرگرمکننده میباشد نیز از راهبرد سیاهنمایی غافل نمیماند.
این گزارش تلاش دارد تا با پرداختن به موضوعاتی مانند افزایش محدودیت آزادی بیان و آزادی تجمعها، دستگیری، شکنجه و حبس مخالفین حکومت، شرایط نامناسب زندانها، دادگاههای غیرمنصفانه و وضعیت نامطلوب وکلا، فعالان حقوق زنان، فیلمسازان، وبلاگنویسان، روزنامهنگاران، دانشجویان، همجنسبازان، اقلیتهای مذهبی و قومی و مرتبطین با سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، دولت جمهوری اسلامی ایران را به عنوان ناقض حقوق انسانها معرفی کرده و جامعهی ایران را نیز جامعهای بسته، امنیتی و غیرآزاد نشان دهد که در آن شهروندان از بدیهیترین حقوق خود محروم هستند و اجازهی بیان آزادانهی عقاید و انجام فعالیتهای مدنی را ندارند.[4]
ج) ایرانیان ضدانقلاب خارج از کشور:
یکی دیگر از اضلاع اجرای راهبرد سیاهنمایی از جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، چهرههای ضدانقلاب فراری هستند که طی سالهای گذشته به دلایل سیاسی ایران را ترک کرده و عمدتاً در ایالات متحده و انگلستان ساکن شدهاند. این افراد به خاطر کینه و خصومت عمیقی که با نظام دینی حاکم بر ایران و حتی با اصل شریعت اسلام دارند، همواره در مکتوبات خود و در خلال مصاحبههایشان با شبکههای ماهوارهای به سیاهنمایی از شرایط کنونی جمهوری اسلامی میپردازند و سرنگونی نظام موجود را تنها راه برونرفت از شرایط انسداد کنونی معرفی میکنند. برای مثال میتوان از مهدی خلجی به عنوان نماد این طیف نام برد.
خلجی روزنامهنگار فراری و مفسر رادیوهای بیگانه است که در سال 1387ه.ش. از کشور خارج شد و در فرانسه در همکاری با رادیوهای «فردا»، «بی.بی.سی»، «زمانه» و «آزادی» فعالیت برضد نظام جمهوری اسلامی را آغاز کرد. وی سپس به آمریکا رفت و هماینک به عنوان پژوهشگر در «مؤسسهی واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک»[5] مشغول کار میباشد. مقالات خلجی همیشه آکنده از توهین و اتهام برضد جمهوری اسلامی و سیاهنمایی از وضع موجود است. به عنوان مثال در مقالهای با نام «قدرت نرم و خطای بنیادین» مینویسد:
ایدئولوژی اسلامی جذابیت خود را برای نخبگان و تودههای مردم از دست داد. نسل در نسل از پی هم آمدند و ذهن ایرانی نگرشی انتقادی به ارکان فکری و عملی نظام جمهوری اسلامی پیدا کرد. از آغاز نظام جمهوری اسلامی، قدرت ولایت فقیه با سرکوب فیزیکی حفظ شد و بسط یافت. از اجبار حجاب و لغو حق حضانت زنان گرفته تا کشتار خونین مخالفان در خیابانها و زندانها، تنها راهحل زنده نگاه داشتن ایدئولوژیای شد که دیری پیش، توانایی برای بسیج تودهها و جذب نخبگان را از کف داده بود.[6]
خلجی همچنین در سال 1383ه.ش. اقدام به نگارش رمانی تحت عنوان «ناتنی» کرد که توسط «نشر گردون» به مدیریت «عباس معروفی» در برلین منتشر گردید. این رمان هجوآلود و بسیار مبتذل دربارهی انقلاب و فضای پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا دوران حاضر میباشد و نویسنده افزون بر توصیف شرمآور روابط جنسی قهرمان داستانش، در ترسیم فضای سیاه، تیره، تاریک و القای جوّ اختناق و فشار در ایرانِ بعد از انقلاب، چیزی کم نگذاشته و همهی اقشار مذهبی مانند پاسدار، طلبه، بسیجی و زنان چادری را به باد تمسخر گرفته است.
خلجی که خود متولد شهر قم میباشد و کینهی دیرینهای از این شهر در دل دارد، خصوصاً میکوشد که وجود اختناق و ریاکاری را در فضای حوزه القا کند و با ذکر مثالهایی از دلمردگیِ برخی طلاب، آنرا به کل حوزههای علمیه تعمیم دهد. وی همچنین برای زیر سؤال بردن علما، چهرهای خشن و وحشتناک از طلبههای مخالف عقایدش ترسیم میکند. خلجی در هر جای کتاب که میخواهد، شخصیتهای مذهبی را توصیف کند، طوری قلم خود را میچرخاند که باعث نفرت و بدبینی مخاطب نسبت به افراد مذهبی شود تا در نهایت دین و مذهب مورد هجمه قرار گرفته باشد. برای نمونه وی در توصیفی از شهر قم به عنوان مبدأ انقلاب اسلامی مینویسد:
قم مظهر سترونی بود. شهری که ترس توی جلدش رفته؛ ترس فروخوردهی کهنهای که نمیگذاشت هرکس خودش باشد. هر آدم با خودش شبحی حمل میکرد. گاهی خودش هم شبیه شبحی میشد. در شبحش فرو میرفت و میماند. شهر هم شکل شبح به خود میگرفت... قم پشت دیوارهایی از ترس پنهان شده بود. اول شهر، تابلوی وزارت اطلاعات منجنیقی بود که به ذهن مسافر تیر پرتاب میکرد. از همهی مردم میخواست اطلاعات خود را به ستاد خبری اطلاع دهند. هیچ کجای آن شهر پناه من نبود. شهری که به دنیا آمده بودم، دوست نداشتم بمیرم. شومی، سایهی هر آدمی بود.[7](*)
پینوشتها:
[1]. شبکهای که برای من و تو نیست (نگاهی به برنامههای شبکهی تلویزیونی من و تو 1) پایگاه تحلیلی ـ تبیینی برهان، 24/12/1389
[2]. amnesty international
[3]. We are ordered to crush you: Expanding repression of dissent In Iran
[4]. first published in 2012 by amnesty international Ltd, amnesty.org
[5]. WINEP
[6]. معرفی و مروری بر اندیشههای مهدی خلجی، بولتن مؤسسهی پژوهشی رحال، مهرماه 1390، ص 5.
[7]. همان، ص 15.
*روحالامین سعیدی؛ کارشناس مسائل فرهنگی