اما آنچه مورد نظر است نه عنوان سریال بلکه محتوای مخدوش این سریال است.
شهدای ایران: مدتها بود که از تلویزیون تبلیغاتش پخش میشد با این عنوان که قرار است طولانیترین سریال طی این سالها از رسانه ملی پخش شود، سریالی که احساس میشد با توجه به این تبلیغات گسترده بتواند به بهانه روایت یک خانواده، به تاریخ این مرز و بوم درست بپردازد و یا لااقل تاریخ را آنگونه که بوده است، نشان دهد. تبلیغات پرحجم رسانه ملی برای این سریال این نوید را می داد که این سریال باحضور بازیگرانی توانایی که به کارگرفته است بتواند خیلی بهتر در دل مخاطب جا باز نماید،اما تا کنون که تقریبا نیمی از این سریال 100 قسمتی گذشته است ،بازیها نتوانسته است آن طور که باید در دل تماشاچی خود را نشان دهد .محور و نام این سریال بر روی شخصیتی بنام"کیمیا" بنا نهاده شد. تا به امروز و بعد از گذشته بیش از 50 قسمت آن، چرایی این نامگذاری برای مخاطب معلوم نیست؛ چرا که به جای اینکه کیمیا محور داستان قرار گیرد، این مادر کیمیا است که محور قصه این سریال است. نقشی که بیشتر با مشکلات مختلف دست و پنجه نرم میکند. مادر کیمیا در این سریال برخلاف شخصیت اصلی داستان که در این سریال به عنوان یک جوان احساساتی نشان داده شده است، بسیار منطقی و مصمم به تصویر کشیده شده است.
تا اینجای کار عنوان سریال برای مخاطب نامأنوس انگاشته میشود. اما آنچه مورد نظر است نه عنوان سریال بلکه محتوای مخدوش این سریال است.
تاکنون در اسناد تاریخی درباره انقلاب میخواندیم که ساواک مهمترین نیروی امنیتی رژیم پهلوی بوده است و هرکاری که میخواسته و تمایل به انجام آن داشته را براحتی انجام میداده است به طوری که همه نیروی های آن رژیم، از ساواک واهمه داشتهاند، اما امروز در رسانهملی در سریالی با هیاهو و سروصدا زیاد به نمایش درآمده، شاهد هستیم که ساواک هم آن قدرها که میگفتند همه کاره نبوده و قدرت نداشته است! و ساواکیها نیز ترس آن را داشتهاند که توسط نیروهای جزء فلان پاسگاه مرزی دستگیر نشوند!
در این سریال که بلندترین سریال رسانهملی نام گرفته است گوشههایی از فعالیتهای انقلابی را به نمایش در میآورد که در این بین یکی از نیروهای بلندپایه ساواک معرفی میشود، مامور بلندپایهای که از ترس خارج شدن یک ساک شمش طلا دست به گریبان یک مامور جزء ژاندارمری آن زمان میشود و نیز از ترس ماموران گشتی دریایی ژاندارمری مخفیانه قصد خروج از کشور را دارند، پرداختن چندین قسمت حدود45 دقیقهای به نقشه برای خروج یک ساک که طبق آن چه در این سریال نشان داده است، همه ساواک نیز در جریان خروج آن هستند قدر زیادی با واقعیتها و آنچه تاکنون تاریخ از ساواک نوشته، همخوانی نداشته است.
از این هم که بگذریم، باز به روال سریالهای تلویزیونی! عشقهای لیلی و مجنونی گریبان نیروهای انقلابی این سریال را نیز گرفته است، به طوری که در یک صحنه در دل درگیری های خیابانی با نیروهای رژیم نقش "آرش" با تیپ اتو کشیده بدنبال عشق خود است و با کیمیا به مذاکره می پردازد! و کلاً انقلابیون در این سریال به گونهای نشان داده میشوند که بیشتر آنها به خاطر شور و حال جوانی وارد مبارزات انقلابی شدهاند و اعتقاد مبارزان انقلابی اینگونه به چالش کشیده شده است.
