خیلی مقامات میآیند این کار را میبینند میروند دنبال عکسهای خودشان. میگوید آقا! ۳۶ سال من فلان جا بودم چرا عکس من نیست در کتاب. اگر بخواهیم این مدلی برویم جلو بدتر از بلایی که سر آن الاغسوار و بچهاش آمد؛ سر ما میآید.
به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس، جعفر شیرعلینیا نویسنده و سرپرست تیم تحقیقاتی کتاب «روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیتالله سید علی خامنهای» متولد 1357و پژوهشگر تاریخ دفاع مقدس است. از شیرعلی نیا کتابهای متعددی از جمله «بحران بالا میگیرد»، «جبهه میانی»، «جبهه جنوب»، «دایره المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق»، «دایره المعارف مصور تاریخ زندگی امام خمینی»، «دایره المعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم» و «هشت سال این گونه گذشت» منتشر شده است.
شیرعلینیا در رشته فیزیک هستهای تحصیل کرده، اما گرایش به تاریخ او را به 12 سال مطالعه مستمر واداشت تا به صورت خصوصی در اتاق کاری که در خانهاش قرار دارد، تحقیق کند و بخواند.
کتاب «روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیتالله سید علی خامنهای» حدود یک ماه است که در بازار کتاب عرضه میشود و در همین مدت نیز تحلیلهای غلط و غیرواقعی توسط رسانههای خارج از کشور پیرامون این کتاب انجام میشود با این حال کتاب علیرغم قیمت بالا و نیز حجم زیاد در حال پیداکردن مخاطب عام و خاص خود میباشد و در بازار فروش نیز وضعیت خوبی دارد.
گفتوگوی فارس با نویسنده اثر در اولین روزهای انتشار کتاب انجام شد که بخشی از آن با حضور حجت الاسلام محمدرضا زائری پیرامون کتاب و حواشی و اهمیت آن در خبرگزاری فارس منتشر شد.
اینک گفتوگو با نویسنده اثر درباره جزئیات درباره این اثر عظیم و سترگ از نظر میگذرد.
*کار ده ساله بر روی بیانات رهبری
*جناب شیرعلینیا درباره اتفاقات اولیه نگارش کتاب بفرمایید؟
از سال حدود 79، به صورت دغدغه شخصی شروع بهفیش برداری کردم. صحبتهای رهبر انقلاب را از 68 به بعد کار کردم. آن موقع نرمافزار حدیث ولایت هنوز کامل نشده بود و صحبتها را از این طرف و آن طرف پیدا کردم. سال 89 که کلید این کار زده شد آن کار ده ساله روی بیانات و صحبتها پشتوانۀ خیلی محکمی برای من بود، آن کار جرقهای شد تا وقتی با دوستان درباره نوشتن چنین کتابی صحبت کردیم به نتیجه رسیدیم که انجام دهیم.
* بعد شما تیمتان را جمع کردید و وارد کار شدید. در مقدمهتان نوشتید 500 عنوان کتاب را خواندیم. این کتابها فارسی بود؟
غالباً فارسی بوده و در این کار عمد برای کتب فارسی بیشتر بوده است.
* از منابع غیرفارسی هم بهره گرفتید؟
بله. بعضی منابع انگلیسی را دیدیم که از منابع داخلی چیزی جمع کرده بودند. ما هم نمیخواستیم حتما صرف منبع انگلیسی به هر عنوان داشته باشیم. یعنی راجع به ایشان اطلاعات کم هست در فضای غیرفارسی. پس تاکید منابعمان را گذاشتیم روی آثار فارسی و یک عمد هم داشتیم که منابع منتشر شده باشد.
یکی از دوستان برای من نقل کرد که بچههای حزباللهی قبل از انتخابات 92 رفتند نزد آقا، آقا به آنها گفته بود نکند شما به مسائل زودگذری مثل انتخابات ریاست جمهوری مشغول شوید. یعنی یک چیزی مثل انتخابات ریاست جمهوری که این همه تاثیر دارد، آقا میگوید مسائل زودگذر.
