تاکنون چندین بار روزهای تلخ زندان را تجربه کرده ام. انگار دیگر دزدی از منازل مردم شغل ثابت من شده است؛ چرا که به دلیل اعتیاد به مصرف مواد مخدر صنعتی نه توان کار کردن را دارم و نه کسی با این وضعیت حاضر است مرا استخدام کند. از 6 ماه قبل که برای آخرین بار از زندان آزاد شدم سرقت های بسیاری انجام داده ام ،اما تعداد دقیق آن ها را به خاطر ندارم...
شهدای ایران:جوان 26ساله که توسط ماموران انتظامی هنگام دستبرد به اموال یک منزل مسکونی دستگیر شده است درحالی که عنوان می کرد، اولین بار با شکایت مادرم زندان را تجربه کردم در تشریح ماجرای زندگی گذشته خود به کارشناس اجتماعی کلانتری کوی پلیس مشهد گفت: هیچ وقت علاقه ای به تحصیل نداشتم و همواره به خاطر خودنمایی و غرور همکلاسی هایم را اذیت می کردم. به همین خاطر هم در کلاس پنجم ابتدایی درس را رها کردم و با پدرم مشغول کار بنایی شدم، اما بدخلقی ها و رفتارهای خشن پدرم در محیط کار هم ادامه داشت و من نمی توانستم این وضعیت را تحمل کنم بنابراین از کارکردن با پدرم منصرف شدم و به منزل بازگشتم. این در حالی بود که پدرم هیچ پولی به من نمی داد و من نزد دوستان هم سن و سالم احساس سرشکستگی می کردم این گونه بود که در یک کفاشی مشغول کار شدم اما مدتی بعد صاحبکار مرا به خاطر نداشتن علاقه به کار و بازیگوشی و کشیدن سیگار اخراج کرد. در این مدت مادرم نیز که گاهی به دور از چشم پدرم پولی به من می داد وقتی متوجه شد که سیگاری شده ام دیگر پولی به من نداد. در همین روزها پدرم منزلمان را که تنها دارایی ما بود به دلیل بدهکاری ها فروخت و همین موضوع به درگیری ها و کشمکش های خانوادگی منجر شد. او اعتراض های مادرم را با مشت و لگد پاسخ می داد و هر بار نیز که من مانع کتک خوردن مادرم می شدم او مرا نیز به شدت کتک می زد. در یکی از همین روزها وقتی برادر کوچک ترم به قصد میانجی گری، بین من و پدرم قرار گرفت ناگهان ضربه شدید پدرم او را به دیوار کوبید و در حالی که خون از گوش و دهانش سرازیر شده بود، مقداری از زبانش نیز که بین دندان هایش قرار گرفته بود قطع شد. به خاطر این که پولی در بساط نداشتیم تا پرده هر دو گوش برادرم را که بر اثر ضربه پاره شده بود درمان کنیم برادرم به انسانی کر ولال تبدیل شد. من که از این موضوع ناراحت بودم در اولین اشتباه خود خانه را ترک کردم و نزد دوستانم رفتم. آن شب برای اولین بار مصرف شیشه را تجربهکردم که دومین اشتباهم بود و در حالی که 23سال داشتم به زور از مادرم پول می گرفتم تا هزینه های اعتیادم را تامین کنم. با اعلام شکایت مادرم که دیگر خسته شده بود برای اولین بار روانه زندان شدم. پس از آزادی، دوباره سراغ مواد رفتم و این بار برای تامین هزینه های آن به فکر سرقت افتادم این گونه بود که به یک سارق حرفه ای تبدیل شدم و شب گذشته نیز وارد منزلی شدم تا اشیای باارزش را سرقت کنم، اما ناگهان صاحبخانه رسید و من دستگیر شدم. حالا هم دوباره باید روزهای تلخ زندان را تجربه کنم تا ...
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
*خراسان
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
*خراسان