شهدای ایران shohadayeiran.com

دهباشی گفت: ببینید ما یک نوع سیستم حزبی در دنیا داریم که مثلا در پالمان انگلیس رایج است و می‌گوید طرف اگر وارد گروهی شد تا آخر باید به آن گروه چشم بگوید؛ اگر بحثی دارند با همدیگر بحث می‌کنند اما بیرون که آمدند باید موضع واحدی داشته باشند و به همین دلیل هم من هیچوقت حزبی نبودم.

به گزارش شهدای ایران،حسین دهباشی سازنده مستند انتخاباتی حسن روحانی در انتخابات سال 92 است. البته "مستندساز" لقبی است که خود اودلخوشی زیادی از آن ندارد و معتقد است با برجسته شدن این عنوان، دیگر فعالیت‌های او نادیده گرفته شده است.

دهباشی متولد خرداد ۱۳۵۰ در تهران است، او از دانشگاه آزاد مدرک مدیریت صنعتی و از دانشگاه جرج تاون‌ آمریکا دکتری دیپلماسی عمومی گرفته است. دهباشی فارغ از مستندهایی که به واسطه سال‌ها حضور در صدا و سیما ساخته زمان زیادی را به تاریخ‌نگاری پرداخته که از آن جمله مجموعه تاریخ شفاهی و تصویری ایران در عصر پهلوی دوم است که مدتی پیش چاپ شد، دهباشی در حین ضبط این مستند با اتهام جعل توصیه‌نامه مدیر امورارتباطات سازمان ملل در آمریکا جهت اخذ اقامت دائم در آمریکا بازداشت و پس از حدود ۲ ماه حبس در زندان‌های این کشور بدون هیچ محاکمه‌ای آزاد شد.
دهباشی که جزء حلقه اصلی نزدیکان روحانی در دوران انتخابات ریاست جمهوری بود اندکی بعد از انتخابات از سوی هیئت وزیران به عنوان عضو غیرموظف هیئت مدیره سازمان منطقه آزاد کیش منصوب شد و دیگر از او خبری نبود تا چند ماه پیش که به یک باره شاهد انتقادات او از توافق هسته‌ای و رئیس جمهور بودیم.

دهباشی در چند کلامی که پیش از این گفتگو، خودمانی بیان کرد در خصوص اینکه چرا در انتخابات امیدوارانه وارد شده و روی خودش حساب جدی باز کرده است می گوید: "من به عنوان یک شخص سیاسی روی خودم حساب می‌کنم و فکر می‌کنم کسی که این توهم(باخنده) را دارد که بتواند یک نفر را از نفر پنجم، نفر اول و رئیس جمهور کند باید بتواند یک نفر را از ششصدم حداقل نفر سی‌ام کند".

همین بهانه‌ای شد تا مصاحبه را با این سوال آغاز کنیم که حسین دهباشی که به قول خودش آقای روحانی را از نفر پنجم، تبدیل به نفر اول کرده است، چرا اکنون در برابر وی ایستاده‌اید و به این صراحت از او انتقاد می کند؟

دهباشی: اولا من یک توضیح درباره این موضوع بدهم، من در خصوص این موضوع شوخی کردم، حرفی که من می‌خواستم بزنم این بود که فکر می‌کنم آن دلیل اصلی که آقای روحانی رئیس جمهور شدند و ان‌شاءالله رئیس جمهور خوبی باشند، ترکیبی از چند عامل بود که متأسفانه چون بررسی‌های دقیق نشدند نمی‌توانیم به آنها وزن بدهیم، از پاس گل آقای قالیباف گرفته در هیجده قدم تا اینکه جوی ایجاد شد که آقای هاشمی آمد و بعد آراشان به حساب ایشان ریخته شد و همچنین آقای کنار عارف کشید، که همه اینها برای من که جزء دویا  سه نفر نزدیک به آقای دکتر بودم قطعی نبود، حالا در کنار این ماجراها فیلم‌های من هم بود؛ پس من در این رابطه توهم ندارم و در رابطه با این ماجرا من هم کمک کردم ولی شاید اگر از جهت حب نفس بگویم در حوزه رسانه‌ای من مؤثرترین بودم، اما اینکه رسانه‌ها مخصوصاً رسانه‌هایی که دست ما بود چقدر تأ‌ثیر گذاشت این نیاز به مطالعه دارد.

