به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ دانشجو، بیکار، آهنگر، سرباز، دانش آموز، رییس جمهور، طلبه، کارگر، کادر ارتش، کارمند اداره پست، ریخته گر، راننده پایه 2 و... .
مهم نبود چه شغلی داشتند، مهم نبود اهل کجا بودند، مهم نبود تا چه حد سواد داشته باشند، فقط یک چیز کافی بود تا در لیست ترور مجاهدین! خلق قرار بگیرند! به قول خودشان(منافقین) متظاهر به حزب اللهی بودن کافی بود تا به فجیع ترین شکل ترور بشوند. در کوچه و خیابان های همین تهران صدها نفر را با تیغ موکت بری سر بریدند. شبیه همین کارهایی که تکفیری های سلفی امروز در مصر و سوریه می کنند. 17000نفر را همینطور از ملت گرفتند، جنگ از یکطرف و خنجر این نامردمان هم از پشت. چه کشیدیم از دست نفاق و از دست تزویر و دروغ.
نفاق 17000 نفر از پاک مردمان این کشور را گرفت. دکتر شهید محمد حسین بهشتی که یک ملت بود، با هفتاد دو همراهش، به زهر کین ترور شد تا امام امت بگوید" آنچه كه من راجع به ایشان متاثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان است"، رییس جمهور این کشور را که یک ماه و اندی بیش تر از دولتش نمی گذشت به همان جرم مذکور در لیست هاشان ترور کردند. محمد علی رجایی را دیگر جامعه بین الملل خوب می شناسد. پاهای شکنجه دیده اش را روی میز سخنرانی اش گذاشت و به همه نشان داد حکومتی که آمریکا آن را ژاندارم منطقه می خواند و از آن حمایت می کرد، چه جنایاتی کرده است.
مفتح استاد حوزه و دانشگاه بود اما با او هم با منطق ترور رفتار کردند، صحن مقابل دانشکده الهیات. آه چه صبح خونباری بود. مفتح را به همراه دو پاسدارش ترور کردند. شش ماهی بیش تر از ترور استاد شهید مرتضی مطهری نمیگذشت.
مهدی رجب بیگی دانشجوی عضو انجمن اسلامی را هم ترور کردند. در همین خیابان صبا، 5 مهر 1360. حتما دیگر برای ترور رجب بیگی دلیل قانع کننده ای داشتند. رجب بیگی منافقین را زود شناخت و رفت تا خط امام بماند: "خطی که سرانجام شوم امپریالیسم و سلطهگران اجنبی را هماکنون بر قلهی عالمنمایان ساخته و دژ مستحکم توحید را در دوردستهای هر ستمکده برپا خواهد داشت".
ضحاک از خون جوانان این ملک سیر نشد و صدها محمدحسین و صدها محمدعلی و صدها مهدی دیگر را به همان جرم سابق ترور کردند. و منافق به لباس های مختلف در آمد و در هیئت یک سوپور صیاد شیرازی را هم ترور کرد.
و هزاران نفر دیگر را که نه من می شناسم و نه شما، هزاران نفر از مردم عادی که فقط حزب اللهی بودند. هزارن نفر از مردان و زنان و جوانانی که نمی خواستند، به امام خود پشت کنند و نفاق نمی تواند عظمت اسلام را ببیند، همانطور که ابوسفیان نتوانست، معاویه نتوانست، عمر و عاص نتوانست و هنوز ورق پاره هایی از جهل هر روز در گوشه ای از عالم بالا می روند و فتوا می دهند که " بهشت واجب است بر آنکه 4 شیعه بکشد" . چرا که نمی توانند ببینند رایت محمد (ص) را دستانی از پارس بالا برده اند.
17000 شهید ترور !
نفاق اتفاق غریبی نیست برای این مردم و همیشه ستون پنجمی هست که در آنسوی مرزها تحویلش می گیرند. نمی گذارند در لیست تروریست ها بروند و حمایتشان می کنند و ما هنوز مظلومیم.
نمی توانم بعضی از حرف های نگفته ام را نگویم و نمی توانم در مقابل این همه دروغ و این همه نفاق آرام بنشینم. با این همه کشته و زخمی و جان داده و این همه غم غربت هنوز آیا سخت است برای جامعه بین الملل که قبول کند، 17000نفری که از این مردم به شهادت رسیده اند نیز مشمول حقوق بشر می شوند؟ و آیا آقای شهید نمی تواند پرونده ای برای شهیدان ما باز کند؟
آه از این مظلومیت! آه از این مظلومیت. در روزهایی که در ایران فتنه بود شنیدم (البته از رسانه های خودشان) که یک فرمانده سابق نظامی در ترکیه ، فقط به خاطر اینکه به ذهنش خطور کرده بود کودتا کند، توسط نظام مورد تایید اروپا و آمریکای طیب اردوغان اعدام شده بود و نه آقای احمد شهید و نه هیچ گزارشگر دیگری از دیده بان حقوق بشر سازمان ملل نه آن اعدام را ثبت کرد و هیچ گاه پرونده ی ترکیه را به خاطر نقض حقوق بشر به شورای امنیت نبردند! حتی همین روزها که شلوغی است در ترکیه و در چندین شهر آن، هیچ صدایی از رسانه های صهیونیستی در نمی آید که حقوق بشر چه می شود!
در سوریه اش نفاق را مسلح می کنند تا مردم عادی را بکشد، در مصر به سلفی ها اجازه می دهند شیعه کشی کنند، آقای پادشاه، بحر خون در بحرین راه انداخته و سعودی ها در قطیف علوی از تیغ می گذرانند و هنوز آقای حقوق بشر ساکت است. میانمار دست و پا و اعضا و جوارح جدا می کنند و به نیویورک می فرستند و نوبل صلح می گیرند!
ما امروز با 17000 شهید ترور و علاوه بر آن در قصاص خون هشتاد هزار از برادران و خواهرانمان در عراق و سوریه و بحرین، به قصاص همه خونهایی که از 1948 تا کنون در فلسطین به زمین ریخته شده است و به قصاص همه خونهایی که پرونده ای در سازمان ملل ندارند، دادخواهیم.
ما می خواهیم نفاق را محاکمه کنیم! اما هیچ هراسی از نفاق نداریم. در همین ایران خودمان، مبدع نامه نگاری موهن به مراجع و رهبری، صحابی سرسخت فتنه و نفاق راست راست در خیابان ها می چرخد به نمایشگاه و همایشگاه می رود و کسی با او کاری ندارد! با همه این اوصاف در یکی از اتاق های خلوت سازمان ملل پرونده ای هست که آقای شهید روی آن با ماژیک مشکی نوشته است:" در ایران آزادی وجود ندارد" ...
سلام بر جمهوری اسلامی ایران، نظام مظلومی که چهار سال پیش به اتهام دروغِ جابه جایی 11 میلیون رای، زخم فتنه را بر جان چشید و خنجر نفاق از قفا خورد و حالا پای 250 هزار رای کاندیدای منتخب ایستاده است که ثابت کند:" جمهوری اسلامی اهل خیانت در آراء مردم نیست" و این روزها حتی خیلی از آنهایی که حرف نمی زدند در 88، صریح می گویند که "ایران دموکرات ترین کشور دنیاست".
و این همه ثمره خون همان 17000 شهیدِ نفاق است.