شهدای ایران shohadayeiran.com

 به گزارش شهدای ایران؛ حجت الاسلام سید حمید علم الهدی استاد دانشگاه و برادر شهید سید محمد حسین علم‌الهدی است. او فقط یکسال از شهید کوچک‌تر است و در اکثر فعالیت ها و گام‌های مختلفی که شهید در مسیر انقلاب برداشته است او را همراهی می‌کرده. شهید علم الهدی در هر قدمی که به عنوان یک انقلابی پیش می‌رفته است، تمام تلاشش را برای اثرگذاری حداکثری در فضای مقاومت دوران انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی می‌کرد. این موضوع در تاریخ زندگی او کاملا برای اطرافیان ملموس بوده است. از دوران مبارزه با رژیم ستمشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی گرفته تا فعالیت‌های دانشجویی، تسخیر سفارت آمریکا، مبارزه با ضد انقلابیون سرشناس و حضور تاثیر گذار در جبهه هشت سال دفاع مقدس که در نهایت منجر به شهادتش شد.

اولین سخنرانی‌ها علیه بنی صدر بعد از شهادت مظلومانه سید حسین علم الهدی

از مجلس ختم شهدای هویزه بود که اولین سخنرانی‌ها علیه بنی صدر انجام گرفت. این را برادر شهید با اطمینان می‌گوید و تحلیل می‌کند. او در توضیح این اتفاق در اوایل جنگ در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، می‌گوید: چون فرمانده کل قوا در آن زمان بنی صدر بود و نظرش هم بر این بود که نیروهای داوطلب نباید برای جنگ مسلح شوند و جنگ را فقط باید نظامی‌ها پیش ببرندبه خصوص اینکه می‌دید تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام هم وارد چنین فضایی شده‌اند. اگرچه در برخی تحلیل‌ها گفته می‌شد که شخص بنی صدر هم مقصر نبوده. چون در آن دوران ما هنوز به بحث عملیات نظامی اشرافی نداشتیم اما چنین فضای سنگینی از سوی بنی صدر ایجاد شده بود. برخلاف دیدگاه بنی صدر و ملی‌گراها که می‌گفتند ما باید اول یا اسلحه تهیه کنیم یا با عراق کنار بیاییم دیدگاه بچه‌های مقاومت چیز دیگری بود. شوروی و آمریکا که به ما اسلحه نمی‌فروختند. پس از نظر ملی‌گراها چاره‌ای نداشتیم جز تسلیم شدن. اما تفکر امام این بود که باید با همین امکانات مقاومت کنیم. همین طور هم بالاخره خرمشهر آزاد شد. عملکرد بچه‌ها به این نظریه تحقق بخشید.

شهدای هویزه تخیل مقاومت بنی صدر را عملی کردند/ضعف مدیریتی بنی صدر باعث شهادت علم الهدی و یارانش شد

او ادامه می‌دهد: تفکر ما صرفا تخیلی بود برای امثال بنی صدر. اما این قضیه را شهدای هویزه عملی کردند. یعنی تعدادی نیروی پیاده که در مقابل صدها تانک عراق هیچ بود، مقابل عراق مقاومت کردند و به گفته آقای فیض الله، بچه‌ها روز اول حدود 2هزار اسیر گرفتند. تکلیف فضای فکری بنی صدر با تفکر مردمی روشن بود. از ضعف مدیریتی او بود که به بچه‌ها امکانات کافی داده نمی‌شد و بچه‌ها تمام مسیر را برای جلوگیری از پیشروی دشمن پیاده آمده بودند. بنی صدر به این بچه‌ها امکانات نمی‌داد چون معتقد بود این‌ها نباید وارد فضای جنگ شوند. به همین دلیل با شهادت مظلومانه شهدای هویزه و شهید علم الهدی اولین سخنرانی‌ها علیه بنی صدر آغاز شد. در واقع از مجلس ختم شهدای هویزه بود که اولین سخنرانی‌ها علیه بنی صدر انجام گرفت. اولین آن‌ها هم چند روز بعد از شهادت بچه‌ها در مسجد دانشگاه تهران توسط آقای ناطق نوری انجام شد.

محبوبیت دانشجویان فاتح سفارت آمریکا، اثرگذاری خون شهدای هویزه را بیشتر کرد/اعزام‌های جمعی بعد از شهادت دانشجویان پیرو خط امام سرنوشت جنگ را عوض کرد

شهادت مظلومانه دانشجویان خط امام در هویزه تاثیر مهمی در تفکرات مردمی برای نحوه ادامه دفاع از کیان اسلامی داشت. و این نقش هم قطعا در سرنوشت جنگ اثرگذار شد. سید حمید علم الهدی در توضیح این موضوع می‌گوید: تا آن زمان اصولا نیروهایی که از کل کشور برای جنگیدن به جبهه می‌آمدند به صورت انفرادی و بسیار محدود بودند که به تنهایی عازم جبهه می‌شدند. بعد از شهادت شهید علم الهدی و همراهانش در هویزه کم کم خبر بین مردم پخش شد و مردم با خبر شدند که بخشی از دانشجویان پیرو خط امام که در تسخیر سفارت آمریکا حضور داشتند به شهادت رسیده‌اند. آن موقع این دانشجویانی که لانه جاسوسی آمریکا را تسخیر کرده بودند میان مردم محبوبیت داشتند و بسیار مورد احترام بودند. پخش شدن این خبر در کل فضای کشور تاثیر گسترده‌ای گذاشت.