* اسناد منتشر نشده و مخفی نداشتید؟
من داشتم ولی به عنوان منبع از آنها استفاده نکردم و یک جاهایی اشاره کردم ولی در مرحله دوم به مصاحبه روی آوردم.
*تعمد داشتیم از منابع منتشر شده استفاده کنیم
* از این اسناد مخفی و منتشر نشده چطور استفاده کردید؟
عین سند را نیاوردیم. در این کار ما خیلی عمد داشتیم منابع منتشر شده باشند برای اینکه یک مرحله مجوز گرفتن ما را میانداخت جلو. هر چه در این کتاب است منتشر شدهٔ صحبتهای آقا است. در مرحله دوم هم برای تکمیل کار حدود 20 مصاحبه داشتیم که آنها هم به نوعی منتشر نشدهاند.
برخی مصاحبهها در مرحله دوم بسته به موضوع بود. مثلا ادغام ارتش و سپاه از موضوعاتی بود که بیشتر مصاحبهمحور پیش رفت. جلوگیری از ادغام ارتش و سپاه، بحث مهمی بود ولی راجع به آن اطلاعات به آن صورت نبود. من با سرلشکر عزیز جعفری فرمانده کل سپاه و سرلشکر رحیم صفوی و دوستانی که در آن زمان نقش داشتند صحبت کردم، البته در این کار مقداری محدودیت داریم، هر کسی هم راحت مصاحبه نمیکند. با آقای هاشمی هم صحبت کردم که به عمر این کتاب کفاف نداد.
در این کار ما خیلی عمد داشتیم منابع منتشر شده باشند برای اینکه یک مرحله مجوز گرفتن ما را میانداخت جلو. هر چه در این کتاب است منتشر شدهٔ صحبتهای آقا است.
*توصیه رهبری به حزباللهیها قبل از انتخابات 92
* دیداری که ماه رمضان با آقای هاشمی رفته بودید بابت همین اتفاقات بود؟
بعد از آن مصاحبه بود که از دفتر آقای هاشمی برای افطار من را دعوت کردند. البته من تاریخنگارم و اگر بخواهم دغدغه داشته باشم که سراغ افرادی نروم کارم به مشکل میخورد و از سوی دیگر انقلاب کارهایی اساسی دارد که فراتر از این دغدغههای سیاسی روزمره است. یکی از دوستان برای من نقل کرد که بچههای حزباللهی قبل از انتخابات 92 رفتند نزد آقا، آقا به آنها گفته بود نکند شما به مسائل زودگذری مثل انتخابات ریاست جمهوری مشغول شوید. یعنی یک چیزی مثل انتخابات ریاست جمهوری که این همه تاثیر دارد، آقا میگوید مسائل زودگذر.
دیروز یکی از دوستان میگفت فتنه را یکی دو جا با لفظ چالش آوردهای، [میخندد]. من میخواهم با مخاطبم حرف بزنم. در مقدمهام هم نوشتم. در آن مقطع زمانی؛ وقتی هنوز فتنهای شگل نگرفته و موضوع در حد چالش است من تیتر فتنه نمیزنم؛ همانگونه که رهبری را در صفحات مختلف و بسته به زمان روایت با نامهای مختلفی اشاره کردهایم.
*یا مثل کلمه سیدعلی خامنهای؟
من مقاومت کردم که این باشد. من نمیتوانم بگویم حضرت آیتالله خامنهای به دنیا آمد!! و میدانید در کتابی مشهور این عبارت آمده است. گفتم تا وقتی سیدعلی است من میگویم سیدعلی، و آن روال مرسومش را حفظ میکنم. من با این لحن میخواهم با مخاطبم حرف بزنم، من کتابی دارم به نام «بحران بالا میگیرد» حتی کردها گفتند منصفانه نوشتی. ممکن است در تمام کتاب، روایت حقانیت سپاه را نشان دهد اما همین که دو جا هم انتقادی از سپاه بوده و من آن را روایت میکنم مخاطب را راضی کرده و یک کرد تصمیم گرفته آن را ترجمه کند. یعنی آن اهداف بلندمدت که میگویم اینها است. من دقیقا روی امام و بنیصدر خیلی فراتر از کتاب خودم فکر کردم و دیدم امام خیلی فراتر از اینها نگاه میکند و رهبری امروز نیز واقعا درگیر مسایل روزمرهی جناحی و سیاسی نیست و ما هم نیستیم.