 
**در حوزه رسانه‌ای مؤثرترین فرد در رای آوردن روحانی بودم و سوای پاس گل آقای قالیباف، من روحانی را از پنجم، اول کردم

نکته دیگر اینکه یک مدل در زندگی این است که فرد می‌گوید تیم محبوب من مثلا پرسپولیس چه گل بزنی و چه گل بخوری دوستت داریم! یعنی طرف تصمیمش را از قبل گرفته که این تیم محبوب من است و در هر حال من از آن طرفداری می‌کنم هر امتیازی که بیاورد و حتی مثلاً اگر گل بخورد به لحاظ ذهنی تلاش می‌کنم که مسئولیت آن را گردن داور، زمین، مربی و مواردی از این قبیل بگذارم؛ بعضی‌ها نسبتشان با آدم‌ها اینطوری است یعنی اینکه اگر هم مثلاً طرفدار یک دولت هستند و مشکلی پیش بیاید، می‌خواهند مسئولیت آن مشکل را گردن جناح مقابل، مجلس، قیمت نفت و چیزهای دیگر بیاندازند. اما یک موقع شخص می‌گوید که تیم من اگر گل بزند دوستش دارم، اگر گل بخورد ، متأسفم، دوستش هم دارم اما نمی‌گویم برنده‌ بوده یا حقش را داور خورده است.

 
** صحبت‌های آقای روحانی به ویژه سخنان وی نسبت به منتقدین در شأن او نیست

من تصور می‌کنم که دولت آقای روحانی چند تا گل خورد، علی‌رغم اینکه محبوب من بود و  هست ولی بعضی از گل‌ها را از خودش خورد.

نوع تعامل با رسانه‌ها و نحوه انتقادناپذیری دولت گل‌هایی هست که دولت در نظام، خودش به خودش می‌زند، هیچ کس حتی نزدیکترین فرد به یک نفر حتی برادرش، حتی پسرش، حتی فامیلش، حتی کسی که همسر فرد است از این عبارتی که شخص بیاید و بگوید که طرف مقابل خس و خاشاک هست خوشش نمی‌آید اگر این را بپذیریم باید بگوییم هیچ کس خوشش نمی‌آید که یک نفر نه به آن، حتی به یک نفر دیگر بگوید اگر ناراحتی و می‌لرزی برو زیر پتو یا بی‌شناسنامه و امثال آن.

در این ماجرا آقای روحانی گل‌هایی خورد که با مشورت خودی‌ها یعنی مشاورین و تیم غیرصالح رسانه‌ای توسط خود او بود و در نتیجه آقای روحانی به جای اینکه به دروازه‌ روبرویی گل بزند به دروازه خودی گل زد؛ این یک کار گروهی است و اینطور نیست که فقط آقای روحانی این صحبت‌ها را بکند، تیم او این طور صحبت می کنند.

ببینید الآن اگر کسی که بغل دستم هست بگوید که فلانی دگمه یقه‌ات باز است، خوب من کمی خود را جمع و جور می‌کنم، اما اگر دو نفر بیایند از باب رفاقت بگویند که عجب تیپی و  دوتا دکمه دیگر را هم باز کن؛ من جوگیر می‌شوم و به همان فرمان می‌روم؛ مشکل این است که هر بار آقای دکتر روحانی صحبت می‌کنند صحبت‌هایی می‌کنند که در شأن‌شان نیست.

 
** مشاورین غیرصالح با دوستی خاله خرسه روحانی را در مسیر اشتباه هل می‌دهند

یک موقعی طرف کلاً همین است که خب حرفی نیست، اما آقای روحانی این نیست، آقای روحانی قبل از هر چیزی خطیب است و سال‌ها منبر رفته و با تجربه است، جامعه از یک منبری توقع ندارد که مثل بنده که فردی جوان هستم صحبت کند، اما وقتی که صحبت می‌کند و مشاوران اطرافش بگویند که آقای روحانی "نابود کردی" و "طرف مقابل هم رفت بمیرد" ، اما در واقع چند ساعت نگذشته و به شب نکشیده در همین صفحات مجازی می‌بینید که حتی موافقین ایشان می‌گویند که "شرمنده‌ ایم، ای کاش دکتر این حرف را نمی‌زد"؛ آنگاه وقتی این بازخورد که در صفحات مجازی که حتی موافقین هم انتقاد می‌کنند در گزارش‌ها به گونه دیگری به گوش ایشان می‌رسد و می گویند که جامعه استقبال کرد؛ این یعنی دوستی خاله خرسه که طرف را بیشتر در مسیر اشتباه هل می دهد.

