شهدای ایران shohadayeiran.com

دوست دارد مراسم ترحیمش آبرومند برگزار شود. از همان‌هایی که مردم می‌آیند و چای و نسکافه‌شان را با خرمای فرد اعلای گردونشان و ترحلوای پر زعفران می‌خورند و گاهی هم با چهره‌ای مغموم، به عکس قاب گرفته متوفی نگاه می‌کنند و زیر لب نچ نچی می‌کنند و صد حیف و افسوس می‌گویند.
به گزارش شهدای ایران، غذای روز خاکسپاری و شب هفت و چهلم هم کمی از سور عروسی ندارد. ماهیچه باقالی پلو باید در دهان آب شود. مثل باقلوا. باقلوا و راحت‌الحلقوم هم سر میز پذیرایی باشد بد نیست. این‌ها را دیگر خودشان می‌دانند. سنگ تمام می‌گذارند و کاری می‌کنند تا آب در دل مرحوم تکان نخورد؛ حتی همین حالا که زنده است و حی و حاضر، ناظر برنامه‌ریزی مراسم ترحیم خودش!

روایتی از مُدهای جدید برگزاری مراسم ترحیم!


تعجب نکنید! خیالتان هم نرود سمت داستان یک فیلم سینمایی. گرچه آدم را یاد «مادر» علی حاتمی می‌اندازد، آن موقع که برنج و لپه شام مراسم ترحیمش را در سینی بزرگ پاک می‌کرد و سفارشش به بچه‌ها این بود که گوشت قیمه ریز نباشد و وقت غذا گریه و زاری نکنند که میهمان‌ها دلشان ریش نشود. شاید هم منوچهر نوذری را یاد کنیم در فیلمی که پیرمرد داستانش تمام مقدمات مراسم ترحیم خودش را آماده و در آن شرکت کرد تا خیالش راحت شود که همه کارها به قاعده و آبرومند انجام می‌شود. حالا، هم مادر، هم حاتمی و هم نوذری راستی راستی رفته‌اند اما داستان‌ها، مانده.

داستان آقای ایکس اما واقعی است. بگذارید او را اینجور بنامیم. 82 ساله است. معتمد بازار. بگذارید نگوییم بازار کدام شهر. خودش اینجور راحت‌تر است. می‌داند که وقتی سرش را بگذارد زمین، آنقدر دوست و رفیق و همقطار دارد که هوای کارش را داشته باشند اما فامیل آدم، یک چیز دیگر است. فامیل ندارد. غیر از یک پسر عمه که خودش حال و نایی ندارد و یک گوشه افتاده. بچه؟! یکی یکدانه‌ای هست آن طرف دنیا. کانادا کجا و اینجا کجا؟! اوووه... تا خبر برسد که بابایت مرده و تا بخواهد خودش را برساند، شب هفت هم گذشته.

آقای ایکس امیدی به آن یکی‌یکدانه بابا ندارد. مادرش هم که رفت، یک ماه بعد رسید. سن و سال که بالا رفت، دیگر باید هر لحظه منتظر بود. حتماً به این حرف ایمان دارد که اینجور به صرافت انجام مقدمات مراسم ترحیم خودش افتاده است. با یک شرکت قرارداد هم بسته. قرار است یک نفر مباشر، همه کارها را هماهنگی کند. حالا آقای ایکس خوب می‌داند که نوحه خوان سرمزارش چه صدایی دارد و چه سوزناک می‌خواند. طعم حلوای خودش را هم چشیده. عکس میز پذیرایی را هم نشانش داده‌اند. حتی جزئیات تزئینات مراسم را هم می‌داند. آن شمع‌های ظریف سفید که دورشان را گل و روبان مشکی پیچیده‌اند و یک قاب خالی که فقط عکس خودش را کم دارد.

ظاهر امر، غمگین به نظر می‌رسد اما آقای ایکس خودش این‌طور فکر نمی‌کند. می‌گوید: «بالاخره این کار باید انجام شود. چه بهتر که خودم بدانم قرار است چه شود. آدم آبرو دارد دیگر!»

مؤسسه برگزاری مراسم ترحیم گرچه اول کمی تعجب کرده اما وقتی دیده آقای ایکس برای انجام این کار جدی است، پیش پرداخت را گرفته و قرارداد را بسته است. قراردادی که انجام تمامی مراسم پس از مرگ یعنی خاکسپاری، ختم، هفتم، چهلم و سالگرد را دربرمی‌گیرد. ضمانت انجام کار هم، نسخه قرارداد در دست وکیل آقای ایکس است.

