دانشجوی کارشناسی ارشد اهل سنت دانشگاه مذاهب اسلامی در واکنش به اقدامات غیر انسانی تکفیریها، وهابیت و آلسعود، رنجنامهای نوشته و بر توقف جنایات آنان تأکید کرده است.
به گزارش شهدای ایران به نقل از روابط عمومی دانشگاه مذاهب اسلامی، نظیر احمد حسین بر، دانشجوی کارشناسی ارشد اهل سنت دانشگاه مذاهب اسلامی با توجه به اوضاعی که در زمینه افراط و تکفیر و کشتار در جهان اسلام رخ داده است، دلنوشتهای حاکی از دغدغههایش به این شرایط بدین شرح نوشت:
«در دورهای پا به عرصه گیتی نهادهام که خون، مؤلفه شناخت این دوره زمانی در تاریخ بشریت خواهد بود.
جوانانی که به اسم دیانت تیغ در دست دارند و سر همکیشان خویش را سلاخی میکنند، جوانانی که جز خشم و احساسات و دشنام به راه دیگری آشنا نیستند. دلم برای چنین ملتهای به خون غنوده است و بغض تنهایی گلویم را سخت میفشارد و از درد زیاد توان فریاد هم ندارم.
اگر دیانتی که محمد(ص) آورده این است -که مطمئناً و بدون هیچ تردیدی چنین نیست- لقایش را به عطایش بخشیدم و ترک این دیانت میکنم و به آیینی لبیک خواهم گفت که دیگر از من جانستانی نخواهد.
ولی آنچه من از او و دین و آئینش و وجود مقدس و پاکش میدانم بارانی بود که رحم و مهربانیاش وحدت ناپذیرترین قوم را ید واحده کرد. کتابی که او برایمان آورده چنین سخن میگوید برای مؤمنین به محمد: «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» اما... اما امروز این قاعده در میان پیروان آن اسوه اخلاق در وادی عمل وارونه شده و دست دوستی به سمت غیرمسلمان برده و دست بر سلاح برای مسلمان.
این مسلمانان کافر پرور همچون دیوِ خونآشامی که نه وقت میشناسد و نه مکان، کافی است هوسِ خون آشامیش بجنبد و عطش کشتن و خوردن و تخریب شعلهور شود، مسجد باشد و یا مکتب، بازار باشد و یا دفتر، قبرستان باشد و یا مجلسِ عزا، شادی باشد و یا غم، هیچچیزی و جایی و مکان و زمانی را نمیشناسد، فقط و فقط تشنه خون است، تشنه خون انسان، تشنه قبضِ روح انسان...
خونریزی و ارعاب از کثیر العملترین اعمال این تکبیرگویان بهوقت سربریدن است، ترسی که باشندگان یک جامعه را به فرار از دست این آدمخواران بهسوی وادی بیگانه کرد. سرزمین بیگانهای که صدراعظم آن با پناه دادن این فراریان خسته از جنگ، در واقع طعنی بود علیه حاکمان جغرافیای اسلام.
از دل تکتک تابعین کشورهای جنگزده سخن میگویم: «بس کنید جنایت را... بس کنید ای خداوندان قدرت».
«در دورهای پا به عرصه گیتی نهادهام که خون، مؤلفه شناخت این دوره زمانی در تاریخ بشریت خواهد بود.
جوانانی که به اسم دیانت تیغ در دست دارند و سر همکیشان خویش را سلاخی میکنند، جوانانی که جز خشم و احساسات و دشنام به راه دیگری آشنا نیستند. دلم برای چنین ملتهای به خون غنوده است و بغض تنهایی گلویم را سخت میفشارد و از درد زیاد توان فریاد هم ندارم.
اگر دیانتی که محمد(ص) آورده این است -که مطمئناً و بدون هیچ تردیدی چنین نیست- لقایش را به عطایش بخشیدم و ترک این دیانت میکنم و به آیینی لبیک خواهم گفت که دیگر از من جانستانی نخواهد.
ولی آنچه من از او و دین و آئینش و وجود مقدس و پاکش میدانم بارانی بود که رحم و مهربانیاش وحدت ناپذیرترین قوم را ید واحده کرد. کتابی که او برایمان آورده چنین سخن میگوید برای مؤمنین به محمد: «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» اما... اما امروز این قاعده در میان پیروان آن اسوه اخلاق در وادی عمل وارونه شده و دست دوستی به سمت غیرمسلمان برده و دست بر سلاح برای مسلمان.
این مسلمانان کافر پرور همچون دیوِ خونآشامی که نه وقت میشناسد و نه مکان، کافی است هوسِ خون آشامیش بجنبد و عطش کشتن و خوردن و تخریب شعلهور شود، مسجد باشد و یا مکتب، بازار باشد و یا دفتر، قبرستان باشد و یا مجلسِ عزا، شادی باشد و یا غم، هیچچیزی و جایی و مکان و زمانی را نمیشناسد، فقط و فقط تشنه خون است، تشنه خون انسان، تشنه قبضِ روح انسان...
خونریزی و ارعاب از کثیر العملترین اعمال این تکبیرگویان بهوقت سربریدن است، ترسی که باشندگان یک جامعه را به فرار از دست این آدمخواران بهسوی وادی بیگانه کرد. سرزمین بیگانهای که صدراعظم آن با پناه دادن این فراریان خسته از جنگ، در واقع طعنی بود علیه حاکمان جغرافیای اسلام.
از دل تکتک تابعین کشورهای جنگزده سخن میگویم: «بس کنید جنایت را... بس کنید ای خداوندان قدرت».