اصلاً شما فکر کنید که من در تیم آقای روحانی نبودم اما حداقل موضعی که آدم در مورد رئیس جمهور کشورش باید بگیرد موضع مقام معظم رهبری است، ایشان از همه رؤسای جمهور در زمان مدیریتشان حمایت کرد؛ یعنی شما فرض کنید که من اگر دوستدار دولت هم نباشم به خاطر اینکه ایران و جمهوری اسلامی را دوست دارم حتی اگر رئیس جمهور شخص دیگری بود، دوست دارم رئیس جمهورم هیچ خطایی نکند حتی اگر آقای احمدی‌نژاد، آقای جلیلی یا آقای روحانی باشد و حالا آقای روحانی را که بیشتر دوست دارم، بیشتر دادم در می‌آید؛ آن وقت این داد در آمدن چگونه می‌شود؟ طبیعتا بار اول مراعات می‌کنند می‌گویند که این فرد برایت فیلم ساخته اما بار دوم و سوم و وقتی که در تقابل با آن تمجیدها قرار می‌گیرد در عمل این طور می‌شود که می‌گویند که این چقدر حرف و نق می‌زند، چرا؟ چون احساس آنها این نیست که افکار عمومی هم دارد همین دارد این‌ حرف‌ها را می‌زنند منتهی گزارشش خدمت شما نمی‌رسد، حتی روزنامه‌های موافق شما هم همین حرف‌ها را می‌زنند اما گزارش آن خدمت شما نمی‌رسد پس این مهمترین حوزه است و طبیعتاً اگر من پزشک بودم بیشتر از هر چیزی نگران وضع سلامتی آقای روحانی بودم، اگر اقتصادادان بودم بیشتر از هر چیزی نگران وضع اقتصادی بودم ولی چون مثل شما اهل رسانه هستم بیشتر از هر در درجه اول چیزی نگران حیثیت رئیس جمهور اسلامی ایران و در درجه دوم آقای دکتر روحانی به عنوان کسی که من به ایشان علاقه دارم هستم.

 

** اگر 82 درصد جامعه نسبت به برجام خوش‌بینند پس چرا از انتقاد یکی دو نفر نگران هستند؟
شما می‌فرمایید من تخصصم رسانه است و به همین دلیل در خصوص بحث رسانه به آقای روحانی انتقاد می‌کنم، اما شاهدیم که در خصوص بحث هسته‌ای هم به دولت انتقاد می‌کنید!

دهباشی: هرچند موضوع هسته‌ای به حوزه و تخصص کاری‌ام بر نمی‌گردد اما به حوزه تحصیلی‌ام مربوط است؛ من دکترای دیپلماسی عمومی از دانشگاه جرج تاون‌ که یکی از بهترین دانشگاه‌های دنیا است دارم و آن قدری هم انگلیسی بلد شده‌ام که بتوانم متن برجام را بخوانم، به مقدار لازم هم تاریخ آمریکا را خوانده‌ام یا حداقل در این سال‌ها مشاهده کرده‌‌ام.

ضمن اینکه در نظر بگیرید حدودا 90 درصد از 200 مستندی که ساخته‌ام در حوزه روابط بین الملل بوده؛ مثلا مستندهای من در حوزه روایت فتح در خصوص جنگ بالکان یا جنگ در لبنان و افغانستان است؛ حوزه کاری من نیز اساساً از تلویزیون المنار شروع شده نه تلویزیون جمهوری اسلامی.

از طرف دیگر من هر باری که در رابطه با برجام ‌نوشتم قید می‌کردم که این نظر یک آدم غیرمتخصص است، البته این نظر آدمی است که درسش را خوانده اما شغلش چیز دیگری است با وجود همه این مسائل من به عنوان یک شهروند که حداقل حق اظهارنظر دارم، پس به عنوان یک شهروند گفتم؛ بعد شما در نظر بگیرید همین امروز که داریم با هم صحبت می‌کنیم براساس آخرین آمارها اگر درست باشد، 82 درصد جامعه ایران نسبت به برجام خوش‌بین هستند، حال سوال این است که اگر چنین آماری درست است چه نگرانی وجود دارد که از 70 میلیون ایرانی دو نفر منتقد باشند؟

 