برادر شهید چنین ادامه می‌دهد: در واقع نحوه شهادت حسین هم در کل کشور خیلی تاثیرگذار بود. چون فرمانده جمعیت دانشجویان پیروان خط امام بود که در هویزه شهید شد. آن زمان که چهار ماه از کل جنگ گذشته و جنگ، وضعیت راکدی پیدا کرده بود، جوانان ایران نمی‌دانستند چه کار باید بکنند. جبهه بروند یا نه. مثلا پنج نفر از یک شهر و شش نفر از شهری دیگر  به جبهه می‌رفت. اما بعد از شهادت حسین این فضا در کل کشور ایجاد شد که دانشجویان پیرو خط امام با این همه شهرت و اثرگذاری رفته‌اند و جنگیده و به شهادت رسیده‌اند پس چرا ما نرویم و بجنگیم؟ بعد از آن جریان هم تعداد افرادی که داوطلبانه برای دفاع اعلام آمادگی کردند بیشتر شد و هم اعزام ها از انفرادی به اعزام گردان و تیپ تغییر شکل پیدا کرد. قطعا خرمشهر را نمی‌شد با 50 یا 60 نفری که به صورت مستقل به جبهه می‌رفتند آزاد کرد. اما اعزام‌های سازمان یافته به صورت گردان توانست موفقیت‌های زیادی را در سرنوشت جنگ رقم بزند. نکته‌ بعد اینکه در این عملیات ما متوجه شدیم که ایران و نیروی ما می‌تواند برعراق پیروز شود. در واقع تاثیری در روند جنگ ایجاد شد و ما فهمیدیم بایستی با همین وضعیت، جنگ را پیش ببریم.

حجت الاسلام علم الهدی از قدرت جذب بالای حسین در میان جوانان و کلاس‌های آموزشی مختلفی که او برای هم سن و سالان خودش برگزار می‌کرد می‌گوید و ادامه می‌دهد: شهید علم الهدی قدرت جذب بالایی در میان جوانان داشت و توانست جوانان زیادی را به مسجد و انقلاب جذب کند. در سنین دوازده سیزده سالگی با بچه‌های محله بازی می‌کرد و آن‌ها را وقت اذان می‌برد مسجد. از همان زمان، با دادن کتاب‌های داستان کودکان، با بچه‌های مختلف دوست می‌شد. مثلا یکی از دوستانش همین حاج صادق آهنگران بود. ایشان هم محله ما بودند. ما یک خیابان قبل از مسجد بودیم و آن‌ها یک خیابان بعد از مسجد. خود حاج صادق آهنگران تعریف کرد که یکبار پسری آمد جلو، سلام کرد و یک کتاب به من داد. گفت این را بخوان و فردا برایم بیاور مسجد. آهنگران می‌گفت من از همین برخوردش خوشم آمد رفتم مسجد و دیگر جزو بچه مسجدی‌ها شدم و شدم حاج صادق آهنگران.حسین معتقد بود آدم باید از عمرش حداکثر استفاده را بکند. نباید وقتش را برای صرفا لباس و خرید و این‌ها تلف بکند. به خاطر همین تفکر است که ایشان در 20 سالگی کل نهج‌البلاغه را مسلط بود.

سیدمحمدحسین علم‌الهدی در سال 1337 در خانواده مجاهد بزرگ آیت الله سید مرتضی علم‌الهدی دیده به جهان گشود. از 6 سالگی به فراگیری قرآن پرداخت. وی بسیار اهل مطالعه بود. در دبیرستان با تشکیل انجمن اسلامی و سخنرانی فعالیت‌های خود را آغاز کرد. در سال 1356 در رشته تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد تحصیل خود را ادامه داد. در دوران دانشجویی علاوه بر تحصیل، در رشته تاریخ دانشگاه مشهد به تدریس نهج‌البلاغه، عقاید و تاریخ اسلام می‌پرداخت. وی از مبارزان دوران ستم‌شاهی بود و در شهرهای مشهد، کرمان و اهواز فعالیت سیاسی انجام می‌داد و در سنین 14 تا 21 سالگی چند بار توسط رژیم ستم‌شاهی، زندانی و شکنجه شد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی عضو اولین شورای تشکیل دهنده سپاه پاسداران در خوزستان بود. قبل از شروع جنگ وقت خویش را صرف امور فرهنگی می‌کرد. از اوایل جنگ در اهواز مستقر بود و سازماندهی بسیجیان اعزامی از سراسر کشور به جبهه‌های نبرد را به عهده داشت. پس از گذشت دو ماه از جنگ نقطه حساس مرزی یعنی هویزه را برای خود انتخاب کرد و برای تشکیل سپاه پاسداران و سازماندهی عشایر عازم این منطقه شد. او و جمعی از دانشجویان پیرو خط امام در حماسه هویزه (16 دی ماه 1359) به دریای تانک‌های دشمن که آن‌ها را محاصره کرده بودند حمله‌ور شدند. حسین پس از شهادت همرزمانش با فریاد الله اکبر، آخرین گلوله‌های باقیمانده آرپی‌جی را به سوی دشمن شلیک کرد و چند تانک مهاجم را منهدم کرد، اما با تمام شدن مهمات و تنگ‌تر شدن حلقه محاصره، چون مولایش امام حسین(ع) به شهادت رسید و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار