بررسی آماری مطبوعات و نظرسنجیهای انجام شده نشان میدهد که در طی یک هفته تبلیغات مجلس ششم، هر تهرانی به طور متوسط روزانه سه مقاله علیه هاشمی و پنج شایعه تازه و اتهام جدید در مورد وی و خانوادهاش شنیده است.
به گزارش شهدای ایران، دو سال پس از کنار رفتن هاشمی رفسنجانی از ریاست جمهوری، انتخابات مجلس ششم آغاز شد. در این انتخابات تندروهای اصلاحطلب مست از پیروزی در انتخابات دوم خرداد، رقبای خود را با سنگینترین تهمتها و تخریبها هدف قرار میدادند.
به نوشته مشرق، هاشمی رفسنجانی نیز که پس از ریاست جمهوری سودای بازگشت به قدرت در مجلس را در سر داشت، برای شرکت در مجلس ششم ثبتنام کرد. با ثبتنام هاشمی در آذرماه 1378 موج تهمتها و شایعهپراکنیها علیه هاشمی شروع شد و تا روز انتخابات در 29 بهمن 1378 ادامه یافت. در ادامه برخی از مواضع دومخردادیها درباره هاشمی را مرور خواهیم کرد.
عالیجناب سرخپوش؛ لقبی که اکبر گنجی به هاشمی داد
عالیجناب سرخپوش نام مقالهای است که اکبر گنجی در 29 دیماه 1378 در روزنامه صبح امروز- به مدیر مسئولی سعید حجاریان- منتشر کرد. گنجی در این مقاله تلاش میکند که هاشمی را مسبب اصلی ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را معرفی کند و خون صدها هزار شهید و هزاران معلول را به گردن هاشمی بیندازد. اما مهمترین موضوعی که در مقالة گنجی دربارة آن بحث میشود، بحث قتلهای زنجیرهای است. گنجی مینویسد: آقای هاشمی میفرمایند: «در دورة مسئولیت اینجانب، وزارت اطلاعات تمیزترین دوره را داشته است؛ وزارت اطلاعات در دورةمن خیلی تصفیه شد، از خیلی چیزها پاک شد.»
گنجی درباره این ادعا مینویسد: «این مدعا به هیچوجه با واقعیت انطباق ندارد. در دوران هشتسالة صدارت آقای هاشمی حدود هشتاد تن به وسیلة محفلهای اطلاعاتی و به علل سیاسی به قتل رسیدهاند که معروفترین آنها قتل سعیدی سیرجانی، مهندس برازنده، میرعلایی، تفضلی و ... بودند. از طرف دیگر، حادثه ربودن فرج سرکوهی و به درهانداختن اتوبوس حامل نویسندگان در همان دوره روی داد. بازداشت 23 تن از نیروهای ملی-مذهبی، مهندس علی صالحآبادی، مهندس ابراهیمزاده، مهندس عباس عبدی و ... در تمیزترین دورة وزارت اطلاعات روی داد.»
در بخش دیگری از این مقاله گنجی به نقل از هاشمی مینویسد: «دربارة باند سعید امامی، در دوران من برای ما مشخص شد که با سیاستهای جاری کشور از جمله تشنجزدایی آنها مخالف هستند. اینها موشک بردند به یک کشور خارجی و آنها پیدا کردند. از داخل وزارت اطلاعات قضیه را پیگیری کردیم، ثابت شد. رهبری و من به وزارت اطلاعات گفتیم که اینها باید کیفر ببینند. دادگاه اداری برای آنها تشکیل دادند و به حکم دادگاه همین سعید امامی را از معاونت خلع کردند و گویا پست مشاورت دادند. چون دادگاه تشکیل شده بود و رسیدگی کرده بود طبعاً لازم نبود و نخواستیم به جزییات امور دخالت کنیم. همینها در زمان ما به خاطر همین بیانضباطیها محاکمه شدند.» سپس گنجی مینویسد: آقای هاشمی رفسنجانی حتماً به یاد میآورد که در یک مورد مشخص که پای منافع خصوصی ایشان در میان بود، یک معاون روحانی وزارت اطلاعات را با قدرت تمام در عرض 24 ساعت از کار برکنار کردند، اما بیانباطیهای سعید امامی را به دادگاه اداری وزارت اطلاعات ارجاع دادند تا او به سطح مشاور وزیر تنزل یابد. پرسش آن است که آیا ارسال موشک به بلژیک و کشف محموله در کشتی حامل خیارشور توسط پلیس آن کشور، امنیت ملی را به مخاطره نمیافکند؟
گنجی در انتهای مقاله خود درباره هاشمی مینویسد: عالیجناب سرخپوش باید در دو زمینة مشخص به شهروندان پاسخگو باشد. اول: ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر که باعث به شهادت رسیدن صدها هزار تن از بهترین فرزندان این مرز و بوم شد، هزاران معلول بر جای گذارد و میلیاردها خسارت بر جای نهاد. دوم: قتلهای زنجیرهای دگراندیشان و دگرباشان.