** خدا شاهد است نمی‌خواستم کیش بروم اما نامردها هلم دادند

نکته بعدی این است که در مورد موضوع کیش من دوست نداشتم آنجا بروم البته دوستان شما هم دیواری کوتاه‌تر از من پیدا نکردند، از روز اول آقای شریعتمداری گیر دادند که چرا من کیش می‌روم؟ در این خصوص باید بگویم که خدا شاهد است من نمی‌خواستم کیش بروم اما نامردها هلم دادند، چون حداقل شعورم به لحاظ رسانه‌ای می‌رسد که کیش رفتن بدنامی است، کیش رفتن در ایران مثل این است که کسی بخواهد در لاس‌وگاس امام جمعه شود، وقتی فرد می‌گوید امام جمعه لاس‌وگاس هستم طرف مقابل لاس وگاسش را می‌بیند نه امام جمعه بودنش را؛ وقتی در کیش عضو هیئت مدیره هستی اگر بروی تمام آن منطقه را فرهنگسرا بزنی باز هم می‌‌گویند طرف کیش رفته! در مجموع کیش سابقه خوبی ندارد و من هم آنقدر شعورم می‌رسد که نخواهم آنجا بروم.

با وجود همه این مسائل نمی‌خواهم بدبین باشم، شاید دوستان هم می‌خواستند لطفی در قبال زحماتی که کشیده‌ام انجام دهند و هم اینکه از دست من در پاستور خلاص شوند و به همین دلیل من یک جای دورتر فرستادند و شاید جای دورتر نداشتند، مثلا شاید اگر مستعمره‌ای در آرژانتین داشتیم من را آنجا می‌فرستادند.

در این شرایط با وجود اینکه آقا شریعتمداری به هر کاری که ما کردیم گیر دادند اما در مورد رفتن به کیش راست می‌گویند؛ البته معنی این جمله این نیست که آدم بخواهند جناحش را عوض کند، من از لحاظ جناح هنوز عوض نشده‌ام و هنوز خودم هستم با این وجود نمی‌دانم به من چه می‌گویند.

اجازه بدهید نکته ای را بگویم. قبل همه این اتفاقات، یک بار دوستانم به من گفتند که "مگر نمی‌گویی که سال 88 ایران نبودی؟ مگر نمی‌گویی که میرحسین موسوی را به عنوان نخست وزیر امام دوست داری؟ پس چرا برگشتی آن حرف‌ها را زدی و از ما انتقاد کردی؟ از تو بعید بود که بگویی نه غزه نه لبنان اشتباه است، یا از تو بعید بود که بگویی راهپیمایی 25 اشتباه بود، یا از تو بعید بود که بگویی که میرحسین چرا اعلام زود هنگام پیروزی کرد!"

آن روز جواب من این بود که " ببخشید اما من تاریخ پژوهش هم هستم"!

البته یکی از نارحتی‌هایم این است که هرکسی درباره من سرچ می‌کند دهباشی را کارگردان معرفی می‌کند و کل حیثیت تاریخ‌پژوهیم از بین می رود.
اما من تاریخ پژوه هم هستم و از این نگاه هم میگویم که حقیقت این است که ما بر اساس مستندات صحبت می‌کنیم و بر اساس مستندات آقای میرحسین موسوی در مورد نه غزه نه لبنان موضع نگرفت در حالی که من به عنوان کسی که او را دوست دارم معتقدم او می‌توانست موضع بگیرد همانطور که وقتی که در دانشگاه تهران علیه بسیج شعار دادند وی گفت اینجا کلاهمان توی هم می‌رود و من بسیج را قبول دارم، در مورد شعار نه غزه نه لبنان هم می‌توانست تحفظ ایجاد کند اما نکرد.

 

دوستان گفتند چرا انتقاد می‌کنی؟ گفتم من میرحسین را به دلایلی دوست دارم ولی آن دلایل از خود میرحسین مهمتر است؛ من ایران را بیشتر از او دوست دارم، نظام برایم اهمیت بیشتری نسبت به میرحسین دارد، جمهوری اسلامی را از آن بیشتر دوست دارم، همینطور دولت آقای روحانی دوست دارم اما از آن مهمتر حیثیت کشورم هست.