خانواده مذهبی نیز در این سریال رنگ و بوی مدرن! به خود گرفته است. آنچه ما از انقلابیون مذهبی سراغ داریم و در تاریخ میشود به راحتی آن را یافت این است که خانوادههای مذهبی مقید به حفظ حجاب آن هم از نوع چادر بودند، اما در این سریال پوشش چادر مختص مادر خانواده است و دختر خانواده قبل از دوران مبارزه و هم در زمانی که وارد مبارزات انقلابی میشود و حتی بعد از پیروزی انقلاب، که بسیاری از مردم دچار تحولهای اساسی معرفتی شده بودند، هیچ تغییری در پوشش خود نمیدهد.(هرچند پوشش و نوع آرایش بازیگر اصلی این سریال هیچ سنخیتی با مردم آن دوره ندارد)
اینکه قصد دستاندرکاران این سریال از نشان دادن پوشش خاص نقش اصلی سریال یعنی کیمیا در کنار پوشش مادرش چیست، سئوالی است که پاسخ خود را میطلبد؟! و یا پوشش خانواده انقلابی(خانواده آقای نیکنام)- که همسایه منزل کیمیا هستند- که باز مادر آن خانواده را با چادر نشان میدهند و دختر خانواده را با مانتو به تصویر کشیدهاند.
به نظر میرسد که اگر عوامل سازنده این سریال به فیلمهای مستند دوران انقلاب که در آرشیو رسانه ملی مشغول خاک خوردناند سری میزدند، میتوانستند تصویری واقعیتر از آن زمان به تصویر بکشند.
نکته دیگری که در خصوص این سریال و بسیاری از سریالهای سیما وجود دارد آن است که"نماز" فقط برای زمانهای گرفتاری و اضطراب خوانده میشود و در وقتهای دیگر آنچه دیده نمیشود خواندن نماز توسط بازیگرانی است که حتی در نقشهای مذهبی در سریال نقشآفرینی میکنند.
هرچند این سریال قرار است که روایت یک خانواده را در سه دوران به نمایش بگذارد، و شاید همین امر و تاکید بر 100قسمت شدن آن، قدر زیادی بر کیفیت کار -چه در داستان و چه در صحنه آرایی و چه شخصیت پردازی- لطمه وارد ساخته است اما امید است که ادامه این سریال و پرداختن به دوران جنگ و نیز دوران کنونی این ضعفهای آشکار را نداشته باشد.
انتظار از رسانه ملی این است که نسبت به پیام هایی که معمولاً از طریق این سریالها به جامعه مخابره می شود حساس تر باشد به ویژه در پروژه های بزرگی مثل همین سریال کیمیا که رسانه ملی برای آن این همه تبلیغات به راه انداخته است.
این را هم نباید از یاد برد که دشمن وقتی میخواهد شبههای به اصول انقلاب و آرمانهای اسلامی وارد کند، آنقدر حرفهای بدان میپردازد که همه اذهان را به خود مشغول میکند ولی در جبهه خودی وقتی میخواهند کاری انجام دهند آنقدر اسیر حاشیهها میشوند که اصل ماجرا به محاق میرود و همه چیز فدای حاشیه میشود، و این یعنی بازی در زمین دشمن. و چه خوب میدانیم که دشمن در قالب کارهای هنری بویژه ساخت فیلم و سریال باورهای دینی و اخلاقی جامعه ایرانی را مورد هدف قرار داده است. پس تا دیر نشده برای خنثیسازی این توطئهها دست بجنبانیم.
علیرضا صالحی زاده
*پلاک دزفول
تا اینجای کار عنوان سریال برای مخاطب نامأنوس انگاشته میشود. اما آنچه مورد نظر است نه عنوان سریال بلکه محتوای مخدوش این سریال است.
تاکنون در اسناد تاریخی درباره انقلاب میخواندیم که ساواک مهمترین نیروی امنیتی رژیم پهلوی بوده است و هرکاری که میخواسته و تمایل به انجام آن داشته را براحتی انجام میداده است به طوری که همه نیروی های آن رژیم، از ساواک واهمه داشتهاند، اما امروز در رسانهملی در سریالی با هیاهو و سروصدا زیاد به نمایش درآمده، شاهد هستیم که ساواک هم آن قدرها که میگفتند همه کاره نبوده و قدرت نداشته است! و ساواکیها نیز ترس آن را داشتهاند که توسط نیروهای جزء فلان پاسگاه مرزی دستگیر نشوند!
در این سریال که بلندترین سریال رسانهملی نام گرفته است گوشههایی از فعالیتهای انقلابی را به نمایش در میآورد که در این بین یکی از نیروهای بلندپایه ساواک معرفی میشود، مامور بلندپایهای که از ترس خارج شدن یک ساک شمش طلا دست به گریبان یک مامور جزء ژاندارمری آن زمان میشود و نیز از ترس ماموران گشتی دریایی ژاندارمری مخفیانه قصد خروج از کشور را دارند، پرداختن چندین قسمت حدود45 دقیقهای به نقشه برای خروج یک ساک که طبق آن چه در این سریال نشان داده است، همه ساواک نیز در جریان خروج آن هستند قدر زیادی با واقعیتها و آنچه تاکنون تاریخ از ساواک نوشته، همخوانی نداشته است.
از این هم که بگذریم، باز به روال سریالهای تلویزیونی! عشقهای لیلی و مجنونی گریبان نیروهای انقلابی این سریال را نیز گرفته است، به طوری که در یک صحنه در دل درگیری های خیابانی با نیروهای رژیم نقش "آرش" با تیپ اتو کشیده بدنبال عشق خود است و با کیمیا به مذاکره می پردازد! و کلاً انقلابیون در این سریال به گونهای نشان داده میشوند که بیشتر آنها به خاطر شور و حال جوانی وارد مبارزات انقلابی شدهاند و اعتقاد مبارزان انقلابی اینگونه به چالش کشیده شده است.
خانواده مذهبی نیز در این سریال رنگ و بوی مدرن! به خود گرفته است. آنچه ما از انقلابیون مذهبی سراغ داریم و در تاریخ میشود به راحتی آن را یافت این است که خانوادههای مذهبی مقید به حفظ حجاب آن هم از نوع چادر بودند، اما در این سریال پوشش چادر مختص مادر خانواده است و دختر خانواده قبل از دوران مبارزه و هم در زمانی که وارد مبارزات انقلابی میشود و حتی بعد از پیروزی انقلاب، که بسیاری از مردم دچار تحولهای اساسی معرفتی شده بودند، هیچ تغییری در پوشش خود نمیدهد.(هرچند پوشش و نوع آرایش بازیگر اصلی این سریال هیچ سنخیتی با مردم آن دوره ندارد)
اینکه قصد دستاندرکاران این سریال از نشان دادن پوشش خاص نقش اصلی سریال یعنی کیمیا در کنار پوشش مادرش چیست، سئوالی است که پاسخ خود را میطلبد؟! و یا پوشش خانواده انقلابی(خانواده آقای نیکنام)- که همسایه منزل کیمیا هستند- که باز مادر آن خانواده را با چادر نشان میدهند و دختر خانواده را با مانتو به تصویر کشیدهاند.
به نظر میرسد که اگر عوامل سازنده این سریال به فیلمهای مستند دوران انقلاب که در آرشیو رسانه ملی مشغول خاک خوردناند سری میزدند، میتوانستند تصویری واقعیتر از آن زمان به تصویر بکشند.
نکته دیگری که در خصوص این سریال و بسیاری از سریالهای سیما وجود دارد آن است که"نماز" فقط برای زمانهای گرفتاری و اضطراب خوانده میشود و در وقتهای دیگر آنچه دیده نمیشود خواندن نماز توسط بازیگرانی است که حتی در نقشهای مذهبی در سریال نقشآفرینی میکنند.
هرچند این سریال قرار است که روایت یک خانواده را در سه دوران به نمایش بگذارد، و شاید همین امر و تاکید بر 100قسمت شدن آن، قدر زیادی بر کیفیت کار -چه در داستان و چه در صحنه آرایی و چه شخصیت پردازی- لطمه وارد ساخته است اما امید است که ادامه این سریال و پرداختن به دوران جنگ و نیز دوران کنونی این ضعفهای آشکار را نداشته باشد.
انتظار از رسانه ملی این است که نسبت به پیام هایی که معمولاً از طریق این سریالها به جامعه مخابره می شود حساس تر باشد به ویژه در پروژه های بزرگی مثل همین سریال کیمیا که رسانه ملی برای آن این همه تبلیغات به راه انداخته است.
این را هم نباید از یاد برد که دشمن وقتی میخواهد شبههای به اصول انقلاب و آرمانهای اسلامی وارد کند، آنقدر حرفهای بدان میپردازد که همه اذهان را به خود مشغول میکند ولی در جبهه خودی وقتی میخواهند کاری انجام دهند آنقدر اسیر حاشیهها میشوند که اصل ماجرا به محاق میرود و همه چیز فدای حاشیه میشود، و این یعنی بازی در زمین دشمن. و چه خوب میدانیم که دشمن در قالب کارهای هنری بویژه ساخت فیلم و سریال باورهای دینی و اخلاقی جامعه ایرانی را مورد هدف قرار داده است. پس تا دیر نشده برای خنثیسازی این توطئهها دست بجنبانیم.
علیرضا صالحی زاده
*پلاک دزفول