بعدها این مقاله و مقالات دیگر اکبر گنجی در کتابی با عنوان «عالیجناب سرخپوش، عالیجنابان خاکستریپوش» و با حمایت مهاجرانی، وزیر ارشاد وقت، به چاپ رسید و با تیراژ دهها هزار نسخهای در سطح کشور توزیع شد.
قتلهای زنجیرهای و ارتباط آن با هاشمی
عباس عبدی، عضو برجستة حزب مشارکت، نیز در سناریوی ترور شخصیت رفسنجانی به موازات اکبر گنجی به حملات ادامه داد. وی مدعی وقوع قتلهایی در دوان دولت سازندگی میشود و مینویسد:
«در چهار حالت موضوع آقای هاشمی دربارة این قضایا (قتلهای زنجیرهای) را ارزیابی میکنم:
1- آقای هاشمی اطلاع داشته و دستور هم داده که این کارها بشود
2- آقای هاشمی اطلاع داشته، دستور نمیداد ولی به شرح هم نمیآمد
3- آقای هاشمی اطلاع داشته، به دست میآمده، ولی نمیتوانسته مخالفت بکند
4- اینکه آقای هاشمی اطلاع نداشته است، بدترین حالت این آخری و بهترین حالت اولی است
این سناریوسازی از سوی عبدی بهگونهای طراحی شده بود که در هر چهار صورت به ضرر هاشمی بوده است. همین اتهامات و فشارهای اصلاحطلبان باعث واکنش هاشمی شد و وی قتلهای زنجیرهای را مربوط به دوره خاتمی دانست. این واکنش هاشمی تبدیل به تیتر یک روزنامه سعید حجاریان شد. فرزندان هاشمی نیز در این دوره از فعالین و حامیان وی بودند و همانگونه که در تصویر مشخص است، فائزه هاشمی نیز اطلاع پدرش از قتلهای زنجیرهای را تکذیب میکند. یک روز بعد از این قضایا، هاشمی از موضع خود کوتاه میآید و از دوم خردادیها میخواهد که «بیاید مخلصانه از حذف همدیگر دست برداریم»
بحث قتلهای زنجیرهای آنقدر بالا میگیرد که اکبر گنجی، اکبر هاشمی را دعوت به مناظره درباره این قتلها میکند و مینویسد: «آقای هاشمی رفسنجانی میفرمایند وزارت اطلاعات در دورة ایشان تمیزترین دوران را داشته و قتلهای زنجیرهای پس از اتمام دورة ایشان و آغاز به کار دولت خاتمی به وقوع پیوسته است. من آقای هاشمی رفسنجانی را دعوت به یک مناظره علنی دربارة قتلهای زنجیرهای در دورة ریاست جمهوری ایشان میکنم. اگر در این مناظره نتوانم وقوع قتلها در دوران ایشان را اثبات نمایم، حاضرم داوطلبانه روانه زندان شوم، اما در صورتی که وقوع قتلها در دوران ریاست جمهوری ایشان را اثبات کردم، قضاوت نهایی در خصوص مدعیات و عملکرد آقای هاشمی با مردم خواهد بود.»
فسادهای دوران هاشمی به روایت عباس عبدی
در جای دیگر، یکی از اعضای حزب مشارکت دربارهٔ عملکرد وزارت اطلاعات و نقش آن در مفاسد اقتصادی، آقای هاشمی را مورد انتقاد قرار میدهد و در روزنامة «بیان» در تاریخ 1/10/1378 در خصوص فساد دولت وی مینویسد: «هاشمی در دوران ریاستجمهوریاش، سیاستی پیش گرفت که هرکس هرکاری میتواند بکند، انجام دهد. به تمام وزارتخانهها و ادارات گفتند که خودتان تولید درآمد کنید و این یکی از مهمترین ضربههایی بود که در این سالها به نظام مملکتی وارد شد.
هیچجای دنیا اجازه نمیدهند که وزارت اطلاعات آن وارد روابط اقتصادی بشود؛ به خاطر اینکه بنیاد اطلاعات را هم به هم میریزد. کسی که در موضع وزارت اطلاعات است و منبع اطلاعاتی دارد، نمیتواند وارد کارها و معادلات اقتصادی خرید و فروش کارخانه بشود.