 

می‌فرمائید من آقای روحانی را دوست دارم اما در اینجا با وی اختلاف دارم یا در مورد مذاکرات این نظر را داشتم اما با این نحوه عمل مخالفم؛ وقتی یک مخاطب بیرونی این اظهارات را می بیند می‌گوید بالاخره تکلیف ما را مشخص کنید آیا واقعا شما نمی‌دانید طرفدار چه کسی هستید؟

دهباشی: ببینید ما یک نوع سیستم حزبی در دنیا داریم که مثلا در پالمان انگلیس رایج است و می‌گوید طرف اگر وارد گروهی شد تا آخر باید به آن گروه چشم بگوید؛ اگر بحثی دارند با همدیگر بحث می‌کنند اما بیرون که آمدند باید موضع واحدی داشته باشند و به همین دلیل هم من هیچوقت حزبی نبودم.

من در سن 25 سالگی مشاور آقای دکتر معین بودم که در انتخابات امسال ثبت نام کردند، دبیر شورای فرهنگی وزارتخانه بودم اما وقتی که حزب مشارکت راه افتاد که البته اول در مورد آن هم نمی‌دانستم چه اتفاقی خواهد افتاد، به من پیشنهاد کردند که عضو حزب شوم، مهمترین دلیلی که آن روز مطرح کردم و ورود به حزب را قبول نکردم این بود که من آدمی هستم که وقتی بیایم آنجا و شما یک چیزی بگویید و اکثریت تصویب کند نمی‌آیم از چیزی که به نظرم اشتباه است دفاع کنم و آن وقت روز اول مشکلمان است، که البته این کار هم درست نیست، این یعنی فرد انضباط حزبی ندارد.

 

** اصلاح طلب نیستم

قبول دارم حسین دهباشی انضباط سیاسی نه در دولت روحانی و نه غیر از آن ندارد؛ آخرین دوری که تشکیلاتی کار را کردم در انجمن اسلامی دانشگاه بوده بنابراین همیشه خودم تصمیم می‌گیرم و حتی اگر خدا خواست و به مجلس یا جای دیگر رفتم، موردی تصمیم خواهم گرفت که با این طرح موافقم یا مخالفم یا اینکه نظری ندارم و در مجموع نظر خودم را دارم، حالا اگر دوستان اصرار دارند که بگویند من اصلاح طلب هستم به یک دلیل واضح می گویم اصلاح طلب نیستم به خاطر اینکه نسبت کلمات اصلاح طلب و اصولگرا به مفهومهای  آنها، مثل نسبت شیرینی ناپلئونی به ناپلئون بناپارت است، شما در شیرینی ناپلئونی اثری از ناپلئون بناپارت نمی‌بینید و اصلاً شاید چنین شیرینیی در فرانسه هم وجود نداشته باشد، از این نظر اصلاح طلبی و اصولگرایی هم فقط یک اسم است منتهی اصلاح طلب‌ها این را تعریف کردند و گفتند اصلاح طلبی یعنی کسی که رهبری و زعامت آقای خاتمی را پذیرفته باشد و هر کسی این موضوع را در همه امور نپذیرد پس اصلاح طلب نیست.

من با وجود اینکه به شخص آقای خاتمی خیلی علاقه دارم و خودم رفتم کتاب‌هایم را به ایشان اهدا کردم ولی فکر می کنم ریاست جمهوری به وی نمی‌خورد و در این شرایط اگر تعریف از اصلاح طلب آن چیزی باشد که گفتم؛ من اصلاح طلب محسوب نمی‌شوم، البته معنی‌اش هم این نیست که ربطی به اصلاح طلب‌ها ندارم، ولی با بعضی از کارهایی آنها موافق نیستم و اگر بخواهید دربست اصلاح‌طلب باشم، اینگونه نیستم همینطور اصولگرا هم نیستم بلکه شخصی هستم که اسم و سابقه خودم را دارم.

 

**شعار "چرخ سانتریفیوژها باید بچرخد، چرخ زندگی مردم هم بچرخد" را من به روحانی پیشنهاد دادم اما از اولِ اولش با این نحوه مذاکرات مخالف بودم
شما که می‌فرمائید شعار "چرخ سانتریفیوژها باید بچرخد، چرخ زندگی مردم هم بچرخد" را به آقای روحانی پیشنهاد کردید پس چرا در شرایطی که مذاکرات هسته‌‌ای قبل از آقای روحانی انجام می‌شد و مسیر آن هم نسبتا قابل پیش‌بینی بود، بعد از توافق هسته‌ای از برجام انتقاد کردید؟

 دهباشی: ‌دوستان دولت حداقل می‌دانند که من از اول اول اولش با این نحوه مذاکرات مخالف بودم.