*برخی مقامات در کتاب رهبری دنبال عکس خودشان هستند
* ترسی هم ندارید که از نگاه سیاسی مورد انتقاد قرار بگیرید؟
نه، اصلا مهم نیست. الان که خیلی مقامات میآیند این کار را میبینند میروند دنبال عکسهای خودشان. میگوید آقا! 36 سال من فلان جا بودم چرا عکس من نیست در کتاب. اگر بخواهیم این مدلی برویم جلو بدتر از بلایی که سر آن الاغ سوار و بچهاش آمد؛ سر ما میآید. با توکل به خدا یک نگاه بلندمدتی برای خودمان تصور کردیم. آن مردمی که من میگویم در ذهنم کامل شکل گرفته است. مصدق وقتی شکست خورد که از مردم فاصله گرفت. یعنی ظرفیتهای آمریکایی آمد از نارضایتی گوشه و کنار استفاده کرد و چمدان پول هم پخش کرد. قبل از انقلاب آقا تبعید بود در ایرانشهر، میگوید من برگشتم مشهد باورم نمیشد اینجا مشهد است! این مخصوص ایشان نیست مخصوص آقای هاشمی و دیگران هم هست. وقتی در زندان 17 شهریور را میبینند کُپ میکنند. با خودشان میگویند ما که در زندان هستیم آنهایی هم که زندان نیستند تبعید هستند، مجاهدین هم رفتند سمت کمونیسم و تغییر ایدئولوژی دادند، پس اینجا فقط امام است. امام سال 42 بعد از 15 خرداد میپرسد، زنها در ماجرای 15 خرداد کجا بودند؟ میگویند زنها خانه بودند و مردها آمدند. امام سال 42 میگوید زنها هم باید باشند. بعدا میبینید پررنگترین نقش را زنان بازی میکنند.
* یعنی کتاب تاریخی نوشتید که برای مردم باشد؟
بله. مردم برای من مهم هستند. برای من مهم نیست که فلان مسئول میگوید چرا عکس من اینجا نیست، چرا این عکس من را گذاشتی و آن عکس من را نگذاشتی! مردم هم به این چیزها فکر نمیکنند.
من نمیتوانم بگویم حضرت آیتالله خامنهای به دنیا آمد!! و میدانید در کتابی مشهور این عبارت آمده است. گفتم تا وقتی سیدعلی است من میگویم سیدعلی، و آن روال مرسومش را حفظ میکنم
* سعی کردید این مفاهیم را هم ساده کنید.
این سختی است که ما به خودمان دادیم چون موضوعات پیچیده است اما روایت ما روان و ساده است. یکی از سختیها این است که تاریخ را رصد کنیم.
* یعنی زمانبندیاش...
غیر از زمانبندیاش. یک موضوع را یک نفر تعریف کرده، اول گفته است این شد و بعدا گفته است آن شد. اشتباه تعریف کرده است. یک دفعه ما را انداخته در چالهای و بعدا ما فهمیدیم اشتباه کرده است. مهمترین تخصص ما این است که بفهمیم حالا این بنده خدایی که این موضوع را تعریف کرده آیا درست تعریف کرده است؟ این تجربیاتی است که در حوزه کار جنگ یا حوزههای مختلف داشتیم، من کسی را دیدم که ماجرای دو روز پاوه را 8 روز تعریف کرده است، کتابش هم منتشر شده همه هم دارند میخوانند و خوششان هم میآید. عیبی ندارد من نمیروم جایی بنویسم این غلط است ولی بعدا فهمیدم ماجراها را با هم خلط کرده و بعد شده 8 روز و 8 روز هم خاطره تعریف کرده است. این سختترین بخش و تخصص ماست که اینها را دربیاوریم.