تقریباً تمام جاهای دیگر که بودجه لازم داشتند، مثل وزارت اطلاعات و نیروهای انتظامی، آقای هاشمی یک راهی باز گذاشتند که همة اینها وارد شوند و اسم آن را گذاشته بودند خودکفایی و افتخار هم میکردند. مثلاً وزیر سابق اطلاعات میگفت که ما اصلاً از دولت بودجهای نمیخواهیم. خوب بودجه نخواستید، نتیجهاش این وضعی است که فساد صدر و ذیل یک سیستم را ممکن است پارهپاره کند.»[1]
عباس عبدی در جای با متهم کردن دولت هاشمی به فساد مالی شدید میگوید: «هاشمی باید نسبت شرایط فرهنگی، آموزش عالی، فساد اداری، فسادهای مالی شدید و خصوصاً وضعیت وزارت اطلاعات و دیگر مسائل در دوره ریاست جمهوری خویش پاسخ گوید. از همه مهمتر وضعیت اقتصادی است که ایشان مدعی سازندگی در این عرصه است در حالی که ما شاهد منابع هدر رفته، طرحهای موازی و بدون اعتبار کافی، طرحهای که همه راکد ماندهاند و طرحهای بدون توجیه اقتصادی هستیم.»
یکی دیگر از روزنامههای زنجیرهای که به شدت علیه هاشمی فعالیت میکرد، روزنامه فتح بود که قرابت زیادی با مجمع روحانیون مبارز داشت. این روزنامه با منعکسکردن اخبار همایشی که در نقد دولت هاشمی در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شده، از زبان احمد بورقانی مینویسد: «در دورة هاشمی نگاه به مطبوعات، نگاه کاملاً انقباضی بود، نه انبساطی و مسئولان فرهنگ به توسعه فرهنگ و مشارکت عمومی اعتقاد نداشتند و قدم جدی در این راستا برداشته نمیشد و با همان چند روزنامه منتقد تحتفشار هم برخورد میشد.»
این اقدامات و اظهارات تا زمان برگزاری انتخابات مجلس ششم ادامه یافت و «بررسی آماری مطبوعات و نظرسنجیهای انجام شده نشان میدهد که در طی یک هفته تبلیغات مجلس ششم، هر تهرانی به طور متوسط روزانه سه مقاله علیه هاشمی و پنج شایعة تازه و اتهام جدید در مورد وی و خانوادهاش شنیده است.»[2]
[1]- http://kheybaronline.ir/fa/print/13281
[2]-
http://www.snn.ir/print/162345
به نوشته مشرق، هاشمی رفسنجانی نیز که پس از ریاست جمهوری سودای بازگشت به قدرت در مجلس را در سر داشت، برای شرکت در مجلس ششم ثبتنام کرد. با ثبتنام هاشمی در آذرماه 1378 موج تهمتها و شایعهپراکنیها علیه هاشمی شروع شد و تا روز انتخابات در 29 بهمن 1378 ادامه یافت. در ادامه برخی از مواضع دومخردادیها درباره هاشمی را مرور خواهیم کرد.
عالیجناب سرخپوش؛ لقبی که اکبر گنجی به هاشمی داد
عالیجناب سرخپوش نام مقالهای است که اکبر گنجی در 29 دیماه 1378 در روزنامه صبح امروز- به مدیر مسئولی سعید حجاریان- منتشر کرد. گنجی در این مقاله تلاش میکند که هاشمی را مسبب اصلی ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را معرفی کند و خون صدها هزار شهید و هزاران معلول را به گردن هاشمی بیندازد. اما مهمترین موضوعی که در مقالة گنجی دربارة آن بحث میشود، بحث قتلهای زنجیرهای است. گنجی مینویسد: آقای هاشمی میفرمایند: «در دورة مسئولیت اینجانب، وزارت اطلاعات تمیزترین دوره را داشته است؛ وزارت اطلاعات در دورةمن خیلی تصفیه شد، از خیلی چیزها پاک شد.»
گنجی درباره این ادعا مینویسد: «این مدعا به هیچوجه با واقعیت انطباق ندارد. در دوران هشتسالة صدارت آقای هاشمی حدود هشتاد تن به وسیلة محفلهای اطلاعاتی و به علل سیاسی به قتل رسیدهاند که معروفترین آنها قتل سعیدی سیرجانی، مهندس برازنده، میرعلایی، تفضلی و ... بودند. از طرف دیگر، حادثه ربودن فرج سرکوهی و به درهانداختن اتوبوس حامل نویسندگان در همان دوره روی داد. بازداشت 23 تن از نیروهای ملی-مذهبی، مهندس علی صالحآبادی، مهندس ابراهیمزاده، مهندس عباس عبدی و ... در تمیزترین دورة وزارت اطلاعات روی داد.»