ما چند جور نگاه به دنیا داریم یک نوع نگاه، نگاه جنگ سردی است که ما نگاه ما به ابرقدرت‌هاست و بقیه کشورها را به صورت اقماری می‌‌بینیم که دور آن ابرقدرت می‌چرخند و اگر شما با محورهای قدرت ببندید با شما کاری نخواهند داشت.

 

**"کدخدا" و "رنگ بنفش" را من به روحانی پیشنهاد نکردم؛ ولی بقیه شعار‌ها تقریبا پیشنهاد من بود
یعنی با همان کدخدا ببندید؟

 دهباشی: کلمه کدخدا چون کلمه زمخت و زشتی است را من پیشنهاد نکردم، رنگ بنفش، راهم من پیشنهاد نکردم ولی تقریبا بقیه پیشنهاد من بود. کدخدا با مبانی نگاه سیاسی من فرق می‌کند.

پیش فرضی که دوستان دولت دارند، نگاه چرخیدن الکترون‌ها دور مدار است که می‌گوید، روابط دو جانبه و حسن همجواری را بیخیال، اگر برویم با آمریکایی‌ها ببندیم بقیه چیزها خود به خود درست می‌شود.

 ببینید تجربه ما بعد از جنگ چه می‌گوید؟ ما فکر می‌کردیم صدام جیره‌خوار آمریکا است و آمریکا هر چیزی که بگوید انجام می‌دهد ولی اینطور نشد، صدام یک زمانی هم برخلاف نظر آمریکا به کویت حمله کرد یا تصور ما از عربستان این بود که هر چیزی که آمریکایی‌ها بگوید آنها می‌گویند چشم اما الآن می‌بینید که در منطقه خیلی هم این گونه نیست، در مورد ترکیه و دیگران هم همینطور است.

 

** افتخار همین خرده امتیازهایی که در مذاکرات گرفتیم به حاج قاسم می‌رسد نه به آقای ظریف

 ما اصولاً عنصر قدرت و دولت را در کشورهای منطقه دست کم می‌گیریم؛ اغلب سیاستمداران ما اینگونه هستند که فکر می‌کنند این دولت‌ها سفیر آن کشورها هستند و اگر چیزی کشورهای قدرتمند به آنها بگویند آنها می‌گویند چشم و به این جهت بود که تیم سیاست خارجی دولت اساساً با این ترکیب بسته شد تا کسانی که تبحر‌شان سازمان‌های بین‌المللی، رابطه با قدرت‌ها و روابط چند جانبه است سر کار بیایند و نتیجه این اقدام این بود که اکنون به جایی رسیده‌ایم که تقریباً در صد سال گذشته بی‌سابقه است که به این حد رابطه دو جانبه‌‌مان با کشورها منطقه بد باشد.

هرچند ما در سالهای گذشته با عراق می‌جنگیدیم اما با پاکستان دعوا نداشتیم اما در شرایط فعلی ما با کل منطقه دعوا داریم و تنها یک اتحاد استراتژیک با روسیه داریم که آن هم برسر سوریه است و هر لحظه ممکن است به هم بخورد.

ما پیش دکتر ظریف درس خوانده‌ایم به اندازه ایشان هم زبان نمی‌دانیم اما مبانی علم سیاست می‌گوید علوم سیاسی مبتنی بر حسن همجواری، روابط دو جانبه و بعد چیزهای دیگر است، حال نتیجه اینکه ما با فرانسه، انگلیس و ... بسته‌ام چیست؟ اکنون رابطه ما با ترکیه یا عراق، افغانستان و پاکستانی که به آنها کمک می‌کنیم چگونه است؟ مشخص است چون اصلاً به این کشورها اهیمت ندادیم یا حداقل دولت اهمیت نداد رابطه خوبی نداریم البته خوشبختانه همزمان بخش‌های دیگری از نظام اهمیت دادند و فکر می‌کنم افتخار همین خورده امتیازاتی که گرفتیم را نیز باید به حاج قاسم سلیمانی بدهیم و این خرده امتیازها به حاج قاسم می‌رسد نه به آقای ظریف.

 البته با وجود همه این موارد من هنوز برای دولت آقای روحانی آرزوی موفقیت می‌کنم و هر جا که احساس کنم که می‌توانم کمک کنم مثل هر شهروند دیگری براساس وظیفه شرعی و اخلاقی کمک خواهم کرد اما راستش را بخواهید توقع داشتم دوستان حداقل تحملشان نسبت به من که دوستشان هستم کمی بیشتر از شمایی باشد که منتقدشان هستید.