من چیزی را که به آن رسیدم سعی کردم با مخاطبم در میان بگذارم و الان هم ادعا ندارم تمام آن است و اینکه آقا هم شخصیتی است که واقعا مانند امام نگاهش خیلی فراتر از این مسائل است. نگاهشان این است که ما کارهای بزرگتری داریم که دو تا چیز میتواند ذهن ما را به این نزدیکتر کند یکی دیدن بزرگی جهان و یکی هم اندیشیدن به بچههایی که بناست آینده ایران اسلامی را بسازند.
*برای این کتاب خوب تحقیق کردیم/ دعا میکنم کتاب دچار نگاههای بولتنی نشود
* الان شما به عنوان یک نویسنده مذهبیِ حزبالهی شناخته میشوید. این انگ به شما میخورد که روی کتاب و رهبرتان شیفتگی دارید. علاوه بر اینکه یک اَدای دینی به رهبرتان انجام میدهید باید یک کار علمی انجام دهید که بعدا به شما انگ نخورد و نگویند کار ضعیف است. شما چه کردید که این اتفاق برای شما نیفتد؟
تازه ایشان مرجع تقلید من نیز هست اما باید بگویم ما خوب تحقیق کردیم. من تنها دعایم این است کتاب از نگاههای بولتنی نجات پیدا کند. یک نفر سریع نرود یک جایش را باز کند و نکتهای خاص پیدا کند، امیدوارم کتاب خوانده شود. صد صفحه از کتاب را بخواند متوجه منظورم میشود، لازم نیست هزار صفحه را بخواند. همین که تا الان برخی میگویند جهتگیریِ این کتاب احمدینژادی است و برخی میگویند طرفدار هاشمی و یا کس دیگری است نشان میدهد که هیچ کدام از اینها نیست. به نظرم هر کس میتواند با دیدن و خواندن کتاب به انصاف و صداقت ما شهادت دهد؛ البته در حد توان و دانشی که داشتهایم.
الان که خیلی مقامات میآیند این کار را میبینند میروند دنبال عکسهای خودشان. میگوید آقا! 36 سال من فلان جا بودم چرا عکس من نیست در کتاب. اگر بخواهیم این مدلی برویم جلو بدتر از بلایی که سر آن الاغ سوار و بچهاش آمد؛ سر ما میآید.
*کمتر از یکدرصد حذفیات داشتیم
* این کتاب چقدر تغییرات داشته است. البته در مقدمه که نوشتید اضافه هم شده است؟
حذفی که شده کمتر از یک درصد است یعنی ده صفحه. البته صفحات حذف شده موضوعات حادی نبوده است ببینید بالاخره دربارهی رهبری خیلی از زوایا به صورت طبیعی آشکار نیست ممکن است موضوعی پیش آمده که ما روایت دیگران را از موضوع در اختیار داریم اما روایت رهبری را نه؛ در تعاملاتی که برای صدور مجوز داشتیم من متوجه شدم چنین اتفاقی افتاده و البته به روایت رهبری نیز دسترسی نداشتم؛ سعی کردم اصل این موضوع را از کتاب کنار بگذارم که آوردن آن روایتهای یک طرفه خود تحریف بود. البته شاید به 10 صفحه هم نرسد.
*نمیخواستم کتابم یکسال دیگر برای مجوز بماند
اضافهای که شده حاصل تعامل بود مثل ادغام ارتش و سپاه که موضوع مهمی است و گفتند در کتاب شما نیامده و من رفتم نزد آقای هاشمی و این موضوع (ادغام ارتش و سپاه) را از او پرسیدم ولی به این کتاب نرسید. این بخش الحمدلله یکی از جذابترین بخشها و اثرگذارترین بخشهای کتاب شد. بعضیها که اضافه شد نظر موسسه هم نبود مثلا خیلیها گفتند کتاب و کتابخوانی و فرهنگ اینجا نیامده است و یا بحث مذاکره با آمریکا را خودمان اضافه کردیم و کسی نگفت ولی احساس کردیم خوب است. فرایند صدور مجوز کتاب که یک سال و نیم طول کشید دوست داشتیم حرفهای آقا راجع به نفوذ را هم اضافه کنیم که دیگر ترسیدیم بگذاریم آنجا و بگویند یک سال و نیم دیگر بیایید. (میخندد)
کتاب را قبل از عید 94 فرستادم برای آقا از طریق یکی از نزدیکان ایشان.