مرغ باغ ملکوتم، اما...

این کار آنچنان مرسوم نیست. اینکه کسی قبل از مرگ، مقدمات مراسم ترحیم خودش را آماده کند، گرچه مرگ حق است و شتری است که در خانه همه می‌خوابد، اما آدم تا زنده است، دلش در این دنیاست. اینکه بعضی‌ها برای خودشان خلعت از عتبات عالیات می‌آورند و کنج پستو نگه می‌دارند، یک بحث دیگر است و کاری که از قدیم بین برخی‌ها مرسوم بوده اما برگزاری مراسم آبرومند، آنجور که درخور سلیقه متوفی باشد، یک بحث دیگر.

آقای مرآتی، مسئول تشریفات یکی از مؤسسات برگزاری مراسم ترحیم است. اختصاصی کار می‌کنند، فقط ترحیم. قبل ترها اینجوری نبود. خیلی از آنها که کار خدمات مجالس را انجام می‌دادند، هم عروسی برگزار می‌کردند، هم عزا. عزا هم شامل مراسم مرسوم و معمول بود که خانواده متوفی معمولاً خودشان دست به دست می‌دادند و هرکس گوشه کار را می‌گرفت و آنجایی را که لازم بود، به خدمات مجالس می‌سپردند.

مرآتی تا به حال خودش به موردی برخورد نکرده که شخص در زمان حیاتش، با مؤسسه قرارداد مراسم ترحیم‌اش را بسته باشد. البته می‌گوید شنیده که این کار را کرده‌اند ولی تعدادش باید خیلی کم باشد و کاری نوظهور است که بعید به نظر می‌رسد مرسوم شود.

البته شاید خیلی از کارهایی که حالا در برگزاری مراسم ترحیم صورت می‌گیرد، تا چند سال پیش همین وضعیت را داشته؛ غیر مرسوم. همین گروه گریه کننده که وقتی سوژه فیلمی سینمایی شد، بیشتر جنبه طنز داشت و کمتر کسی گمان می‌کرد این کار در زندگی واقعی یا بهتر است بگوییم مرگ واقعی انجام شود. اما مؤسسات برگزاری مراسم ترحیم، این روزها علاوه بر ارائه خدمات جور واجور، گریه کن هم برای مراسم می‌فرستند.

مرآتی این ادعا را تأیید می‌کند: «البته ما خودمان به طور مستقیم با گریه کن‌ها ارتباط نداریم و معمولاً هم چنین خدمتی ارائه نمی‌کنیم مگر اینکه مشتری خیلی اصرار داشته باشد. آنوقت هماهنگی را با یکی از همکاران‌مان انجام می‌دهیم که به صورت تخصصی در این کار است و با گریه‌کن‌ها ارتباط دارد. بسته به خواست مشتری، افراد را به مراسم می‌فرستند. بعضی‌ها فقط برای خاکسپاری گریه کن می‌خواهند و بعضی دیگر، دوست دارند گریه‌کن‌ها در مراسم ختم هم حضور داشته باشند. تعدادشان هم باز به نظر مشتری بستگی دارد و معمولاً از 4، 5 نفر شروع می‌شود و بیشترین‌ آن هم 50 نفر است. بیشتر گریه‌کن‌ها هم زن هستند؛ در سن و سال مختلف، جوان و پیر. اتفاقا اینجوری بهتر است. به هرحال بعضی‌ها دوست دارند مراسم عزیزشان پرشور و حال برگزار شود.»

او می‌افزاید: «یک مشتری داشتیم که اتفاقاً تعداد زیادی گریه‌کن می‌خواست. می‌گفت بیچاره مادرم دختر ندارد. می‌دانم مراسمش سوت و کور می‌ماند. عروس‌ها که عین خیال‌شان هم نیست. می‌گفت مادرش همیشه برای خودش دلسوزی می‌کرده که چون دختر ندارد، وقتی بمیرد صدای گریه از مراسمش بلند نمی‌شود. پسر می‌خواست به دل مادرش عمل کند و برایش گریه‌کن ببرد. بعضی‌ها هم هستند که دوست و فامیلی اینجا ندارند و برای خاکسپاری و برگزاری مراسم، دست تنها هستند. مشتری دیگری بود که می‌گفت فردا برای بلند کردن تابوت پدرم، فقط دو نفریم. من و پسر عمویم! آدم ثروتمندی هم بود ظاهراً اما خب، کسی را نداشت.»