 

چرا در انتخابات شرکت کردید؟

 دهباشی: علت اصلی شرکت من در انتخابات مباحث سیاسی و اقتصادی و اینجور چیزها نیست بلکه مباحث اجتماعی است، من در کنار کارهای دیگری که شما از آنها خبر دارید در طی سال‌های اخیر با مسئله‌ای به اسم بیماری دیگران مواجه بودم و می‌دانم وضع بیماران در کشور ما چقدر سخت است از طرف دیگر با مسئله بازنشستگی هم مواجه بود‌ه‌ام و دیده‌ام که چقدر شرایطشان سخت است.

 

 یعنی به مجلس آمدن شما اصلاً کاری به انتقاد از دولت ندارد؟

 دهباشی: من برای این کار تریبون خود را دارم و قبلا هم مثلا مستندسازی و دیگر موارد را داشته‌ام، انگیزه‌ آمدنم به مجلس اینها نیست؛ من مثلاً اگر در فیسبوکم به آقای روحانی انتقاد کنم شما نقل می‌کنید و اگر تعریف کنم آنطرفی‌ها نقل می‌کنند و نیازی به مجلس رفتن ندارد هرچند هر کسی که به مجلس می‌رود باید به همه امور کار داشته باشد اما اگر خدا خواست و به مجلس رفتم، دوست دارم به کمیسیون اجتماعی که هیچ کسی دوست ندارد بروم و در دو حوزه تلاش کنم تا وضع بهتر شود، در درجه اول در حوزه پیشگیری، دارو، درمان و بیماران خصوصاً بیماران صعب العلاج و در درجه دوم در حوزه بحث بازنشستگی.

هرچند همه نمایندگان مجلس این دغدغه‌هایی که گفتم را دارند ولی اولویت اولشان نیست بلکه اولویت دهم‌شان است مثلاً می‌گویند الآن موقع قانون بودجه یا برجام و غیره است و یادشان می‌رود اما لازم است بعضی‌ها باشند که وقتی کرکره نمایندگی مجلس را بالا می‌‌دهند مشخص باشد که می‌خواهند فلان کار را انجام دهند، مثلاً بگویند من می‌خواهم حقوق زنان را تامین کنم یا یکی بگوید من می‌خواهم ورزش یا فرهنگ را درست کنم چون احتمالا اگر به همان کار بچسبد می‌تواند مدام امضاء جمع کند، با دولت و مجلس رایزنی کند و کاری در این خصوص انجام دهد و من نیز برای این دو حوزه آمد‌ه‌ام البته به خاطر یک چیزی سومی هم هست که این بحث اینقدر سنگین بود که دیگر اعلامش نمی‌کنم اما دغدغه‌ام هست آن هم بحث بیکاری است که بحثی خیلی پیچیده است.

 

** چند هزارم بریز و بپاش‌هایی که انجام می‌دهیم اگر در خدمات اجتماعی مصرف بکنیم خیلی اوضاع تغییر می‌کند
 پس کلاً بحث‌های اجتماعی را دوست دارید؟

 دهباشی: فکر می‌کنم مردم ما در حوزه خدمات اجتماعی بسیار شایسته‌تر از چیزی هستند که الآن به آنها سرویس ارائه می‌شود، ما پولش را داریم، خیلی هم هزینه ندارد و اگر یک چند هزارم بریز و بپاش‌هایی که در پروژه‌های عمرانی که انجام می‌دهیم را در خدمات اجتماعی برای مردم مصرف بکنیم اوضاع خیلی تغییر می‌کند.

من دوست دارم این لقلقه زبان ما نباشد که اینجا کشور امام زمان است؛ من مطمئن نیستم که امام زمان وقتی بیایند، بگویند برجام را چکار کردید اما مطمئناً جزء اولین سؤالات نه حتی در مورد فقرا بلکه در مورد پیرزن و پیرمردهای است که 30 سال زحمت کشیدند و باز نشسته شده‌اند، حتما خواهند پرسید برای آنها چکار کردید؟ کسانی هستند که عیدها خودشان را قایم می‌کنند چون انقدر درآمد ندارند که عیدی نوه خود را بدهند یا یک جشن تولد بگیرند؛ ما نمی‌خواهیم کاخ در جزیره موناکو برای آنها بسازیم بلکه می‌خواهیم حداقل برای اجاره‌خانه‌شان دست گدایی جلوی فرزندانشان دراز نکنند.