شیرعلینیا در رشته فیزیک هستهای تحصیل کرده، اما گرایش به تاریخ او را به 12 سال مطالعه مستمر واداشت تا به صورت خصوصی در اتاق کاری که در خانهاش قرار دارد، تحقیق کند و بخواند.
کتاب «روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیتالله سید علی خامنهای» حدود یک ماه است که در بازار کتاب عرضه میشود و در همین مدت نیز تحلیلهای غلط و غیرواقعی توسط رسانههای خارج از کشور پیرامون این کتاب انجام میشود با این حال کتاب علیرغم قیمت بالا و نیز حجم زیاد در حال پیداکردن مخاطب عام و خاص خود میباشد و در بازار فروش نیز وضعیت خوبی دارد.
گفتوگوی فارس با نویسنده اثر در اولین روزهای انتشار کتاب انجام شد که بخشی از آن با حضور حجت الاسلام محمدرضا زائری پیرامون کتاب و حواشی و اهمیت آن در خبرگزاری فارس منتشر شد.
اینک گفتوگو با نویسنده اثر درباره جزئیات درباره این اثر عظیم و سترگ از نظر میگذرد.
*کار ده ساله بر روی بیانات رهبری
*جناب شیرعلینیا درباره اتفاقات اولیه نگارش کتاب بفرمایید؟
از سال حدود 79، به صورت دغدغه شخصی شروع بهفیش برداری کردم. صحبتهای رهبر انقلاب را از 68 به بعد کار کردم. آن موقع نرمافزار حدیث ولایت هنوز کامل نشده بود و صحبتها را از این طرف و آن طرف پیدا کردم. سال 89 که کلید این کار زده شد آن کار ده ساله روی بیانات و صحبتها پشتوانۀ خیلی محکمی برای من بود، آن کار جرقهای شد تا وقتی با دوستان درباره نوشتن چنین کتابی صحبت کردیم به نتیجه رسیدیم که انجام دهیم.
* بعد شما تیمتان را جمع کردید و وارد کار شدید. در مقدمهتان نوشتید 500 عنوان کتاب را خواندیم. این کتابها فارسی بود؟
غالباً فارسی بوده و در این کار عمد برای کتب فارسی بیشتر بوده است.
* از منابع غیرفارسی هم بهره گرفتید؟
بله. بعضی منابع انگلیسی را دیدیم که از منابع داخلی چیزی جمع کرده بودند. ما هم نمیخواستیم حتما صرف منبع انگلیسی به هر عنوان داشته باشیم. یعنی راجع به ایشان اطلاعات کم هست در فضای غیرفارسی. پس تاکید منابعمان را گذاشتیم روی آثار فارسی و یک عمد هم داشتیم که منابع منتشر شده باشد.
یکی از دوستان برای من نقل کرد که بچههای حزباللهی قبل از انتخابات 92 رفتند نزد آقا، آقا به آنها گفته بود نکند شما به مسائل زودگذری مثل انتخابات ریاست جمهوری مشغول شوید. یعنی یک چیزی مثل انتخابات ریاست جمهوری که این همه تاثیر دارد، آقا میگوید مسائل زودگذر.
* اسناد منتشر نشده و مخفی نداشتید؟
من داشتم ولی به عنوان منبع از آنها استفاده نکردم و یک جاهایی اشاره کردم ولی در مرحله دوم به مصاحبه روی آوردم.
*تعمد داشتیم از منابع منتشر شده استفاده کنیم
* از این اسناد مخفی و منتشر نشده چطور استفاده کردید؟
عین سند را نیاوردیم. در این کار ما خیلی عمد داشتیم منابع منتشر شده باشند برای اینکه یک مرحله مجوز گرفتن ما را میانداخت جلو. هر چه در این کتاب است منتشر شدهٔ صحبتهای آقا است. در مرحله دوم هم برای تکمیل کار حدود 20 مصاحبه داشتیم که آنها هم به نوعی منتشر نشدهاند.
برخی مصاحبهها در مرحله دوم بسته به موضوع بود. مثلا ادغام ارتش و سپاه از موضوعاتی بود که بیشتر مصاحبهمحور پیش رفت. جلوگیری از ادغام ارتش و سپاه، بحث مهمی بود ولی راجع به آن اطلاعات به آن صورت نبود. من با سرلشکر عزیز جعفری فرمانده کل سپاه و سرلشکر رحیم صفوی و دوستانی که در آن زمان نقش داشتند صحبت کردم، البته در این کار مقداری محدودیت داریم، هر کسی هم راحت مصاحبه نمیکند. با آقای هاشمی هم صحبت کردم که به عمر این کتاب کفاف نداد.
در این کار ما خیلی عمد داشتیم منابع منتشر شده باشند برای اینکه یک مرحله مجوز گرفتن ما را میانداخت جلو. هر چه در این کتاب است منتشر شدهٔ صحبتهای آقا است.
*توصیه رهبری به حزباللهیها قبل از انتخابات 92
* دیداری که ماه رمضان با آقای هاشمی رفته بودید بابت همین اتفاقات بود؟
بعد از آن مصاحبه بود که از دفتر آقای هاشمی برای افطار من را دعوت کردند. البته من تاریخنگارم و اگر بخواهم دغدغه داشته باشم که سراغ افرادی نروم کارم به مشکل میخورد و از سوی دیگر انقلاب کارهایی اساسی دارد که فراتر از این دغدغههای سیاسی روزمره است. یکی از دوستان برای من نقل کرد که بچههای حزباللهی قبل از انتخابات 92 رفتند نزد آقا، آقا به آنها گفته بود نکند شما به مسائل زودگذری مثل انتخابات ریاست جمهوری مشغول شوید. یعنی یک چیزی مثل انتخابات ریاست جمهوری که این همه تاثیر دارد، آقا میگوید مسائل زودگذر.
دیروز یکی از دوستان میگفت فتنه را یکی دو جا با لفظ چالش آوردهای، [میخندد]. من میخواهم با مخاطبم حرف بزنم. در مقدمهام هم نوشتم. در آن مقطع زمانی؛ وقتی هنوز فتنهای شگل نگرفته و موضوع در حد چالش است من تیتر فتنه نمیزنم؛ همانگونه که رهبری را در صفحات مختلف و بسته به زمان روایت با نامهای مختلفی اشاره کردهایم.
*یا مثل کلمه سیدعلی خامنهای؟
من مقاومت کردم که این باشد. من نمیتوانم بگویم حضرت آیتالله خامنهای به دنیا آمد!! و میدانید در کتابی مشهور این عبارت آمده است. گفتم تا وقتی سیدعلی است من میگویم سیدعلی، و آن روال مرسومش را حفظ میکنم. من با این لحن میخواهم با مخاطبم حرف بزنم، من کتابی دارم به نام «بحران بالا میگیرد» حتی کردها گفتند منصفانه نوشتی. ممکن است در تمام کتاب، روایت حقانیت سپاه را نشان دهد اما همین که دو جا هم انتقادی از سپاه بوده و من آن را روایت میکنم مخاطب را راضی کرده و یک کرد تصمیم گرفته آن را ترجمه کند. یعنی آن اهداف بلندمدت که میگویم اینها است. من دقیقا روی امام و بنیصدر خیلی فراتر از کتاب خودم فکر کردم و دیدم امام خیلی فراتر از اینها نگاه میکند و رهبری امروز نیز واقعا درگیر مسایل روزمرهی جناحی و سیاسی نیست و ما هم نیستیم.
*برخی مقامات در کتاب رهبری دنبال عکس خودشان هستند
* ترسی هم ندارید که از نگاه سیاسی مورد انتقاد قرار بگیرید؟
نه، اصلا مهم نیست. الان که خیلی مقامات میآیند این کار را میبینند میروند دنبال عکسهای خودشان. میگوید آقا! 36 سال من فلان جا بودم چرا عکس من نیست در کتاب. اگر بخواهیم این مدلی برویم جلو بدتر از بلایی که سر آن الاغ سوار و بچهاش آمد؛ سر ما میآید. با توکل به خدا یک نگاه بلندمدتی برای خودمان تصور کردیم. آن مردمی که من میگویم در ذهنم کامل شکل گرفته است. مصدق وقتی شکست خورد که از مردم فاصله گرفت. یعنی ظرفیتهای آمریکایی آمد از نارضایتی گوشه و کنار استفاده کرد و چمدان پول هم پخش کرد. قبل از انقلاب آقا تبعید بود در ایرانشهر، میگوید من برگشتم مشهد باورم نمیشد اینجا مشهد است! این مخصوص ایشان نیست مخصوص آقای هاشمی و دیگران هم هست. وقتی در زندان 17 شهریور را میبینند کُپ میکنند. با خودشان میگویند ما که در زندان هستیم آنهایی هم که زندان نیستند تبعید هستند، مجاهدین هم رفتند سمت کمونیسم و تغییر ایدئولوژی دادند، پس اینجا فقط امام است. امام سال 42 بعد از 15 خرداد میپرسد، زنها در ماجرای 15 خرداد کجا بودند؟ میگویند زنها خانه بودند و مردها آمدند. امام سال 42 میگوید زنها هم باید باشند. بعدا میبینید پررنگترین نقش را زنان بازی میکنند.
* یعنی کتاب تاریخی نوشتید که برای مردم باشد؟
بله. مردم برای من مهم هستند. برای من مهم نیست که فلان مسئول میگوید چرا عکس من اینجا نیست، چرا این عکس من را گذاشتی و آن عکس من را نگذاشتی! مردم هم به این چیزها فکر نمیکنند.
من نمیتوانم بگویم حضرت آیتالله خامنهای به دنیا آمد!! و میدانید در کتابی مشهور این عبارت آمده است. گفتم تا وقتی سیدعلی است من میگویم سیدعلی، و آن روال مرسومش را حفظ میکنم
* سعی کردید این مفاهیم را هم ساده کنید.
این سختی است که ما به خودمان دادیم چون موضوعات پیچیده است اما روایت ما روان و ساده است. یکی از سختیها این است که تاریخ را رصد کنیم.
* یعنی زمانبندیاش...
غیر از زمانبندیاش. یک موضوع را یک نفر تعریف کرده، اول گفته است این شد و بعدا گفته است آن شد. اشتباه تعریف کرده است. یک دفعه ما را انداخته در چالهای و بعدا ما فهمیدیم اشتباه کرده است. مهمترین تخصص ما این است که بفهمیم حالا این بنده خدایی که این موضوع را تعریف کرده آیا درست تعریف کرده است؟ این تجربیاتی است که در حوزه کار جنگ یا حوزههای مختلف داشتیم، من کسی را دیدم که ماجرای دو روز پاوه را 8 روز تعریف کرده است، کتابش هم منتشر شده همه هم دارند میخوانند و خوششان هم میآید. عیبی ندارد من نمیروم جایی بنویسم این غلط است ولی بعدا فهمیدم ماجراها را با هم خلط کرده و بعد شده 8 روز و 8 روز هم خاطره تعریف کرده است. این سختترین بخش و تخصص ماست که اینها را دربیاوریم.
من چیزی را که به آن رسیدم سعی کردم با مخاطبم در میان بگذارم و الان هم ادعا ندارم تمام آن است و اینکه آقا هم شخصیتی است که واقعا مانند امام نگاهش خیلی فراتر از این مسائل است. نگاهشان این است که ما کارهای بزرگتری داریم که دو تا چیز میتواند ذهن ما را به این نزدیکتر کند یکی دیدن بزرگی جهان و یکی هم اندیشیدن به بچههایی که بناست آینده ایران اسلامی را بسازند.