در بخش دیگری از این مقاله گنجی به نقل از هاشمی مینویسد: «دربارة باند سعید امامی، در دوران من برای ما مشخص شد که با سیاستهای جاری کشور از جمله تشنجزدایی آنها مخالف هستند. اینها موشک بردند به یک کشور خارجی و آنها پیدا کردند. از داخل وزارت اطلاعات قضیه را پیگیری کردیم، ثابت شد. رهبری و من به وزارت اطلاعات گفتیم که اینها باید کیفر ببینند. دادگاه اداری برای آنها تشکیل دادند و به حکم دادگاه همین سعید امامی را از معاونت خلع کردند و گویا پست مشاورت دادند. چون دادگاه تشکیل شده بود و رسیدگی کرده بود طبعاً لازم نبود و نخواستیم به جزییات امور دخالت کنیم. همینها در زمان ما به خاطر همین بیانضباطیها محاکمه شدند.» سپس گنجی مینویسد: آقای هاشمی رفسنجانی حتماً به یاد میآورد که در یک مورد مشخص که پای منافع خصوصی ایشان در میان بود، یک معاون روحانی وزارت اطلاعات را با قدرت تمام در عرض 24 ساعت از کار برکنار کردند، اما بیانباطیهای سعید امامی را به دادگاه اداری وزارت اطلاعات ارجاع دادند تا او به سطح مشاور وزیر تنزل یابد. پرسش آن است که آیا ارسال موشک به بلژیک و کشف محموله در کشتی حامل خیارشور توسط پلیس آن کشور، امنیت ملی را به مخاطره نمیافکند؟
گنجی در انتهای مقاله خود درباره هاشمی مینویسد: عالیجناب سرخپوش باید در دو زمینة مشخص به شهروندان پاسخگو باشد. اول: ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر که باعث به شهادت رسیدن صدها هزار تن از بهترین فرزندان این مرز و بوم شد، هزاران معلول بر جای گذارد و میلیاردها خسارت بر جای نهاد. دوم: قتلهای زنجیرهای دگراندیشان و دگرباشان.
بعدها این مقاله و مقالات دیگر اکبر گنجی در کتابی با عنوان «عالیجناب سرخپوش، عالیجنابان خاکستریپوش» و با حمایت مهاجرانی، وزیر ارشاد وقت، به چاپ رسید و با تیراژ دهها هزار نسخهای در سطح کشور توزیع شد.
قتلهای زنجیرهای و ارتباط آن با هاشمی
عباس عبدی، عضو برجستة حزب مشارکت، نیز در سناریوی ترور شخصیت رفسنجانی به موازات اکبر گنجی به حملات ادامه داد. وی مدعی وقوع قتلهایی در دوان دولت سازندگی میشود و مینویسد:
«در چهار حالت موضوع آقای هاشمی دربارة این قضایا (قتلهای زنجیرهای) را ارزیابی میکنم:
1- آقای هاشمی اطلاع داشته و دستور هم داده که این کارها بشود
2- آقای هاشمی اطلاع داشته، دستور نمیداد ولی به شرح هم نمیآمد
3- آقای هاشمی اطلاع داشته، به دست میآمده، ولی نمیتوانسته مخالفت بکند
4- اینکه آقای هاشمی اطلاع نداشته است، بدترین حالت این آخری و بهترین حالت اولی است
این سناریوسازی از سوی عبدی بهگونهای طراحی شده بود که در هر چهار صورت به ضرر هاشمی بوده است. همین اتهامات و فشارهای اصلاحطلبان باعث واکنش هاشمی شد و وی قتلهای زنجیرهای را مربوط به دوره خاتمی دانست. این واکنش هاشمی تبدیل به تیتر یک روزنامه سعید حجاریان شد. فرزندان هاشمی نیز در این دوره از فعالین و حامیان وی بودند و همانگونه که در تصویر مشخص است، فائزه هاشمی نیز اطلاع پدرش از قتلهای زنجیرهای را تکذیب میکند. یک روز بعد از این قضایا، هاشمی از موضع خود کوتاه میآید و از دوم خردادیها میخواهد که «بیاید مخلصانه از حذف همدیگر دست برداریم»
بحث قتلهای زنجیرهای آنقدر بالا میگیرد که اکبر گنجی، اکبر هاشمی را دعوت به مناظره درباره این قتلها میکند و مینویسد: «آقای هاشمی رفسنجانی میفرمایند وزارت اطلاعات در دورة ایشان تمیزترین دوران را داشته و قتلهای زنجیرهای پس از اتمام دورة ایشان و آغاز به کار دولت خاتمی به وقوع پیوسته است. من آقای هاشمی رفسنجانی را دعوت به یک مناظره علنی دربارة قتلهای زنجیرهای در دورة ریاست جمهوری ایشان میکنم. اگر در این مناظره نتوانم وقوع قتلها در دوران ایشان را اثبات نمایم، حاضرم داوطلبانه روانه زندان شوم، اما در صورتی که وقوع قتلها در دوران ریاست جمهوری ایشان را اثبات کردم، قضاوت نهایی در خصوص مدعیات و عملکرد آقای هاشمی با مردم خواهد بود.»
فسادهای دوران هاشمی به روایت عباس عبدی
در جای دیگر، یکی از اعضای حزب مشارکت دربارهٔ عملکرد وزارت اطلاعات و نقش آن در مفاسد اقتصادی، آقای هاشمی را مورد انتقاد قرار میدهد و در روزنامة «بیان» در تاریخ 1/10/1378 در خصوص فساد دولت وی مینویسد: «هاشمی در دوران ریاستجمهوریاش، سیاستی پیش گرفت که هرکس هرکاری میتواند بکند، انجام دهد. به تمام وزارتخانهها و ادارات گفتند که خودتان تولید درآمد کنید و این یکی از مهمترین ضربههایی بود که در این سالها به نظام مملکتی وارد شد.
هیچجای دنیا اجازه نمیدهند که وزارت اطلاعات آن وارد روابط اقتصادی بشود؛ به خاطر اینکه بنیاد اطلاعات را هم به هم میریزد. کسی که در موضع وزارت اطلاعات است و منبع اطلاعاتی دارد، نمیتواند وارد کارها و معادلات اقتصادی خرید و فروش کارخانه بشود.
تقریباً تمام جاهای دیگر که بودجه لازم داشتند، مثل وزارت اطلاعات و نیروهای انتظامی، آقای هاشمی یک راهی باز گذاشتند که همة اینها وارد شوند و اسم آن را گذاشته بودند خودکفایی و افتخار هم میکردند. مثلاً وزیر سابق اطلاعات میگفت که ما اصلاً از دولت بودجهای نمیخواهیم. خوب بودجه نخواستید، نتیجهاش این وضعی است که فساد صدر و ذیل یک سیستم را ممکن است پارهپاره کند.»[1]
عباس عبدی در جای با متهم کردن دولت هاشمی به فساد مالی شدید میگوید: «هاشمی باید نسبت شرایط فرهنگی، آموزش عالی، فساد اداری، فسادهای مالی شدید و خصوصاً وضعیت وزارت اطلاعات و دیگر مسائل در دوره ریاست جمهوری خویش پاسخ گوید. از همه مهمتر وضعیت اقتصادی است که ایشان مدعی سازندگی در این عرصه است در حالی که ما شاهد منابع هدر رفته، طرحهای موازی و بدون اعتبار کافی، طرحهای که همه راکد ماندهاند و طرحهای بدون توجیه اقتصادی هستیم.»
یکی دیگر از روزنامههای زنجیرهای که به شدت علیه هاشمی فعالیت میکرد، روزنامه فتح بود که قرابت زیادی با مجمع روحانیون مبارز داشت. این روزنامه با منعکسکردن اخبار همایشی که در نقد دولت هاشمی در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شده، از زبان احمد بورقانی مینویسد: «در دورة هاشمی نگاه به مطبوعات، نگاه کاملاً انقباضی بود، نه انبساطی و مسئولان فرهنگ به توسعه فرهنگ و مشارکت عمومی اعتقاد نداشتند و قدم جدی در این راستا برداشته نمیشد و با همان چند روزنامه منتقد تحتفشار هم برخورد میشد.»
این اقدامات و اظهارات تا زمان برگزاری انتخابات مجلس ششم ادامه یافت و «بررسی آماری مطبوعات و نظرسنجیهای انجام شده نشان میدهد که در طی یک هفته تبلیغات مجلس ششم، هر تهرانی به طور متوسط روزانه سه مقاله علیه هاشمی و پنج شایعة تازه و اتهام جدید در مورد وی و خانوادهاش شنیده است.»[2]
[1]- http://kheybaronline.ir/fa/print/13281
[2]-
http://www.snn.ir/print/162345