 

با این رابطه‌ای که اکنون با دولت دارید فکر نمی‌کنید اگر فردا به کمیسیون اجتماعی مجلس رفتید نتوانید تأثیرگذار باشید؟

 دهباشی: من فکر می‌کنم شخص آقای روحانی احساسش در رابطه با حسین دهباشی و امثال ما این نیست که دشمنش هستیم، نهایت قضاوت آنها نسبت به ما این است که ما چموش هستیم و فاصله چموش با دشمن زیاد است.

من فکر می‌کنم مسائل اجتماعی دغدغه خود آقای روحانی هم هست و اگر کسی در مجلس بیاید و سفت به آن بچسبد و یقه کسانی مانند وزیر تعاون، آموزش و پرورش یا بانک مرکزی را که مدام صندوق‌های بازنشستگی را خالی می‌کنند و این صندوق‌ها را ورشکسته کرده، قرض‌شان را نمی‌دهند بگیرد ناراحت نمی شود.

گمان می‌کنم همه نظام و همه 290 نفر نماینده مجلس در این موضوع اشتراک دارند و باید باشند، چون آدم هستند و مگر خودشان بازنشسته یا مریض در خانه‌هایشان ندارند؟ و برهمین اساس من فکر می‌کنم که همه در دولت می‌خواهند این کار را انجام دهند حال ممکن است در مسائل اجرایی‌ اختلافاتی وجود داشته باشد اما در اصل این نیت اختلافی نیست.

اگر شما بخواهید زیر مسائل اجتماعی بزنید، زیر کل عدالت‌خواهی جمهوری اسلامی زده‌اید و من اصلاً انتظار ندارم که چنین اتفاق روی دهد بلکه انتظار من این است که دوستان همین که متوجه شوند کسی می‌خواهد در مسائل اجتماعی کار کند بگویند تو قول بده که در مسائل اجتماعی کار کنی و در مسائل سیاسی حرف نمی‌زنی؛ اصلاً بیا داخل لیست ما، حتی سر لیست اصلاحات هم می‌گذاریمت.

 

** فقط یک برجام گفتم اما خورد به آنجایی که دوستان را درد آورد
 می‌توانید سیاسی حرف نزنید؟

دهباشی: من الان هم سیاسی حرف نمی‌زنم فقط یک برجام گفتیم اما خورد به آنجایی که دوستان را به درد آورد.

 نکته پایانی اگر مانده در خدمت هستیم.

دهباشی: در پایان اینکه همانطور که همه می‌گویند ما یک ایران و یک جمهوری اسلامی بیشتر نداریم.

آدم یک موقع واقع‌بین هست اما یک موقع هم دروغ می‌گوید مثلا می‌گوید مادر من بهترین مادر دنیاست، استاد ادبیات است، زیبایی‌اش فلان است، همه جا همه به او افتخار می‌کند اما یک موقع می‌بیند که نه این مادر ایراداتی هم دارد مثلاً در خواستگاری آبروی آدم را می‌برد یا فلان ایراد را هم دارد اما با همه اینها کسی مادرش را سر راه نمی‌گذارد؛ من مال آن نسلی هستم که جمهوری اسلامی مادرم است، البته بعضی‌ها، هم شناسنامه من هستند و نسبتشان با جمهوری اسلامی این نیست و این مادر را سر راه هم می‌گذارند اما بالا بروید پایین بیایید ؛ من همین هستم با این حال به مادر دوتا نصیحت هم می‌کنم که مثلاً در مهمانی آبروریزی نکن و غیره، میزان انتقاد ما در این حد هست و اگر شما به عنوان خبرگزاری یا خبرگزاری دولت، خود دولت و دیگران احساس‌تان دشمنی امثال ما نباشد و بدانید ما مثل آن دیالوگ فیلم آقای حاتمی‌کیا در آژانس شیشه‌ای هستیم که می‌گوید "تو رو به امام رضا تمامش کن مردم دارند تماشا می‌کنند" می‌‌فهمید احساس من هم این است که تو رو به امام رضا تمامش کنیم چون همه منطقه دارند نگاه می‌کند و همه‌شان به این امنیتی که در کشور داریم حسادت می‌کنند.


*نسیم‌آنلاین
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار