از او خواستم ما را نیز به جمع یاران در دفاع از مرزهای فرهنگی،سیاسی انقلاب پذیرا باشد.گفتند:شما خط داخل را حفظ نمایید، دشمن به دنبال نفوذ و یارگیری در صحنه داخلی است
به گزارش شهدای ایران،، محمد شیخان در اینستاگرام نوشت:
خبر آمد بار دیگر علمداری از سپاه اسلام بیرق خود را برای امانت به دست باوفای انقلابیون زمان می سپارد و خود می رود که با خون خویش مزرعه عزت و ایستادگی را آبیاری کند، تا میوه ثمر بخش آن کام مجاهدان فی سبیل الله را شیرین نماید.
با شنیدن این خبر بغض گلویت را می فشارد،
همه وجودت می شود غیرت و تمام روحت پر می کشد تا به آسمان برود برای بدرقه اش،
اما بار امانت بسیار سنگین است و تو می مانی و تکلیفی خطیر.
اولین بار که با او آشنا شدم چهره به چهره نبود بلکه مطالعه بخشی از روایتش پیرامون انقلاب،حوادث کردستان و جبهه های غرب ما را به هم پیوند زد،
ولی تقدیر در گذر زمان ما را به ایشان رساند تا توفیق مشق خدمت در میدان علم و فرهنگ و سیاست با این عزیز را دنبال نمایم.
خاطرات آن ایام تلخ و شیرینی های فراوان دارد،که شاید بخش هایی از آن به مرور برای پاسداشت یاد و خاطره آن مجاهد انقلابی به تقریر درآید.
اما آخرین بار بیش از یکماه پیش او را دیدم،هنوز هم آهنگ خوش صدایش در گوشم نجوا می کند؛
در حاشیه مراسم ختم یکی از نزدیکان همرزم شهید همدانی، در یکی از مساجد تهران او را دیدم، با همان مهربانی و صمیمیت همیشگی ما را به آغوش پذیرفت.
گپ و گفتی با هم داشتیم،بخشی از این گفتگو در خصوص مسائل سیاسی داخلی و منطقه بود.
از او خواستم ما را نیز به جمع یاران در دفاع از مرزهای فرهنگی،سیاسی انقلاب پذیرا باشد.
گفتند:شما خط داخل را حفظ نمایید، دشمن به دنبال نفوذ و یارگیری در صحنه داخلی است.
خیمه نیروهای انقلاب در داخل باید با انسجام بیشتری برای تحقق آرمانهای انقلاب تلاش نمایند.
گفت:سال ٨٨را که یادت هست؟
دشمن با تجربه قبلی این بار با "چهره نفاق" به میدان آمده است.
استکبار با نیرنگ، خزندگی خود را آغاز کرده است،
مراقبت از جبهه داخل به مراتب سخت تر شده است
راه پیروزی در هر دو جبهه پیمودن راه انقلاب زیر پرچم ولایت است.
خبر آمد بار دیگر علمداری از سپاه اسلام بیرق خود را برای امانت به دست باوفای انقلابیون زمان می سپارد و خود می رود که با خون خویش مزرعه عزت و ایستادگی را آبیاری کند، تا میوه ثمر بخش آن کام مجاهدان فی سبیل الله را شیرین نماید.
با شنیدن این خبر بغض گلویت را می فشارد،
همه وجودت می شود غیرت و تمام روحت پر می کشد تا به آسمان برود برای بدرقه اش،
اما بار امانت بسیار سنگین است و تو می مانی و تکلیفی خطیر.
اولین بار که با او آشنا شدم چهره به چهره نبود بلکه مطالعه بخشی از روایتش پیرامون انقلاب،حوادث کردستان و جبهه های غرب ما را به هم پیوند زد،
ولی تقدیر در گذر زمان ما را به ایشان رساند تا توفیق مشق خدمت در میدان علم و فرهنگ و سیاست با این عزیز را دنبال نمایم.
خاطرات آن ایام تلخ و شیرینی های فراوان دارد،که شاید بخش هایی از آن به مرور برای پاسداشت یاد و خاطره آن مجاهد انقلابی به تقریر درآید.
اما آخرین بار بیش از یکماه پیش او را دیدم،هنوز هم آهنگ خوش صدایش در گوشم نجوا می کند؛
در حاشیه مراسم ختم یکی از نزدیکان همرزم شهید همدانی، در یکی از مساجد تهران او را دیدم، با همان مهربانی و صمیمیت همیشگی ما را به آغوش پذیرفت.
گپ و گفتی با هم داشتیم،بخشی از این گفتگو در خصوص مسائل سیاسی داخلی و منطقه بود.
از او خواستم ما را نیز به جمع یاران در دفاع از مرزهای فرهنگی،سیاسی انقلاب پذیرا باشد.
گفتند:شما خط داخل را حفظ نمایید، دشمن به دنبال نفوذ و یارگیری در صحنه داخلی است.
خیمه نیروهای انقلاب در داخل باید با انسجام بیشتری برای تحقق آرمانهای انقلاب تلاش نمایند.
گفت:سال ٨٨را که یادت هست؟
دشمن با تجربه قبلی این بار با "چهره نفاق" به میدان آمده است.
استکبار با نیرنگ، خزندگی خود را آغاز کرده است،
مراقبت از جبهه داخل به مراتب سخت تر شده است
راه پیروزی در هر دو جبهه پیمودن راه انقلاب زیر پرچم ولایت است.