*برای این کتاب خوب تحقیق کردیم/ دعا میکنم کتاب دچار نگاههای بولتنی نشود
* الان شما به عنوان یک نویسنده مذهبیِ حزبالهی شناخته میشوید. این انگ به شما میخورد که روی کتاب و رهبرتان شیفتگی دارید. علاوه بر اینکه یک اَدای دینی به رهبرتان انجام میدهید باید یک کار علمی انجام دهید که بعدا به شما انگ نخورد و نگویند کار ضعیف است. شما چه کردید که این اتفاق برای شما نیفتد؟
تازه ایشان مرجع تقلید من نیز هست اما باید بگویم ما خوب تحقیق کردیم. من تنها دعایم این است کتاب از نگاههای بولتنی نجات پیدا کند. یک نفر سریع نرود یک جایش را باز کند و نکتهای خاص پیدا کند، امیدوارم کتاب خوانده شود. صد صفحه از کتاب را بخواند متوجه منظورم میشود، لازم نیست هزار صفحه را بخواند. همین که تا الان برخی میگویند جهتگیریِ این کتاب احمدینژادی است و برخی میگویند طرفدار هاشمی و یا کس دیگری است نشان میدهد که هیچ کدام از اینها نیست. به نظرم هر کس میتواند با دیدن و خواندن کتاب به انصاف و صداقت ما شهادت دهد؛ البته در حد توان و دانشی که داشتهایم.
الان که خیلی مقامات میآیند این کار را میبینند میروند دنبال عکسهای خودشان. میگوید آقا! 36 سال من فلان جا بودم چرا عکس من نیست در کتاب. اگر بخواهیم این مدلی برویم جلو بدتر از بلایی که سر آن الاغ سوار و بچهاش آمد؛ سر ما میآید.
*کمتر از یکدرصد حذفیات داشتیم
* این کتاب چقدر تغییرات داشته است. البته در مقدمه که نوشتید اضافه هم شده است؟
حذفی که شده کمتر از یک درصد است یعنی ده صفحه. البته صفحات حذف شده موضوعات حادی نبوده است ببینید بالاخره دربارهی رهبری خیلی از زوایا به صورت طبیعی آشکار نیست ممکن است موضوعی پیش آمده که ما روایت دیگران را از موضوع در اختیار داریم اما روایت رهبری را نه؛ در تعاملاتی که برای صدور مجوز داشتیم من متوجه شدم چنین اتفاقی افتاده و البته به روایت رهبری نیز دسترسی نداشتم؛ سعی کردم اصل این موضوع را از کتاب کنار بگذارم که آوردن آن روایتهای یک طرفه خود تحریف بود. البته شاید به 10 صفحه هم نرسد.
*نمیخواستم کتابم یکسال دیگر برای مجوز بماند
اضافهای که شده حاصل تعامل بود مثل ادغام ارتش و سپاه که موضوع مهمی است و گفتند در کتاب شما نیامده و من رفتم نزد آقای هاشمی و این موضوع (ادغام ارتش و سپاه) را از او پرسیدم ولی به این کتاب نرسید. این بخش الحمدلله یکی از جذابترین بخشها و اثرگذارترین بخشهای کتاب شد. بعضیها که اضافه شد نظر موسسه هم نبود مثلا خیلیها گفتند کتاب و کتابخوانی و فرهنگ اینجا نیامده است و یا بحث مذاکره با آمریکا را خودمان اضافه کردیم و کسی نگفت ولی احساس کردیم خوب است. فرایند صدور مجوز کتاب که یک سال و نیم طول کشید دوست داشتیم حرفهای آقا راجع به نفوذ را هم اضافه کنیم که دیگر ترسیدیم بگذاریم آنجا و بگویند یک سال و نیم دیگر بیایید. (میخندد)
کتاب را قبل از عید 94 فرستادم برای آقا از طریق یکی از نزدیکان ایشان.