گریه‌کن‌ها معمولاً نرخ ثابتی ندارند، بستگی به این دارد که چقدر سر مراسم معطل شوند. اما از نفری 20 هزار تومان تا 50 هزار تومان برای حضورشان در مراسم، دستمزد دریافت می‌کنند. غیر از گریه‌کن، خدمات دیگری هم هست که از سوی مؤسسات برگزاری ترحیم ارائه می‌شود، خدماتی که تا چند سال پیش مرسوم نبودند. نمونه‌اش اجرای برنامه از سوی گروه‌های موسیقی است. این، کاری جدا از مداحی است. گروه‌های موسیقی نی و دف یا نی و کیبورد، با کیفیت و ممتاز.

یکی از مجریان این نوع خدمات، بیشتر در این مورد توضیح می‌دهد: «اجرای موسیقی زنده در مراسم، حال و هوای آن را عرفانی‌تر و بار غم مراسم را بیشتر می‌کند. ما با خواننده‌های خوبی هم کار می‌کنیم که تصنیف‌های تأثیر برانگیزی اجرا می‌کنند. بیشتر «میرن آدما» رسول نجفی، «تنها ماندم» اصفهانی و «یاران همه رفتند» شجریان را اجرا می‌کنند. اخیراً چند مورد تقاضای «چرا رفتی» همایون شجریان را هم داشتیم. آن هم خیلی خوب است. با حال و هوای مراسم جور درمی‌آید. «خداحافظ» خواجه امیری هم که حرف ندارد. اصلاً آهنگش که شروع می‌شود، صدای هق‌هق را بلند می‌کند. من خودم این یکی را از همه بیشتر دوست دارم.»

او ادامه می‌دهد: «بچه‌های گروه، لباس یکسر سیاه می‌پوشند و برای مراسم می‌روند. کارشان هم انصافاً خوب است. بیشتر تقاضای گروه موسیقی برای مراسم هفتم و چهلم است. البته درخواست برای ختم و حتی خاکسپاری هم داشته‌ایم اما به نسبت هفتم و چهلم کمتر است. قیمت هم بستگی به این دارد که گروه چند نفره باشد یا اینکه فقط موسیقی زنده اجرا شود و یا خواننده هم در مراسم باشد. گروه دف و نی همراه با خواننده سنتی، 650 هزار تومان هزینه دارد و به ازای اضافه شدن هر ساز مثل کیبورد هم، 150 هزار تومان به مبلغ فوق اضافه می‌شود. البته این مبالغ برای گروه‌های حرفه‌ای به اصطلاح صدا و سیمایی و خواننده سنتی درجه یک است. ما با گروه‌های درجه 2 کار نمی‌کنیم اما هستند همکارانی که با گروه‌های ارزان‌تر هم کار می‌کنند که البته نظر مشتری محترم است و ما افتخار این را داریم که تا به حال مشتری‌ها از کارمان راضی بوده‌اند و سفارش‌مان را به دوستان و آشنایانشان می‌کنند.»

به غیر از اینها البته خدمات دیگری همچون ارائه مشاوره روانشناسی به خانواده متوفی، پرستار کودک و دکتر سرمزار، چاپ کتاب ادعیه و یادبود، چاپ کارت دعوت و... ارائه می‌شود که آن هم بسته به کیفیت‌شان قیمت‌های متفاوتی دارد.

آقای ایکس، البته دنبال گروه موسیقی و گریه‌کن نیست و فقط دوست دارد مراسمش آبرومند و تمام و کمال برگزار شود و چیزی کم نباشد. او حتی شعر روی سنگ مزارش را هم سفارش داده: «مرغ باغ ملکوتم...» چقدر این شعر را دوست دارد.

یاد حرف یکی از کارگران بهشت زهرا تهران می‌افتم؛ میانسال بود، با خطوط نسبتاً عمیق در چهره‌ای بی‌نهایت آرام. با بیل به زمین کوبید و گفت: «این زیر همه مثل هم‌اند. شاه و گدا فرقی نمی‌کند. جای همه‌مان همین یک تکه خاک است.»
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار